پروسه ی رویارویی شهید احمدشاه مسعود و شهید عبدالعلی مزاری بازگشت برویۀ نخست

وقوع حوادث  خارج ازاراده ی انسانی بوده ,مقتضیات عصروزمان شرایط ومشخصا ت وضیعت وحالا ت خاص میتواند ,در قوام  و بوجود آوردن تغیرا ت وتبدلات اجتماعی  نقش محوری ایفا نماید ,وانسان ها بحیث ابزار های اجرایی ,ضرورتا جهت انجام آن درتلاش مداوم اند.حوادث تاریخی گاهی چنان آگنده از تراژدی ها است که قهر مانان آن ,جبرا به اجرای آن اند,تاریخ همیش  تکرار چنین حوادث است.

 

نگاهی به شهنامه فردوسی بافگنیم. تراژدی  قتل سیاوش,وگشته شدن سهرا ب به دست  رستم  اوج تراژدی رادر این داستان نشان میدهد این قتل نا خو استه ونا آگا هانه که پدر ,پسر را به خاک وخون میکشاند. نشانگر آن است که رستم وسهراب  به حیث یک ابرار دردست نیروهااهریمنی وشیطانی قرار دارند ,وجبرا مکلف به اجرای نقش خود هستند, وبو جود آرنده ی یک تراژدی میباشند,جنگ اسفند یارورستم ,نیزازوقایع تاسف بار است با نیرنگ, پدری  نمی خواهد اختیار سلطنت را به پسر سرکش وپیلتن چون اسفندیار واگذارد,ودست به حیله  می زند ,وبا رستم پهلوا ن زابلستان مقابل می سازد,  وتراژدی قتل اسفند یار در این جنگ به وقوع می پیوندد. شهکاری فردوسی بزرگ در ترسیم این داستان ها چنان هنرمندانه است,که خواننده را به شکل طبعی در جریان این وقایع قرار میدهد خواننده ی داستان چنین می پندارد که او دراین نبرد تن به  تن وطاقت فرسا حضوردارد, وصحنه این رویا روی دو پیلتن را تماشا مینماید.

 

   

 

احمد شاه مسعود وعبدالعلی مزاری این دوپیلتن وپهلوان جهادومقاومت ,با داشتن نزدیکترین روابط انسانی قبل از تصرف کابل با دشمنی ناخواسته بعد ازفتح کابل توسط نیروهای مسعود, در مقابل هم قرار میگیرند, این رویا روی را نه احمد شاه مسعود میخواست, ونه هم مزاری،بلکه نیروهای اهرمینی وشیطانی ،آن ها را وادار مینمودند تا در مقابل هم قرار گیرند, وچون رستم واسفندیار به مبارزه تن به تن بپردازند،حوادث وقایع تاریخی استبداد قرون گذشته  وتک محوری قدرت توسط سلاله های تباری, در گذشته مزاری را شخصیت آهنین حق جوو حق طلب بار آورده بود که در مقابل هرحرکت  انفعالی که اومردم اورا در قید واسارت نگه داشته بود واکنش نشان دهد. همچنان احمد شاه مسعود با دیدگاه وسیع جهان وطنی اسلامی, ومبارزه علیه یک ابر قدرت مهاجم جهانی, اورا نهایت حساس جدی وپرخاشگر بی همتا در اوج جنگ سرد بین دو قدرت بزرگ جهانی, از وضیعت استثنای برخورد دار کرده, که این امر اورا عنصر مقاومت گرا ، واستراتیژیست بزرگ چو ن ناپلیون ،چیگوارا, وجنرال جیاپ ساخته بود به تاکیید میتوان گفت او در این راستا بسیاری از نا ممکنا ت را ,به هوش وذکاوت خدا داد که زاده ذهن پر کاوش وی بود ممکن میساخت.

مطالعه ی جنگ های خورد وبزرگ آن ,در طول جهاد ومقاومت مشهود از مبارزات افسانوی این ابر مرد جهاد ومقاومت میباشد همچنان مسعود در نبرد استخباراتی شخصیت قوی وممتاز بود کی جی بی این سازمان مخوف شوروی وقت با همه ابتکارات استخباراتی نتوانست مسعود را مهار نماید, واو از هر دام و تهلکه خطرناک این سازمان پیروزمند بدر میامد, وبه مبارزه ادامه میداد .وعبدالعلی مزاری نیز با ساختار شخصیت آهنین در نبرد وجهاد در عرصه گوناگون به تشدد وپراگند گی تشکیلاتی سازمان های مختلف نه گانه به مبارزه برخواست وآن را تحت یک لوایی وحدت وهمسوی کامل در یک جنگ طولانی تنظیم نمود, حقا که او در این راستا موفقیت زیادی کمایی نمود.ولی سوال اینجاست که این دو عنصر دینی وملی باداشتن مشترکات  زیاد چگونه در مقابل هم قرار گرفتند وبا یک دیگر به مبارزه برخواستند ؟بسیاری از آگاهان حوادث اخیر کشور خاصتا در کنفرانس تاریخی جبل السراج در اخیر ماه حمل 1371 به اشتراک حدود چهل نفر مسوولین ودست اندرکاران جنبش, که در شمال سقوط داکتر نجیب را تسریع بخشیدند, بیاد دارند دروقت تشکیل شورای موقت جهت اداره کشور تا رسیدن دولت موقت مجاهدین به کابل, مسعود با اسرار اشتراک کننده گان پذیرفت که رهبری شورای موقت را بپذیرد, او در اولین انتخابش معاونیت آن شورا را به شهید عبدالعلی مزاری پیشنهاد وتاکید فراوان در حصه کار کرد های مثبت آن داشت, ومزاری را بحیث شخصیت صادق مومن به انقلاب اسلامی افغانستان میدانیست. وعلاقه ی فراوان داشت با چنین شخصیت د رعرصه ها ی گوناگون همکاری داشته باشد.(1)

 

ولی در عمل این شورای موقت جبل السراج فرصت فعالیت نیافت, ومسعود با رسیدن حضرت صبغت الله مجددی اداره کشور را به آن شخصیت روحانی واگذار نمود, ومسوولیت وزرات دفاع ملی کشور را به عهده گرفت. نیروی های شهید مزاری نیز با تفاهم وزارت دفاع دولت در غرب  کابل مستقر شد, بزرگترین اشتباه در انقلاب اسلامی انحلال قوای مسلح کشور بود که سازمان استخباراتی پاکستان در حصه نا بودی آن نقش کلیدی داشت. از این سبب رویا روی چریک های روستایی که با زند گی شهری ونظامی منظم آشنایی نداشتند, در شهر بزرگ کابل باعث رویا روی قطعات جانبین گردیده, وزد خورد های کوچک وپراگنده با رویا روی به جنگ تام ا لعیار مبدل گشت .خاصتا دست اندرکاران ای اس ای پاکستان که در اداره جبهات مجاهدین در طول جهاد نقش کلیدی داشت ,جهت ایجاد فضای نامساعد دست  بازداشتند ،وتوسط ایجنتهای خود هر دو طرف متخاصم را به جنگ وستیز وا میداشتند, وقایع تاسف بارآن درگیری ها حک خاطرات تلخ مردم ماست. بعدا تشکیل شورای هماهنگی که منتج به انشعاب در حزب وحدت اسلامی گردید مزاری باز هم در این جنگ شرکت نکرد. دلایل عدم اشتراک عملی شهید مزاری در این کودتا قابل فهم ودرک بود, ولی مزاری با شجاعت ومتا نت واستاده گی کامل برای آرمان های مردم وکشورش می اندیشید. جنبش نو به پا خواسته طالبان به دروازه های کابل تقرب جست وبه حیث یک طرف معامله در معادل سیاسی کشور تبدیل شده بود ،مزاری به مذاکرات طالبان رفت وشاید هم این عمل بزرگترین اشتباه وی بودکه شخصا در آن مذاکرات شرکت جست, او را در مذاکرت ومهمانی اسیر نمودند به قول شاهدان عینی مزاری وهم رزمانش در طیاره که آن ها را انتقال میداد با گسختن زنجیرها به قیام ومبارزه دست یازیدند ومزاری سر انجام مردانه رزمید, ودر جنگ رویای در داخل طیاره شهید گردید. وجسد به خون خفته اش از جنوب به شمال به زاد گاه اش انتقال یافت, این حادثه بزرگترین جنایت طالبان بود که جهاد گر بزرگ ملت را به گلوله بستند وتیر بارانش نمودند مسعود در کابل این جریانات تراژیدی آمیز را نظاره مینمود, وشاید در همان لحظه در اندیشه بود که خود جهت مذاکره با طالبان به میدان شهر رفته بود ,ولی دامی را که به مسعود گسترده بودند با تفاوت چند لحظه از این دام نجات یافته بود شباهت عجیب این دو حادثه قابل دقت بیشتر است.

 

مسعود وجانیشینان شهید مزاری ضرورتا, با هم کنار آمدند واستراتیژی جنگ دراز مدت را که در اثر مداخله پاکستان بوجود آمده بود, طرح ریزی نموده با هم پیمان مشترک بستند, آنچنان که اسفندیار در آخر زنده گی وحیات پسرش را به رستم میسپارد تا او را پرورش دهد, راز دسیسه های بیرونی که بروی تحمیل یافته بود, آگاه میشود با رستم از در آشتی برمیاید وبعدا جان میدهد ومسعود چون رستم به عمق وابعاد تراژیدی که وقوع یافت می اندیشید ،وبا هم رزمان شهید مزاری مبارزه با طالبان را ادامه میدهد ولی تصادف وتقدیر به گونه بوده است مسعود نیز در همان مسیر که شهید مزاری را پیمود, در خواجه بهاوالدین  به همان سرنوشت دوچار گشت ,وجام شهادت نوشید .جای هیچگونه شک وتردید وجود ندارد هردو رزمنده وپیکار جو بی همتا  درسرنوشت جهاد ومقاومت مردم افغانستان  نقش بارزوبرجسته داشتند ,ودر یک رویارویی نا خواسته  درمقابل هم قرار گرفتند وبعدا نسبت توطیه ودسایس دشمن مشترک شان جام شهاد ت ,نوشیدند. یادآوری این حوادث  نهایت دردناک است.باوصف این حقایق عریان تعدادی از روشنفکران  ودست اندر کاران مطبوعات وخاصتا در سایت ها انترنیتی هنوزهم این حوادث را بزرگ نمایی نموده دراین راستا با تعصب والفاظ تند به یکدیگر می تازند , ولی در عمل ودر حالات مشکل جزءهمزستی مشترک راه وجود ندارد دوران مقاومت ومبارزه ضد طالبان تجربه خوبی برای همه است.به  قسم نمونه در سایت آریایی مضمون از دانشمند فرهیخته محترم  اسدا لله "جعفری" را مطا لعه نمودم  نهایت قابل توجه است  البته مضمون " سونامی جبه ی ملی " بود ,خواستم بیطرفانه جواب بنویسم  واین کار هم انجام دادم  ولی بعد تکمیل نوشته جوابیه  در لحظه اخیر صرف نظر گردید   وشاید محترم جعفری در زمینه زیاد بی اندیشند وضرورت اتحاد وهمسویی را دراین لحظه بحرانی درک نمایند.

 

 

 

1. این جانب( نگارنده) شخصا  در جلسه  جبل السراج  حضور داشتم



عبدالحی نزهت
15 جون 2009
  
  
Copyright © 2005-2009 www.khorasanzameen.net