صورتی از اجلاس ایندهوفن هالند بازگشت برویۀ نخست

رهروان راه صلح و آزادی کشور، خراسانیان نهایت عزیز و گرامی، قسمیکه ملاحظه کردید اجلاس وسیع نیروهای ملی، مترقی و دموکرات افغانستان در اروپا مورخ 19 اپریل 2008   میلادی  درشهر زیبای «ایندهوفن» کشور هالند تدویر یافت. و این جانب منحیث شخصیت سیاسی مستقل از طرف اعضای کمیسیون تدارک  به آن اجلاس دعوت شده بودم.

ما با داشت حُسن نیت جهت بازشناختی راهکار های دقیق همسویی اندیشه میان احزاب وسازمان های سیاسی و اجتماعی، خردمندان و صاحب نظران، آگاهان سیاسی و کشوری در آن شرکت نمودیم. و امید فراوان داشتیم که با خرد جمعی به یک همگرایی عمل مشترک در ایجاد جبهه سیاسی جنبش سوسیال دموکراسی برای افغانستان نایل آییم.

مگر با درد و تأسف که فضای این همایش بزرگ را مثل همیشه ابر سیاه تک محوری شوونیزم قبیله گرایان تاریک کرده بود. با اینهمه که مشمولین این اجلاس  از دید کمیت ترکیبی  نزدیک به کل 90 در صد آنرا فارسی گویان خراسانی تشکیل میداند. بد بختانه یک اقلیت ناچیز افراد نا باور به صلح شامل این اجلاس که به اصل دموکراسی و ابراز آزادی اندیشه تمکین نگذاشتند. و تحمل شنیدن نظریات و پیشنهادات اخلاقی انسانی و سیاسی ما را نداشتند. و سرانجام  با حرکت های از قبل پلان شدۀ کودکانه و نمایشی سیاسی قرون وسطایی، زمینۀ ابراز رویکرد های فکری صلحخواهانه ما را سد واقع شدند. اما این جانب به نسبت جلو گیری از تنشنج اجلاس با عرض ادب به حضار گرامی گفتار خویش را نا تمام قطع نمودم .

این آقایون خشونت پرور و جدال برانگیز بدانند که ما خراسانیان صلح طلب و انسان گرا در یک جبهه مشترک وسیع فارسی گویان از هویت ملی، عزت و شرف و وقارمردمان این سرزمین فرهنگ پرور که با رشته های تأمین صلح پیوند عمیق دارد دفاع حق خواهانه می کنیم. و یک جو دانه از مواضع سیاسی و فرهنگی و اجتماعی خویش که نمودی از بیان استقلال و آزادی کشور مان است به عقب بر نمی گردیم. چون اندیشه ها و راهبرد برخورد به حل اساسی مسئله ملی در افغانستان، کنون به جنبش فکری سراسری میهن خراسانیان تبدیل گردیده است. نمیتوان  با انگشت های غرض آلود یک اقلیت محدود جزمی جلو تابش این نورآفتاب صلح و عزت ملی راگرفت.

اینک طرح های سیاسی صلح را که قرأتش در اجلاس ناتمام ماند با ایجاز کامل آنرا بخوانش دوستان  تقدیم میدارم.

 

فرازی ازراهبرد برخورد با مؤلفه های تأمین صلح

برای افغانستان

با عرض سلام و ادای ادب به حضار گرامی ومحترم  !

خوشحالم از اینکه خود را  در این همآیش بزرگ  در میان دانشمندان، آگاهان سیاسی وهمشهریان عزیز می بینم.

در کمال احترام متذکر میشوم که باارزشترین نمود حیاتی در زندگی انسان صلح و آزادی است. در وجود صلح وآزادی ست که زندگی هم آهنگ مملو ازسعادت وخوشبختی انسان تجلی مینماید.

کنون فرآوردۀ جبری وضع سیاسی و اجتماعی جوامع بشری مبنی  برایجاد شیرازۀ مادی صلح فرا قاره ای ازیک ناهمگونی متضاد درد می کشد. ورشته همۀ این مشاکل که ارزشهای صلح و آزادی وهمبستگی بشریت را تهدید میکند نه در ناهمسانی زیر ساخت های اقتصادی و اجتماعی وسطح تکامل زیست جوامع عقب مانده جا دارد ،  بلکه در پیشبرد  سیاست سود جوی جهان صنعتی تحت نام  جهانی سازی اقتصاد و دسترسی به منابع انرژی ، تبیین حاصل می کند.

جهان صنعتی بعدازهمپاشی سیستم سوسیالیزم، و بویژه پس ازواقعه دلخراش تروریستی  11 سپتامبر 2001 م، سیاست  سود  جوی و تصاحب منابع انرژی جهان  را با ساز و برگ جدید تحت نام «مبارزه علیه تروریزم  بین المللی» و ایجاد حاکمیت قانون در جوامع عقب نگهداشته شده به تطبیق گرفته است.

مردم ما نیز در فرآیند تاریخ قربانی تحمیل سیاست سود جوی سرمایه و رقابت های سیاسی  و نظامی بین المللی جهان و منطقه قرار گرفته و ظرفیت های مادی و معنوی خویش را از دست داده اند. اما با درک صحیح از جو سیاسی موجود میخواهند از ارزشهای صلح وآزادی سود برند  وکشورخود را بسازند.

باتأسف که به دلیل نبود حاکمیت سیاسی همه پذیردر گذشته و حال وحفظ جبری پدیدۀ بيسوادی، فقر و بيکاری از طرف حاکمان قبیله گرای وابسته بغیر، منحیث سیاست تحکیم حاکمیت خاندانی و تباری،   سبب ساز این معضله گردیده که همۀ ملیت ها و قبایل موجود در افغانستان ازسطح حیات اجتماعی و آگاهی سیاسی وفرهنگی متعادل برخوردار نبوده و نیستند. همین سطح  نابرابری و تفاوت های فکری و عقلی میان فرهنگ قبیله یی با فرهنگ شهرنشینی میباشد که مردم مارا به خشونت و همستیزی کشانیده است.

رهبران سرمایه جهانی با فهم و تجربه  تاریخی استعمار کهنه، این درز اجتماعی و تفاوت های عقلی و فرهنگی ملیت ها و قبایل غیر متجانس جامعه مارا خوب شناخته اند. 

بااستفاده ازاین اصول بوده که در جریان دو سدۀ پسین سود جویان جهان سرمایه از میان روشنفکران برخاسته ازلایه های قبیله و کوچی نشین سربازگیری نمودند. پدیدۀ شوونیزم قبیله یی را منحیث حربه تحکیم قدرت استعماری درکشور کثیرالمله ما در اشکال حاکمیت سیاسی دولتی نوع ـ شاهی، جمهوری، دموکراتیک، اسلامی  بنیاد گرا و دموکراسی ایجاد و حمایت نمودند.

ما به سبب تنفرازجنگ وناهنجاری های اوضاع  سیاسی کشور، توافقات بن را با حُسن نیت به فال نیک گرفته وآنرا گام نخست در تأمین حق مشارکت بی قید و شرط همۀ  مردم در ساختارحاکمیت و قدرت سیاسی  وهمبستگی ملی می پنداریم.

مگر با سنجش بی غش از دست آورد های بنیادی  دولت اسلامی افغانستان ازسالهای 2002 تا 2007 به این نتیجه می رسیم که مجامع بین المللی در رأس ایالات متحده امریکا با اینهمه کمک های چندین ملیارد دالری درمبارزه علیه تروریزم بنام تأمین صلح و ثبات و ایجاد حاکمیت قانون در افغانستان، بار دیگر در انتخاب تیم رهبری دولت از جنس نمایندگان قبیلۀ آزموده شده، خطای تاریخی کرده اند. ودرحاشیه راندن نیروهای تکامل پسند و صلح طلب، و ارج نگذاشتن به اراده وآراء زیاده از 62 در صد شهروندان جامعه، به بی راهه رفته اند. وفضای ناامنی و بی اعتمادی میان شهروندان جامعه وفزونی دامنۀ تشنج و خشونت مضاعف را خود در افغانستان وسعت داده اند.

در پنج سال اخیر، مشغلۀ اساسی حاکمیت فعلی ایجاد تفرقه ودشمنی میان اقوام بوده، با تفویض صلاحیت ها به افرادیکه منافع قومی و تباری خویش را فوق منافع همگانی میدانند و با تبختر عمل درمرکز و ولایات، مستوجب زمینه سازی احیای نیروهای طالبان منحیث اپوزیسیون مسلح گردیدند که در کشورما بر پایۀ تاراج زمینه های  حیات نسل های دگر اندیش عمل مینمایند،  خون و آتش می آفرینند، می سوزانند و بقتل می رسانند.

ما  برای بیرون رفت از وضع آشفتۀ سیاسی و اجتماعی میهن مان، جهت همبستگی و عمل مشترک  احزاب و سازمان های سیاسی و اجتماعی، تشکیل جبهه سیاسی جنبش سوسیال دموکراسی برای افغانستان را پیشنهاد می کنیم. و آرزومندیم که این جبهه سیاسی بخاطرتحقق حل اساسی مسئله ملی، محو دایمی شوونیزم قبیله، تولید و ترافیک مواد مخدر، تروریزم و جنگ مبارزه کند و راه را برای ایجاد ملت و دولت سربلند شایسته افتخار بازنماید.

اینک بباور ما برخی از اهداف سیاسی ایکه در راه «حل اساسی مسئله ملی» و تأمین صلح وآزادی مساعدت می کنند عبارت اند از:

1ـ چون قانون اساسی افغانستان در فضای مردم فریبی، و مصلحت فردی به صحنه عمل سیاسی آورده شد. بنظر ما تهی از گوهر دموکراسی و حقوق شهروندی بوده بایست اصلاح وتغییر داده شود. زیرا  در آن مقام والای زن وارزشهای حقوق مدنی شناسایی نگردیده و حق مشارکت متعادل در حاکمیت سیاسی برای مردم داده نشده است.

دولت فعلی با استفاده از قانون اساسی خود ساخته به گونه امیر دوست محمد خان و امیر عبدالرحمان خان، حاکمان، والیان  وشهرداران خود را نه از شهروندان بومی منطقه، برخلاف از میان

سربرآوردگان قبایل خود، طالبان و تنظیمهای بنیاد گرای ساخت ادارۀ نظامی پاکستان انتصاب وبه ولایات ومحلات صادرمی نماید وهنوز هم سنن منسوخ اداره و زنجیرهای استبداد قبیله سالاری و تک محوری قومی بر توده های مردم بیداد میکند.

2ـ ما شورای ملی منتخب نیرومند را قلب دموکراسی میدانیم وآنرا مرکز اصلی کنترول فعالیت های دولت می شناسیم. و ازسیستم پارلمانی حاکمیت سیاسی در افغانستان حمایت و پشتیبانی می کنیم.

با این ایقان وانتخابی بودن رؤسایی ولایات، حکومتی ها وعلاقه داریها، و شوراهای نواحی ارگان های قدرت محلی و ادارۀ دولتی درساختار سیستم  پارلمانی را، از وظایف سیاسی عمل می پنداریم.

و عقیده داریم که قاعده و اصل آزادی ارگان های علاقه داری و حکومتی و سهم شهروندان بومی منطقه در خودگردانی قدرت و اداره محلی، در ساختار حیات سیاسی،  اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، به تقویت  اعتماد همکاری وهمزیستی ملی مساعدت میکند.

3ـ تغییر دوبارۀ نام افغانستان به «خراسان» راهبرد عقلانی و مدخلی در راه «حل اساسی مسئله ملی» و ایجاد ملت سربلند خراسانی است. که با تحقق این راهکار سیاسی بوسیلۀ  همه پرسی عمومی از طریق مردم ما ویا تائید شورای ملی منتخب عملی میگردد. در آن مرتبه همۀ  منازعات و جدال تباری و اتنیکی ایکه میان قبایل و ملیت های ساکن کشور مان در حال و گذشته جریان داشته ودارد برچیده می شود.

اسم میهن ما خراسان، یگانه اسم مناسب وپیام  آور بخت و افتخاری ست که ازمکان نور و روشنایی، و آفتاب برآمد مشتق  شده و کدام مناسبت ذاتی خونی و ریشه ای به کدام تباری، ملیتی و قومی هم  ندارد.

زیرنام  نورانی «خراسان و ملت خراسان» میتواند یک هندوتبار، یک نورستانی، یک تاجیک، یک پشتون، یک هزاره، یک بلوچ، یک عرب تبار، یک ازبک، یک ترکمن، یک پشه یی ووو وطن ما  تثبیت هویت شود وخود را خراسانی بداند و به آن افتخار نماید و به ارزشهای فرهنگی مشترک آن ببالد. سربلندی وعزت وغرور سالم قومی  و ملی خود را درارزش های معرفتی و هویتی آن دخیل بیند.

بی تردید، یکی از بُرُوز مشکلات عمده سیاسی ـ اجتماعی و نفاق ملی، میان مردم ما از صد سال اخیر تا امروز، مسئلۀ چگونگی برخورد با هستی وگویش زبان رسمی فارسی، از سوی حاکمان قبیله گرا وگروهک های سیاسی وابسته  و روشنفکران دنباله رو بی هویت  بوده است.

مردم ما وجود همۀ زبان ها وگویش های محلی درافغانستان را ازافتخارات وغنای فرهنگی تمامی گروهای قومی ولایه های اجتماعی کشورقبول دارند، مگرزبان فارسی را زبان رسمی سراسری تفاهم و همبستگی ملی، زبان اقتصاد، سیاست و فرهنگ جامعه خود می شناسند. تاریخ جوامع بشری نشان داده که با یک زبان ملت و دولت نیرومند ایجاد می شود. تطبیق سیاست چند زبانی در افغانستان جزحفظ انشقاق ملی ونوع تحکیم حاکمیت قبیله چیز دیگری بیش نیست.

 در رابطه به مناسبات همسایگی میان افغانستان و پاکستان  به این اندیشه تأکید می ورزیم که گره همه مشاکل، منازعات شصت سال اخیردرمنطقه به حل معضلۀ "خط دیورند" پیوند تنگاتنگ دارد.

شناسایی خط دیورند ازسوی دولت جمهوری افغانستان منحیث مرز مشترک بین المللی میان دوکشور واخذ حق ترانزیت آزاد برای کالاهای تجارتی افغانستان، گام سیاسی بجا در تحکیم صلح میباشد.

ما امید واریم که رهبران سیاسی دولت جمهوری اسلامی افغانستان به منافع کل کشور اندیشه نمایند، دگر با موانع خود ساختی همچو حکومت های پیشین با شعار هــــــای انتزاعی داؤد خانی به اصطلاح «داعیه پشتونستان»  خود را فریب ندهند، وبه نیت صلح خواهانۀ مردم ارج بگذارند، ودرراه اصول شناسایی خط دیورند گام عملی بگذارند وبرای همیشه گلم این ماتم نیم قرنه خشونت وبی اعتمادی  را از بین دو کشور بردارند.

6 ـ طرح غیر نظامی شدن و بیطرفی دایمی افغانستان به اشتراک و تضمین معتبر بین المللی از جمله کشور های همسایه، کشور های عضو ایکو، کشور های عضو ناتو، شانگهای وبویژه با تضمین قدرتهای بزرگ دارای سلاح ذروی.

7 ـ طرح دوراندیشانۀ جدول زمان بندی خروج پاسداران صلح سازمان ملل متحد از میهن ما.  

سروران گرامی !

 با سپاس فراوان ازنیت نیک و کار وزحمت کشی باارزش میزبانان معظم  این گردهمآیی ، که با  همت و مجاهدت این آقایون ما توانستیم مجال ابراز اندیشه کسب نمائیم. و امید واریم  که تصامیم وراهکار های صلح خواهانۀ  این محفل باشکوه جلوه ای از تاریخ وفرهنگ سیاسی کشورعزیزما  گردد.

شاد و سلامت باشید

بصـــیر کامجـــــــو

ایند هوفند هالند

19 اپریل 2008



بصیر کـــامجــــو
19 اپریل 2008
  
  
Copyright © 2005-2008 www.khorasanzameen.net