چرا مردم ما به جای همکاری بیشتر، با هم رقابت دارند؟ بازگشت برویۀ نخست

افغانستان یک کشور چندین ملیتی با سلیقه های مختلف سیاسی، لسانی، اجتماعی، قبیلوی و گروهی همیشه در گیراختلافات و مباحثات مختلف و نا هماهنگی های گوناگون در تمام عرصه ها بوده و این نا هماهنگی ها  در مواردی هم سبب  به وجود آوردن اختلافات عمیق  در میان انها  گردیده است  که  این حالت سبب سو استفاده بسیاری از کسانی که میتوانستند ازاین آب گل آلود ماهی بگیرند گردیده است. رقابت های سیاسی و اجتماعی میان این گروه ها و افراد در طول ادوار تاریخ سبب شدت بخشیدن  جنگ های تحمیلی  شده است.

 

در طی دهه های اخیر افغانستان نه تنها میدان رقابت های قدرت های منطقه و جهان بوده است بلکه این رقابت ها در میان گروه ها وحتی  افراد و اشخاص هم به اوج و شدت خود رسیده است که با گسترش و توسعه رسانه ها و آزادی بیان در طی تحولات اخیر میتوان این اختلافات را از انتقاد های شدید و ایراد گیری های که بعضا به خشونت میانجامند، به صورت واضح و آشکار احساس نمود.

 

این حالت نه تنها در داخل افغانستان  شدیدا ادامه دارد بلکه با تاسف که هموطنان مقیم کشور های  خارج از افغانستان هم به این رقابت هایشان در همان کشورها به همان شدت و به همان حساسیت داخلی ادامه میدهند.

به ادامه مشکلات طویل المدت  داخلی مهاجرت در میان مردم ما سالهای سال ادامه داشته و این مهاجرت ها در طی مشکلات اخیر  چندین برابر افزایش یافته است .

 

هموطنان مقیم خارج  با وجود درک مشکلات همدیگر از اوضاع سیاسی و اجتماعی کشورو با وجود ضرورت های شدید اتحاد، هماهنگی، همکاری و صمیمیت با هم در محیط طاقت فرسای مهاجرت و آواره گی و ضرورت همکاری در لحظات حساس که  کشور و مردم ما  شدیدا  نیازمند آن اند، هنوز به  اختلافات و  حسا سیت های  گروهی، زبانی، سیاسی، فردی و سلیقوی خود  شدیدا ادامه داده و  در بسیاری موارد هم حتی  سبب اختلال در فعالیت های  اجتماعی و فرهنگی  یکدیگرمیگردند.  

 

در این اواخر مطبوعات و رسانه ها هم با وجود شعار بیطرفی بازهم در موارد زیادی با موقع دادن افراد و اشخاص عقده مند، سوء استفاده جو و بعضا هم احساساتی،  وسیله خوبی را برای به شهرت رسانیدن ایشان مهیا نموده است. بناً بسیاری  از افراد و اشخاصی که شایستگی و ظرفیت  چندانی در موارد تحلیل مسایل مهم داخلی و خارجی کشور ندارند با استفاده از وسایل اطلاعات جمعی که به ساده گی به دسترس انها قرار میگیرد با ایراد گیری های بیجا که در بسیاری موارد هم بی مورد و ناسنجیده بوده خود را زبان زد خاص و عام کرده واگر در نهایت وقتی  به دورنما و هدف  اشخاص منتقد و به اصطلاح تحلیل گر دقیق  سنجیده شود  هدف شان جز سرابی بیش نیست. 

 

بعضی اشخاص در طی این تحولات با استفاده از تاختن به اشخاص و افراد  و گروه ها  چنان شهرت کسب کردند که دیگر حالا قهرمان جهانی  معرفی شده اند بدون اینکه  موثریت  و پی آمد های  مفید این قهرمانی را مردم  محروم و مظلوم ما  احساس کرده باشند.  

 در این سال ها وسیله که بیشتر افراد و اشخاص را به شهرت میرساند انتقاد و ایراد گیری های بی مورد وبعضاهم با مورد در تمام مسایل بوده است که بعضا این انتقاد ها به جا و موثر بوده و توانسته است زبان گویای  مردم محروم ما بوده باشد.

 

ولی هستند بسیاری افرادی و اشخاصی که در طی تحولات اخیربا استفاده از زبان انتقاد از این و آن  وسیله خوبی را برای شکار قلب  های مردمان خوش قلب ما  برای رسیدن به خواست های شخصی خود ساخته اند.

نکته جالب و قابل توجه که گاهی تاسف آور و گاهی هم تعجب آور است این است  که  بعضا مسوولین و افراد و اشخاصی که در مقام های با صلاحیت  تکیه زده اند و  میتوان خوبی وبدی  جامعه رادر چگونگی کار کرد های انها تشخیص داد، نیز با مباحثات احساساتی خود چنان غوغای را به راه میاندازند که گویی دیگر همه گناهکار اند جز آنها. ولی حقیقت اینجاست که کسانی دیگری باید باشند تا از خود انها انتقاد کنند.  بعضا به این نکته میاندیشم که همه میخواهندانتقاد کنند، پس کی باید بشنود؟ اینجا همان ضرب المثل قدیمی و عامیانه  را به یاد میاورم که میگوید "دزد هم دزد میگویدصاحب خانه هم دزد میگوید". در حالیکه  شخص خود این آقا و یا خانم که در کرسی های مسوولیت اند مسوول به وجود آوردن شرایطی اند که سبب انتقاد گردید است. انهایی که حالا با انتقاد خود را عزیز مردم جلوه میدهند، باید خود  برای ریشه کن کردن به بی باوری ها در میان مردم تلاش کنند و با به وجود آوردن فضای ناسالم، شرایط انتقاد و ایراد گیری را برای مردم مهیا نسازند.

چون در بسیار موارد خود این اشخاص و مسوولین اند که سبب انتقاد میگردند، زیرا گوشه ای از چرخ جامعه ای که خودشان از آن انتقاد میکنند، به دست خود آنها چرخانیده میشود.

 

این افراد و اشخاص با استفاده از مقام و محل  بلند میتوانند صدایشان و گاهی هم سخنان عوام فریبانه شان را به گوش دیگران برسانند وبه اصطلاح تیر خود را به هدف  برسانند  و از سلاح برنده انتقاد برای شکار قلب های مجروح از بی عدالتی ها و محرومیت های مردم ساده قلب و خوش باور ما استفاده میکنند تا عمر قدرت وصلاحیت های خود را بیشتر و دوامدارتر سازند.  

 

بازار انتقاد و نقد گرایی در این اواخرچنان شدت کسب کرده است که حالا  به جز انتقاد و ایراد گیری از یکدیگر موضوع مثبت و موثری را در رسانه ها و وسایل اطلاعات جمعی کمتر میتوان یافت.

ولی مردم  واقعا محروم ما و کسانی که در طول این سال ها همه را تجربه کرده اند باید بدانند که تنها نمیشود به حرف پراگنی ها همه  مشکلات را حل کرد. مشکلات افغانستان فراتر از تصمیم گیری های  شاعرانه است  که بعضی اشخاص  برای مردم وعده میدهند. مشکلات افغانستان را هم نمیتوان تنها با انتقاد  حل کرد.



داکتر جلیله سلیمی
12 نوامبر 2008
  
  
Copyright © 2005-2008 www.khorasanzameen.net