چند ویژگی سیاستهای رهبر شهید، عبدالعلی مزاری بازگشت برویۀ نخست

 

چند ویژگی سیاستهای رهبر شهید، عبدالعلی مزاری

(به بهانه چهاردهمین سالروز شهادت رهبر شهید)

 

22 حوت سال جاری ( سال 1387) مصادف است به چهاردهمین سالروز شهادت رهبر شهید، عبدالعلی مزاری.رهبر شهید بعد از سالها مبارزه علیه استبداد داخلی، جهاد در مقابل استعمار خارجی یعنی قشون سرخ شوروی،  دفاع از مردمش در مقابل تجاوزات متجاوزین خارجی و خاینین درون قومی و درون مذهبی در سالهای 1992-1994، ایستادن در کنار مردمش در مقابل دشمنان دوست نمای مردمش در جنگ های میان گروهی وحدت-حرکت در 22 حوت سال 1383 ولسوالی چهار آسیاب واقع در جنوب کابل توسط طالبان اسیر و بعدا با جمعی از یارانش به طور فجیع به شهادت رسید. یادش گرامی و آرمانهایش زنده باد.

رهبر شهید در دامن خانواده تولد شد که بعدا اکثریت به کل آن به شهادت رسید و از میان جامعه قامت خمیده قامت بلند نمود که این جامعه در طول  و عرض تاریخش شدیدا در زیر سیطره استعمار خارجی به صورت غیر مستقیم ، استبداد داخلی، استثمار اجتماعی و استحمار مذهبی برای رسیدن به شهر آزادی ها دست و پا میزد.

جامعه رهبر شهید نسبت به سایر جوامع افغانی دارای صفات خاص ممیزه خویش است که این صفات در میان سایر جوامع افغانی نسبت به جامعه رهبر شهید محسوس نیست. محدوده جغرافیایی جامعه رهبر شهید کاملا کوهستانی بوده و این جامعه در دامنه های کوه های هندوکش و بابا محصور در حصاره طبیعت  است و موجودیت این کوه ها برای عبور و مرور مردم از یکجا به جای دیگر مشکلات وافر را ایجاد نموده که این مشکلات باعث شده تا این مردم  با سایرین و سایرین با  این مردم کتمر در تعامل باشند و از طرف دیگر وضع جوی این محدوده از جغرافیا کاملا زمستانی بوده و عرض و طول زمستان آن نسبت به حدود زمستان که طبیعت تعین نموده، وسیع میباشد و اراضی قابل زرع آن نسبت به مساحت آن  محدود بوده و اکثریت به کل این اراضی فقط برای زرع چند غله، شجر و حبوبات محدود قابل زرع است و فقط یک فصل از چهار فصل سال ثمر میدهد و به دلیل این که اقتصاد این محدوده کاملا به زراعت و مالداری وابسته است و ساختار زمینی و وضیعت جوی آن برای زراعت و مالداری مناسب نیست، اقتصاد آن نسبت به اقتصاد سایر نقاط افغانستان از وضیعت کاملا نامناسب برخودار است و از جهت دیگری که این جامعه با سایر جوامع افغانی تفاوت دارد، ارزش ها تاریخی آن است. گرچه مردم افغانستان افتخار این را دارد که هیچگاه در زیر سیطره بیگانگان سر فرود نبرده اند اما با آن هم بعضی از اجنبیان قادر شده که به صورت غیر مستقیم سیاست های خویش را از مجرای سردمداران مزدور افغانی خویش دکته نمایند ولی جامعه رهبر شهید هیجگاه به صورت مستقیم و غیر مستقیم حلقه غلامی کسی را در گوش نه آویخته  بلکه در مقابل استعمار خارجی ، استبداد داخلی، استثمار اجتماعی و استحمار مذهبی جانانه ایستادند و قربانی دادند. و در مقابل هر اجنبی با جان و مال و منال جون کوه های بابا و هندوکش ایستاند که حتی بسا اوقات در قبال این مقابله ها بها های گزاف را پرداختند و از جانب دیگر این جامعه به پیمانه که از استعمار خارجی متنفر بوده از استبداد داخلی هم متنفربوده اند که بهای این نفرت هم کمتر از بها های در جنگ ها علیه استعمار خارجی دادند، نبوده که 62% قتل عام این مردم توسط رژیم عبدالرحمانی در اواخر قرن نزدهم ، برده شدن هزارها زن و مرد این مردم به حیث غلام و کنیز سرداران قبایل، مهاجر شدن ده ها هزار فامیل از مناطق آبایی خویش به داخل کشور و کشور های همسایه ، و از دست دادن مناطق آبایی خویش چون دای چوپان در ارزگان و دایفولاد جنوبی در ولایت غزنی، بهای بودند که قهرمانه در مقابل تجاوز استبداد داخلی پرداختند در حالیکه سایر مناطق افغانستان سیطره استبدادی این مستبد داخلی و مزدور استعمار خارجی را پذیرفته بودند. اما متاسفانه پیروزی های این جامعه  در مقابل استثمار اجتماعی و استحمار مذهبی به پیمانه پیروزی های آن در مقابل استعمار خارجی و استبداد داخلی محسوس نبوده ولی با گذشت زمان و هجرت این جامعه از مناطق آبایی شان به شهر های بزرگ افغانستان، کشور های همسایه، منطقه و جهان، استثمار اجتماعی هم موازی با این هجرت ها روبزوال رفته اما استحمار مذهبی تا هنوز خویش را در لباس های گوناگون از قبیل بیرق و بیرق بازی و یا روابط پیری-مریدی بر گرده ه های این جامعه تحمیل مینماید و لی اوضاع جاری جامعه حاکی از یک فردای  دینیتر و آزاد از زیر سیطره استحمار مذهبی این جامعه میباشد که سیاست های رهبر شهید برعلاوه تاثیر از داشته های شخصی شان از داشته های جامعه او هم متاثر بوده و به همین دلیل رهبر شهید چون کوه های جامعه اش در مقابل متجاوزین داخلی و مزدوران خارجی ایستاده و سر را در زیر سیطره جز آسمان فرو نبرده و مانند کوه های جامعه خویش که فقط با بالا بودن آسمان نسبت به خویش ایمان دارند، به بالا بودن هیچ چیزی جز آسمان حق  ایمان نیاورده  و چون آبا و اجدادش هیچگاه در مقابل خواست های دیگران زانو نزده  داشته های تاریخی جامعه اش و داشته شخصی او باعث شد تا سیاست رهبر شهید از سیاست سایر همردیفان او دارای صفات خاص ممیزه خویش باشد. که در اینجا چند از آنرا به صورت مختصر یاد مینمایم.

 

1) استقلالیت: همانطور که جامعه رهبر شهید استقلال خویش را در قبال داده های استعماری و استبداد عوض ننمودند، سیاست رهبر شهید هم متاثر از ارزش ها تاریخی جامعه او بوده و برخلاف سایر گروه های درگیر در مسایل افغانستان در چند دهه اخیرکه به شکل از اشکال متاثر از سیاست کشور های همسایه، منطقه و جهان بودند، سیاست های رهبر شهید در مسیر مقدس که همانا تامین عدالت اجتماعی در افغانستان میباشد،به هدف تحقق حقوق مردمش با احترام متقابل به حقوق سایرین جاری بوده است و دلیل متاثر شدن سیاستهای سیار گروه ها از سیاستهای بیگانگان  این بوده که چون اکثریت به کل این گروه ها در خارج از افغانستان پایه گذاری شده اند وثقل اصلی سیاسی شان تا زمان سقوط حکومت دکتور نجیب و ورود گروهای مجاهدین به کابل در خارج از افغانستان قرار داشته و از حمایت چند جانبه میزبانهای خویش برخوردار بودند که طبعا باید در قبال این حمایت ها، بهاهای را میپرداختند که متاسفانه این بها هما نا جاری ساختن سیاست های مغرضانه این کشور ها در قبال افغانستان چیزی دیگرنبودند که البته گروه رهبر شهید هم از این قافله استثنا نبوده اما با یک تفاوت که هر چند حزب وحدت اسلامی به رهبری رهبر شهید  متشکل از گروهای شیعی که قبلا در ایران فعالیت داشتند، بوده اما حزب وحدت اسلامی به رهبری رهبر شهید هیچگاه مانند سایر گروه ها که مجری سیاست های میزبانان و یا حامیان خارجی شان بودند، عامل سیاست های ایران در افغاستان نبوده بلکه سیاستهای رهبر شهید مبتنی به خواستها و آرمانهای مردمش بوده که این امر از اول کار که حزب وحدت از اتحاد چند گروه  شیعی  تشکیل گردید، هویدا بوده  که ایرانیها از تشکیل یک حزب متحد شیعی تحت عنوان " حزب وحدت اسلامی افغانستان " در حراس افتاده چون مطمین بودند که این حزب مانند سایرین، دنباله رو ایشان نخواهد بود، بنا دست به توطیه ها نفاق زا زده و گروه های شیعی را که بیشتر از سیاست های ایران متاثر بودند تا آرمانهای مردم شان،  تحت فشار قرارداده تا از اتحاد با حزب وحدت سرباز زنند  و این  گروها شیعی متاثر از سیاست های  ایران به همکاری و کمک این کشور دست به تاسیس حزب دیگری شیعی بنام " حزب حرکت اسلامی افغانستان " به رهبری آیات الله شیخ محمد آصف محسنی زدند که این حزب و رهبران آن تا امروز پیرو همان سیاست های اولی شان باقی مانده و به اصطلاح امتیازات کمافی سابق را از ایران بدست آورده و در قبال این امتیازات بهاهای چون بهاهای گذشته میپردازند که  سیاست های رهبر شهید در میان سالهای 1371-1373 ثبوت این ادعا میباشد چون زمانیکه رژم نجیب سقوط کرد و مجاهدین وارد کابل شدند، یک سیری ارج مرج های در کابل آغاز گردید که منجر به فروپاشی اتلاف ها و تشکیل اتلاف های جدید گردید که البته هریکی ازاین اتلافها به نحوی از پیشتیبانی خارجی برخودار بودند و کشور های همسایه برای تحکیم موضع شان و تحقق منافع شان در افغاستان دست به فعالیت های وسیع به هدف اتحاد گروه های متاثر از خویش برای تحقق منافع شان زدند که دولت ایران هم از این قافله استثنا نبوده و برای اتحاد حزب وحدت و حزب حرکت دو حزب شیعی در افغانستان با حکومت مورد خمایت ایران یعنی حکومت برهان الدین ربانی که در مقابل حزب اسلامی گلبدین حکمتیار که به نحوی مجرای سیاست های اعراب و پاکستان دو جبه دوست دشمن نمای ایران بودند، صف مردان جنگی کشیده بود، دست به فعالیت های وسیع زدند که البته تا حدودی هم این فعالیتها موفق از آب بدر آمدند و توانستند که حزب حرکت اسلامی  به رهبری محسنی را در اتحاد با حکومت حاکم وقت بکشاند اما حزب وحدت اسلامی افغانستان به رهبری رهبر شهید که نماینده واقعی هزاره شناخته شده بود، به این دعوت ایران را به دلیل عدم تحقق حقوق حقه مردمش، لبیک نگفته و برای تحقق حقوق مردمش در مقابل خواست های ایران بپا ایستاده که این خود استقلالیت سیاست رهبر شهید را به اثبات میرساند. در حالیکه سایرین همردیفان رهبر شهید این شجاعت را نداشته و نتوانستند مانند رهبر شهید منافع و خواست های مردمشان را بر خواستهای بیگانگان ترجیح بدهند که اگر اینها مانند رهبر شهید میتوانستند دل را به دریا بزنند،طبعا سرنوشت امروز مردم افغانستان متفاوتتر از امروز خواهد میبود.)

2)مردمی: سیاست رهبر شهید بر خلاف بعضی از همردیفان او که مبتنی بر منافع گروهی، شخصی و قومی بوده اند، مبتنی به خواستها و آرمانهای مردمش بوده و خواست ها و آرمانهای مردم او نسبت به آروزهای شخصی، گروهی و حامیان خارجی در اولیت قرارداشته و هیچگاه رهبر شهید مانند سایر رهبران گروه های شیعی خارج از دایره حزب وحدت اسلامی به رهبری رهبر شهید ،مردمش را در قبال چند کرسی سیاسی و امتیازات مادی تعویض ننموده و به این دلیل است که امروز از رهبر شهید جز آرمانها مقدس و تاریخ سیاسی درخشان چیزی دیگر به ارث نمانده در حالیکه سایر رهبران سیاسی همزمان رهبر شهید حالا از زندگی بالا بلند  از نگاه مادبی برخوردار اند .

 

3) آشکار: در جریان جنگ های میان گروهی در سالهای 1371-1373اتلاف های بسیاری بسته میشد و اتلاف های متعددی از هم فرو میپاشید که این بعضی این بند و بست ها به دلیل عدم در نظرداشت منافع مردمشان از چشم مردم پنهان بسته میشد در حالیکه این زد و بندها به صورت مستقیم با منافع او تعداد افرادی که از بستن و بریدن این گونه پیمانها هیچ اطلاع نداشتند، مرتبط بوده اما رهبر شهید با درک این واقعیت که بستن هر پیمانی و یا بریدن از هر پیمانی نه تنها به بازی گرفتن منافع یک گروه و یا چند شخص محدود است بلکه تعین سرنوشت یک ملت است، آشکارا سیاست های خویش را برای مردمش تشریح نموده و هیچگاه دست دشمن مردمش را در خفا درو از چشم ملتش فشار نداده و اگر فشار هم داده آنرا برای مردمش مفصل تشریح نموده است در حالیکه تاریخ جند دهه اخیر افغانستان کبیم زد و بند های متعدد است که طرف ها بدون در جریان گذاشتن مردمش بسته و یا خویش را از آن بریده است.

 

4) صادقانه: البته صداقت در سیاست امروزی معنی ندارد بلکه این منافع است که صادق بودن و یا عدم آنرا تعین میکند اما رهبر شهید بنا به ایمان به نزولات الهی که برای هر هدف مقدس وسیله مقدس را امر میکند، هیچگاه با طرف های معامله خویش غیر صادق نبوده بلکه با  عهد های خویش صادقانه ایستاده و تا آخرین حد و توان به آن پابند بوده در حالیکه در اکثر موارد، طرف های مقابل رهبر شهید بارها عهد های خویش را  با رهبر شهید شکسته که اگر سایرن هم مانند رهبر شهید این توانای را میداشتند، امروز مان نسبت به امروز ما متفاوت خواهد میبود. و رهبر شهید برعلاوه که با طرف های مقابل صادق بود، این صداقت را در قبال مردمش و رقیبان درون حزبی و یا درون مذهبی اش هم نگهداشته و تمام پیروزی ها و عدم پیروزی های خویش را و دلیل پیروزیها و عدم پیروزیها را برای مردمش بدون کدام دروغ و افترا تشریح نموده و در مقابل رقیبان درون حزبی و خاصتا درون مذهبی خویش که از مردمی بودن و مردمی شدن رهبر شهید برای بقای خویش در حراس بودند، صادقانه تر عمل نموده اما این رقیبان درون حزبی و درون مذهبی رهبر شهید بودند که با دشمن اتحاد نموده و در کنار مردم رهبر شهید ایستاده و با مساعد شدن فرصت از عقب خنجر زدند که فاجعه افشار ثبوت مستحکم برای صحت این ادعا میباشد.

 

5) اعتقاد بر استواری آرمانهای مردمش: سالهای 1371 الی 1373 برای رهبر شهید زمان خطر ناک بوده که میتوانست و توانست ایمان رهبر شهید را بر آرمانهای مردش به اثبات رساند. چون در این سالها مردم رهبر شهید در غرب کابل از چهار اطراف و زمین و آسمان محصور در حصار های دشمن بوده و هیچ راهی برای بیرون رفت از این محدوده جغرافیا در زمان ضرورت، نداشتند و برعلاوه این از هیچ نوع حمایت های خارجی هم برخوردار نبوده و دلیل عدم برخوداری رهبر شهید از حمایت های خارجی هم همانا سیاست های مستقل رهبر شهید از سیاست های خارجی ها بوده در حالیکه سایر گروه های ذیدخل در امور افغانستان در این وقت و زمان به شکلی از اشکال به حمایت های خارجی وابسته بودند و در قبال این وابستگی حمایت های چند جانبه بدست آوردند و بهاهای گزا ف را هم پرداختند اما رهبر شهید با اعتقاد به آرمانهای والالی مردمش هیچگاه از محاصره دشمن در حراص نبوده بلکه به مشروع بودن این آرمانها اعتقاد داشته و سالهای سال برای تحقق این آرمانها در حصاره دشمن ها با دشمن ها مبارزه نموده و تا اینکه در ره این آرمانها جهان را وداع گفت.

6)اعتقاد به مشروع بودن خواستهای مردمش: مبارزه رهبر شهید فقط به هدف تحقق نظام مبتنی به رای مردم ، تحکیم عدالت، حذف تعصبات و تبعیضات و تحقق حقوق حقه تمام مردم افغانستان بوده و هیچگاه ادعای بالا بودن بک سر و گردن را نسبت به دیگران نداشته بلکه همیشه به برابری و برادری تاکید نموده که این اهداف در راستای خواستهای مردم اش که شدیدا در طول و عرض چند سده اخیر در زیر سیطره تبعیضات و تعصبات خاک و خاشاک شده اند، بوده و چون به مشروعیت آرمانهای مردمش معتقد بوده بنا هیچگاه از این آرمانها قدمی عقب نکشیده بلکه جانانه به مشروع بودن آن اصرار نموده واز آن دفاع کرده است.

7)شفافیت: اکثررهبران گروهای ذیدخل در امور افغاستان در قبال مردمشان سیاست های مبهم و پیچیده را داشتند که درک آن برای مردمشان مشکل حتی ناممکن بوده چون این سیاست ها بیشتر  بر منافع شخصی و گروهی استوار بوده تا منافع مردمشان و از ابراز صریح و شفاف سیاست های خویش در حراس بودند تا مبادا مردمش علیه شان برخیزند در حالیکه سیاست های رهبر شهید کاملا برای مردمش چون آفتاب آفتابی بوده و رهبر شهید به دلیل مردمی بودن سیاست شان،هیچگاه سیاست خویش را در لفافه الفاظ که برای مردمش قابل درک نباشند، نپیچانده چون رهبر شهید از مردمی بودن سیاست خویش اطمینان داشته و مطمین بود که شفافیت سیاست او برعلاوه که منجر به دوری مردم از جناب شان نمیگردد بلکه منجر به نزدیکی مردم او با  سیاست های او میگردد.

 

امید دارم که دیگران خصوصا وارثین رهبر شهید از این فیوضات رهبر شهید چیزی فیض ببرد.



رستم پیمان
دانشجوی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل

13 مارچ 2009
  
  
Copyright © 2005-2009 www.khorasanzameen.net