رنگ ها در گرو نیرنگ ها بازگشت برویۀ نخست

نسل های  منتظر  به رفاه کشور  در طول سال های متمادی  فقط شعار های میان تهی میشنوند .  آرزوی های تحقق نیافته  نیاکانشان  را تکرار میکنند  و انچه را دیگران مطابق سلیقه خود  برایشان انجام میدهند  با  نارضایتی و خاطر افسرده میپذیرند . آرزو هایشان  را پنهان میکنند و حرف هایشان را ناگفته میگذارند.   امید های   که در زندگی هیچ فرد آرزومند افغان جامه عمل نپوشیده است و  فقط به نسل بعدی اش به ارث  گذاشته شده میشود و  این رونددر طول سال های متمادی   تکرار میگردد.

 تشنه گان قدرت در هر زمان و هر گونه شرایط  برای به دست آوردن کرسی  سالهاست   که شعار های  مردم فریبانه را  تکرار مینمایند و این شیوه فقط مربوط به یک زمان و یک حکومت مشخص نشده و سالهای سال است که این عمل در افغانستان از نسل به نسل  تعقیب میگردد

تعجب میکنم که چرا مردم  با این همه تجربه کسب کرده در طول زمان هنوز خام شان پخته نشده است و چنان حالت هنوز ادامه دارد چرا  تا حال اشخاص استفاده جو از نیاز های مردم به نفع خود  سو استفاده میکنند چرا مردم ما هنوز مسایل مهم کشور شان را ساده  فکر میکنند   چرا این همه فراز و نشیب روزگار هنوز چشمان بسته مردم ما را باز نکرده است و این همه نا ملایمات و بد بختی های جنگ مردم ما را هنوز  مصمم  در مورد تصمیم گیری های شان در مسایل مهم کشور نساخته است ؟

نگرش سطحی مردم به مسایل  مهم کشور به ویژه در مورد انتخاب رهبر سبب گردیده است که اشخاص  و افراد استفاده جو و تشنه قدرت فقط  با دست خالی برای مردم نیازمند ما وعده  های  میان تهی بدهند و خود را در پست های مهم تصمیم گیری جا بزنند. این  امر سبب گردیده است  که اشخاص و افراد که  ظرفیت وکفایت  رهبری و مسوولیت های مهم کشور را هم نداشته باشند به خود جرات میدهند که فقط با چند شعار میان تهی و سمبولیک خود را به نام های مختلف در پست های مهم  و سرنوشت ساز دولتی و مردمی  معرفی کرده و از نام انها سو استفاده نمایند .    مردم ما باید  در زمان انتخاب اشخاص در پست های مهم بیشتر  به صلاح  کشورویران ما    فکر کنند تا به صلاح اشخاص و افراد .

میخواهم این را  بدانم انهایی که برای دیگران اسایش مژده میدهند این آسایش را که قرن ها است که در این کشور کسی نتوانسته است به آسانی به دست بیاورد از کجا میابند تا به دیگران تحفه بدهند فکر میکنم  انهایی که به دیگران آسایش وعده میدهند  خود باید  منتظر دیگران باشند .

افغانستان به یک رهبر مبتکر نیاز دارد پس مردم باید فقط دنبال اشخاص مبتکر باشند که چگونه میتوانند با خلاقیت هایشان   این  کشور ویران  از بد بختی های جنگ و فقر را به مسیر درست  هدایت کرده بتوانند  ..

در طول سال های متمادی است که مردم ما  از وعده های میان تهی  حرف های میشنوند و کسی در اندک هم شاهد تحقق ان نیست.

در تاریخ گذشته ها هم جز شکوه و ناامیدی و عقده و درد بیشترچیزی نیافتم  . دراوراق انها  فقط چند کلمه بیشتر به چشم میخورد آن  شکوه و یاس و نا امیدی بود انها هم  به نسل های که   بعد از انها میامدند چشم اتنظار بودند به کسانی منتظر بودند که به انها  جز مسوولیت سنگین و دست خالی چیزی به جای نگذاشته اند.

داستان های حق تلفی . خیانت . شکایت  قصه های  معمولی  و روزانه انها بوده است و این عکس العمل ها برای مردم عادی و معمول شده بود است نکته که بیشتر قابل دقت بود این است که  انها بر عکس  نسل حال به کم قناعت کرده بودند. کمتر داد و فریاد را مانند حال به راه میانداختند .انتقاد در آن زمان فقط و فقط در چند چهار چوکات محدود  خلاصه میشده و بعد خاموش و منتظر زمان بوده اند  نمیدانم کدام زمان .

 

عدم دسترسی مردم ما به خواست هایشان فقط مشکل حال نبوده وقتی به گذشته ها بر گردید این درد همیشه مردم ما را زجر میداده است حتی در شرایط که امنیت هم  در کشور موجود بوده است

فقر هم تاریخ طولانی در کشور دارد فقط جنگ نبوده است که دارایی این کشور را تاراج کرده است وقتی جنگ دروازه  کشور فقیر را کوبید دیگر شرایط زندگی برای مردم بدتر از حالت اولی شد . مشکل مردم دو چندان شد و به زخم های مردم نمک پاشیده شد.

نسل های گذشته این وطن هم زندگی را فقط با امید سپری کرده اند . فقط نسل حال یک قدم فراتر گذاشته اند و آن انتقاد از بی عدالتی ها  وبلند کردن صدای اعتراض بر ضد بی عدالتی هاست. شاید این فرصت دست یافته  آن زمان  است که روزی  گذشتگان ما منتظر چنین روزی بوده اند .

ولی در کشور که همه و همیشه  منتظر تحفه آسایش و آرامش به خانه خود از جانب دیگران باشند . کی میتواند مسوولیت  اسایش مردم را  داشته باشد­.  نباید شعار های میان خالی برای به دست آوردن قدرت  تکرار شود و به چشمان منتظر مردم رنج دیده ما همیشه  خاک دروغ کوبیده شود چون این خود یک جفای بزرگ است  که به این ملت مظلوم روا میدارند .سالهاست که هر کس به نوبت خود  با لاف و دروغ  میاید  میشکند و میریزاند و ویران میکند و میرود  فقط این مردم بیچاره و درد کشیده ما هستند که سالهای سال است  که روی زباله های مانده شده از خیانت و چپاول  و دود و باروت انها  نفس میکشند

 

بیاد میاورم روز های که هنوز کودکی بیش نبودم  کسی خود را کاندید مجلس سنا آنوقت معرفی  کرده بود  . انقدر از پلان ها و طرح های وسیع و بنیادی خود  برای آبادی و اسایش به مردم وعده داد ه  بود که مردم دیگر به او اعتماد کامل نموده وفریاد شادی سر  میدادند گویا که   این یگانه کسی خواهد بود که به انها خدمت خواهد کرد .

کاندید  را مردم  روی شانه هایشان در  جاده ها به رسم احترام  میگشتاندند.

اگر چه در  آن زمان که  هنوز کودک بودم ولی  یک  احساس نا خوش ایندی به خاطر خوش باوری های مردمم  برایم دست داده بود  وقتی عکسالعمل های  احساساتی مردم را   را نسبت به آن کاندید  دیده بودم  تعجب کرده بودم  در حالیکه   هنوز که به شعار های میان تهی تشنه گان قدرت  آشنایی نداشتم  خیالات کودکانه ام مرا به جستجو حقایق  میکشاند و سوال های  در فکرم خطور میکرد  سوال های که  تا حال برایم حل نشده باقی مانده است و هنوز تکرار میگردد .

مردم از کجا میدانند که او میتواند این همه مکتب و مسجد و پل و راه را آباد کند؟

کی میداند که او راست میگوید ؟

بعد از اینکه کاندید محترم به کرسی سنا آنوقت تکیه زد نه تنها که  درآن محل  دیده نمیشد بلکه نه   از تطبیق طرح هایش خبری شد و نه هم از خودش.

وقتی  مردم به وعده های میان خالی بر خوردند بسیار متاسف شده بودند.  

حالا هم همان سوال هایم برایم حل نشده باقی  مانده است که کی میداند که او راست میگوید و همه را فقط برای مردم میخواهد؟



داکتر جلیله سلیمی
19 مارچ 2009
  
  
Copyright © 2005-2009 www.khorasanzameen.net