سرودیرا که گوهر نیست پیدا           میرزایی - بلغاریا

بازگشت برویۀ نخست

سرودیرا که گوهر نیست پیدا
نباشد آن سرود از ملت مــــــا

عجب دنیای بی رمق وهنرمندان کم زور وخالی از هنر راستین داریم. سرودیرا که شعرآن از نمک شعر بودن وگوهر ملی بودن بهره ای ندارد وداشته های تاریخی به هیچوجه دراین سرود دیده نمیشود، این اقایان هنرمندان سابقه دار چگونه با چنین زبونی بر تعریف آن پرداخته اند!؟ وهرکدام به نوبه خود این سرودبی محتوا را به جاویدانگی بودنش می بالند وتصور هم نمیکنند که این سرود از کدام جایگاه افتخارات تاریخی ما بحث مینکد. اصلا سرود ملی از ریشه واساس ملی باید بیان واحساس برانگیز ملی باشد، نه اینکه با پول فراوان هنرمندان تاریخ فراموش گردیده خریداری شوند وبا تجاهل عارفانه این سرود بی نمک وبی تاریخ را بالای ملت با نام ونشان تحمیل بدارند واین آقایون وخانمهای هنرمند خودرا درچنین طرح نابکار شریک وبه هنر وداشته های هنری خود کم بها داده اند.ا
من تعجب به حال آقای استاد مددی کردم که چگونه حاضر شدند در سرودیکه هرگز در برگیرندهء روح ملی و برانگیزندهءاحساس ملی نمیباشد، خود را شریک یاوه سرایان قبیله پرور نمایند! این سرود به درد آنهایکه هنوز در بند قبیله درگیرند میخورد ولی بحال سایر اقوامیکه به تاریخشان دراین سرود سبکسرانه دیده میشود، هرگز قابل قبول وشایسته نیست. آقای نا شناس با جرات طالبانیش وتمسخر آمیز در خصوص دیگر اقوام وشیوه منحط اقلیت سازی واکثریت بازیهای قبیله منشی بیان بسیار مضحکانه داشتند وحتا نام گرفتن از همین اقوامیکه نامشان ذکر شده است را نا مناسب دانسته اند واین آقا حد اقل شرافتمندانه جرات اینراکه این سرود بایست به زبان همه اقوام باشد ویا حد اقل به زبانیکه همه اقوام توان افهام وتفهیمش را دارند باشد، نداشت. واز سایر هنرمندانیکه بازهم تحت شرایط تلقینات قبلی وقبیله گرایهای امروزی قرار گرفته اند، اظهار تآسف دارم که اینها از تاریخ وتمدن فرهنگ با شکوه خویش گریزانند وشهامت بیان سخن راستی را هم نداشتند. وبر عکس گفتند که این سرود بی جان وبی روح ملی باید که برای همیش در دفتر بیان سرود ملی باقی بماند. مگر دیگران مرده اند که چنین سرود بی اصل وبی اساس را پذیرا شوند؟ هزار مرتبه سرود زمان حکومت مجاهدین بهتر ورساتر از این سرود خالی از تفهیم ومحتوا خواهد بود. ا

چه شد فرهنگ و روح گوهر افزا؟
خراسان مرده است،ای پیر دانا؟
هنوز تحمیل بر ما میشود دون!ا
نداریم جرات از خودچیست مضمون؟
فریب وفتنه برما گشته پیروز
نداریم جرات شب را کنیم روز
به مهد ما گواه سست بستند
ز فرهنگ وز نام ما گسستند
هرآنچه بد رسید گشتیم پذیرا
زخود بیگانه وبیچاره پیدا
تحمل شیوه بر ما کار بستند
به خورشیدخردصد خار بستتند


بلی هم میهن گرامی ! سرودی نصیبت گردیده است ویا تحمیلت کرده اند که نه رنگت ونه بویت ونه تاریخت ونه عظمت فرهنگیت ونه گذشته پربارت ونه روح بیدار وگوهر نامدارت درآن دیده میشود وهرآنچه دیده وشنیده میشود همان قالب پوک وبی ریشه ایست که بر تو بازهم در قرن بیست ویک تحمیل میشود وسیستم قبیله با نیرنگهای پیر انگریزش بسوی ایجاد تفرقه بانداز وحکومت کن روان است وروح تعالی ملی را دربند افغان وافغانیت بی نا م ونشان وفرهنگ ستیزی های کنونی جا داده است وبرایت سرود ملی وواژه های استعماری می قبولاند. این تحمیلات را حتا بالای نویسنده گان ودانشمندانت نیز قبولانده است واین دانشمندان از شرم که خودشان میدانند، دراین مجالس نا شناسهای شناخته شده وافغان ملتان مبلغان طالب نماها شرکت نموده اند ونامشانرا از ذکر کردن به خواهش خودشان ممنوع ساخته اند. این بی شیمه گان فریب دهنده ادب وفرهنگ با زبونی رفته ودر مجلس سرود ملی ناملی شرکت کرده اند ومانند داستان خربرفت مولانا سر جنبانیده اند واز وجدان خرد ور خویش هم شرم نکرده اند. ویا آنهایکه در کمیسیون طرح وتآید این سرود بیشرمانه حصه گرفته بودند ومغایر خواست دانش وقلبشان به خاطر حفظ چوکی چند روزه چنین شعرشرم آور وبی روح را قبول کردند، تآسف باید خورد. ا

هموطن گرنشوی بیداری
پایمال کرو کرزی باشی
بشناس خویش وبخوان تاریخت
بپذیر آنچه که خود پی باشی
ورنه این جهل زمان ظلم کند
با خبر با ش که تا کی باشی!ا


چنین است داستان تحمیق زمانه واگر هزاران سال هم بگذرد و ما از ریشه و اساس برحق خویش باخبر نباشیم دچار این استحمارگریهای نا جوانمردانه قرار خواهیم بود وهیچکس نیست که از حق و برابری حقوق سخن بزند وهرکس میاید از اکثریت واقلیت زبان درازی میکند. این اکثریت نا معلوم ومجهول تا هنوز بر خودشان هم سر درگم مانده است واین سردمداران اکثریت خواه نیز حاضر به شمارش نفوس کشور نمیباشند. با نیرنگ وفریب دارند هویت خود وزبان خود وتاریخ تازه وبی اساس خود را بردیگران تحمیل میدارند و دیگران را در نقش اقلیت وادار به پذیرش تمام مهملات مطروحه خود میگردانند و چیز فهمان شهامت گمکرده ما هم آنچنان شیفته وافغان زده شده اند که نه در نوشته هایشان ونه در گفتارشان از این نا بسامانیهای که قبیله گرایان به مردم بیچاره تحمیلکرده اند، یاد مینمایند. ا

یکی دم از عیب گیری هموطنش میزند ودیگری به ملامت کردن دیگر هموطنش که واقعیت رابیان کرده است میبراید وسومی هم غرق خود فراموشی ومعامله است. آخر شما را به وجدانتان قسم است که این سرود ملی کجایش به سرود ملی میماند واگر نمی ماند حد اقل بیایید واعتراض بکنید ونماینده گان مجلس را وادار نماید که از حق وحقوق ملی کشور دفاع نمایند واین خود فروختگی بس است. شما صلاحیت دارید که قوانین را دست بزنید ومادهء را که برانگیزندهء ملی باشد اصلاح بدارید وشیوه های را بجویید که ملت درآن وفاق خود را بیابد نه اینکه تجرید شود. کاریکه افغان ملتها دارند عملی میسازند نفاق ملی را در برخواهد داشت وبا تحمیل نمیتوان به وحدت ملی رسید. آخر ما در پهلوی اینکه شعر وداستان پردازی نماییم، به گفتن مسایل ضروری و راستین هم ضرورت داریم. دانشمندان بر شماست که آنقدر زبون وتسلیم طلب هم نباشید. یک نویسنده وچیز فهم در قدم نخست باید که واقعیتهای جامعه را برملا سازد ومردم را آگاهی بدهد. نه اینکه در بند معاملات چوکی وپول بالای فرهنگ خود پای بماند وبه هر جفنگ وبیهوده سرایهای بی مزه تن دردهد وهنر ودانشش را فدای مصلحت جهالت پروری نماید. ا

این سرود ملی واین شعربه روح ملی وتاریخ پر بارما سازگاری ندارد وما هرگز آنرا ملی نخواهیم دانست. واز تمام دانشمندان شهامت ور تقاضامندم که دراین خصوص بی تفاوت نباشند وبر خیزند وداوری خود را دربرابر ملت اداء نمایند. تایید ویا رد آنرا با قلم وقدم به مردم نشان بدهند. ا
در قدم دوم من تعجب به استاد دانشگاه وادیب شناخته شده ووزیر فرهنگ کشور میکنم که با چشم باز ودانش مشخص چگونه حاضر به پذیرش چنین سرود وسروده شده اند؟ دوستان گرامی ! آزاده بودن یعنی چه؟ آزادی وآزاده گان را چگونه تعریف باید کرد؟ هر تحمیل را پذیرا شدن شیوه آزاده گانست؟ به هر دروغ گوش دادن ودر مقابلش عمل نکردن آیا خیانت به راستی نیست؟ آقای وزیر! اندیشه یعنی چه؟ اگر ما دارای اندیشه نیکو وسازند ه نباشیم، در گفتار وکردار نیکو جلوه خواهیم کرد؟ با فریب خود وملت نمیشود به پیشرفت رسید. این پسمانی ملت وجامعه ما دراین بوده است که ما تا به امروز با خود سانسوری وخود فریبی دچار بوده ایم. سرود ملی بایست که از روح تعالی وفرهنگ ریشه ی وگذشته پر افتخار برخوردار باشد و آیا این سرود از چنین خصلت برخوردار است؟ اگر است بر شمارید واگر نیست، چرا این ملت را دراین قرن که دانش را همه میشناسند وخرد جایگاه خود را یافته است، چنانیکه سزاوارش است حق قایل نباشیم واز سرودیکه همه درآن سرود دیده شوند بی نصیبش گردانیم؟ آخر دراین سرود بی نمک نه از دانشمند جهانشمول ما یادشده است ونه ازتباران دادگر وداد پسند ملت ونه ازآزادی وآزاده گی این ملت واین سرزمین! این سرود نه انگیزنده است ونه روح احساس وتپش درآن به نظر میرسد. ا

داوطن افغانستان دی...... این افغانستان بما چه داده است واین نام از چه افتخاراتیکه برانیگزنده باشد برخوردار است؟ بدون احساسات بر شمارید تا آنهایکه نمیدانند، بدانند. این همان شیوه ایست که بی بهره ساختن سایر اقوام و بیگانه جلوه دادن اکثریت اقوام این کشور از سرودملی، پول ملی و سایر مسایل ملی میباشد که نفاق را چاقتر و وحدت ملی را خدشه دارتر میگرداند و کدام مفیدیت بحال این مردم ندارد. سایر اقوام این سرزمین چنین سرود را هرگز ملی ندانسته واحترام ملی بودن را احساس نخواهند کرد. زیراکه ملی به آنهایست که به زبانشان وبه سروده زبانشان ترتیب یافته است ودیگران خود را بیگانه با چنین سرود مرده وماتم بار خواهند دانست و گله هم نباید کرد که دیگران بی احترامی به این سرود ناملی میکنند. امید وارم که به جای قضاوت انسانی، مسایل را وارونه نسازید وبا استدلال ومنطق قابل باور برای همه دراین زمینه مسایل را به بحث بگیرید وعلمی با چنین مطالب برخورد نمایید. بر چسپ زدنهای نا معقول را دیگر شیوه کارتان قرار ندهید که از باورها کاسته است. در باب این سرود وکمپوز چهل هزار دالری بودجه ملت گرسنه افغانستان گپ بزنید وقضاوت فرمایید. که آیا این سرود واین کمپوز ارزش چنین مصرف گزاف را دارد یاخیر؟ اگر یک شعر با رمق وواقعآ ملی وتاریخی با روح تعالی ملی میبود وکمپوز هنرمندانه ودلسوزانه برآن صورت میگرفت ، از ارزشهای والای برخوردار میبود، ولی این شعر واین کمپوز واین ارزش که با شنیدن وخواندن آن شما قایل خواهید گردید، بسنده میدانم ومتباقی مطالب را به دانشمندان وقلم بدستان گرامی، میسپارم تا دراین زمینه بی تفاوت ننشینند وقضاوت وآگاهی ملی را میسر گردانند. ا

کوشید تا جان دهید خویشرا
بگوهربشویید دل و کیشرا


نیک اندیش