خرد گر نباشد مراین آدمی را             میرزایی - بلغاریا

بازگشت برویۀ نخست

خرد گر نباشد مراین آدمی را
قضاوت کند بر دروغ عالمی را

وای برملت ایکه داکتر ودانشمندش هم در منجلاب جهالت پروری دست وپا بزنند!
وای برملت ایکه حقوقدان وانجنیرش شیوه های استبدادی قرون وسطی طالبانیسم وگذشته شاهان نا بکار تحمیل شده را شگرد راه وبینش خویش قرار داده باشند!
وای بر ملت ایکه داکتر، انجنیر وحقوقدانش سراپا در مغلطه ی تاریخی غرق وتا هنوزبا پیروی از قوانین خایینانه وبرتری جویانه ی قبیلوی واستعماری شاهان فرومایه وآدمخوار سخن بزنند ومردم راگمراهانه به پیروی از ماده های تفرقه بانداز وحکومت کن دعوت نمایند وبه دگراندیشان در قرن بیست ویک اتهامات استعمارگران تفرقه بانداز و حکومت کن را رواپندارند!

در این بحت توجه تمام روشنفکران خردمند وقضاوتگران آشنا با نقد ومسایل تاریخی وادبی آریانای کبیر، خراسان بزرگ وافغانستان خالی از بنمایه های فرهنگی واقتصادی که دلیلش را بایست که آقایان هریک: داکتر هاشمیان ، دانشمند زبان شناس وحقوقدان شناخته شده کشور، انجنیر خلیل معروفی، ماشاالله شخ بروت وآدم تاریخدان واسم ساز ومسما گرای زمان وداکتر میرعبدالرحیم خان عزیز که در تلویزیون آریانا افغانستان درفشانی بی معنا وهم با معنا میکردند، پاسخ ارایه فرمایند، را جلب نموده اگرکدام غلطی املای وانشایی که ازمن سرزده باشد، مورد عفو قرار دهند.

      نخست از گفتار آقای میرعبدالرحیم سخنم را می اغازم که در تلویزیون آریانا افغانستان با ارتباط واژه افغان وافغانستانی ودیگر مسایل بحث وریشه یابی میکردند. این اقا به جای اینکه علم ومدرک داکتری خویش را حد اقل با قضاوت منصفانه به مردم وبینندگان ارایه بدارند، با رنگ پریده وزبان پراز احساسات وگندیده، به تمام آنهایکه به واژه افغانستانی باورمند هستند ، کلمه ستمی را که از شاهان مستبد نابکار باباهای نا اهل میراث برده است، مورد خطاب نا بخردانه قرار دادو حتا این آقا یک اختراع جدید در واژه شناسی نیز کرده بود که ستمیهای افغانستانرا به دو گروه تقسیم بندی نمودند: ستمیهای راستی وچپی ! یعنی دراین کشورباباهای نا اهل ومتجاوزگربه مقدسات دیگران، هرکه حق خواهی کرد متهم به ستمی بودن میشود. ولی واژه ستم وستمگر   وستمی را این داکترپر فهم زمان به مردم وبیننده گان تلویزیون تشریح وتفصیل نفرمود تا همه بیشتر از ستمیها آگاهی حاصل میکردند. این آقا سر میجنباند ومیخواست دلیل نام افغان وافغانستان را از لحاظ تاریخی تشریح وریشه یابی کند ، متآسفانه با مغلطه سازی خود فریبانه دچار میشد وتوان ریشه یابی این واژه استعماری را هرگز در خود نداشت وآنهایکه بیننده تلویزیون بودند خود شاهد چهره مریضانه این آقا بودند که در روز روشن دارد تاریخ را مسخ میکند. به همه آنهایکه در جهاد ومقاوت به خاطر ازادی وآزاده گی رزمیده بودند توهین آشکارا کردو آنها را خایین خطاب نمود، زیراکه دوستان طالبی ولادنی این آقای داکتر بی مایه را این شیر مردان هندوکش وپامیر زمین بودند که کمراین زن ستیزان دور از فرهنگ انسانی را شکستاندد ومردم افغانستان را از شراین شرورین قرن خردمندی نجات دادند که درودبر روان پاک این شیرمردان واین شیر زنان سرزمین خورشید ونور!!این آقا به خاطریکه چیزی برای گفتن نداشت، حق خواهان وروشنفکران خود یافته وبه اصل پیوسته را متهم به اخذ دیکته از کشور روس وایران وبعضا هم پاکستان مینمود وچنین پرداز میکرد که این مسایل را بیگانگان دامن میزنند. گویا اینکه این فرزندان آنقدر نا آگاه وبی فرهنگ شده اند که گذشته وحال واینده خویش را نمیدانند. حیف براین القاب که طور اعزازی بر شما داده اند وشما تحت این نام داکترجز مغلطه بافی دیگر در بساط دانش شما چیزی دیگر یافت نمیشود. وبا این چرندیات شما هم شهامت فرزندان خود یافته دوچند بالا خواهد رفت ودر حق خواهیشان بهانه را دور خواهند زد. شما اقای داکتر اول بما بیاید مشخص بسازید که این واژه افغان اگر به هیچ یک از اقوام این کشور تعلق ندارد وبه همه تعلق دارد، از کجا بالای این ملت گذاشته شد وکیها بودند که در قدم نخست این واژه را برما نام گذاری کردند. در کدام لویه جرگه قبیله وی؟ از جانب اهاد مردم این سرزمین؟ از جانب احمد شاه درانی ؟ من دلیل میآورم که در زمان احمد شاه درانی هرگز به این کشور افغانستان خطاب نمیکردند واین هم یکی از جمله مغالطه پردازی شما جناب داکتر است که بیشرمانه میگوید که بنیاد افغنستان را احمد شاه درانی گذاشته است. به این مطالب تاریخی توجه فرماید: چرا خراسان با نام ونشان را از ما گرفتند وجایش را به افغان عوض کردند؟ آیا این نام مناسبتر بود؟ اگربود روی کدام دلیل؟ واگر از یک قوم بخصوص گرفته شده است وآن قوم را تا هنوز در مناطق شمال وغرب ومرکزی کشور به نام افغان یاد میکنند، آیا دیگران را از حق داشتن هویت خویش با جبر عبد رحمانی دارید محروم میسازید؟ به جای راست کردن گردن ، بیاید طور خردمندانه وبدون مغلطه مطالب را بشگافیم وحقایق را زودتر وروشنتر بمردم این سرزمین بفهمانیم، تا زمانیکه دیر نشود وبا اینبیان جهالت پرورانه نمیشود دیگر قناعت کسی را حاصل کرد وتحمیل ازاین جامعه رخت سفر بست ومانند طالبان به گور تاریخ سپرده شده ودیگر شاه خونخوارومیراثدار استعمار مرده است که باز بیاید وبا توان گرگ صفتانه اش به جان این مردم بافتدو تحمیل عقاید وهویتهای قلابی را به زور شمشیر باباهای شرم آور بقبولاندودراین کار هستند یک تعداد روشنفکران خردمند برادران پشتون ما که خودشان پروانه این بی عدالتی را به سران گماشته شده از سوی بیگانه نمیدهند وخود آنها در برابری حق ملیتهای ساکن کشور جانانه حصه گرفته میگیرند ومیگویند که رسیدن به وحدت ملی فقط برابری وبرادری وتساوی حقوق حق شهروندی است وبس ! با تحمیل هویت هرگز به آرمانهای نا ملی ویا ملی نمیرسیم. بنا برین لازم است که تاریخ ریشه یابی شود وحقایق تاریخی به جای مغلطه وکتمان، طور واقعی وآشکارا کفته شود، بد بینی قومی ونفاق ما را به اتفاق تبدیل خواهد کرد.شما درشرایط اختناق طالبی وبربریت پاکسازی قومی آنها وریشه کن کردن درختان با ثمر شما لی ایا با دید انتقادی پیرامون این قضیه مینگریستید یا مانند آقای هاشمیان دانشمند وزبان شناس در باری به دست بوسی ملا عمر امیرالمومنین قدم رنجه کرده بودید، که حالا حکومت نیم بند اقای کرزی را تا حد نا چیزی مشارکت ملی را نا دیده نگرفته است متهم به کفر وضد افغانی تلقی میدارید.« افغانی دراینجا منظور واحد پولی نیست، بلکه واحد انسانیست که به همه سنگ وچوب زنده وحیوان غیر ناطق در کشور ما گفته میشود» من از این آقای داکتر نمیدانم که داکتر در چه رشته اند میخواهم که از اقای هاشمیان هم مدد بگیرند واین واژه افغان را تحت الفظی ویا تشریحی برای ما معنا فرمایند تا در رو شنای و ر هنمایی ایشان منبعد به خطا نرویم وکسی که بپرسد خود را خوبتر توان معرفی داشته باشیم. این آقای تاریخ دان یکسره دیگران را به  آموزش تاریخ دعوت وگویا وانمود ندانستن تاریخ افغانستان را سند این کارها جا میزند ، ومن از این اقا یان میپرسم که کدام تاریخ را بایست خواند تا حقایق تاریخ را دریافت؟ برای شما ومن خیلیها خوردسنتر از شما ودیگر انسانهای فرهیخته کشور معلوم است که انجمن تاریخ نویسان افغانستان تحت اداره ودیکته پشتو تولنه ودربارهای نام نهاد قبیله وی تحریر یافته است وما عمر خویش را در دبستانها ودبیرستانها حیف فراگیری تاریخ سراپا جعل وپراز مغلطه کردیم وبه همین دلیل بود که نا هنجاریهای تاریخی برای چندمین بار بالای مردم بیچاره و عقب نگهداشته ما تکرار در تکرارورقش برگردان شد وعلت ودلیل را هیچکس هم نمیدانست واگر میدانستند جرات گفتار وبیان راستین آنرا نداشتند، زیراکه شاهان جبار وآدمخوار بیسواد ونا بکاربابا تراش زبان راستگویانرا بریدند وسر وکله ی شهامتوران را روغن داغ کردند که از این جفاهای تاریخی همه با خبرند وحالاکه زمانش رسیده است، تمام این بیعدالتیها در دل تاریخ راستین دفن بود وآهسته آهسته زنده میشوند وچهره سفاک تاریخ سازان قلابی وتاریخ نویسان اجیر شده بر ملا وآشکار میگردد. این فرزندان حقیقی مردم افغانستان کنونی دارند شهکاری وقیامت بر پا میکنند تا ظالمان وتبهکاران رابه محاکمه بکشانند واین القاب پرستان تهی عقل را دیگر مجال ترفند سازی ندهند. و شما جناب داکترعزیزحق دارید که نه تنها خودتانرا ، بلکه تمام متعلقین ودوستانرابه افغان وافغانیت متعلق بدانید وسالها افغان باشید واما دیگران هم حق دارند که خود را در زادگاهشان حد اقل افغانستانی بنامند وازآن هویتیکه شما برآن میبالید، اینها هم بر هویت خویش ببالند وافتخار نمایند. چیزی را که به خود می پسندید مانع پسند دیگران نشوید که این شیوه شگردهای فاشیستی راهمراه خواهد داشت وشما نشود که خدا ناکرده در قطار دیگر فاشیستان انسانگریز وانسان ستیز مسما گردید. واین اتهاماتی را که به بعضی انسانهای که در جامعه فقط برای آوردن برابری وحقوق شهروندی جان باخته اند با سفاهت کامل دروغ شاخدارکه در نام شما نمی گنجد را مرتکب شده ایدوشما به جای اینکه افغانیت را برای غیر افغانها کمی به تشریح وازارزشمندی این واژه برای ما چیزی بگوید ، نا جوانمردانه اتهامات دروغین که دشمنیتان را با خدا ثابت میکند بر زبان پراز تعصبتان جاری ساخته اید وهمه را در قالب خود دیده مزدور وجاسوس بیگانگان قلمداد کرده اید. ماشاالله شما هم در دروغ بافی دکترای خویش را بایست که اعلان بدارید. روزی اهورا مزدا از پیامبر بلخ وآمده از پامیر سربلند پرسید که کی هستی؟ زردتشت گفت: منم زردتشت دشمن دروغ ! ببینید شما در تاریخ چند ساله ایکه تمام انسانهایش تاهنوز زنده اند وشما در زنده گی انسانها تاریخ چشم دیدشان را بیشرمانه وقبیحانه مغالطه مینماید ویک تعداد انسانهای زنده را متهم به جاسوس بودن وتجزیه کشوروبالاخره مدغم آن به جمهوریتهای آسیای میانه مینماید وترس هم ندارید که در اثبات این مطلب شما را این آقایون به محاکمه بکشانند؟ اول شما اقای داکتر در دروغ بافی ! بیاید هویت ملی را برای ما تعریف نماید وبعد دیگرانرا به هویت ستیزی متهم نماید. شرم اگر داری ببین بر کار خویش..... تو چه حق داری بر این پندارو کیش؟؟؟؟ آقای نهایت خرافات پروروقبیله پسند! امروز قرن بیست ویکم است. فرزندان آن سرزمین آنقدر با خرد هستند واز خرد تبارشان که برای عالم هدیه کرده بود، دارند برخودار میشوند که حاجت به دیکته هیچ کشور وهمسایه نیست . مگر حق تلفیهای قرون گذشته را مردم لمس نمیکنند؟ از جنایات امیر عبدالرحمان آیا این مردم هنوز هم بی خبرند؟ از ظلم وستم ملی واستبداد خاندانی بازهم کسی است که بی خبر باشد؟ این نا بسامانیهای تاریخی اند که مردم واقوام این حیطه دیگر بی تحمل شده اند وتا بکی عقب مانده گی وتا بکی بی فرهنگی وتا بکی جنگ ودر بدری ومکتب سوزی وفرهنگ ستیزی؟ آخیر این دنیا در کجا است وما درکجا؟ هنوزهم در بند افغانیت بی ریشه وبی هیچ گرفتاریم وشما اقای پر رو اجازه تفکر دریافت راه حل انسانی را برای کسی قایل نیستید.کمی شرم وحیا در کار باشد..... حقایق را دروغ انکار باشد....

   بالاخره چهره کریح افغان ملتی خویش را با ادای کلمات یک جانبه وفاشیستانه خویش دارید بر ملا میسازید وکسیکه نبشته دروغین شما را بخواند درک خواهد کردکه از کجا پیروی میکنید واین قضاوتهای نا سالم شما دارای چگونه خواست وپیام گریز از واقعیتهای کشورند.آقای داکترعزیز! شما چگونه طالبان کرام را که تطبیق کننده گان مرام افغانی شما دراین جامعه بودند، بد نمایان کردید واز این ترفند قبیله گرای شما همه با خبرند وچهره کریح شما را در تلویزیون اریانا افغانستان دیدیم ودروغگو از دیدش معلوم است که طرف بیننده نگاه نمیکند وخود شما شرمنده ی دروغ پردازیهایتان بخاطر افغانیت وارزشهای فرهنگی ان بودید.هویت افغانی وهویت قوم پشتون به نظر شما از هم چه فرق دارد که طالبانرا متهم به ضربات محکم بر هویت افغانی وهویت پشتونی کرده اید؟ شما به جای اتهامات دور از خرد انسانی پیشتر گفتم که اول بکوشید یک قضیه را بشگافید وبعدآ مهر خاین بودن را بر پیشانیش وارد سازید. اول در قسمت مسعود شهید راه آزادی واستقلال کشور شما روی کدام منظور وچگونه به خود حق میدهید که آنرا خاین خطاب نماید؟ کسیکه جان داد ولی سر تعظیم به برادران آنسوی خط دیورند شما نجنباند، سزاوارش خاین بودن است؟ از این گفتار قبیحانه وسخیفانه شما برملاست که حد تعصب شما تا کجا ریشه دوانیده است. مسعود در برابر روسهای آدمخوار مبارزه کرد وآنهارا مردانه وار ورستم وش از سرزمین آزادگانش برون راند وبعدا این دشمن چندین ساله اش به حقانیت راه و هوشیاریش پی برد وخواست که روابط همسایگی بر قرار کند، آیا به نظر شما ارتباط داشتن با کشور های بیرونی هم جرم است؟ اگر جرم است شما اقا چرا با قضاوت تیز وگوشهای کج شنوتان در کشورهای امپریالیستی سکونت دارید واز سوسیال آنها بهره مندید؟ مسعود توانست که طالبان بی فرهنگ وفرهنگ ستیز مزدور پاکستانرا با همه نیرنگ ،آی ایس ای وجامعه غرب وعربهای وهابی، از پای درآورد وفرهنگ سرزمین کهن را یک بار دیگراز دست این خفاشان شوم روی نجات دهد وجرم خیانتش در نظرشما آقای افغانی که پول هستید ویا آدم همین است وبس وانسان مانند شما بایست که مسعود را بدون دلیل ودستآویز معقول خایین بنامد. دوستم در نزد شما حقیر است ولی در نزد قومش هزار در صد نمایندگی از قوم با ریشه وتاریخدارش که نمونه کلام تیموریان هرات وشخص نوایی دانشمند است ، نمایندگی میکند واین قوم در پشت سر این فرزند پاک نیت ودهقان زاده  مانند آهن محکم واستوار ایستاده هستند وشما را خود خوردن ودور شدن از واقعیتهای تاریخی دارد میخورد ودر منجلاب این تعصبات به مرض شکر گرفتار خواهید شد. مرد حسابی، دروغ پایه واساس ندارد وهزار سال هم با حیله نیرنگ نگاهشداری باز روزی شود که بر ملا وقابل پذیرش نباشد که آن روز دراین کشور آمده است ما بایست که به جای برچسپ زدن به یک سلسله حقایق کشور تن در بدهیم وحقوق حقه مردمانیراکه در طول تاریخ با تحقیر وتوهین مواجه بودند بدهیم واز برابری ملی وتساوی حق شهروندی گریز نکنیم که عاقبتش روز بدی می آرد. هیچکس از تاجیک ، ازبیک ، هزاره وپشتون را ستین حاضر به این نیست که فقط حق برتری جوی را برای خویش وقومش طلب داشته باشد. ما زمانی به یک وحدت میرسیم که به مساوی بودن وبرادر بودن ومنافع مشترک که محور وحدت شود نایل اییم واین کار با اتهامات نا معقول ودروغ پراگنیهای دور از انصاف انسانی میسر نشده ونخواهد شد.واین کار شما اصلا درد نه افغان رادوا میکند ونه از افغانستانی را.  بحران را بیشتر ودوری را دوچند تروموضع گیری را حاد تر میگرداند.البته منظور من دراینجا اقایان هریک میرعبد الرحیم عزیز ، هاشمیان زبان شناس، روستار تره کی، انجنیر خلیل معروفی وغیره کسانی میباشد که در مغلطه تاریخ از همه دروغ پردازان تاریخ وجعل کننده گان پیشقدمترند. اندیشه ایران ستیزانه شما را من ندانستم که تمام آنهای را که به زبان شیرین فارسی دری سخن میزنند به جاسوسی به ایران متهم مینماید. وآنقدر حدس میکنم که رشد زبان فارسی دری را شما فرهنگ ستیزان قرن جدید وافغان ملتان در لاک قبیله پنهان شده درهمسایگی با ایران میدانید وزمزمه شما این است که اگر ایران نمیبود، زبان پشتو زبان اول وسخن تمام باشندگان این کشور قرار میگرفت ودرد شما با ایران همین است مانند زمان بابایتان که حتا مجله ایران وکتبهای که در ایران چاپ می شد ممنوع قرار گرفته بود ودر زمان حزب دموکراتیک خلق هم من خودم شاهد اینم که در پارک زرنگار مجله های ایرانی پنهان فروش میگردید. بی خبراز اریا کارت خطاست..... مرزبوم این زمین نامش کجاست؟؟ آریا ایران همفرهنگ ماست...پس خراسانرا کجا فرهنگهاست؟؟ پشتونها هم آریایی هستند واگر این گپ را قبول دارید، چگونه دشمن نام ایران وکار خودید؟ ایران بر گرفته از آریاست واز این نام تاریخی وبا ریشه خویش چرا تنفر دارید؟ ایران جز وبر وتار وپود فرهنگ گذشته ماست وچرا یک ایرانی میگوید که ناصر خسرو ویا ابن سینا ایرانی است؟ زیراکه در حیطه فرهنگ مرزهای جغرافیایی نا جایز است وچنانیکه برادران پشتون ما به مردمان آنسوی خط دیورند می نازند وافتخار به خوشحتل خان حتک ورحمان بابای خویش میکنند ، دیگران هم حق افتخار به رودکی، حافظ، مولوی ، سعدی وشاملو را دارند یا خیر؟ عجب قضاوت نا جایزی را شما مرتکب میشوید. خوشا به حالتان که از طرف وجدان بی ازار میمانید.ودراین قسمت توجه شما وخوانندگان گرامی را به چند دلیل موجه در خصوص افغان وافغانستان از تحلیلگران خوب کشورجلب میدارم:

     در کتاب بنام واقعیت سیمای سیاسی افغانستان ، تآلیف محترم محمد اکبر شورماچ، تاریخدان وجغرافیه شناس کسور صفحه 24 آن چنین بیان شده است: « این نام {خراسان} تا سالهای اخیر نیمه اول سده نزده نام رسمی منطقه بود واز سال 1838 میلادی که معاهده سه جانبه را شاه شجاع در حالیکه وی شاه مخلوع ومسلوب الاختیار بود،با انگلیس ورنجیت سنگهه در لاهور به امضا رسانیده در متن معاهده عوض خراسان نام کشور بنام افغانستان گنجانیده شد واز آن زمان نام رسمی کشورما به افغانستان مبدل گردید که در معاهدات ومقاولات سیاسی بین هند بریتانوی وروسیه تزاری خطه های تحت تسلط حکمرانان محمد زایی بنام افغانستان قید وحدود آن در اثر فشار استعماری وسازش طبقه حاکمه وقت تجدید گردید.» در جای دیگر این صفحه میخوانیم که: « افغانستان از نام محلی قبیلوی یکی از قبایل خراسان که در نواحی کوهستانی وهموار کوه های سلیمان واطراف آن واقع بین جنوب ولایت کابل، شرق غزنی وحصص غربی رود سند زندگی میکردند گرفته شده است.» وهم در مورد واژه افغان تحقیق تاریخی وعلمیکه نموده اند چنین بیان داشته است:« افغان از کلمه (اوغان) اخذ گردیده ویک نام قدیمی است. وهمچنان این اسم تعریب کلمه اوغان است. ودر دوره اسلامی به جای اسم اوغان از طرف نویسندگان بکار رفته است. در اصل واشتقاق کلمه افغان واوغان حدس های بسیار زده اند. از آن جمله یکی اینست که این اسم دراوایل اغوان بوده وبسیارقدیمی ومشتق از ریشه آریایی است بعدا اوغان وسپس افغان شده است.این نظریه هم وجود دارد که کلمه اوغان در زبان ارمنی به باشندگان کوه وجبا ل اطلاق شده است.» ودر جای دیگر چنین تشریح میدارد که:« این نام عمومآ از طرف مردمان غیر پشتون بالخاصه دری زبان بالای مردم پشتوزبان گذاشته شده ومردم پشتو زبان این نام را ابتدا تحمیلی می پنداشتند تا اینکه به مرور زمان به آن آشنایی وعادت حاصل نموده ودر آثار مختلف ادبی وکلتوری خود آنرا پذیرفتند.» منظورم از این نقل قول این است آقای داکترعزیز اشاره کردند که پایه واساس افغانستان ونام افغان را شخص احمد شاه درانی ریخته است ، در صورتیکه این هم یکی از جمله مغالطات داکتر میر عبدرحیم پنداشته میشود. دراین قسمت چند مثال دیگر نیز خدمت آن کسانیکه از تاریخ بی خبرند وبه هر چرندیات باور نشان میدهند، پیشکش میدارم:« سخن بر سر نام کشور است. هر کشور حق دارد نامی را برگزیند که آن نام از یکسو که بر گذشتهء پربار تاریخ فرهنگش اتکا داشته باشد، از سوی دیگر نماد ونمایندهء همه باشنده گانش باشد ونه نماینده یک قوم ویا یک ملیت معین. کشور ما که دارای تاریخ چند هزار ساله است ، از افتخارات بسیاری برخوردار است که در پشت سرآنها نامهای بزرگی چون آریانا، باکتریا، ایران، خراسان وغیره قرار دارد که بریدن از آنها بنابه هر مصلحتی که باشد، ضایعهء جبران ناپذیر ومایهء سرافگنده گیست.در زمان بابر که در تزکش نوشته است، هندوستانی غیر هندوستانی را خراسانی میگوید.ودر میان هندوستان وخراسان دو بندر است یکی کابل ودیگری قندهار..عبدالله خان پوپلزایی به مناسبت بنای شهر قندهار توسط احمد شاه ابدالی کشور را به نام خراسان یاد میکند:

 دمی که شاه شهامت مداراحمدشاه         به استواری همت بنای شهر نهاد

جمال ملک خراسان شد این تازه بنا       زحادثات زمانش خدا نگهدارد

شاعران زبان پشتو نیزکشورشانرا خراسان نامیده اند. عبدالرحی هوتک میگوید:

بیا یی به موند هیح راحت له خواشینه       چه داخوار رحیم راووت له خراسانه

در دو لندی زیر:

دخراسان دسحر باده          په جانان وایه په پردیسو سلامونه

ویا:

پر هندوستان می گل کرلی      پر خراسان ولاره یم بوی یی راخینه

ویا گل محمد در باب عبدالرحمن خان سروده است:

په زمین دخراسان کشی پیدا کری رب سلطان دی

دده نوم په تمام جهان کشی خپورته هر چاته عیان دی

ویا در مهر امیر محمد افضل خان که در 1284 به تخت نشست این سجع را دارد:

دوفوج مشرق ومغرب زهم مفصل شد             امیر ملک خراسان محمد افضل شد.»

و مثال های زیاد زنده دیگر هم است که  دراین باب میتوان دلیل آورد. روی این دلایل است که انسان به جای قضاوت گمراه کننده به حال خود ودیگران با یست که به حقایق به چشم باز نگریست. آقای عزیز! شما چرا وروی کدام بی باوری از فرهنگ وسردمداری ایران وعدم فرهنگی افغانی تشویش دارید؟ ایران ایران است وافغان افغان .ما بخواهیم ویا نخواهیم این فرهنگ ظرفیت پیشرونده را داراست واین فرهنگ برای دنیا واژه وتمدن انسانی را با عرفان اسلامی ومعنویات نیکو زیستن داده است واین را تمام دانشمندان دنیای امروزی خوب میدانند.شما تشویش این زبان را نکنید وما در صدد ایجاد حوزه فرهنگی در منطقه هستیم واین فرهنگ در هر کجا وگوشه این دنیای پهناور رشد نماید مایه فخرماست. اما میدانیم که این فرهنگ در زادگاهش بیگانه است ومانند شما داکتر کور خود وبینای عیب دیگران میآید وبا این واژه ها تحریر میکند وبا همین زبان قبر انرا با دستان نا پاکتان میکنید ولی این چاه کنند گان خود به چاه جهالت فرو خواهند رفت. هزاران بودا وحاصل کار ومایه های کهن این فرهنگ زیرو رو شود ونابود گردد، این گوهر در والش بسوی بیکرانها را جرات نا بودیش را کسی نخواهد داشت.ما طرفدار رشد یکسان تمام زبانهای کشوریم وخرج پول معین به خاطریک فرهنگ معین را خلاف شیوه های همگرای دانسته آنرا سبب بروز مخالفتها ی زبانی وقومی میدانیم. برتری جوی را شما چگونه ارزیابی مینماید؟ هر نوع برتری جوی وتحمیل زبانی در کشوریکه بسوی دموکراسی ومردم سالاری روان باشد مردود است. هر زبان شیرینی آنرا داراست که از جانب مقابل هم. هر زبان حق دارد واژه های شیرین خودش را مورد استعمال قرار بدهدو در جهت پاکسازیش تلاش نماید .این را شما عیب میدانید ومن نادانی وکم ارزش دانستن فرهنگ وبنمایه های فرهنگی میدانم. دانش ودانای از بدو ایجاد زبان پارسی دری وجود داشته است واگر تعصب ندارید سری به شاهنامه فردوسی بزنید شاهد مطلب خواهیدبود وشما چه حق دارید که در زبان پارسی دری برای پوهنتون، دانشگاه نگویند ویا دانشکده ویا فرهنگستان وغیره؟ مگر زمان دکتاتوری واستبداد شاهان نا لایق به حال خود وقوم خود نگذشته است؟ مگر تحمیل فرهنگ لباس یک قوم بنام لباس ملی ویا رقص یک محل به نام رقص ملی، با خرد گرای امروزی سازگاری دارد؟ نه خود را مضحک بسازید ونه دیگران را ساده وترسو فکر نماید وچنانیکه یک برادر بی آلایش وخردمند پشتون برای خود حق قایل است، به دیگران هم حق قایل باشد. زمان کوری وظلم و ندانم کاریها بگذشت. امیدوارم که دوستان پشتون وبرادران خردمند ودانشمند ما با گفتن حقایق آشفته حال نشوند وهر سوال که باشد من در خدمت دوستان گرامی قرار خواهم داشت وآنهای که مورد نظرم هستند با دید بی تعصب به قضایا بنگرندو از اتهامات بی اساس وبی پایه بپرهیزند که اعتبارشان دربین دیگر چیز فهمان هیچ است وهیچتر خواهد شد.به امید اینکه ما راستی را گفته باشیم.  راست گو ونیکو پسند باشید وحق را به جای پنهان کردن اشکارا بیان بدارید.

  
  
Copyright © 2005-2006 www.khorasanzameen.net