خلاصه ای از محتوای کتاب           لطیف کریمی - اتریش

بازگشت برویۀ نخست

گربهء مسـكين اگر پر داشتي
تخم گنجشك از هوا بر داشتي

در جهاني كه آوازه تكنالوژي عصري گوش ها را كر و درخشش اش چشم ها را خيره مي سازد، و جهاني شدن افكار و سيستم ديموكراسي بر همه امور چيره مي شود، با درد و دريغ كه هنوز هستند کسانیکه روز تا روز از جاده آدميت فاصله مي گيرند. بشر امروزي در چارچوب انسانيت و نوع پروري حاضر شده است تا مرز هاي دو رنگي ها را بشكند ولی ما ها از ثمره و حصول اتحاد، همبستگي و عقل سليم بي بهره مانده ايم.
چه ضرري خواهد داشت كه لااقل به خاطر خشك شدن اشك يتيمان، آه سحري بيوه زنان، دربدري ملت مظلوم خود در صورتيكه زيربنا را مشكل مي بينيم روبناي اتفاق باشيم. اگر برخي با داشتن "ساديزم" حتي از وجود خود نا اميد هستند چه لزومي دارد كه ديگران را درين بيماري مبتلا مي سازند. گيريم اگر ما به خطاء رفته ايم لطفاً شما بدون تاتوره پاشيدن براي نجات ميهن عزيزمان تدبير موثري بسنجيد و اگر از عهده آن بر آمده نمي توانيد و گوش بفرمان اجانب هستيد شما را بخداي تان سوگند مي دهم لا اقل سكوت را اختيار نمايید و اين لحظات حساس و تاريخي همبستگي ملي ما را بر هم نزنيد و منكر ما هم نباشيد.

خواننـدگان محترم!
اخيراً به مطلبي در جريده "نوست" از حزب افغان ملت، چاپ پیشاور، به عنوان به شف شف نميشه شفتالو بايد گفت و كتاب "دويمه سقاوي" بر خوردم كه مطالعه آنها هر انسان شريف، با احساس ووطندوست را تكان داده و متاثر مي سازد.   موضوع بسيار طويل بود اينك فشرده اي از آنرا غرض داوري اربابان بصيرت و فرهنگيان عزيزمان ارقام مي دارم (( دوصدپنجاه سال است كه پشتونها در كشور خويش افغانستان محكوم، مظلوم و در غلامي كلتوري اجانب بسر مي برند و دوصد پنجاه سال مي گذرد كه پشتونها با داشتن اكثريت مطلق خويش مجبور اند به لسان فارسي تكلم نمايند… و يكصدسال مي گذرد كه تاجكستاني هاي نامرد دوشنبه در مقابل روسها فرار را بر قرار ترجيح داده به عنوان (چاي نخورده جنگ نميشه) وارد افغانستان مي شوند و با استفاده از ضعف عقيدوي و اداري زمامداران وقت با فارٍسي نژادان ايراني يك مجموعه ضد ملي، ضد افغاني و دشمني با قوم ستون فقرات وطن (پشتونها) را تشكيل و از اختلاط دو جناج فوق الذكر (تهران) و (دوشنبه) يك كلتور فاسد كثيف و شرم افغانيت سبز ميشود كه در جريان يك قرن فحاشي، عياشي، جاسوسي، چاپلوسي، پابوسي و انواع خواص ابليسي را در كابل ترويج نموده شهر را به مركز فساد شرم آور تبديل مي نمايند… اين فراريان بي فرهنگ شمال و غرب در خدمت هر غاصب ظالم دشمن افغانستان قرار ميگيرند. قرن هاست كه يك اقليت 12 فيصد تاجيك كه 7 فيصد آن بعد از اشغال ممالك آسياي ميانه به افغانستان فرار و در اينجا نه تنها سكونت دايمي اختيار كردند بلكه بر سر نوشت افغانستان مسلط شدند…. و در يك دهه اخير دو مرتبه با بقدرت رسيدن ستميان وطن فروش، مرتكب مظالم فجايع و جناياتي بمقابل پشتونها شدند. اداره ستمي دشمن قسم خورده افغانستان واحد مسلط بر سرنوشت كشور بايد فوراً بلا تاخير و حيله هاي شيطاني بشمول فهيم و سقاويان ديگر از قدرت منفي و خلع سلاح عام و تام شوند… اين ظلم و بي عدالتي در مقابل پشتونها بايد خاتمه پيدا كند كه با داشتن اضافه از دو ثلث اكثريت يك لسان اقليت ناچيز (فارسي) از قرنها بالاي شان تحميل شده است… فرو گذاشت و عقب نشيني قابل تحمل نيست و زبان پشتو لسان ملي و رسمي افغانستان قبول شده و تمام امور دفتري، كشوري، تعليم و تربيه، افهام و تفهيم به آن صورت بگيرد)) از قسمت هايكه بي حد شرم آور بود و قلم از نوشتن آن اباء ورزيد، سكوت كرده قالو سلاما گفته مي گذريم.


هموطنان عزيز!
در شرايط كنوني كشور مان لازم است تا فرهنگيان، روشنفكران، پژوهشگران كه در مقابل ملت رنجديده خود مسووليت بس عظيم تاريخي دارند، قلم و هنر شانرا در راه مصالح و منافع ملي بكار گيرند و جلو افسار گسيختگاني كه به بيماري نيشنليزم مبتلا هستند بگيرند ورنه حادثه هاي كوچكي باعث بروز گسترش ابعاد فاجعه هاي مي گردد.
ما معتقديم  كه برخي از نويسنده گان ما به مزدوري كشيده شده اند و آنها با هذيان گويي و فرومايه گي مداح گونه با مسرور نگه داشتن خاطر قدرتمندان زر و زور با وارد آوردن تقلبات، هويت اصلي جامعه ما را مورد سوال قرار مي دهند.  و اگر تمام مسايل ملي را از زواياي بغض، كينه لساني، قومي، تنظيمي، خانوادگي و مذهبـي بنگريم، ديگر جائي براي رشد، ترقي، برادري و برابري كه در دين اسلام جايگاه ويژه اي دارد، نخواهد بود.
انسانها از لحاظ طبيعت و اصل با هم مشابه و مساوي خلق شده اند.  مساوات يعني برابري اقشار جامعه در تمام سطوح مي باشد. هر گاه يكي از زواياي برابري نا متعادل گردد باعث تمام نا برابري ها در جامعه مي شود.
در زندگي اجتماعي گروه خاصي نمي تواند در جامعه طوري كه دلش بخواهد همانطور عمل نمايد. زيرا مطلق العناني منتج به بي نظمي و انارشيزم شده جامعه را بسوي هرج و مرج مي كشاند.
استدلال هاي احمقانه و عوام فريبانه نويسنده كه بخاطر تامين منافع فردي و قومي نگارش يافته منافع جامعه ما را تحت شعاع قرار داده و متاثر مي سازد. تاريخ جريان دارد، اين شاغلي فكر مي كند كه مردم هنوز هم در خواب اند.
گرچه تاريخ واقعي سرزمين آغشته بخون ما بطور شايد و بايد در دو نيم قرن بنا به دستور حاكميت جابرانه و استبدادي بصورت درست و همه جانبه بملت ارائه نشده است و ما شاهد فجيعترين، فرومايه ترين حكوماتي كه وابسته به اغراض استعماري بودند، در طول تاريخ خويش بوديم. تجربه هاي تلخ تاريخي را با گوشت و پوست خويش لمس كرديم. دوست و دشمن، وطندوست و وطنفروش را بخوبي درك كرديم. ملت افغانستان ديگر فريب گروه ها و حلقات خائن را كه بخاطر رضاي آي. اس. آي. وظيفه گرفته اند، نخواهند خورد. سازنده اصلي تاريخ يك جامعه مردم آن جامعه هستند. مردم كشور ما عامل مهم تمام بدبختي ها را سينه به سينه درج تاريخ خواهند كرد. جنگ هاي 21 ساله 21 نفر پسران سردارد پاينده محمد خان ، لشكر كشي هاي بي مورد در قلب كشور هاي مستقل، جنگ هاي قبيله اي ، خانه جنگي ها بر سر مسئله تقسيم قدرت به شهزاده گان ، گوش بفرماني اجانب ، غرق در درياي حرم پرستي ، گردن نهادن به شيريني هاي تلخ، امضاء معاهده های ننگين (کندمگ، ديورند وغیره) ساختن كله منار ها، بذر تخم تفرقه در بين توده هاي وسيع كشور، عقد قرار داد ورود عساكر شوروي، به قتل رسانيدن دوازده هزار زن و مرد در زندان هاي پلچرخي، به شهادت رسانيدن 25 هزار اهالي شهر كابل توسط راكت هاي كور چهار آسياب، قيچي شدن بدنه هاي كشور چون بلوچستان، پنجاب، ملتان، كشمير، پشاور، در زمان های شاه محمود ابدالي و برداران محمد زائي و صد ها امثال ديگر نه تنها تاجيك ها، ازبك ها و  هزاره ها را متاثر ساخت بلكه بيشتر از بيش اقوام پشتون را از تمام نعمات مادي و معنوي در محروميت و نا آگاهي نگهداشت. روشنفكران جامعه ما بخوبي اين مسايل را درك كرده اند. آيا جاي شرم نيست كه بخاطر آنها كور كورانه بازهم اتن را براه اندازيم.


اصل قضيه در اينجاست كه ما به راز جادويي آنها آگاه شده ايم و هرگز حكومات ديكتاتوريزم را براي يك لحظه هم تحمل نخواهيم كرد.  زيرا حكوماتيكه با استفاده از سرنيزه و شمشير براي مدتي آرامش بياورند، اين آرامش به منزله سكوت قبرستاني است كه زنده ها همچون مرده هاي متحرك زندگي كنند.
با وجود اين همه قرباني ها، خونريزي ها، كه براي كسب استقلاليت فردي و اجتماعي صورت پذيرفته چطور امكان دارد افراد جامعه به خودكامگي، برتري قومي و زورگوي هاي برخي گردن نهند.  بدون مصالح جامعه هيچ نظريه و زورگويي قابل پذيرش نيست.  ناسيوناليزم خشن قومي ابداً ديگر جاگزين تفاهم قومي شده نمي تواند.


ما به خود هرگز اجازه نمي دهيم تا عفت قلم را بشكنيم و به يكي از اقوام شريف كشور خود هتك حرمت نماييم برعكس حرمت مي گذاريم ورنه حرف زياد است.   اما بخود حق مي دهيم تا دهن پر تعفن مداحان نيشنليست را ببنديم و به شاغلي نويسنده مجهول الهويه هوشدار مي دهيم كه شما در مورد فرهنگ، مليت ها ، آمار نفوس و تاريخ اين مرز و بوم نه آگاهي داريد و نه اطلاعات كامل. اگر دهنتان را ببنديد بخود نيكوئي كرده ايد و به بقیه نیز!  زيرا بيماري مزمن شما اينست كه تمام فضايل را بخود و كليه معايب را به طرف مقابل خود حواله مي كنيد و اعتقاد داريد كه تمام علوم جامعه شناسي را بدون مطالعه و شناخت كامل بهتر از ديگران مي دانيد.  در حاليكه چنين نيست. راهي را كه شما انتخاب كرده ايد يك پديده زشت و نفرت انگيزي است كه به عناوين مختلف فرومايگي از فقر فرهنگي قومي استفاده كرده بنياد هاي سالم زندگي جامعه را به خاطر بقا و سلطه خويش و سرپوش نهادن به تمام اعمال زشت و غير انساني خود متزلزل مي سازيد.  تاريخ شما و مفكوره هاي تان را به زباله دان خود دفن خواهد كرد و مردم غيور افغانستان شما را هرگز نخواهند بخشيد. نويسنده كتاب تاجيكان در مسير تاريخ مي نويسد: "تاجيكان مردمي عميق و غير متظاهر اند، دوستي و آشنايي و قدر شناسي در آنان، ريشه باطني دارد." كشورگشاياني كه در طول تاريخ سرزمين ما را مورد تهاجم قرار دادند بيشترين ضربه آنرا قوم تاجيك ديده است.  در تاريخ نامه هرات مي خوانيم: "چنگيز خان به تولي مي نويسد: هر گاه تاجيك هروي را كه دستگير نماييد زنده نگذاريد و بر تاجيكان اعتماد نكنيد كه در اقاليم جهان به دليري و كين خواستن و شبروي به سر آمده اند. سخن من بشنو و تاجيكان سركوفته دار..."
قوم تاجيك با تكيه بر تاريخ طولاني و گستردگي خويش قرار تصريح تمام كتب با اهميت تاريخي كه بيشتر از يكهزار و پنجصد سال قبل از ميلاد به عنوان تنها گروه عمده نژادي نخستين قبايل آريايي هاي ساكن در افغانستان امروزي را تشكيل مي دهند و هميشه به فكر سعادت كشور خود بوده به موضوعات بسيار ژرفترى مى انديشند. و با پيوند هاي شيرين خانواده گى باساير اقوام مسايل زبانى، قومى ، مذهبى را موضوع از سكه افتاده اي بيش نمي دانند. قرار تصريح كتاب جغرافياي تاريخي افغانستان تا آنجاييكه شواهد تاريخي و بشر شناسي تصريح مي نمايد تاجيكها يكي از مليتهاي بسيار كهن سر زمين مااند. ما خواهان امنيت و عدالت اجتماعي هستيم.  امنيت اجتماعي محصول پيوند هاي مستحكم و خلل ناپذير ميان اقوام يك جامعه است. ما دعا مي كنيم علي الرغم تمام سراسيمگي، تناقص گوي و طرحها و نظريات تصنعي و غير واقعبينانه، عقل سليم در بدن ناسالم نويسنده و سمسور افغان و ساير طراحان تفرقه انداز غلبه حاصل نمايد تا آله اي دست اجانب نشده و عليه حق و حقانيت قرار نگيرند.
افغانستان يك دولت مستقل و غير قابل تجزيه بوده بر تمام قلمرو خود داراي حاكميت مطلق مي باشد و حاكميت در افغانستان به ملت تعلق دارد و ملت افغانستان را افرادي تشكيل مي دهند كه داراي تابعيت و تذكره نفوسي باشند.  هر نوع امتياز، تبعيض به حقوق و مكلفيت هاي اتباع ممنوع است.
افغانستان يك كشور كثير المليت است.  تمام امكانات و مقامات متعلق به يك قوم و قبيله شده نمي تواند.  منافقين كه با بهانه هاي مختلف دست به يك سلسله منافقت ها و تفرقه اندازي ها زده اند ديگر در قلب ملت جا نخواهند داشت. ما در عصري زندگي مي كنيم كه تعصب جاي خود را براي برادري و برابري خالي كرده است.


بااحترام
پاينده باد دوستي و همبستگي
خلل ناپذير تمام اقوام ميهن عزيز ما