نسل نو توطيه و بازي در شمال - بخش چهارم بازگشت برویۀ نخست

گزارش ويژه از شمال

 ابعاد و عوامل جنگ در شمال

قومي-سياسي: تحليلگران، افغانستان را كشوري مي دانند كه گرايش ها و جاذبه هاي قومي سهم عمده را در تصميم گيري ها و كنش هاي سيايت مداران آن دارد. اين حرف از بار فربه ديد و موضع جامعه شناختيك بهره مند است و پهلو هاي جامعيت و تاريخيت مساله را نيز با خود دارد. در اين كشور تا هنوز سياست، اقتصاد، فرهنگ و... استقلال خود را از فضاي تماميت خواهانه قوميت و قبيله گرايي نگرفته اند. حكومت هاي كه از بستر ارزش هاي مربوط به قوم  و قبيله يكي پيهم برخاسته اند، همه امكانات و فرصت ها را در دايره‌ي بسته و تنگ خويش تنظيم و برنامه هاي فزون خواهانه را يك جانبه و بدون در نظرداشت حقوق ديگران گسترش داده اند. حقوق، امتيازات و زمينه ها در درجه نخست و فوق العاده در اختيار يك بخش و طيف خاص جامعه قرار مي گرفته و چيزي كه از اين ميان فرار مي كرده، مال و حق ديگران محسوب مي گرديده است. آوردن دو واژه قوم و سياست در كنار هم، در عنوان و در رديف عوامل دخيل در اوضاع نابسامان و بحراني اخير شمال، از اين رهگذر معناي خاص را حمل مي كنند. قبيله و ارزش هاي قومي در كشور ما همواره جهت و بستر دهنده براي سياست بوده است. وقتي بخواهيم سياست و عملكرد هاي سياسي را در تاريخ "افغانستان" به بحث و بررسي بگيريم، حتماً اين كار را بايد در درون و گستره ي قوم و قبيله شروع كنيم و در همين دايره به پايان برسانيم. انديشه ها و كنش هاي سياسي رايج در كشور در اين حوزه‌ي محدود، قابل شناخت و تعريف اند. سياست در درون قبيله رنگ مي گيرد، در همين امتداد و خط حركت كرده و حامل و حافظ ارزش هاي مربوط به آن است. هر چيزي كه در برابرش قرار مي گيرد، به گونه‌ي آني بايد آن را يا همدست، يا هم رنگ و يا حتما در فضاي مطلق خود داخل سازد. اين سياست قومي است كه در مسير كار هاي مصرانه خود اقتصاد و فرهنگ را با هم گره زده و بستر حركت و دوام آن ها را تعيين و تنظيم مي كند و اين هردو نيز بايد در خم وپيچ ها و در محدوه گلو گير آن نفس بكشند و الا از اعتبار و مشروعيت باز مي مانند. سر انجام همه پديد هاي اجتماعي و عمومي از اين سرچشمه تزريق مي شوند و حصه مي گيرند. نهادينگي و اعتبار بلند ارزش هاي قومي، تمامي خطوط و كانال هاي اجتماعي را در جغرافياي خود مديريت و توجيه كرده و فرصت شكل گيري نهاد هاي معتبر و ملي را به دست باد و آتش سپرده است.

از بين رفتن حكومت طالباني- بلوغ و سكوي انديشه قومي در كشور- و آمدن صفحه جديد فرصتي مناسبي را فراهم كرد تا سياست، اقتصاد، فرهنگ، حكومت، حكومت داري و... در دايره هاي ملي گام بگذارند و در مسير معيار هاي مرسوم و قبول شده ي جهاني راه بيفتند و مقتضيات زمان و قرن را لحاظ كنند و در مرز هاي تعريف و شناخته شده خود قرار بيگرند. هشت سال از چند طرف زمان ارجمندي بود تا ما در گستره ي كلان ملي، زمينه هاي جداسازي و مسير دهي منطقي قوم  و ديگر پديد هاي مهم خويش را فراهم مي كرديم و آن ها را از كمينه ها و رنگ وبو هاي قومي كنار مي كشيديم چراكه مجال و ميدان علمي و ملي را از فرهنگ، سياست و اقتصاد يك كشور گرفتن و آن را در محوده ي منافع يك قوم تركيز دادند، در كل، همان پيامد و نتايجي را مي داد كه در قرن ها داده، تجربه‌ي كه اكثري كشور ها و جوامع آن را ديده و از خود رانده اند.

اما آمدن فضاي نو در كشور، پس از 11 سپتامبر، نه تنها منجر به مرز شناسي مقوله هاي مهم و ناچيز شماري مسايل قومي نشد و جايگاه و تاثير جازبه هاي قومي و قبيله يي را تقليل نداد، بلكه به اين خط برجسته و تاريخي رنگ و كارايي ويژه بخشيد و آن را با مفاهيم و ارزش هاي جديد وارد شده، در هم آميخت. جالب بود كه دغدغه ها و تمايلات قومي با چهره هاي شاخص خود به سادگي در كنار دموكراسي، حقوق بشر، انتخابات و ...قرار گرفت و به آن ها كنار آمد. اين جمع آيي متناقض و كاملاً در تضاد جوهري با هم، مايه ي بحث و بررسي جالبي نيز خواهد بود ولي از همان ابتدا، بر بسياري از آگاهان معلوم بود كه اين رفاقت و دوستي همسان دوستي گرگ و ميش است و زياد پايدار نخواهد بود و اگر هم، سرانجام يا دوباره از بين مي رود و يا در دراز مدت به نسبت حضور و جازبه بلند قوميت در كشور، ارزش هاي دموكراتيك و تازه، ميدان را به نفع قبيله و عشيره خالي خواهند كرد و ياهم  مصداق همان قصه گرگ و روباه، در عقب ارزش ها و چهره هاي قومي حركت و بلي گوي و گوش به فرمان آن خواهد بود. ولي ما ديديم كه قبيله و جلوهاي خاص آن به سرعت با مفاهيم دموكراتيك كنار آمد، خود را از چهره و رنگ آن ها برخوردار كرد و لباس مدرن در تن نمود. سياست ها و پروژه هاي قومي كه قرن ها در فعاليت و گسترش بود و فضاي تحقق هر گونه پديده و برنامه ي ملي  را مي بست، در صفحه ي نو نه تنها از كار نماند و بطي نشد كه در عين حال خطرناك تر و مضرتر و منسجم تر هم شد. هنوز مي خواهد قاعده‌ي زمين سوخته را تكرار كند؛ هنوز تلاش دارد تا فضاي ارباب رعيتي و برادربزرگ و قوم شريف و پست و اكثريت و اقليت را زنده نگهه دارد؛ هنوز در صدد تعميم ارزش هاي تماميت خواهانه خود است؛ هنوز تلاش مي كند تا اقتصاد، فرهنگ، سياست، حكومت داري و... از دايره ي سلطه‌ي قهار اش برون نرود. به همين خاطر است كه فزون خواه، زمين گير، حذف گر و خوار و نا توان كننده است. هر چه ارزش، سلامت، حقيت و درستي است مي بلعد و يا آن را به تسليمي فرا مي خواند. امروز هنوز چرخ استبدادي قوم و قبيله  به سرعت در چرخش است و همسان اژدهاي تازه دوم، ارزش ها و بايسته ها را در دل خود فرو مي برد و يا رنگ و اعتبار مختص به خود مي بخشد. خصوصيت عمده قبيله و سياست و اقتصاد برخواسته از آن جدا از اين كه حق و فرصتي براي ديگران نمي شناسد، شگرف اين است كه هيچگاهي سير نمي شود و با تمامي امكانات نامحدود و نامشروعي كه براي نام و ننگ خود تهيه ديده قانع نيست. تمامي نماد ها و نشانه هاي جمعي كه مال و سهم اقوام ساكين در كشور اند را با نام و آدرس خود مارك مي زند و در ميزان خود به مي سنجد و پس نام "ملي" و شعار از همه كس و براي همه كس را بلند مي كند. 

به باور آگاهان و بر پايه ي قراين و شواهد، جنگي كه به تازگي در شمال در حال گسترش و قرباني گيري است، در عين حالي كه داراي ابعاد، عوامل و اهداف كلان و برون مرزي است، انديشه ها و پروژه هاي مشخص و برنامه ريزي شده ي قومي را نيز حمل مي كند.

 

اين جنگ حد اقل با چند پيش زمينه از سوي افراد و حلقه هاي مشخص، نه از طرف يك قوم و مردم سازماندهي شده بود. اين تيم ها كه در درون ساختار دولت، بيرون از آن و حتا در كشور هاي خارجي به حيث لابي هاي قومي، حضور و فعاليت گسترده داشتند، خود را نماينده و ناجي يك قبيله دانسته و باشعار هاي ظاهراً حق خواهانه براي مردم، ولي در اصل براي بهره برداري هاي بيشتر شخصي و گروهي از امكانات ملي، چهره و رنگ مشروع به فعاليت ها و برنامه هاي خود دادند. همين روپوش هاي ملي، وحدت ملي، تامين ارتباط اقوام و...بود كه در مقاطع مختلف در برابر تحقق اين گونه پروژها، حساسيت ها و موانع آنطوري شايد وبايد به وجود نيامد و موج اعتراض هاي مردمي شكل نگرفت. دليل عمده ي آن طوري كه ذكر شد ترتيب آگاهانه‌ي همان سرپوش هاي فريبنده‌ي بود كه مجال هرنوع واكنش جدي تاثير گذار را از نيرو هاي فعال مي گرفت چرا كه در چنين حالتي اگر كسي اعتراضي مي كرد و در برابرش ايستاد مي شد، متهم به تنش آفريني، مخالف وحدت ملي و منافع ملي مي گرديد و برايش از هر جهت و حتا از سوي افراد و مسووليني كه اسير دستان قدرت و اربابان قدرت قرار گرفته بودند، محديت ها و خطر مي باريد.

گرفتن موقعيت هاي مهم مانند وزارت خانه هاي كليدي، جا به جايي در پست هاي اساسي، آن هم كساني را كه سخت متعهد و پايبند به اين گونه شعار ها و تحقق آن بودند و سرازير كردن پول هاي هنگفت به عنوان معاش به جيب آن ها. اشغال اكثر زمينه هاي سرمايه گذاري، ماركيت و بازار و واردات كالاهاي مهم مانند موتر، نفت و... به دست آوردن امتياز شركت هاي گوناگون. در اختيار قرار دادن اكثريت امتيازات بورسيه هاي تحصيلي خارجي در دانشگاه هاي معتبر و بي مهري شديد نسبت به جوانان مليت هاي ساكن و محق در كشور... تهيه ي برنامه‌ي مسكن و زمين دهي و جابه جا سازي خانواده ها و انتقال آن ها از ولايت هاي دور دست، از پيش زمينه ها و كار هاي مقدماتي انديشه‌ي غلبه و تماميت خواهي در مركز بود كه اين امكانات و توانايي ها، به ترتيب با برنامه ي منظم، زمينه هاي نا آرامي در شمال و نقاط ديگر را در مواقع مناسب سامان داد.

در شمال كشور ماه ها پيش از برگزاري انتخابات نشانه هاي از تطبيق يك برنامه سنجيده شده وجود داشت كه در چند مرحله و يا در چند چهره نمود يافت:

  - تيم هاي در جريان برنامه دي. دي. آر، تلاش مي كردند تا به هر نحو ممكن سلاح ها را از كساني كه در اختيار دارند با قيمت هاي بالا بخرند. اين كار به صورت بسيار ماهرانه عملي مي شد و پس از خريداري تعداد زياد سلاح و تجهيزات نظامي، توسط موتر هاي باربري به طرف مركز و جنوب كشور انتقال داده مي شد. اين مساله را از تعداد زياد مردمان ولايت هاي بغلان، كندز، تخار و بدخشان شنيديم و آن ها از خريداري و جمع آوري اسلحه از طريق دست هاي پنهان و به قيمت چند برابر سخن مي گفتند. در اين كار شايد قصد هاي ديگري مانند به دست آوردن پول، تجارت، فعاليت هاي مافيايي و... دخيل مي بودند؛ اما انتقال انبوه سلاح به مناطق ديگر و پاكسازي مناطق مشخص، قضيه  را پيچيده نشان مي داد. در پهلوي اين كار، دولت افغانستان نيز پروگرام خلع سلاح عمومي را از دست افراد و حلقه هاي نظامي با همكاري كشور هاي خارجي در شمال افغانستان شروع كرد كه تا امروز ادامه دارد. اين پروسه ظاهراً در فضاي پس از سال ها جنگ پيام خوش را القا مي كرد و نيرو هاي مسلح و مردم نسبت به اصل راه اندازي آن رضايت داشتند؛ اما برخورد دوگانه ي دولت در همين مورد نيز پرسش هاي جدي  را برانگيخت و آن ها را نسبت به سلامت و شموليت پروسه مشكوك كرد. مردم حق داشتند كه در اين مورد اظهار نگراني كنند؛ چون از يك طرف سلاح ها از مناطق شان جمع آوري مي گرديد و از طرف ديگر اين سلاح ها به دست افرادي در مناطق ديگر به نام اربكي و نيروي جنگي قومي سپرده مي شد. اين موضوع در همان زمان به سطح رسانه ها كشيده شد و تحليلگران از تناقض و دوگانگي در برخورد با اين قضيه هشدار دادند. اربكي سازي در اين روز ها نيز به مناطق شمالي رفته و از طرف وزارت داخله در مناطق ناامن و مشخص عملي مي گردد؛ اما كوچكترين سود و تاثيري در كاهش حملات نيرو هاي جنگجو ندارد، جز اين كه افرادي از محلات نا امن به اين پروسه پيوسته و چند روز بعد، با سلاح و تجهيزات جنگي شان در صفوف "دشمن" شامل مي شوند. به اساس گفته هاي مردم محل، اين روند در ميان مردمان يك قوم و در منطقه مشخص صورت مي پذيرد كه در دراز مدت منجر به تنش ها و جنگ هاي قومي مي شود. در اين شكي نيست كه ناامني هاي اخير شمال كه هنوز سير صعودي دارد، يكي از منابع تمويل و تغذيه اش همين اربكي هاي جنوب و همچنان نيروهاي مردمي تازه شكل گرفته در برخي مناطق شمالي كشور باشند. وقتي پوليس آموزش ديده، آماده است كه سلاح و امكانات خود را به طالب تسليم كند، چگونه مردم، بالاي اربكي و نيرو هاي قومي اعتماد كنند. يقيناً اين نيروها شكننده تر و مشكل آفرين تر از نيرو هاي طالب خواهند بود.

   - يك قسمت جنگ و خشونت را همين حالا در شمال كساني به پيش مي برند كه از چند سال پيش به عنوان مردمان بومي اسناد به دست و كوچي، به شكل گروهي به مناطقي در ولايت هاي فارياب، بغلان، تخار، كندز مسكن گزين شده بودند. در همان سال ها و قتي مردم اين محلات و بعضي از نماينده ها از جا به جايي بي رويه، برنامه اي و حضور مسلح اين جوقه ها اعتراض و حتا تظاهرات كردند، افراد و تيم هاي در داخل دولت به شدت از اين روند حمايت و پشتيباني كردند و اين كار را حق مسلم هر افغان خواندند كه مي تواند در هر جايي كشور مسكن اختيار كرده، زندگي كند. من در اين جا در صدد ايستادگي در برابر اين مساله نيستم كه هيچ هموطن هلمندي، قندهاري و....حق ندارد به مناطق شمالي آمده و در اين جاي ها مسكن گزين شود. نگراني در جايي ديگر است و آن، اين كه جريان وارد شدن اين افراد و خانواده ها، روال عادي خود را نداشته و طوري كه در رسانه ها هم انعكاس يافت و بعضي تحليلگران اشاره كرده بودند و همچنان از نشانه ها و قراين معلوم مي گردد، برخي مقام هاي بلند پايه‌ي دولتي، روي برنامه مشخص، در پشت اين پروسه  قرار دارند و آن را حمايت هاي سياسي و حقوقي مي كنند. در ولايت بغلان وقتي مردم محل و برخي از مسوولين از جمله والي همان وقت آن، از سرازير شدن و جابه جايي به زور كوچي ها و... اعتراض كرده، تصميم گرفتند كه آن ها را از زمين هاي كه مربوط به افراد معلوم است، بيرون كنند، آن ها گفتند كه ما را (....) امر كرده كه در همين محل آمده خيمه بزنيم و شما رفته به آن ها صحبت كنيد اگر گفتند كه ما به جاي ديگر برويم، مي رويم و الا، ما را كسي از اين جا بيرون كرده نمي تواند. سرانجام، دعواها و تنش ها  منجر به بركناري والي ولايت و چند مسول بلند پايه دولتي گرديد و مساله به قوت خودش باقي ماند.

در ولايت تخار در لسوالي خواجه بهاوالدين نيز همين قاعده تكرار شد. اعتراض مردم و برخي نماينده ها مبني بر موجوديت اسلحه در خانواده هاي تازه آمده و ظاهراً اسناد دار، به جايي نرسيد و تيم هاي در دولت و بيرون از آن، به شدت از حقوق آن ها دفاع كردند و هزار مرثيه ديگر براي مظلوميت شان سرودند. در اين روز ها همين افراد با سلاح و امكانات جنگي كه داشتند و چيزهاي كه تازه به دست آورده اند، به تهديد باالفعل مبدل شده، در ناامني بيشتر اوضاع سهم مي گيرند. مردم محل مي گويند كه تمامي اين افراد مسلح بوده و با نيرو هاي دهشت افگن  در عمليات هاي تخريبي و ناامن سازي مناطق مختلف سهم مي گيرند.

   - در مدت چند سال گذشته كساني در ارگ رياست جمهوري و بيرون از آن تلاش كردند تا به نحوي افرادي را در پست هاي بلند دولتي در ولايت هاي شمال تعيين كنند تا از يك طرف از تيم خودشان بوده و از طرف ديگر در خدمت برنامه ها و اهداف قومي آن ها باشند. اين روند تقريباً در تمامي كشور مصداق داشت و دارد. افراد تعيين شده از سوي افراد و تيم رييس جمهور،  پس از به دست گرفتن چوكي ها به روي شناخت، چانه زني و معامله، يكسره در صدد تعميم سفارش هاي اربابان خويش مي برايند و در اين حالت است كه كارايي و تعهد و دلسوزي به سرنوشت مردم از ساحت فعاليت ها شان رنگ مي بازد وجايش را برنامه هاي سياسي، تجارتي  و تيمي فرا مي گيرد. در پهلوي اين ها، مسوولين و افراد تقرر شده از مجراهاي غير مشروع و ملي در بسياري تنش هاي سياسي و قومي محور مي بودند. در جوزجان والي اسبق آن ولايت متهم به دست داشتند در كار هاي قومي و سياسي شد و سرانجام اعتراض هاي مردمي باعث كشته شدن افراد بيگناه ملكي گرديد. در ولايت بغلان نيز مردم بر پايه ي اسناد، والي و چند مسوول بلند پايه ي دولتي را به دست داشتند در فعاليت ها و پروسه هاي غير ملي كرده و از بي تفاوتي و ناكارگي شان اعتراض هاي مكرر كردند. طوري كه گفته شد تقريباً در تمامي ولايت ها چنين و ضعيتي حاكم بوده كه اعتراض هاي مردم ولايت بدخشان، تخار كندز... مصداق خوب آن ها است. روند تعيين و جابه جايي اين گونه افراد،  در آستانه‌ي برگزاري انتخابات رياست جمهوري از سرعت بيشتري برخوردار شد و شاهد بوديم كه با وجود موج اعتراض ها از محض سياسي بودن پروسه، به شكل عادي عملي گرديد. اين افراد آنطور كه در رسانه ها انعكاس گسترده يافت و از جانب ستاد هاي انتخاباتي نامزدان شنيده شد، در نا امني هاي پيش از انتخابات دست داشتند و به اساس برنامه‌ي از پيش تعيين شده تلاش كردند تا به هر گونه‌ي ممكن از آمدن مردم به پاي صندوق ها جلوگيري كنند و زمينه را براي سؤ استفاده و تقلب به نفع نامزد مورد نظر خويش فراهم نمايند. در اين روز ها كه دامنه ناامني و گسترش افراد جنگجو به سرعت به مناطق شمال ادامه مي يابد و طالبان تا مناطق مختلف در بدخشان رسيده اند، مسوولين امنيتي و ملكي هيچگونه نگراني و تشويش از خود بيرون نمي دهند، گويي همه چيز در جاي خودش قرار دارد و آب از آب تكان نخورده است.

     - كساني كه مدت زيادي را در چنگ طالبان در بستر هاي اصلي فعاليت هاي آن ها در ولايت هاي بغلان و كندز بودند و نيز چندين شاهد عيني، مي گويند كه بخشي بزرگ نيرو هاي جنگجو و مخرب در اين مناطق بيشتر برنامه هاي سياسي و قومي را به پيش مي برند و در جهت چگونگي تحقق آن همواره از كابل و جاي هاي ديگر امر مي گيرند تا اوامر و برنامه هاي رهبران خود را. اين ها مي گويند كه چندين بار شاهد تماس ها و مبادله‌ي معلومات از مكان هاي در كابل و حتا از درون شوراي ملي با شورشيان بوده اند كه كساني، طالبان را به انجام كار ها و برنامه هاي تشويق كرده و فهرستي از اشخاص مختلف را پيشكش مي كردند. به گفته ي اين ها در جريان شكنجه و بازپرسي شديد، كساني آمده و مسايل خطرناك قومي را مطرح مي كردند و آن ها را به خاطر نسبت داشتن به مليتي و سمتي تهديد به قتل مي نمودند و افراد زياد را به همين انگيزه سر بريدن و ما احساس كرديم كه اين ها فقط وظيفه دارند تا پروژهاي قومي را كه از حانب حلقه هاي مشخص براي شان القا مي گردد، دنبال كرده و ديگران را به عنوان هاي گوناگون از بين ببرند و همان قاعده نسل كشي و حذف را دوباره تكرار نمايند. مساله‌ي حمايت شورشيان و توزيع اسلحه به افراد از مراكزي در كابل و در شمال چندين بار از طرف برخي مسوولين دولتي و نماينده هاي مردم در سطح رسانه ها مطرح گرديد، آن ها از نام و آدرس هاي پرده برداشتند كه گويا در گسترش ناامني در شمال دست دارند. در پيوند با اين، شاهدين مي گويند، برخي از گروه هاي شورشي در شمال از سوي تاجران، حلقه ها و افرادي در مركز حمايت هاي مالي مي گردند و اين كار از طريق اكوند هاي بانكي آن ها... در كابل صورت مي گيرد. به گفته مردم در كندز و بغلان، طالبان با استفاده از ابزار گوناگون از بازرگانان ولايت هاي شمال پول هاي هنگفت و سلاح به دست مي آورند و لي چون مورد اخطار شديد قتل قرار دارند، قضيه را به نيروهاي امنيتي و جا هاي ديگر اطلاع داده نمي توانند والا جان خود و فرزندان شان در خطر قرار مي گير. بعضي از تحليلگران و نيز مردم محل به اين باور اند كه حلقه هاي مشخص در تلاش اند تا از طريق اين گروه ها، در ضمن ناامن كردن ولايت هاي شمال، روند تجارت و فعاليت هاي اقتصادي را در اين مناطق مختل كنند و نيز بازرگانان را از داشتن پول و زمينه هاي تجارت محروم كنند.

    - تا پيش از برگزاري انتخابات رياست جمهوري، اوضاع امنيتي و حضور گسترده مخالفان مسلح در شمال زياد نگران كننده و جدي نبود اما جالب بود كه تا روز هاي نزديك به انتخابات يك باره اوضاع تغيير كرده و در محلاتي كه اصلا ً گمان حضور و فعاليت شورشيان و برهم خوردن وضعيت امنيتي از جانب آن ها نمي رفت، طالب و دهشت گر سبز شد و از زمين و زمان باريد. اين وضعيت از يك طرف به اساس اخطار هاي طالبان مبني بر مختل كردن روند راي دهي، قابل پيشبيني بود اما به گفته شاهدين، نماينده هاي انتخاباتي برخي نامزدان و تحليلگران، در وخامت اوضاع در جريان انتخابات بيشترين سهم را مسوولين و افراد مربوط به تيم برسر قدرت داشتند تا شورشيان. در برخي ولسوالي هاي ولايت بلخ، در بغلان، كندز، تخار... چنين صحنه هاي خلق شد. البته اين صحنه سازي ها به هدف متفرق كردن مردم، حضور نيافتن در مراكز راي دهي و سرانجام زمينه سازي تقلب گسترده اي كه هر روز پرده هاي گنديدگي و رسوايي آن فضاي كشور را فرا مي گيرد و آبروي پديده اي به نام دموكرسي و انتخابات را در قرن بيست ويك مي برد، به وجود آمد. مساله ي رسوايي اين داعيان انتخابات و تمثيل اراده‌ي مردم، حالا ديگر از محدوده ي كشور ومنطقه بيرون گرديده و در گوش اكثريت مردم جهان اصابت كرده است. 

گسترش روز افزون نا امني در شمال و سكوت معنا دار مسوولين امنيتي... در كابل و شمال، بسياري ها را واداشته است تا اين مساله را به چگونگي نتايج انتخابات و موضوع رفتن و نرفتن آن به دور دوم، نسبت بدهند و آن را ساخته ي دستان و مغز هاي دلباخته تيم حاكم نسبت به ماندن در قدرت تلقي كنند. اين كار نيز از تيم حاكم بعيد نيست، چرا كه در مواقع مختلف ديده شد كه اين ها براي حفظ و دوام منافع شان دست به هر كاري مي زنند و هر ترفندي را به كار مي برند. به گفته ي آگاهان، تيم موجود تلاش مي كنند تا با وخيم و خطرناك نشان دادند وضعيت كشور و تهديد باالفعل شورشيان، جامعه ي جهاني را فريب داده و آن ها را از دنبال كردن موارد گسترده تقلب و دوباره برگزار شدن انتخابات باز بدارند و از طرف ديگر نامزدان رقيب را نيز مجاب به پذيرش نتيجه اعلام شده از طرف كميسيون انتخابات و پايان دادن به اعتراض هاي خود كنند و يا آن ها را وادار به شريك شدن در دولتي به نام دولت ايتلافي كنند. در اين صورت است كه تيم موجود به جامعه ي جهاني نشان مي دهد كه رقباي جدي انتخاباتي ما ديگر از ادامه‌ي خواسته هاي خود در مورد نتايج كنار رفته  و نتيجه ي اعلام شده را پذيرفته اند، بناً شما هم به اين تصميم ملي احترام گذاشته نتايج انتخابات را بپذيريد.

 پس يك عامل عمده دوام و گسترش نا امني در شمال وحتا در كشور تيم برسر قدرت است كه روي اهداف سياسي شان نمي خواهند اوضاع امنيتي بهتر گردد.

     - برخي تحليلگران به اين باور اند كه حضور گسترده ي مردم شمال كشور به پاي صندوق هاي راي و استقبال آن ها از روند هاي دموكراتيك باعث برآشفته شدن حلقه ها و افراد قبيله گرا و تماميت خواه گرديده است. بناً اين افراد با امكانات كه در درون دولت و بيرون از آن دارند تلاش مي كنند تا انتقام رفتن مردمان اين مناطق را به پاي صندوق هاي راي بگيرند و پاداش اين گناه بزرگ را به آن ها بدهند. مصداق هاي اين موضوع در برخورد خشين نيرو هاي مسلح در مسير شاهراها، انگشت هاي رنگين  به رنگ انتخاباتي مردم را بريدن، تهديد دوباره ي مردم به خاطر عدم حضور دوباره در پاي صندوق هاي راي دهي، نامشروع و غير ديني شمردن انتخابات و ايجاد رعب و حشت در ميان مردم و....ديده شده است. اين كار نيز از افراد و حلقه هاي كه در صدد حاكميت مطلق يك قوم در اين كشور اند و برنامه هاي فزون و تماميت خواهانه را همواره روي ميز خود دارند، بعيد به نظر نمي رسد.


سيد يعقوب هوشمند
12 اکتوبر 2009
  
  بخش یکم
  بخش دوم
  بخش سوم
  بخش پنجم
  بخش ششم
Copyright © 2005-2009 www.khorasanzameen.net