جنایتکاران میایند ومیروند، اماجنایت سالاری دربستر تاریخی آن تداوم میابد! بازگشت برویۀ نخست

برای بیان این جنایت، هیچ واژه یی در قاموس فرهنگ انسانی سراغ  نمی شود، تنها فرهنگ ضد انسانی قبیله http://www.truthtube.tv/play.php?vid=522 پاسخگوی این ودیو کلیپ خواهد بود٠ کلیک کنید 

هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا       آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند!

 

ابعاد این فاجعه گسترده تراز آنست که من سخن گویم وچه بهترکه نخبه گان نکتایی پوش غرب نشین طالب  به عوض نقد واژه گان زبان فارسی به نقد فرهنگ قبیله بپردازند، به نقد نیاندارتالهای ماقبل تاریخ بپردازند که کودک دوازده ساله ی  شان در بستر جنایت سالاری رشد میکند، جنایتی که فرزندان احمدشاه درانی با کشتن و کور کردن برادر آغازش کردند، امیرعبدالرحمن ونادر غدار نیرومندش نمودند و ریشه های آنرامحمد گل مومند آبیاری کرد و گلهای محمد گل را، ملاعمر، ملا کرزی، ملا احدی، ملا اشرف غنی احمدزی و ملا های دیگرمیچینند  واین جنایتکاران میایند و میروند، اما جنایت سالاری را در فرهنگ قبیله نهادینه کرده اند و تدوام آنرا بدوش  کودکان دوازده ساله ی خود سپرده اند، تا با کارد

( الله اکبر) گویان جوانی را چون گوسفند ذبح نمایند وخون آنرا دربشکه های پشتونوالی برای نوشیدن احدی ها وکرزی ها وبن لادنهای امروز و فردا و فرداهای دیگر نگه دارند ویا چون رنگ سرخی برای نگارش اسطوره سازی و حماسه پردازی در وصف کودکان آدم کش(سلحشور!)  طالب والقاعده بکار برند٠

پهنه ی این جنایت ژرف تراز آنست که من سخن گویم، چه لب خاموش بسیار گوید سخن ها٠

 

آیا این جنایت سالاری جادوگران قبیله پدیده ی شرایط خاصی است ویا از دل یک فرایند تاریخی گریز نا پذیر برمیاید؟

برای اعمال یک جنایت، فرد باید مجهز به اندیشه یی باشد که ویژه گی اصلی آن عدم احترام به حیات انسانها وبطور خاص به حق حیات مخالف خود است٠ این عدم احترام ازشرایط تربیتی و فرهنگی فرد برمیاید که احترام به حق حیات و رعایت حق بقای فزیکی دیگران را نیاموخته است و بخود حق میدهد که مخالف سیاسی، مذهبی و تباری خود را ( دشمن)

بنامد وبهر طریق از صحنه حذفش نماید٠ با آغاز استراتیژی حذف، مراحل مختلف آن چون تطمیع ، تهدید، اعمال خشونت ، ترورشخصیتی  وسر انجام حذف فزیکی با شتاب زدگی عملی می شود و رقیب را به عنوان مزاحم منافع خود ازبین می برند٠

در نبود، سواد، دانش و تربیت انسانی، بدون کدام  ناراحتی وجدانی و روانی چه ساده و آسان به حذف فزیکی دیگری متوسل می شوند٠زیرا جنایتکار فرصت کمی و آموزش کیفی  برای شناخت جایگاهی والای انسان و انسانیت نداشته و به همین دلیل در ارتکاب جنایت فردی ویا جمعی از ناآگاهی خود تأثیر می پذیرد٠ درواقع جنایت کار قبل از هرچیز قربانی جهل و جعل فرهنگی خود می شود٠

اما نباید فراموش کرد که جنایتکار گاهی به دلیل ترس درونی شده ی خویش دست به جنایت میزند٠

 بدین گونه جامعه اگر خود را از منظق تخریبگر سیاسی یا مذهبی رها نکند، به جنایت سالاری خاتمه داده نمی تواند٠ جنایتکاران می آیند ومیروند، اما جنایت سالاری باقی میماند٠ نفی حقوق بشرهم از مشکل تربیتی افراد میاید که ریشه در تاریخ وفرهنگ یک ملت دارد٠

 

ریشه های تاریخی فرهنگ جنایت پذیر:

تاریخ کشور ما پر است از خونریزی ها، قتل عام ها، سربریدن ها ، نسل کشی ها، فرهنگ کشی ها وسرکوبهای محلی و تباری که تنوع قومی و محل جغرافیایی آن سبب شده است که اراده دولت مرکزی (قومی)   برای اعمال اقتدار خود، نخست از  زور وسپس از ابزار های دیگر استفاده نماید و اقوام پراگنده را با روش استبدادی، ناگزیر به پذیرش اجباری قدرت دولت ( قبیلوی) می سازد، تا هیج ملیتی توان ابراز هویت منطقه یی مستقل خودرا نداشته باشد٠ برای همین ازسیستم فدرالسیم هراس دارند وملیت های تحت ستم را به تجزیه طلبی متهم میکنند٠ ازین رو استبداد مرکزی با پایمال  ساختن ویژه گی های فرهنگی و ملیتی حق مشارکت سیاسی ملیت های دیگر را نمی پذیرد، درنتیجه فرهنگ شهری و فرهنگ قبیلوی به گونه آشتی نا پذیری دردو قطب متضاد یکی سوی تمدن و دیگری سوی بربریت  سیر می نماید که با اجبار بشکل تکه پاره های موزائیک دریک ساحه جغرافیایی پهلوی هم قرار گرفته اند٠

 سربریدن ها، بم گذاری های انتحاری و ایجاد فضای ترس و لرز ازفرهنگ قبیله وارد شهر می شود و زندگی آرام ملیت های دیگررا مختل و بگونه یی مسیر زندگی مسالمت آمیز آنها را قربانی خشونت قبایلی خود نموده اند٠

برای این قربانیان بیگناه جز جدایی و تجزیه کشورراهی دیگری نگذاشته اند، زیرا ملیت های تحت ستم نمی خواهند قربانی فرهنگ انتحاری و بربریت ووحشت  قبایل دو طرف مرزشوند، برای رهایی از تداوم جنایت سالاری ناگزیر مرز های جغرافیایی را بنابر خواست ملیت ها تغییر داد٠

قدرت سیاسی حکومت های قبایلی، هیچگاهی براساس کنش و واکنش های شامل مباحثه، تفاهم  و مصالحه نبوده ،  بلکه براساس اصل قانون جنگل ( حق با زورمندترین است ) تعین شده است وبه عنوان یک سنت استبدادی از فرهنگ قبیله بر خاسته است٠ شاه سالاری، رئیس جمهور سالاری بعنوان عامل تعین کننده ی سرنوشت تاریخی کشورما  بوده است،  یعنی کشور و همه افراد بخاطر شاه یا رییس جمهور  زنده اند٠

این بستر نا سالم در جامعه سبب شد تا درعرصه فرهنگ و پرورش، امکان ترویج یک تفکربرمبنای رعایت حقوق انسانی فرد بوجود نیاید٠فرهنگ تربیتی مبتنی بر حفظ حرمت حیات ورعایت حقوق فرد بگونه ی مستقل وآزاد ازبندهای استبداد سالاری حاکم هرگز شکل  نگرفت٠

محرومیت های جامعه ازیک فرهنگ مبتنی بر اصالت انسانی سبب شد که یک فرهنگ استبداد زده ی  قرون وسطایی آغشته به مذهب بر افکار عمومی غالب و دستمایه ی اصلی فرهنگ تربیتی توده های مردم شود، فرهنگی آمیخته  به ترس، جهل، خرافه که درمتن آن استبدادگری، استبداد پذیری واستبدادمنشی رشد وقوام یافت٠ در دل این فرهنگ ، جنایتکاری به عنوان ابزار بقا، بستر مناسب رشد خودرا پیداکرد٠

 تداوم تاریخی این فرهنگ ضد انسانی و فاجعه بار  که پیوسته با سرکوب مردم همراه بوده است٠ جنایت پذیری مردم نمودی از از ستم پذیری عمیق آنهاست٠ جنایت پذیری و ستم پذیری تاجیکان خود یکی ازمباحث روانشناختی و جامعه شناختی جامعه ماست ٠

استبدادگری وجنایت سالاری که با انگیزه های سیاسی،  نژادی و یا قومی و مذهبی اتفاق می افتد،  بقای گروهی را در معرض خطر قرار می دهد، همچنان قوم کشی که قتل های سازمان یافته یی حکومت های فاشیستی است نیز جنایت بشری شمرده می شود٠

برمبنای همین جنایات  سازمان ملل در سال ١٩۴٦ کنوانسیونی را در همین زمینه تاسیس کرده و قطعنامه ای شماره ٦٩ تمام اشکال قوم کشی را ممنوع می کند و آنرا جنایت بشری دانسته و از تمام جهان متمدن می خواهد تا مانع ارتکاب این جنایات شوند٠ بعد از این حادثه مجمع عمومی سازمان ملل در سال ١٩۴٨ قطعنامه ای  شماره ٢٦٠-٣ که بر ممنوعیت قوم کشی تاکید می کند و مجازات آنرادر کنوانسیونی به تصویب رساند و در سال ١٩۵١ کنوانسیون مذکور لازم الاجرا شد٠  در سال ١٩٩۵حدود ١٠٢  کشور به آن پیوستند٠

آنچه در کنوانسیون های بین المللی در این رابطه حائز اهمیت است اینکه این اقدامات منحصر در زمان جنگ صورت نمیگیرد بلکه در زمان صلح نیز ممکن است اتفاق بیافتد و این اقداماتی که به عنوان جنایت های ضد بشری اعمال می شود بر دو دسته تقسیم می شود
یک - قوم کشی فیزیکی
دو- بیولوژیکی و یا فرهنگی
پاکسازی فرهنگی، خود از خطرناکترین انواع قوم کشی هاست که در قطعنامه های بین المللی نیز آمده است بطوری که این پاکسازی شامل سرکوب ها بر علیه قومیت ها می باشد همچون سرکوب زبان های قومیت ها و اقداماتی مشابه، به گسترده گی این جنایات سازمان ملل متحد تصمیم گرفت که سرکوب زبان ملیت ها را  در چارچوب شورای حقوق بشر قرار دهد و در زیر بند حقوق قومیت ها مورد بررسی قرار گرفته است

سیاست پاکسازی فرهنگی نیازبه مبازره پیگیر و خسته نا پذیر وآشنایی جهان به سیاست های فاشیستی قبیلوی دارد، تا بتوان این سیاست ها ی ضد بشری را متوقف ساخت و جهانیان ونهاد های حقوقی را با تمام جزئیات از سرکوبی ملیت های تحت ستم آگاه کرد و کمپین های را در این زمینه جهت فعالیت تاسیس کنیم و با سازمان ها و مدافعان حقوق بشر ارتباط برقرار کنیم و آنها را با آنچه که درکشور ما  اتفاق می افتد آشنا سازیم، چونکه این قربانیان ستم"  افغان ملتی"  ها  در شرایطی بس دشوارهویت فرهنگی و ملیتی خود را در معرض خطرنابودی می بینند و این وظیفه ایست که باید تمام انسان ها بدان عمل کنند و اقداماتی را در این زمینه انجام دهند تا بتوان شاهد منع این پاکسازی های  قومی و فرهنگی برای همیشه باشیم٠

 

 

 

آویزه ها :

 

فعالان حقوق بشر

کورش عرفانی

http://hamasah.persianblog.ir/



ثریا بهاء
2 مارچ 2009
  
  
Copyright © 2005-2009 www.khorasanzameen.net