افغانستان بحران منطقوی و یا جهانی بازگشت برویۀ نخست

یک نگاه اجمالی به گذشته تاریخی افغانستان نشان میدهد افغانستان بعد از استقلال سیاسی خود در سال 1919 وارد کشمکش های جدیدی گردید . برتانیا کبیر بعد از جنگ استقلال افغانستان با توطه ها و دسایس آشکار و پنهان دولت نو بنیاد امانی را به سقوط مواجه ساخت, مبارزه و قیام آزادی خواهانه مردم افغانستان در سال 1919 که به استقلال کشور منجر شد از نظر استعمار برتانیا گناه نابخشودنی و بدعت بزرگ بود, دولت امانی هم با فقدان پایگاه محکم اجتماعی نمیتوانیست در برابر توطه ها و دسیایس امپراطوری برتانیا آن زمان, مقابله نماید,لهذا جبراء محکوم به شکست بود.و آخر الامر نیز در سراشیب سقوط قرار گرفت, عما ل خارجی و داخلی  در دستگاه دولت امانی  سبب سقوط این دولت گردید ه, و راه را برای به قدرت رسیدن ریژیم مستبد قرون اوستای نادر خان هموار کردند.

 

حکومت نادر خان  به اسا س نقشه و پلان دقیق استعمار در مشوره به آنها وجود آمده بود , تلاش جدی داشت در داخل کشورهر نوع حرکت های روشن فکری و تحول طلبی را سرکوب نموده, ودرمناسبات خارجی به اساس روابط پنهانی بادولت برتانیا تمام امور سیا سی را توسط گماشته گان و یا نماینده رسمی سفارت  برتانیا در کابل انجام میداد, این سیاست دولت که متکی به ترور و اختناق شدید استبدادی بود, انزجار و عکس العمل های جدی ازطرف روشن فکران مبارز به  همراه داشت که منتج به قتل نادر خان و یک تن از اعضای برجسته سفارت برتانیا در کابل گردید.اتکا بی حدی رژیم دست نشانده درکشور به دولت برتانیا منتج به عکس العمل جدی همسایه شما لی  کشور یعنی شوروی شد, شوروی با شناخت کامل از رژیم شاهی استبداد با مهارت تلاش به خرچ میداد تا نفوذ خود را در حلقات پایانی قدرت در کشور گسترش دهند, تقسیم شبه قاره هند به دو دولت هند و پاکستان موازنهء سیاسی را در منطقه به هم زد, و رژیم شاهی مجبورآ به سوی شوروی گرایش پیدا نمود, چون غربی ها در موضوع  اختلافات  خط دیورند از پاکستان دفاع مینمودند این فرصت به شوروی مجال داد تا ساحه نفوذ خویش را در افغانستان گسترش داده , از داعیهء خیالی دیورند از افغانستان حمایت نماید, کمک های اقتصادی و نظامی  از جانب شوروی, جهت ساختمان زیر بنای اقتصادی افغانستان صورت گرفت , و محصلین ملکی و نظامی به آن کشور اعزام شد .در طی نیم قرن شوروی ها به آهستگی و زرنگی کامل به داخل نیرو های امنیتی و قوای مسلح رژیم نفوذ نموده به پخش و اشاعهء اندیشه هاو تفکرات انقلابی ! خود مصروف بودند کودتای 1352 سردار محمد داود به کمک عناصر طرفدار شوروی, جمهوری داود خان را بیشتر به شوروی متمایل ساخت, و تلاش های بعدی داود خان برای خارج شدن از مدار شوروی منجر به کودتای حزب دموکراتیک خلق گردید.کودتای سا ل 1357 زنگ خطر را در جنوب آسیا به صدا در آورد همه کس آگاه بودند برای شوروی افغانستان یک تخته خیز به سوی آب های گرم میباشد.

 

به گفته آگاهان سیاسی کشور ببرک کارمل در باره نفوذ حزب خوددر جامعهء عقب ماندهء دهقانی عجله زیادی نداشت و به تشکل یک تشکیلات شکلی و کلیشه یی روشن فکرانه میاندیشید,استلال وی چنین بود که شوروی ها از راه رشد غیر سرمایه داری و یا تغیرات انقلابی قدرت را به حزب طرف دار خویش انتقال خواهد داد .و کودتای سال 57 این پیش بینی وی را به اثبات رساند. ولی مشکل کارمل از ابتدا آغاز کودتا ثور کاملآ آشکار بود او در معاونیت ترکی وموجودیت حفیظ اللا امین,   قدرت و صلاحیت نداشت و جناح پرچم حزب, تحت پی گرد و کنترول کامل جناح رقیب وی (خلق) بود . اختناق, استبداد فاشیستی حفیظ الله امین وتحرکات مشکوک وی منجربه مداخلهءنظامی شوروی شد و جناح پرچم  به کمک شوروی به حاکمیت تکیه زد, بعد ازمداخلهء نظامی شوروی افغانستان محراق توجه جدی کشور های غربی و آمریکا شد. و افغانستان به یک معضل منطقه ء و جهانی تبدیل گردید. تقابل و مقابله دو ابرقدرت شوروی و آمریکا در افغانستان شکل گرفت .سیل آواراگان و مهاجرین افغانستان بسوی کشور های همسایه سرازیر شد, کمک های نظامی و اقتصادی غرب و کشور های عرب به پاکستان و مجاهدین افغانستان مطابق نقشه و پلان ,  به اساس یک سناریوی منظم صورت گرفت.لشکر کشی ارتش سرخ به افغانستان خود یک تجاوز آشکار بود و افغانستان به یک باطلاق هولناک تبدیل شد. شوروی آگاهانه و غیر آگاهانه درین گرد آب فرو رفت ,و سرانجام به گفتهء گوربا چوف آخرین رهبر شوروی,افغانستان " به یک زخم خونین" تبدیل گشت. مطابق موافقت نامهء ژنیو,اردو شوروی از افغانستان خارج گردید . و آمریکا و شوروی به این نظر بودند که بعد از خارج شدن قطعات شوروی از افغانستان با سقوط دولت دست نشانده منجر گردیده ومجاهدین قدرت را تصاحب خواهند نمود.

 

بعد از خروج شوروی ها از افغانستان, آمریکا انگیزه موجودیت خود را در منطقه زاید دانسته و کشور ما را که مملو از تضاد ها و کشمکش های مختلف بود, به حال خود رها نمود ,و این یکی از بزرگترین اشتباه  آمریکا در منطقه بود که افغانستان را دست وپا بسته در اختیار بازیگران منطقوی خاصتآ پاکستان قرار داد. و پاکستان با حمایت از حزب اسلامی آقای حکمتیار, تلاش نمود تا قدرت را در کابل تصاحب نماید.در اثر مداخلات آی –اس – آی پاکستان جنگ خونین در کشور ما مشتعل شد به همگان روشن و هویدا است که پاکستان نتوانست مطابق اندیشه های سیطره جویی که به گسترش سیاست عمق استراتیژیک وی منجر میشد پیروز گردد, نیرو تازه نفس را مجهز به ایدلوژی و اندیشه های ناسیونالستی افراطی قبیلوی,  تدارک دیده به افغانستان گسیل داشت , و در اندک زمانی این نیرو ها توانستند قسمت اعظم کشور را به تصرف  در آورند عربستان سعودی و شیوخ عرب کمک های اقتصادی زیادی به این گروه نمودند.

 

وقایع 11 سپتمبر آمریکا را از خواب غفلت بیدار ساخت . لشکر کشی آمریکا در افغانستان منجر به سقوط دولت طالبان گردید این مداخله یک بار دیگر افغانستان را محراق توجه جهانی ساخت  .در کشور که شش میلیون انسان آن مهاجر یک میلیون آن شهید و معلول بوده از نگاه تناسب نفوس هیچ کشوری در جهان چنین جنگی را به این همه تلفات و ضایعات انسانی و ویرانی زیر بنای اقتصادی, بعد از جنگ جهانی دوم به یاد ندارد .جنگ افغانستان را میتوان تراژیدی عصر حاضر دانست این جنگ هنوز هم به شکل جدید آن ادامه دارد .

حرکت تند و" پر شتاب طالبان" بار دیگر به همان گونه که آغاز گردیده بود فعلآ در همان مسیر در حال پیشروی و تعرض است. کدام دستان ناپاک که در منطقه و جهان از وی حمایت میکنند نیز آشکار است.

 



عبدالحی نزهت
شبرغان - جوزجان
17 دسامبر 2008
  
  
Copyright © 2005-2008 www.khorasanzameen.net