"امپراتوری،
چنگ ودندان
نشان می دهد!" سر
خط یکی از
روزنامه هایی
ست که در
المان نشر وچاپ
می شود. این
عنوان اشاره
ونماد ی است
بر عملکرد
امریکا در
رویداد های
پسین کابل.
این روز نامه
در متن این
مقالت می
افزاید که
عوامل کناری
هر چه باشد،
باشد ؛ اما
عوامل مرکزی آن،
همانا بی
کفایتی دولتی
ست که نه از
امکانات
جهانی
به سود یک
نظام
مردمسالار
بهره برده و
نه به
سود تامین وتحکیم
امنیت ملی . در
بسط و توضیح این
مقالت باید
افزود: نه تنها
از امکانات
جهانی به سود
یک نظام مردم
سالار
استفاده نشده
بلکه حتا سنگ
بنای یک نظام
ملی ومردمی راکه
ازگزند شورش و
آشوب در امان
باشد ، نگذاشته
اند. و
بیشترین
پیامدهای پنج سال
پسین با وجود
بوق وکرنای
مجلس بزرگان ،
تصویب قانون
اساسی و
انتخابات ریاست
جهموری با
دریغ باید گفت
که حتانخستین گام
اساسی دراین
راستا نبوده
است. هرچند که
می دانیم:
تاریخ
افغانستان،
تاریخ تقدیر
بی روزن است. تاریخ
شورش هایی ست
که معنای نمی
آفریند ویا در
دور باطلی از
چنبره ی قدرت
از خود تهی می
شود ورنگ می
بازند. تاریخ
افغانستان
نبردگاه
قدرتی ست که
نه
ریشه در
فرهنگ ما دارد
و نه
ریشه در
اندیشه و خرد
زنده گی ساز
ما. تاریخ
افغانستان،
تاریخ
استبدادی ست
که به استبداد
و خشونت می
انجامد وبازتاب
خشونت در
فرهنگ
استبدادی و قبیله
سالار ما جز
در میسر
انتقام جویی
هایی فردی،
قومی و قبیله
یی توجیه دیگری
ندارد! ازهمین
رو زمانی که
می خوانیم و یا
می شنویم که
عاملان این رویداد
ها شخص و یا
جمیعت و یا گروه
ای حزبی خاصی
بوده این گمان
در ذهینت ما
بیشتر تقویه
می شود که ما
سوای عقده های
شخصی، محلی،
حزبی و قبیله
یی سخنی علمی
و فرا گروهی
برای مردم و کشور
ما نداریم! که
درآن آزمندی
های تمامیت
خواهانه و
بیمارگونه ما
پنهان نباشد!!!!
|