هویت ملی و صلح در گرو شوونیزم بازگشت برویۀ نخست

یک ـ انگاره صلح ازدیدگاه قربانیان جنگ

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

     اینکه صلح در علوم سیاسی بتوازن قدرت از آن تعبیر می شود . وبرخی چارۀ جنگ را در خلع سلاح جستجو می کنند . وعدۀ جنگ را معلول بی عدالتی میدانند و.و. و. .  این و ده ها موضوع نا گفتۀ دیگر همه رویکرد های معنا داریست  که قابل تأمل وبرسی خاص  می باشند. اما ما به این اندیشه باور داریم که  جنگ لازمۀ ذات بشرنیست ، و مطالعات تحقیقی وعلمی وجود غریزۀ تعدی ، ظلم و ستم را در آدمی تصدیق نکرده است. وجمیع ملل عالم میتوانند در ظل وسایه ء یک آئین اخلاقی همبسته شوند وابناء بشر با مهرورزی به کرامت و فضیلت انسانی  ، زندگی پرسعادت عاری از اختلافات مذهبی و تباین نژادی ، داشته باشند . با  چنین برداشت:

     گزینه گفتمان هذا مثل همیشه تجلیی از دیدگاه های صلحخواهانه ما  وراهکار های اخلاقی آن  درراه رفت وحرکت  بسوی  همجوشی وهمبستگی عادلانۀ همۀ  گروههای قومی  و قبایل کشور ما تحت نام مبارکی ، مفروض به «ملت خراسان » و «هویت ملی خراسانی» می باشد.

     چون صور هرنوع بی عدالتی و ظلم در افغانستان در چهرۀ حاکمیت یک تبار وابسته بغیر  بر سایر ساکنان این کشور ودر نفی هویت ملی وارزش فرهنگی آنها بوده وبدین وسیله جسم نفیس صلح وثبات اجتماعی ، ترقی و تعالی میهن ما پیوسته مورد تعرض و عقب نگری و بیگانه ستیزی این  گروه قرار گرفته است .

    هوشدارا !!!  اگر چنین حالت حاکم مانند گذشته ، کنون با اندیشۀ قبیله  و شیوه جدید ، درلباس تدلیس  و تبلیغ دموکراسی بی اساس  تداوم حاصل کند . جامعه مارا شعورانه وپلان شده در آتش جنگ وتنشنج جبراً نگهمیدارد . در آنصورت نفـَس ادامه حیات صلح آمیز واعتلاء تمدن کشور ما که نمودی از میل احساس همکاری وتعاضد  برای بقاء اجتماع است سد واقع شده واز فرآیند تأمین ثبات و صلح سراسری جلوگیری بعمل می آید.

     برخلاف طرز دید سیاست جنگ وخشونت  تبار منشان و مرکزگرایان در افغانستان ، مردم شریف ما به این اعتقاد اند که  تفوق وبرتری انسان برعالم موجود را ، نمای از  فکر و تعقل ، تعاون وتعاضد همگانی دانست. که سبب ایجاد زیرساخت های مادی عدالت اجتماعی وآزادی میگردد.

      در کلام دیگر ، تأمین عدالت اجتماعی واستقلال وآزادی وهمبستگی ملی خود مستلزم روابط صمیمی همکاری و  همدردی میان  گروههای قومی و قبایل کشور مان می باشد. در این روابط باید شیرازه مادی جامعه بصورت کل وحیات تنگدستان بصورت اخص مورد توجه عقلانی قرار گیرد که به سطح زندگی شایسته‌ای نائل آیند.

      با ارجگذاشتی به نجابت و اصالت ذاتی انسان  ، بایست سرنوشت همۀ ابناء انسان جامعه ما بدور از ریاء و خود فروشی وبدور از دایرۀ محدو دیتهای خود ساختی شعار های انتزاعی تجارتی ! حاکمان قدرت وسیاست  پا فرا تر گذارند وبخواست دادخواهانه صلح و آشتی ملی با ضمیر پاک ووجدان بی آلایش اندیشه نمایند.

    نسل تیز بین ودگر اندیش کنونی با شناخت عقلانی از اوضاع سیاسی موجود ،  صلح را فقط با نبود جنگ وآرامش نسبی ولحظه یی محدود نمی دادنند ، بل خواستار نابودی تمام ریشه های مادی و معنوی خشونت و قساوت وسوء استفاده از قدرت و ثروت ملی می باشند .

    با این دیدگاه  ، صلح پایدار عمومی و واقعی وابسته و منوط به استقرار وایجاد نظم سیاسی نوینی در روابط میان اقوام وقبایل ولایه های اجتماعی کشور ما تلقی می شود. وتحقق چنین نظم ،  جز با دگرگونی کامل در تغییر ماهوی سیستم ساختاری سیاست، حاکمیت  و قدرت،  در افغانستان  بازتاب روشن مییابد وبس.

     و با اتکاء به اصل ثبات و استقلالیت تفکر ، وحدت نظر در بارۀ تعدادی از ارزش‌ها و گرایش‌های اساسی مهم اجتماعی ، وحدت آراء در امور عظیمه یی سیاسی  و پیروی از اندیشه وفرهنگ غنامند خودی وتکامل پسند خراسانی ، عاری از هرگونه تناقضات اجتماعی واتنیکی  بنفع همه ساکنان کشورما و جامعه شهروندی امکان پذیر میگردد.

     اگر صلح و ثبات را یک مؤلفه ساختاری حیات ،  بمنظور تثبیت هویت ملی وزندگی  پرجلال انسان قبول کنیم . مسلماً دراجرا وتحقق هر طرح سیاسی ، بایست موقعیت و جایگاه صلح منحیث نماد هستۀ مرکزی وظایف مان تعیین و مشخص شود  ودرفرآیند تطبیق آن نهادینه گردد .

     فقط در باغ سرسبز وپرگل صلح وآزادی است که شادابی و شکوفایی چهرۀ پژمردۀ جنگ را تعویض می کند وجسم نفیس و شایستۀ خود را در باغستان محبت و مهر بنمایش میگذارد ، کشش و جذبه این عشق و محبت عندلیبان  صلح را بخوانش ترانۀ آزادی دعوت می کند ، روح وروان انسان را به مکان آرامش دنیای باطنی سوق می دهد.

دوـ دغدغده « جرگه أمن » ؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

     به سلسلۀ تبلیغات سیاسی اخیر دولت جمهوری اسلامی افغانستان مبنی برتدویر « جرگه أمن » که اخیراً تعیین زمان اجلاس آن به هفتۀ دوم اگست 2007 آنهم  بوسیلۀ  آقای دیوید میلیبند وزیر خارجه بریتانیا در یک مصاحبۀ بی بی سی افشا گردید  . اذهان عامه ، و مطبوعات درون مرزی وبرون مرزی را  دریک تب و تاب از قبل پلان شده خود مصروف ساخته است .

      افسوس  و ای کاش که ! تدویر چنین « جرگه أمن » با این قدر پروپاگند و سر و صدا های مجرد ، صرف وقت ، مخارج و هزینۀ مادی در راستی کلمه  ، سرشت آن بصورت نسبی : تبلوری از اندیشه ودیدگاه های واقعی صلح وهمآیشی ملی ومنطقوی می بود ؟ که نیست  .  و حد اقل جلوی کشته شدن  هزاران هزار کودکان زنان و نوجوانان مستعد به آموزش و پرورش هم میهنان  عزیز و دوست داشتنی ما را ،  بویژه در ولایات جنوبی می گرفت .

     بد بختانه تاریخ گواه آنست  که در فرآیند موجودیت حاکمیت پرویز مشرف رئیس جمهوری پاکستان

 

پرویز مشرف رئیس جمهوری پاکستان

و حاکمیت حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان که این دو جلالت مآبان از یک بارگاه

 

حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان

قدرت جهانی آب پاک حمایت می نوشند وحاکمیت سیاسی  ایشان مانند گل آفتاب پرست ازنور گرم آفتاب سرمایه  ، گرمی و قوت می گیرد ، به مشکل میتوان پذیرفت که این دورئیس جمهور گام صادقانه وانسانی بنفع صلح و ثبات در افغانستان وپاکستان بردارند ؟ .

     زیرا با آمدن صلح و ثبات در افغانستان و پاکستان وظیفۀ این دو رئیس جمهوری خاتمه می یابد و از ارزانی گرمی آفتاب سرمایه بی نصیب می شوند . در آنصورت سرنوشت حاکمیت سیاسی  هردو به سرنوشت قیافۀ آفتاب پرستی منتهی  خواهد شد که با گردن خمیده وحال پژمرده  تا شفق داغ صبح منتظر برآمدن آفتاب لحظ شماری خواهند نمود .

       مردم صلح دوست  افغانستان و پاکستان خوب واقف اند که آقای پرویز مشرف و حامد کرزی در مدت زمان ریاست خویش همواره حرف شفاف ،  صادقانه ووجدانی بنفع صلح و امنیت واقعی ومبارزه علیه تروریزم بین المللی برهبری ایالات متحدۀ  امریکا  کم  گفته اند . صرف با اظهارات سیاسی و تعاسر ظاهری اغنیاء را خوش و یکدیگر را  بچالش کشیده اند .  ومردم هردو کشور ومطبوعات جهان را مصروف جنگ های زبانی وزرگری خویش ساخته اند و خوش باوران و سطحی نگران را چند وقت دیگری در جال مصؤن انتظار و بی تفاوتی دنیای باطنی شان دست بسته محبوس و بروز شماری بی عمل ، معطل گذاشته اند.

      اما برخلاف  در ملاقات های لندن و واشنگتن که به سرنوشت حاکمیت سیاسی و هست وبود هردو ( به اصطلاح )  رهبر بستگی دارد با تعاطف خاص چنان خندیدند و صمیمی بودند که گویا برادران حقیقی آقای جورج دبلیو. بوش رئیس جمهوری امریکا و آقای تونی بلیرصدراعظم اسبق بریتانیا ...  بوده اند. گویا که صلح و آرامش در هردو کشور حکم فرماست. همه دساتیر وبرنامه ها سیاسی داده شده از طرف اربابان حرمت ، در حال تحقق بخشیدن است . 

      عمل و گفتار هردو رؤسای جمهور پاکستان و افغانستان دراین مدت شش سالی که گذشت بصورت آشکارا در تأمین صلح وثبات در هردو کشورناموفق بوده وکدام اثرمثبتی در اوضاع سیاسی  نگذاشته ، برخلاف همه روزه جنگ وخشونت وقتل وکشتار ، تعرض و تعصب تیره ، ازدیاد  فعالیت های  دهشت افکنی و تروریستی و رشد بی حد تجارت مواد مخدر زندگی هزاران  انسان بیگناه را قربانی خود ساخته وبویژه شیرازه حیات  مادی و معنوی مردم افغانستان را عمیقاً مختل نموده  وبه خاک و خون تبدیل کرده است .

     مگر هدف سیاسی آقای حامد کرزی و آقای پرویز مشرف ، دردا که فقط در حفظ تحکیم حاکمیت خودی و گروپی و خوش ساختی ولی نعمتان شان چیز بیشتر ازآن را در امکانات ،  اراده و عمل خود نداشته ونمی بینند.

سه ـ امید طرح  شناسایی « خط دیورند »

در جرگۀ أمن و چالش های مربوط به آن :

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

      با آموزش دقیق از خواست صلح خواهانۀ مردم ما و شرایط جدید سیاسی  در افغانستان ، منطقه  و جهان ،  رسالت همه رهروان راه صلح وآزادی  خواهد بود که استراتژی اصولی روشن و درستی برای  حل مسئله ملی  سیاست   « ملت سازی » ایجاد صلح پایدارو  تأمین سعادت واقعی ماندگار آتیه  حیات اجتماعی و سیاسی  میهن ما مطرح  گردد . موافق به این اصل درجریان سال 2006 میلادی     « سه طرح سیاسی صلح برای افغانستان » از این قلم تحت عناوین ذیل  :

یک : تغییرنام افغانستان به « خــراسـان » مدخلی در راه صلح پایدار،

دو  : شناخت معـاهدۀ دیورند آغاز طلوع آفتاب صلـــــح برفراز افغانستان وپاکستان ،

سه : صرف با  زبان فارسی پایه های اجتماعی و قومی « ملت خــــراسان » وصلح درافغانستان ایجاد می شود ،

 عنوانی دولت وپارلمان جمهوری اسلامی افغانستان و تمام نهاد های سیاسی و اجتماعی و مذهبی کشورو جهان صلح طلب ،  ازطریق مطبوعات و رسانه های جمعی درون مرزی وبرون مرزی یکی بعد دیگری انعکاس گسترده یافت. ما مطمئن هستیم که تحقق این « سه طرح سیاسی صلح برای افغانستان  »  از طرف حاکمیت سیاسی مستقل  مردمی غیر وابسته  به استکبار و ارتجاع منطقه ،  در یک فرآیند مستدام عمل ، مردم و کشور مارا به قله های آزادی ، همبستگی ملی و ترقی اجتماعی وصلح شکست ناپذیر رهنمون می شود.

     با ارتباط موضوع بحث واجلاس قریب الوقوع « جرگه أمن » درافغانستان اذعان باید کرد که : پیشکش طرح سیاسی  « شناخت معاهدۀ دیورند » بمفهوم آغاز طلوع آفتاب صلح برفراز افغانستان و پاکستان ،  یکی از مناسب ترین اصلیست که در سرخط اجندای اجلاس « جرگه أمن » قرار گیرد . شرکت کنندگان صلح خواه در پهلوی دیگر مسایل مورد بحث ، با شفاف اندیشی ودور اندیشی تضاد های ذهنی و خود ساختی مقامات دولتی پاکستان و افغانستان را نسبت به شناسایی خط دیورند بمثابه مرز مشترک بین المللی میان دو کشور مستقل باهم برادر و برابر رفع و همسو سازند . تاازاینطریق در آیندۀ نزدیک راه تصویب نهایی و قانونی آن را در پارلمان های هردو کشور همسایه صورت عینی و عملی و حقوقی بخشند . 

 وشبختانه که طرح سیاسی شناسایی خط دیورند موافق به«  طرح ما وخواست مردم افغانستان »  بار اول از طرف یک مقام بلند پایه سیاسی و پارلمانی  بریتانیا آشکارا مطرح میگردد.

     بتاریخ 11 جون 2007  ، مالکولم ریفکیند وزیر خارجه اسبق بریتانیا ( درزمان نخست وزیری مارگریت تاچر) و نمایندۀ خاص بریتانیا در پاکستان ( در دوران جهاد ) در یک مصاحبه با روزنامۀ ایند پندنت چاپ بریتانیا در ارتباط شناسایی «  خط دیورند » چنین اظهارنظر کرد : 

 

ریفکیند وزیر خارجه اسبق بریتانیا

"...برای حل بحران افغانستان ، جامعۀ جهانی باید رضایت پاکستان را جلب کند که از طریق وادار ساختن رژیم کرزی به قبول «خط دیورند» بحیث سرحد رسمی افغانستان با پاکستان تحقق یابد ... "

     آگاهان سیاسی جهان ، مردم ترقی پسند افغانستان ، نسل دگر اندیش طرفدار صلح و ثبات ، و نهاد های سیاسی و اجتماعی مستقل و آزادی خواه به این باور اند که یکی از مشاکل مهم تاریخی و سیاسی زیاده از نیم قرن اخیر میان پاکستان و افغانستان و منطقه ، همین سنگ اندازی پلان شده سیاسی تبارمنشانه حکام  وابسته بغیر افغانستان مبنی بر عدم شناسایی « خط دیورند »  و حفظ شعوری فضای خشونت و جنگ از طرف آنها منحیث سلاح تحکیم قدرت سیاسی قبیله  در دو طرف سرحد کشور پاکستان وافغانستان بوده است . که تا امروز بجز فقر ، بیسوادی ، جنگ ، قتل و قتال ، تعرض و تصاحب چیز دیگری را به ارمغان نیآورد . در نتیجه جان شیرین هزاران هزار هموطن بیگناه و با گناه مارا قربان سیاست  مزورانه وجنگ طلبانه ساخته است .

بگونه مثال در جریان شش سال مدریت سیاسی حامد کرزی مردم ما بصورت عموم و مردمان عقب نگهداشته شده ولایات جنوب کشوربصورت  خاص ؛  متفقاً  ضایعات جنگ ، تلفات جانی و مالی ناشی از « عدم شناسایی خط دیورند »   را با پوست و گوشت خود لمس نمودند .   و همه روزه ازطریق صدای رادیو بی بی سی ودیگر رسانه های  گفتاری ، نوشتاری و تصویری برونی و بیرونی  صرف خبر تلفات ده ها شهروند  افغانستان تحت نام نیروهای پولیس ، اردوی ملی ویا گروه های مخالف دولت  گویا ــ طالبان  ، دهشت افکنان ، خشخاش سالاران ، تروریستان  ، آدم ربایان وغیره ... ؛ وهمچنان کشته شدن کثیری ازافراد نیروهای ائتلاف بین المللی به رهبری امریکا و انگلیس (که همه انسان اند)، چیز دیگری را نشنیده اند. مولانای بلخ چه خوب میگوید:

مرغی که خبر ندارد از آب زلال

                                  منقار در آب شور دارد همه سال

     افسوسا و دردا !! به آن وجدانیکه عشق  حقیقی به انسان درنزدش  کمرنگ میگردد و نور چشمانش دردود و غبار قدرت از شناسایی کرامت و فضیلت انسانی عاجز می شود .

دولت آقای کرزی بدون عوام فریبی این حقیقت را بپذیرد که : ایجاد صلح وامنیت  در افغانستان را نمیتوان از طریق جنگ و با شمار غیراخلاقی و شرم آور تلفات هموطنان ما  تحت نام مبارزه علیه  تروریزم ، دهشت افکن ولاغیر با شماتت خاص و احساس  ماشینی اندازه گرفت .

راه های شریفانۀ رسیدن به استقرار صلح و ساخت ملت یک پارچۀ خراسانی و تثبیت هویت ملی همگانی در افغانستان ، بستگی به عناصر تشکیل دهندۀ صلح و ثبات  دارد. وصرف با اندیشۀ انسانگرایی ومدریت عقلانی برخوردار از حاکمیت قانون میتوان نیاز جامعه و زمان را شناخت و عناصر ترکیب دهندۀ حقیقی صلح را تشخیص نمود .

      صرف نظر ازذکر ترکیب مغلق  پدیده ها و مبارزۀ اضداد در ذات شیء  و نقل قول ها ، ما با زبان ساده در دو نمونۀ خیلی  ابتدایی ،  صورت طبیعی قانون همگونی عناصر و پدیده های  مساعد و موافق بتعامل ترکیب را در دو صور وجودی  این قسم بیان می کنیم :

1 ـ  به هیچ صورت یک  بنا ء از ترکیب خاکستربا ریگ میده و آب ،  « سمنت  » مورد نظر را بدست نمی  آورد ،

2 ـ  چنانیکه از ترکیب کنجاره و بوره و روغن نمیتواند  یک آشبز حلواء پخته نماید .

     یعنی پدیدۀ خاکستر با ریگ میده ، از دید قوانین ارتباط و تعامل ترکیبی پدیده باهم همگونی و اتفاق ذاتی ندارند بدین اساس نمیتوانند درفرآیند تعامل  وحدت جسمی ومادی شیء ، جسم  مورد نیاز را  از آنها استخراج کرد .

بناً سرگردانی های سیاسی دولت جمهوری اسلامی افغانستان در پالیدن صلح و ثبات درآن جاده های پر خم وپیچی نیست  که ماشین بی چراغ شوونیزم در آن سمت بحرکت است . همین طور بینش دولت اسلامی افغانستان تاحال  ازعناصرو مؤلفه های  تشکیل دهندۀ صلح و امنیت نیزنادرست وغیر متجانس وذهنی بوده است. بدین اساس خاصیت همگونی ترکیب و تعامل قانون مند  باهم ندارند . قسمیکه از کنجاره و بوره حلواء واز ترکیب خاکستر و ریگ میده « سمنت » بدست نمی آید ، معکوساً از آموزه های سیاسی  دولت افغانستان هیچ گاه صلح نمیتواند ایجاد شود. 

     به همین صورت در دستیازی به پدیدۀ صلح وآرامش در افغانستان ، عناصریکه صلح را می سازنند افزون بر سه طرح سیاسی صلح که در فوق از آن نام برده شد ده ها فکتور های زیرساختی دیگری نیز است که فرآیند صلح و ثبات را تسریع بخشیده و بکمال می رساند. وبحث آن از حوصله این مقال بدور است.

    اما حسُن نیت ونظر ما در ارتباط اجلاس « جرگه أمن » میان افغانستان و پاکستان باوجود اینکه از دید شناخت  محتوای آن یک نمایش و مانور سیاسیی بیش نیست و هیچ نوع همگونی ذاتی وارتباط ترکیبی با عناصر حقیقی صلح پایدار در افغانستان ندارد ، با آنهم خوشبینانه و آرزو مندانه  است ؟  زیرا هر نشستی که درمورد تفاهم بمنظور آوردن صلح وآرامش باشد و مانع تجارت مواد مخدر وکشت خشخاش  و ریزش خون هموطنان ما گردد  قلباً آنرا گرامی میداریم .

    مگرباآموزش عینی از تاریخ کشور ما اضافه باید  کرد که تاکنون هیچ یک از حاکمان قدرت درپی تأمین صلح واقعی و ساخت ملت یک پارچه وسربلند در افغانستان نبوده اند . وعمداً و قصداً و جبراً صلح و هویت ملی مردم شریف مارا درگرو : شوونیزم ،  فقر ، بیسوادی ، تشنج ملی و خشونت های منطقوی نگهداشته اند . وبدینوسیله مانع همآیشی ملی و تحکیم مؤلفه های ساختاری صلح پایدار گردیده اند.

    ازفحوای گفتار وعمل چندین سالۀ آقای حامد کرزی و آقای پرویزمشرف نیز هویداست و مردم هردو کشور اهداف سیاسی و مراتب نیت هردو را در مورد فهم  به اصطلاح  پدیدۀ « صلح و مبارزه علیه تروریزم » خوب تجربه کرده اند . و باور دارند که حکومات پاکستان و افغانستان هردو دراین اجلاس نه بنفع صلح وثبات منطقه بل جهت تحکیم پایه های حاکمیت و قدرت سیاسی خودهدف خاصی را تعقیب می کنند   . با استفاده از ملیونها دالر باد آورده وسیاست تطمیع هرکدام میخواهند طرفدارانی در میان احزاب وشخصیت های ملی مذهبی پشتون تباردر دوطرف سرحد بخود جلب کنند.

     ارسال نامه های خاص از طرف حامد کرزی ، به شخصیت های سیاسی سه گانه مطرح در میان پشتون های پاکستان یعنی مولوی فضل الرحمان ، اسفندیار ولی خان و محمود خان اچکزی در رابطه با تشکیل « جرگه أمن  » شامل این روند و بیان این نیت است  .

جهت آگاهی بیشتر ذکر نهاد های سیاسی ، رهبران احزاب ،  شخصیت های مستقل مذهبی ، متنفذین محلی پشتون تباریکه در هردوکشور وجود دارند و دربازی سیاسی حاضر تحت نام « جرگه أمن » نقش مهم و پیشدارندۀ را ایفاء می کنند ، که خالی از مفاد نبوده و در گروپ های طرفدار حاکمیت و یا مخالف حاکمیت در هردو مملکت بطور ذیل صف بندی می شوند :

سران قومی پشتون ها  در افغانستان  در گروه های زیرخویش را گویا ؟  قسمی مخالف و قسمی موافق دولت کرزی تقسیم نموده اند :

1 ـ گروپ  طالبان ، حزب اسلامی و گروپ حقانی .

2 ـ گروپ خاص کرزی ، گروپ مرحوم ظاهرشاه ، گروپ افغان ملت ، وگروپ کوچک برخی خلقی ها .

سران قومی پشتون در پاکستان را در چهار گروه مخالف و موافق دولت پرویز مشرف میتوان تقسیم کرد:

گروپ اول : جمعیت علمای اسلام ، برهبری مولوی فضل الرحمان ،

گروپ دوم : احزاب ناسیونالست پشتون :

                1 ـ پشتونخواه  نشنل عوامی پارتی ، برهبری محمود خان اچکزی

                2 ـ نشنل عوامی پارتی پاکستان ، برهبری اسفندیار ولی پسرخان عبدالولی خان

گروپ سوم : پیپل پارتی پاکستان

سه گروه فوق مخالفین پارلمانی پرویز مشرف هستند ودراپوزیسیون قرار دارند .

گروپ چهارم : پاکستان مسلم لیک  و( گروپ انشعابی شیر پاو ) از  پاکستان پیپل پارتی وابسته به احزاب مدافع رژیم پرویز مشرف می باشند.

در جامعه ای که هنوز از دید ترکیب مناسبات اتنیکی بسطح ملت ارتقاء نکرده اند . امر مسلم است که در چنین جامعه تناقضات و اختلافات قومی و لسانی ووو وجود دارد .

نتیجه :

     افغانستان عقب نگهداشته شده  با اینهمه  وجود و حضورگروهای قومی و قبیلوی خود ، در جهان یگانه کشوری است که با طرح سیاسی آزمندانۀ شوونیزم جدید قبیله ، هم قدرت سیاسی حاکمیت و هم اپوزیسیون تفنگدار طالبی هردو در دست قوم پشتون قرار دارند . که درمعادلات سنجیده شده مبارزات جنگی وسیاسی میدان نبرد نتیجه باخت وبُرد هردو  صرف حفظ و نگهداری قدرت و حاکمیت  سیاسی در دست قوم پشتون چیز دیگری نمی باشد.

      نسل دگر دوست و صلح طلب کشور ما باید ماهیت  این  مانورهای سیاسی مهم « دوسره » را بدانند. وبا تحفه چند پست وزارت و ریاست بی صلاحیت در حاشیه قدرت نه جهند  ، بل با ارادۀ آهنین  ــ موقعیت ، قدرت و جایگاه سیاسی خویش را ازطریق مبارزات سیاسی انتخاباتی و پارلمانی مسالمت آمیز در خط اپوزیسیون واقعی غیر وابسته  بنفع استقرار حاکمیت قانون و دموکراسی ،  مشخص سازند. و« هویت ملی و صلح »  را از گروشوونیزم  تیره برای همیش رها  کنند . و همزیستی ، همدردی، و همآیشی ملی را در افغانستان جاگزین آن نمایند.

با عرض حرمت واحترام

بصیر کامجو



بصیر کامجو

آلمان - 4 اگست 2007
  
  
Copyright © 2005-2007 www.khorasanzameen.net