صرف با تک زبانی، زبان فارسی "ملت خــــراسان" وصلح درافغانستان ایجاد می شود بازگشت برویۀ نخست

اول  ـ  پیدایی وعظمت علمی وفرهنگی زبان فارسی

دوم ـ  اهمیت زبان فـــــارسی در دهکـــده یی جهانی

سوم ـ  مـبارزۀ قبیــــله گــــرایان علیه زبان فارسی

هدف از طرح سیاسی تحقق ودرک راهبرد سیاست  تک زبانی ، زبان  فارسی تلاش انسانی واخلاقی  برای فراهم ساختن زمینه های زیرساخت سازندگی جامعه نوین وصلح آمیز درکشورناآرام ما  ( افغانستان کنونی ) میباشد.

با ادای ادب و احترام اجازه خواهم داشت که گرمترین احساسات انسانی و اخلاقی خویش را به تمام هم میهنان  وهمشهریان کشور مان در هر کجای  دنیا که هستند تقدیم نمایم وخوشبختی و سلامتی شان رااز بارگاه حقانیت ذات متعال تمنا کنم .   

خواست وآرزوی برحق وصلحخواهانۀ ما همواره  این بوده است  که شهروندان افغانستان کنونی با درک عقلانی از نیاز زمان والهام گیری از حقایق تاریخی چندین هزار ساله مان بتوانند دریک فرآیند پویا و متحرک سازندگی راهی را انتخاب نمایند که در پهلوی دیگر ملل جهان ، تثبیت عزت و هویت ملی و بین المللی گردند .

بدین مناسبت بتاریخ اول حمل سال 1385 خورشیدی ازاین قلم طرح سیاسی طی عنوان « تغییر نام افغانستان به خراسان » بشکل گسترده  در مطبوعات درون  مرزی وبرون مرزی  بنشر سپرده شد.  مردمان صلح خواه کشور ما واکثریت نهادهای سیاسی و فرهنگی  ، خردمندان وشخصیت های مختلف سیاسی ومذهبی از این طرح سیاسی « صلح جاویدان » حمایت ،  قدردانی و پشتیبانی نمودند .

روشن است که ، درک اوضاع سیاسی بخش  مهمی در تبیین ومعنا دارکردن اقدامات ورویکرد های فکری ما است. بتاسی ازآن ، این جانب با فهم شرایط زمانی ومکانی وبستراجتماعی  درکشور  ،  جهت معرفی و توجیۀ  ماهیت و اهمیت همه جانبه  طرح سیاسی « تغییر نام افغانستان به خراسان »  سه سال واند می شود که کار وزحمت تحقیقی و فرهنگی دارم . حاصل این تلاش تحریر کتابیست در بیان عظمت فرهنگی حوزۀ تمدنی خراسان وبازتابیست از توضیح وتفسیر عقل پذیر از نحوۀ تغییر نام کشور کنونی ما به نام کشور«  خراسان »  ودرفرآیند مستدام به  « ملت خراسان»  .  ـ  که این اثر در آیندۀ نه چندان دور طی دست کم  ( 600) صفحه به آذين چاپ آراسته و در اختیار مردم ما قرار خواهد گرفت.

در همسویی تحقق اهداف سیاسی نیک وانسانی ما اذعان باید کرد که راهبردهای  طرح سیاسی:

یکم ـ «  تغییر نام افغانستان به خراسان مدخلی دراه صلح جاویدان »   ،

دوم ـ « شناسایی خط دیورند آغاز طلوع آفتاب صلح بر فراز افغانستان و پاکستان » ،

سوم  « صرف با تک زبانی ، زبان فارسی ملت خراسان وصلح در افغانستان ایجاد می شود » ، از نظر عمل واقدام سیاسی یک پدیدۀ مجرد و شعارگونه نیست . بل مجموعۀ رویکرد های بنیادی وآموزش پویای چند بُعدیی است در کل ،  که تحقق راستین  این راهبرد هادر قالب الگوهای بنیادی  باسایر ابعاد زندگی اجتماعی ،   نمود های  هستی وسازندگی شرایط صلح و همبستگی ملی را نهادینه می سازد.

بدین مناسبت ما احترامانه ازدولت جمهوری اسلامی افغانستان واز پارلمان  ج . ا . افغانستان واز قوه قضایی ج . ا. افغانستان واز تمام احزاب و نهاد های اجتماعی وسیاسی مستقل و وابستۀ  کشور، واز شخصیت های فرهنگی وسیاسی گروهی وانفرادی  و ... ،  یکبار دیگرآرزومیبریم  که به ارزش واهمیت این سه طرح سیاسی صلح آمیز، توجه سیاسی واخلاقی خویش را مبذول خواهند فرمود وبا اندیشه باز شناختی حق وحقیقت،  خردمندانه درجهت تحقق عملی وحقوقی وسیاسی مفردات  آن گام استوار خواهند گذاشت. یک حقیقت مسلم است که:

    ــ  با تغییر نام افغانستان به خراسان وقبول معیار های ارزشی سیاست تک زبانی زبان فارسی در سورفت  تشکیل ملت سربلند خراسان ؛ ـ  مردم ما یک بار وبرای همیشه از شر خصومت ملی  نفاق ملی  تعصب زبانی نژادی ومحلی نجات مییابند . نسلی ظهورمیکند بنام « شهروندان خراسانی ،  ملت خراسان »  . که مراتب عشق به وطن ودفاع ازمنافع ملی وبرخورداری از احساس  عزت و هویت ملی ، در خون  ، گوشت وپوست و استخوان فرد فرد ایشان یکسان عجین شده ودر حیات حقوق شهروندی تبلورمادی  حاصل می کند  . 

در چنین شرایطی دیگراسلوب کهنۀ تاریخی حمایت  راه های عملی سیاست اجیر گیری نیروهای غرضدار خارجی در کشور ما تحت نام به اصطلاح نمایندۀ این قوم ویا آن ملیت ونصب آن اجیرهای دست نشانده  در ساختار حاکمیت سیاسی صادراتی وابسته به استکبار  ، مسدود می شود . وزمینه های عینی رشد مستقل خود گردانی حاکمیت سیاسی متعادل ملی غیر وابسته بوجود می آید .

درآن وقت بگذارکه :  یک هندو تبار ،  عرب تبار  ، هزاره تبار ، پشتون تبار ،  تاجک تبار ، ازبک تبار  ... بصفت یک خراسانی اصیلی  که واقعاً  از میان مردم برخاسته و اعتماد ورأای  مردم را با اصل ایمان داری به میهن ، مردم و منافع ملی کسب کرده باشد ، آن شخص سزاواراست که باافتخار وغرورملی حق رهبر جامعه خراسانی را  به عهده گیرد و کشور را با خلوص نیت وصداقت انسانی بمعراج تمدن ودموکراسی رهبری نماید.

بازنگری جدی دربازگشت به حل مسالۀ ملی همان تشکیل ملت عقلانی خراسان است . که نه برپایه اصل اشتراک درنژاد ، ونه درپیوند خونی ومذهب بوجود می آید ،  بل براصل  هویت مشترک فرهنگی ، میراث  مشترک تاریخی و سرزمین مشترک ملی ، هستی خویش را از جنس نور وروشنایی در بسترۀ صلح وآزادی ووفاق ملی ، بنمایش میگذارد.

قسمیکه تذکر رفت  دوبُعد دیگری از ابعاد مؤلفه های ساختاری تشکیل ملت عقلانی خراسان یکی طرح سیاسی « شناسایی خط دیورند آغاز طلوع آفتاب صلح بر فراز افغانستان و پاکستان » ودیگری طرح سیاسی  برسمیت شناسی  وقانونیت دادی تحقق سیاست  «  تک زبانی، زبان  فارسی (1) » بمثابه زبان اصلی و سراسری کل کشور درحدود و ثغور کنونی افغانستان می باشد.

 بروشنی مفهوم است ! که اهمیت وارزش ادبی وفرهنگی  زبان فارسی برای مردم ما ،  درسازندگی جسم زنده ــ  ملتی مفروض به ملت خراسان ،بیش از اکسیژن  ، آب و نان واجب تر است.

احیاء هویت ملی و ایجاد جو ء سیاسی وبافت ارگانیک عمل وارادۀ  ملیت ها وقبایل کشور ما  زیر لوای «  ملت عقلانی خراسان وزبان فارسی  وایجاد فضای دوستی صادقانه و واقعی میان همسایگان کشور ما وجهان »  پاسخ دیموکراتیک ایست که وطن عزیزمارا بانمود های جاویدانۀ محکم اجتماعی ، سیاسی وفرهنگی  وتاریخی مشترک  آمیخته ساخته وبسوی جامعه انسانی و حقوق  مدنی که شالوده آن برگسترش فرهنگ متوازن همگانی استوار است ،  رهنمون میشود.

اگوست کنت می گوید که " زبان، نوعی از ثروت را تشکیل میدهد. ثروتی که همه میتوانند از آن استفاده کنند بی آنکه کاهشی در انبارو ذخیره انجام گیرد، ثروتی که به همه جامعه امکان بهره گیری از خود را می دهد. زیرا همه افراد جامعه که آزادانه در این گنجینه عمومی شرکت میکنند ، نا آگاهانه بر حفظ آن یاری می رسانند "(2).

بناً آموزش ما اززبان فارسی این ثروت ملی  ونقش باارزش آن درحیات اجتماعی واقتصادی  کشورما ، صرف واسطۀ اجتماعی وحاوی ارزشهای سمبولیک نیست . بل بعنوان یک موتور ونیروی محرکۀ  فرهنگی ویک  نیروی محرکۀ  سیاسی وزبان تفاهم ملی میتواند بانورادبی وعلمی خود جامعه را پیوسته روشن نگهه داشته وبمثابه سازندۀ فرهنگ وهویت ملی  کلی گسترش یابد .

 

اول  ـ پیدایی وعظمت علمی وفرهنگی زبان فارسی

" فارسی باستان ـ این زبان که فرس قدیم وفرس هخامنشی نیز خوانده شده ، زبان رسمی  آریاییان دردورۀ هخامنشیان بود ، وآن با سنسکریت واوستایی خویشاوندی نزدیک دارد . مهمترین مدارکی که از زبان فارسی باستان در دست است ، کتیبه های شاهنشاهان هخامنشی است که قدیم ترین آنها متعلق به «  اریارمنه » پدر جد داریوش بزرگ ( حدود 610 ـ 580 قبل از میلاد ) [ یعنی دوهزارو شش صدو هفده سال قبل از امروز ] و تازه  ترین آنها از ارد شیر سوم ( 358 ـ 338 ق. م. ) است .  مهمترین وبزرگترین اثر از زبان فارسی باستان کتیبۀ بغستان ( بیستون ) است که بامر داریوش برصخرۀ  بیستون            ( سرراه همدان بکرمانشاه ) کنده شده . این کتیبه ها بخط میخی نوشته شده وازمجموع آنها قریب 500 لغت بزبان فارسی باستان استخراج می شود .

علاوه بر کتیبه ها تعدادی مهر و ظرف بدست آمده که برآنها نیزکلماتی بفارسی باستان نقش شده . منبع دیگر برای لغات این زبان اسامی خاص ( اعلام ) وبعضی لغات فارسی باستان است که مورخان یونانی پس از تبدیل بزبان خود نقل کرده اند . ...

ضمناً ازوجود منابع زردشتی درکتابخانهای اروپا وزردشتیان کنونی ایران وهندوستان از دیر باز  اطلاع دردست است. دراین متون که به اصطلاح موسوم به متون زردشتی است ،  مطالب بسیاری راجع به فارسی باستان موجود است. " (3)  

 فارسی میانه ـ  که صورت فارسی باستان وفارسی کنونی است وزبان رسمی دورۀ ساسانیان بوده ،از این زبان  آثارمختلف بجامانده است .:

کتیبه های دورۀ ساسانی ، کتیبۀ شاپور اول درکعبۀ زردشت ( نقش رستم ) است . از کتیبه های دیگر میتوان کتیبه های « کرتیر » موبد ساسانی را در « کعبۀ زردشت » و    « نقش رستم » و « سرمشهد » و « نقش رجب » و کتیبۀ نرس را در » پایکولی » نام برد . (4)

فارسی نو ـ  این زبان دنبالۀ فارسی میانه وفارسی باستان است . ازقرن سوم وچهارم ببعد این زبان راکه پس ازدربارهای مشرق درعهد اسلامی بصورت رسمی درآمد(5) . چون این زبان  جنبۀ درباری و اداری داشت ، با گذشت زمان بعنوان  زبان شعر ونثر، زبان سیاسی وادبی درسرزمین خراسان شد. باظهور استادان و شاعران وسخنوران  بزرگ درقرن چهارم ، بتدریج زبان دوم فرهنگی وادبی واداری وسیاسی جهان اسلام گردید.

دردا که چهرۀ پاک وجسم نفیس زبان  فارسی درسده های  تاریخ حیات خویش ، گاهی  براثر استیلای مهاجمین برسرزمین باستانی ما ، و گهی با دستان ناپاک اجیران وابسته بغیر قهراً  زخم برداشته است.

زمانیکه که به تاریخ باستان میهن عزیز خود مراجعه کنیم به ادواری برمی خوریم که محیط صاف زبان وادب ، مراحل فضل کمال را پیموده برخورد مینمایم وثمرۀ شایسته سالاری آنرا درفراز نای  فراخ عظمت حوزۀ تمدنی آن مشاهده مینمایم.

 

وضع علمی  وادبی دربسترۀ زبان فارسی

 یکی ازمؤلفه های سازندگی هویت ملی یک ملت ،  زبان آن است . ازاینرو شناخت رشد وتکامل زبان فارسی و ابعادفرهنگی وادبی وعلمی آن انعکاس پویایی عقل وافتخارات تاریخی مردم ما تلقی می شود. اهمیت وعظمت زبان فارسی نه تنها در قدامت تاریخ چند هزار ساله آن تجلی می یابد ، بل زبانی ایست که  در میدان نبرد مقابل زبان عربی به عنوان زبان مسلط جهان اسلام وزبان تکلم خلفای اسلامی ایستادگی کرد و افزون بر آن بزرگترین فرهنگ تمدن اسلامی بوسیلۀ آن زاده شد. زبان فارسی دراعتلای فرهنگ بشری نقش برجستۀ را ایفاء نموده و درفرآیند فراز هستی خود از طلایه داران شعرو ادب و فرهنگ تمدن شرق بحساب می یاید. اینک بگونه مثال فرآیند پیدایی دانشمندان  ، فیلسوفان  وعلما و خردمندان بزرگ ، رشد علوم عقلی وعلوم ادبی را درحوزه تمدنی فارسی گویان بخش قارۀ آسیا ،  در قرون متمادی موردبازشناسی قرار میدهیم .

برخی از گونه های تکاملی نثروشعر فارسی ازقرن چهارم تا قرن هشتم هجری :

بعد از استیلای عرب برسرزمین باستانی ما  ، سیر ادبی در خراسان و ماورالنهر تاپیدایش نخستین سلسله های خراسانی متوقف ماند . درزمان طاهریان ( 205 ـ 259 هـ.ق. )  ودرعهد صفاریان زبان فارسی دوباره قد برافراشت وبه سوی باروری فرهنگی وعلمی  گام استوارومطمئن برداشت.

صفاریان نخستین خانواده بومی خراسان بودندکه دست اعراب را از سرزمین شان کوته ساخته وبرای نخستین بارزبان بومی فارسی را بار دگر جاگزین زبان عربی ساختند. با ظهور ایجاد حاکمیت سلسلۀ خراسانیان پیدایی حرکت رشد یابندۀ فکری ـ علمی وادبی وفلسفی اندیشمندان وعلمای این خطه باستان ، رکود گذرای فرهنگی وعلمی پایان می پذیرد. ودراین برهه معین تاریخی بلاد مهم خراسان زمین ازقبیل بلخ ، بخارا ، نیشابور وری شاهد ظهورمشاهیر علما وفضلأ (علوم ادبی و عقلانی وشرعیه ) مانند : ابن العمید ، صاحب بن عباد ، شاپور بن اردشیر ، ابن سعدان ، جیهانی ، عتبی ، ابوالحسن السهلی ، ابوالحسن محمد شنبوذ ، ابراهیم شنبوذی ، ابوبکرالعطارمُقری ،محمد بن  جریرطبری ، ابوعلی جُبّانی ، ابوبکر نقاش معتزلی ، احمدالکعبی بلخی ، ابوزید بلخی ، زکریای رازی ، ابونصر فارابی ، ابوریحان بیرونی و ابن سینا بلخی ، ابوجعفر الخازن خراسانی ، ابوسعید احمد سجزی ، ابوالعباس احمد بن محمد السّرخی ، عباس بوزجانی  (6) ... بوده اند. 

اینجا مشت نمونۀ خروار ، جهت بیان عظمت فرهنگی و علمی زبان فارسی  ، بازشناسی برخی از گونه های تکاملی نثر و شعر فارسی ومعرفی گویندگان ، علما و فرهنگیان بزرگ این زبان شیرین را ، در پنج قرن فوق الذکربتأمل می گیریم:

1ـ گویندگان شعرفارسی در قرن چهارم تا هشتم هجری :

دوره هایکه مورد مطالعه ماست با وجود بروز شرایط گوارا وناگواری تاریخی ، از مهمترین وشاذ ترین ادوار ادبی زبان  فارسی  بحساب می آید. در عهدیکه با قدرت شاهان سامانی در ماورءالنهرو خراسان آغاز شد در ابتدایی این عهد رودکی استاد شاعران فارسی گوی ودراواخراین دوره فردوسی و عنصری ، دو استاد مسلم شعر فارسی زندگی می کردند که از جملۀ بنیان گذاران شعرنغزوتکامل یافته زبان فارسی بشمار می آیند .            یکی از عوامل رشد وتکامل ادبیات فارسی  وپیدایی شاعران واستادان ادب و شعر فارسی ، نتیجه مستقیم تشویق پادشاهان نسبت به گویندگان مذکور واعزاز واکرام آنها بود. بقول دکتر ذبیح الله صفا : " قرن چهارم و پنجم کمتردوره یی از ادوار ادبی فارسی است که اینهمه شاعراستاد وبزرگ ، آنهم از یک ناحیۀ محدود ، درآن زندگی کرده باشند وکمتر عهدیست که فصاحت و جزالت کلام تا این حدّفطری وملکۀ گویندگان آن باشد".

بمرام معرفی یی  مقام و منزلت شعر وادب فارسی در پنج سدۀ مورد برسی ، از جملۀ تقریباً  154 گویندگان وبزرگان طرازاول فرهنگ وادب فارسی ، فقط ما به بیان شمار محدودی از این استادان وشاعران فارسی گوی  اکتفاء می ورزیم: 

مسعودی مروزی نویسندۀ شاهنامۀ مسعودی و شاعر اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم؛ رودکی شاعرواستاد قرن چهارم ، که کثرت اشعار اورا ازصدهزار( 100000 ) تا یک میلیون سیصد هزار ( 1300000 ) بیت دانسته اند. به تائید این مطلب  دو بیت ذیل از سیّد الشعرا رشیدی سمرقندی ازمعاصران آل افراسیاب را که عوفی درشرح حال رودکی نقل کرده است (7)  ، بخوانش می گیریم :

گــــرسری یابد بعالم کس بنیکو شاعری     رودکی را برسرآن شاعران زیبد سری

شعراورا برشمردم سیزده ره صد هزار     هــم فزون آید اگر چونانکه باید بشمری

ابوالمؤیدّبلخی یکی از شاعران پُرکارعهد سامانی بوده دارای آثار منظوم ومنثور است ، اونخستین کسی است که یوسف وزلیخا را بنظم آورده است :

همچنان بوشکور بلخی (9) یکی از شاعران وحکیمان خراسان بوده ونمونۀ شعر اوست:

 

درختی که تلخش بود گوهرا         اگر چرب و شیرین دهی مرو را

همــــان مــــیوۀ تلخ آرد پدید         ازو چرب و شیرین نخواهی پدید

 

دقیقی نیز از فحول شعرای عهد سامانی ودومین شاعریست که بنظم شاهنامه قیام کرد. 

 همسو به این خط : معروفی بلخی، بدیع بلخی ، منجنیک ترمذی ،یوسف عروضی ، کسائی مروزی ، رابعه بلخی از ستارگان روشن  آسمان ادب فارسی بودند که با ابداع شعر وادب خویش مقام و مرتبه فرهنگی زبان فارسی را به پایۀ کمال رسانیدند.

وابوالقاسم  فردوسی حماسه سرا و شاعر بزرگ ویکی  از گویندگان مشهور عالم  ویکی از روشنگران  پُرنورآسمان ادب فارسی است.    وی بسن 35 سالگی ـ  نظم شاهنامه را آغاز کرد وپس از35  سال یعنی در هفتاد ویا هفتاد ویک سالگی بسال 400 هجری آنرا بپایان رسانید.(10) شاهنامه فردوسی چنانکه میدانیم منظومۀ بسیار مفصلی است که مجموع ابیاتش بشصت هزار( 60000 ) می رسد وشامل بحث های داستانی و سلسلۀ تاریخی می باشد.

فرخی سیستانی هم یکی از بهترین شاعران وقصیده سرایان فارسی است که  در موسیقی مهارت داشت . چنگ نیکو مینواخت . تغزلات « فرخی » از حیث اشتمال بر معانی بدیع عشقی واحساسات بی پیرایه ـ که گاه بی پرده اظهار شده ـ مشهور است .

 از اشعار اوست:

 مرادلیست گروگان عشق چندین جای       عجـب تر از دل مـــن دل نیا فریده خــــدای

عنصری بلخی  سرآمد سخنوران فارسی واستاد مطلق درمدح غزل و قصیده بعد از رودکی است ؛ منوچهری ازجملۀ شعرای طراز اول قرن پنجم هجریست ؛ ابوسعید ابوالخیر از مشاهیر عرفا و علمای عقیدۀ وحدت وجود در خراسان است؛ مسعودی غزنوی ، ناصر خسرو قبادیانی بلخی  ؛  مسعود سعد ؛ عمر خیام شاعر بزرگ و ریاضیدان  ؛ حکیم سنائی، سید حسن غزنوی ؛ سوزنی سمرقندی ؛ رشید وطواط ؛ شطرنجی سمرقندی ؛ صابرترمذی ، انوری ابیوردی ؛ کمالی بخارایی ؛     اسدی طوسی از شاعران بزرگ واز جملۀ  حماسه سرایان  معروف فارسی بحساب می آیند ؛

ظهیر فاریابی سخن سرای بلیغ واز جملۀ بزرگان قصیده سرایان وغزلگویان فارسی درپایان قرن ششم  است؛ نظامی گنجه یی مؤلف پنج گنج ( مخزن الاسرار مشتمل بر 2260 بیت ، خسرو وشیرین مشتمل بر 6500 بیت ، لیلی ومجنون در 4700 بیت  ، هفت پیکر ویا هفت گنبد در5136 بیت ، اسکندرنامه در 10500 بیت  ) میباشد.

مولانا جلال الدین بلخی از بزرگترین گویندگان متصوفه واز عارفان متفکروستارۀ درخشنده وفروغ هستی آسمان ادب فارسی وجهان است . مهمترین اثر منظوم مولانای بلخ مثنوی است درشش دفتر درحدود 26000 بیت دارد .

فلکی شروانی ؛ خاقانی شروانی ؛ سعید هروی ؛ شهاب مهره ؛ سعدی ؛ امیر خسرو دهلوی ؛ حافظ ودیگران را از بزرگترین شاعران شعروادب فارسی  با افتخار میتوان نامبرد.

2 ـ نثر فارسی ونویسندگان آن در قرن چهارم تا هشتم هجری :

نهضت علمی وادبی نیرومندیکه در فرآیند پنج قرن وخاصتاً در قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم بزبان فارسی وجود داشته ، نثرفارسی هم مانند نظم رشد کرد ، تکامل نمود ومانند گذشتۀ خود بارور گردید. قبول این حقیقت آسان است که آثارمنثور بسیار دراین  دوره ها وجود داشته ودر ادوار بعد در نتیجۀ بروز حوادث مختلف و هجوم ها وایلغار های بیابانی و قتل و غارت واعمال  سیاست زمین سوخته ، صد ها هزار اثر فارسی از میان رفته وحتا نامی هم از آنها بما نرسیده است . به هرحال برخی از آن داشته های علمی و فرهنگی ایکه بمارسیده است با ایجاز کامل آنها را بخوانش می گیریم:

شاهنامۀ ابوالمؤید بلخی  ،شاهنامۀ ابوعلی محمد فرزند احمد بلخی ، شاهنامۀ ابومنصور فرزند عبدالرزاق ، اخبار فرامرز دردوازده مجلد (11)، اخبار بهمن (12) ، کتاب گرشاسپ (13) ، کتاب اخبار نریمان (14) ، کتاب اخبار سام، رساله دراحکام فقه حنفی ، عجایب البلدان ، تاریخ بلعمی ، ترجمۀ تفسیر طبری ،کتاب البارع درمدخل احکام نجوم ، تفسیر قرآن ، کتاب هدایةالمتعلمین فی طلب ، حدودالعالم من المشرق الی مغرب درعلم جغرافیا ، نورالعلوم ، کتاب فارسی ابن سینای بلخی ، دانشنامۀ علائی ، رسالۀ نبض بحث در کیفیت آفرینش عناصر، رسالۀ نفس درشانزده فصل، المعاد ، رسالۀ جودیه درطب، معیارالعقول درعلم جر ثقیل ، رسالۀ عشق ، التفهیم لاوائل صناعةالتنجیم نوشته ابوریحان بیرونی به فارسی و عربی ، ترجمه وشرح رسالۀ حی بن یقظان ازآثار تمثیلی وعرفانی ابن سینای بلخی ، شش فصل ورسالۀ استخراج دو اثر نجومی ، تاریخ سیستان ، کشف محجوب ـ این کتاب مهم فلسفی مهمترین آثار اسمعیلیه شمرده میشود، کتاب رسائل ابونصر مشکان ، زین الاخبار، قصص الانبیا(15) ،رسالۀ قشیریه درذکر مبانی تصوف ، تاریخ بیهقی نوشتۀ حسین بیهقی یکی از امهات کتب تاریخ وادب فارسی است ، کشف المعجوب این کتاب از جملۀ آثار مهم متصوفه است ، آثار ناصر خسرو قبادیانی( جامع الحکمتین ، زادالمسافرین ، وجه دین ، سفر نامه ، خوان اخوان ، گشایش ورهایش ) ،  قابوسنامه نوشته : وشمگیر بن زیار مهمترین کتب فارسی قرن پنجم هجریست، تفسیر سور آبادی ، لغت فرس : یکی از مهمترین وقدیمترین کتب موجود لغت است بفارسی ومؤلف آن اسد طوسی است ، تاج التراجم ، آثار شهمردان بن ابی الخیر( روضة المنجمین ، نزهت نامۀ علایی ) ، رسائل خواجه عبدالله انصاری (  طبقات صوفیه ، مناجات نامه ، نصایح ،زاد العارفین ، کنزالسالکین ، قلندرنامه ، محبت نامه ، هفت حصار، رسالۀ دل وجان ، رسالۀ واردات ، الهی نامه ) ، تاریخ برامکه ، آثار خیام نیشابوری ( نوروز نامه ، رساله در علم کلیات ، خطبة الغراء ) ، ترجمان البلاغة ، بیان الادیان ، آثارحامدغزالی (کیمیای سعادت ، نصیحة الملوک ) ، فارسنامه یکی از کتاب های معتبر فارسی پیش از اسلام است و مؤلف این کتاب ابن البلخی است ، کفایة فی الفقة ، اسکندرنامه ، کشف الاسرار ازجملۀ مهمترین تفاسیر فارسی است ، آثار احمد غزالی ( کتاب لباب الاحیاء ، الذخیرة فی علم البصیرة  ، کتاب فلسفی بحر الحقیقة ، سوانح العشاق ) ، مجمل التواریخ والقصص ، آثار عین القضاة  ( یزدان شناخت ، رسالۀ جمالی ، تمهیدات درتمهید ده اصل تصوف ) ، آثار سید اسمعیل جرجانی ( ذخیرۀ خوارزمشاهی از همه وحتا مهمترازهمۀ کتابهای پزشکی فارسی است ، خفی علائی ) ، اعتقاد اهل سنت و جماعت کتاب مختصریست از نجم الدین ابوحفص عمر که مجموع آثار اورا درباب فقه و حدیث و تفسیر و بحث و جدل بالغ بر یک صد کتاب نوشته اند ) ، کلیله و دمنۀ بهرامشاهی ، کفایة التعلیم وجهان دانش  از جملۀ آثار معتبر فارسی در باب علم نجوم است  که که نسخی ازین  کتاب در کتابخانه های موزۀ بریتانیا(16) وبودلین (17) کتابخانۀ پاریس (18) موجود است، آثار رشید الدین وطواط کاتب بلخی ( حدایق السحر فی دقایق الشعر ، نثر الثالی من کلامم امی المؤمنین علی ، صد کلمه (19)  ، مکاتیب فارسی که از آنجمله برخی آن در موزۀ علوم سن پیترسبورگ روسیه  موجود است ، ابکار الافکار)، مقامات حمیدی ـ درباب صنایع لفظی است ونویسندۀ آن قاضی حمیدالدین بلخی است ، چهار مقاله  عروضی سمرقندی  (20)  ولاغیر.

 

دوم  ـ اهمیت زبان فارسی در دهکده یی جهانی

تاثیر فرهنگ و ادبیات فارسی بالای زبان عربی دردنیای اسلام  ـ " از سده دهم و همزمان با رنسانس زبان فارسی و زوال بخش باختری امپراتوری اسلامی آغاز شد، زبان فارسی با داشت ظرفیت علمی وفرهنگی باستانی خویش  به سرعت در بخش خاوری جامعه اسلامی، از آناتولی تا هند به زبان میانجی بدل شد.  در حدود شش سده، ادب فارسی در منطقه ای که امروزه دربرگیرنده ترکیه تا بنگال است به کار گرفته شد.  با به فرمانروایی رسیدن اکبر (امپراتور مغول) ، فارسی به زبان رسمی دولتی و همچنین متصرفات او تبدیل شد و شعر فارسی نیز همراه با فرم ، تصورات ، موضوع و نقش مایه هایش به سرمشقی برای شعر ترکی و شاعران هندی که به فارسی شعر می سرودند بدل گشت.  این گرایش تا میانه سده نوزدهم، زمانی که جایگزین سازی فارسی با انگلیسی در شبه قاره هند آغاز شد ادامه یافت. " (21)

گسترۀ زبان فارسی با قدرتمندی که دارد و از جهتی که به گروه و جایگاهی متعلق ومحدود نبوده دراندک زمانی بدلیل پذیرش واقبال عام بحدی رسید که زبان درباری، زبان دیوانی، اداری ورسمی چندین کشورجهان  گردید . بگفته یارشاطر : " ... سرزمین هایکه زبان فارسی درآن  رایج بوده ویا هم اکنون رایج می باشد ، مانند :  [ ایران ]  افغانستان ، تاجکستان ، بلو چستان ، مناطق پتان پاکستان ، جوامع فارسی زبان درهندوستان  ، ونواحی اوستیک وتالش در قفقاز...، ومناطقی همچون آسیای مرکزی ، مقدونیه ، ... " (22) را میتوان نام برد .

زبان فارسی ازقدیمترین زبان ها واز گروه زبان های هندو اروپایی است . این گروه زبانی مجموعه ای از چندین زبان را شامل می شود که بزرگترین جمعیت جهان به این گروه سخن میگویند وصد ها واژه میان زبان فارسی و آنها وجود دارد.

ریشه بسیاری از کلمات اساسی زبان های اروپایی مانند : است ـ پدر ـ برادر ـ خواهر ـ مردن ـ ووو یکی است . اززبان فارسی امروزه دهها کلمات بین المللی مانند : بازار ـ کاروان ـ کیمیا ـ شیمی ـ الکل ـ بانک ـ بلبل ـ شال ـ شکر ـ لیمون ـ تایگر ـ کلید ـ لب ـ تو ـ من ـ  وغیره را میتوان تا 700 کلمه ادامه داد ، که  به همه وبیشتر زبانهای دنیا راه پیدا کرده است . ودلیل این اتفاق زبان باستانی سنسکریت هست که زبان مادری تمام زبان های نوین هندو اروپایی می باشد .

بیشتر از 200 واژۀ فارسی رادرهریک از زبانهای ـ قرقزی  ، قزاقی ، ایغوری می یابیم که بمرور سده ها ازاینسوس دریای آمو بآنطرف نفوذ کرده اند .

پژوهش های که زبان شناسان در زبان کنونی کشور اندونیزی بعمل آورده اند ثابت کرده که بیش از 350 کلمۀ فارسی درزبان ـ  اندونزویایی بازشناسی شده است . واژه های : خوش = خیلی خوب ، سودا ، بازرگانی ، کار ، کدو ، نان ، خرید ، فروش ، وحروف ربط همچو : از ، به ، هم وغیره رایج است(23) .

باوجود نیرومندی عظمت ادبی زبان عربی ، زبان فارسی تاثیر بس بزرگی برزبان وادبیات عرب داشته واین زبان نیز بنوبۀ خود واژگانی بصورت دست نخورده وواژگانی بصورت برهم زده شده ـ بشکل قالب های معرب از زبان فارسی وام گرفته است.

به تازگی یک نویسندۀ عرب حدود 3000 کلمۀ عربی را که ریشه فارسی دارند بهمرای توضیحات برای هرکلمه آورده است . ... قبلاً « جوالیقی » 838 کلمه ، ودرکتاب « المنجمد » 321 کلمه ، « وادی شیر » درکتاب خودش 1074 واژه فارسی در زبان عربی  را توضیح داده است . 

قرآن شناس ، زبان شناس وپژوهشگر نامی انگلیسی زبان ، آقای جفری آرتور ـ را عقیده برآنست که : " ... بیست و هفت کلمه قران ریشه فارسی دارد از جمله:

سجیل = معرب سنگ وگل ؛ اباریق = جمع ابریق ، معرب آبریز ، تنور ، مرجان ؛

میسک = معرب میشک ؛ کورت = کورشدن ، تاریک شدن ؛ تقالید = قلاده ، جمع تقلید ؛

بیع = خرید و فروش ، بیعانه ( بیانه ) قسمتی از پیش پرداخت ؛ زنجبیل = معرب زنجفیل ؛ سرادِق = سراپرده ؛ سقر= جهنم ، دوزخ ؛ سجین = نام جای دردوزخ ، زندانی ؛ سلسبیل = سلیس ، نرم ، روان ، گوارا ، می خوشگوار ، نام چشمه ای در بهشت ؛ ورده = پرگه ، گل سرخ ؛ سندس = دیبای زربفت لطیف وگران بها ؛ قرطاس = کرباس ، کاغذ ، جمع آن قراطیس ؛ اقفال = جمع قفل ، کافور ، یاقوت ... " (24)  وغیره می باشند.

شاعران فارسی  گوی و نویسندگان نامدار در قلمرو یوگوسلاوی قدیم وآلبانیا و سرزمین قفقازمانند : «  نرودویچ و بابا سرخیان » آثاری از خود بجا گذاشته اند که سومه های نفوذ زبان فارسی را درآن نقاط جهان تمثیل می کنند. نمونۀ از شعر شاعر آلبانیایی    « آبوگویچ » از قرن نهم میلادی را بخوانش می گیریم :

            رخت ز آه دلم گر نهان کنی چه عجب   

                               کسی چگونه نهد شمع در دریچۀ بــــاد

جهانگرد عرب مراکشی ونویسندۀ کتابی بنام خودش شیخ ابوعبداله بن محمد بن ابراهیم معروف به ( ابن بطوطه ) متولد سال 1304 میلادی در شهر طنجه مراکش که طول سفرهایش بیشتر از مارکوپولو بوده است در سفرنامه خود از آوازخوانان چینی که درکشتی اشعار فارسی سرمیدادند یادآور شده اســت.

ابن بطوطه که با قوطی شهزاده به سفر دریایی برآمده بودند این ابیات سعدی را که معاصر ابن بطوطه بود درکتاب سفر نامۀ خویش چنین درج نموده است :

                      تادل به مهـرت داده ام دربحر غم افتاده ام

تادرنمازایستاده ام گویی به محراب  اندری (25)

هنگامیکه سلطان محمود غزنوی حملاتی را در شبه قاره ای هند انجام داد سرآغاز ورود زبان فارسی در هند شمرده می شود . همردیف با آن درعهد غوریان که تاجیکان بومی فارسی زبان بودند ، بوسیلۀ آنها  زبان فارسی راه خودرا درهند باز کرد ودر کمترین وقت بقدری مورد استقبال هندیان قرار گرفت که زبان فارسی یگانه زبان تحصیل وزبان تفاهم وزبان ارتباط جمعی گردید . سخنوران ، شاعران و دولتمردان آثار شان را بازبان فارسی می نوشتند . ارتباط سیاسی واداری میان لندن و دهلی وبین سه بخش اعظم شبه قاره ای هند ، به زبان فارسی صورت میگرفت . انگلیسها که این نهضت را یک جهش خطرناک فرهنگی وسیاسی ضد منافع استعماری خود شناسایی نمودند ، آگاهانه در پی نابودی زبان فارسی اقدام کردند .  تاآنکه درسال 1836 م . « چارلز تری ویلیان» ناگهان زبان انگلیسی را بجای زبان فارسی رسمیت داد ودرسال 1844 م . زبان اردو را زبان اصلی اعلان کردند . (26)

هنگامی که ازعلامه لاهوری چنین پرسیدند : " شما که هندی هستید ( آن زمان هنوز هند و پاکستان جدا نشده بود ) چرا به زبان فارسی شعر میگوئید ؟ درجواب گفت : من خود جواب این سئوال را نمی دانم که این اشعار به زبان فارسی به من القاء می شوند ، واصلاً روح من فارسی است . ... "

غالب دهلوی که به پدر شعر اردو معروف است ، دریکی از اشعار خود اعتراف می کند که شعر فارسی بمراتب غنی تر از شعر اردو است وحتا جایی با افتخار می گوید:    

     "فــــارسی بین تا ببینی لاله هــای رنگ رنگ

                               بگذر از اردو که آن مجموع بی رنگِ من است!" (27) 

باوجود اینکه زبان فارسی درحال حاضر زبان رسمی پاکستان نیست بلکه اردواست . ولی بشدت تحت تاثیر فارسی بوده وواژه های فارسی زیادی در آن موجود می باشد . اکنون بعنوان یک زبان فاخر در بین نخبگان بخصوص در زمینه هنر و موسیقی            ( موسیقی قوالی ) رواج دارد. بخاطرتاثیر بسیار زیاد زبان فارسی درپاکستان ، بنیان گذاران پاکستان تصمیم گرفتند که « سرود ملی » آنکشور کاملاً به زبان فارسی سروده شود.

دامنه یی گسترش ووسعت آموزش زبان فارسی در نهاد های دانشگاهی جهان بمثابه یک زبان علمی و فرهنگی از اهمیت بالای برخوردار است . امروزآموزش زبان فارسی دردهکدۀ جهانی تقریباً در همۀ کشورهای دنیا صورت میپذیرد . چون ذکرنام همۀ نهاد های آموزشی دانشگاهی زبان فارسی در کشور های مختلف جهان حرف مارا به درازا می کشد ما با تذکر چند نامی اکتفاء می کنیم . بگونه مثال:

تنها درایالات متحده امریکا بکمک زیاده از 500 نفر پروفیسیور ایرانی تباردربیشتر از صد دانشکده و دانشگاه ،  زبان فارسی آموزش داده می شود ، مانند : دانشگاه جورج واشنگتن ، هاروارد ، اییل، پرنستون ، ستن فورد ، برکلی ،  دانشگاه  اوهایو ... ووو .  همچنان آموزش زبان فارسی در: دانشگاه دورهایم ، دانشگاه مانچستر ، در بریتانیا ؛ دانشگاه گری نُوبلی ، دانشگاه پاریس، در فرانسه ؛ دانشگاه بامبرگ ، دانشگاه هُوم بُولد ، دانشگاه هامبورگ ، دانشگاه لودویگ مکسی میلیین ، دانشگاه گویته ،در آلمان فدرال ، دانشگاه استاکهلم ، اُوپسالا ،در سویدن ؛ دانشگاه مادرید ، دانشگاه سی فیلا ، دانشگاه بارسیلونا ، دراسپانیا ؛ دانشگاه روم ، دانشگاه پافیا ، دانشگاه میلانو، درایتالیا ؛ دانشگاه مُومبای ، دانشگاه دهلی ،در هندوستان ؛ دانشگاه قائدِ اعظم ، دانشگاه اسلامی بهاوالپور، دانشگاه بهاوالدین ذکریا ، در پاکستان ؛ دانشگاه انقره ، دانشگاه بوگازیسی ، درترکیه ؛ دانشگاه های مسکو ، قازان  ، خارکف ، دانشگاه سن پترزبورگ ، آکادمی سازمان فدرال ضدجاسوسی ، انستیتوی کشورهای آسیا و آفریقا ، دانشگاه دولتی ساراتف ، دانشگاه دولتی داغستان ، دانشگاه دولتی باشقیرستان ، دانشگاه دولتی آستیای ، در روسیه فدراتی ... ووو . را میتوان نام برد.

 به این سلسله ، با بینش خردمندانه از اهمیت وارزش فرهنگی فراقاره ای زبان فارسی ، بمنظور انسجام وتدوین اسلوب های قواعد گویشی یکسان ورشد متعادل ادبی وفرهنگی  آن ، میان فارسی گویان جهان ومنطقه ،  پنجمین همایش بین المللی استادان ومحققان زبان وادبیات در سال 2006 میلادی در شهر دوشنبه دایر گردید. در این همایش به دبیرکل یونسکو پیشنهاد شد که به سبب داشتن 200 میلیون گویشور درسراسر جهان ، زبان فارسی درردیف یکی از زبان های یونسکو پذیرفته شود ودر سطح بین المللی به این زبان توجه بیشتر مبذول گردد . ضمناً تاسیس یک کمیسیون مشترک اصطلاح سازی میان تاجیکستان، ایران و افغانستان و تاسیس دفتر ویژه تدوین کتابهای درسی در این سه کشور از جمله پیشنهادی است که در همایش استادان و محققان زبان و ادبیات فارسی در شهر دوشنبه ارائه شده است. (28)

 

سوم ـ مبارزه قبیله گرایان علیه زبان فارسی

ازدهه  اول سدۀ هژدهم میلادی عشایر پشتون دربخشهای خراسان ( قندهار ) به قدرت رسیدند وزبان فارسی را به عنوان زبان رسمی لشکری وکشوری پذیرفتند. این امر تا دوران دودمان محمد نادرشاه ( 1929 م.) پیوسته برهمین روال باقی ماند . درزیر به چند نمونه اشاره می کنیم :

" ... به گفتۀ عبدالحی حبیبی ، تاریخ نگار پشتون تبار افغانستان ، وقتی که اقوام قندهار می خواستند میرویس خان هوتک ( اولین زعیم دولتی برخاسته از عشیرۀ غلجایی پشتون ها ) را در « جرگه » به شاهی خویش برگزینند او شعر بلندی را با مطلع زیر خواند:

                         نه خدمت نمودم که شاهی کنم

                         به تخت شهی کج کــلاهی کنم (29)

برسکۀ  میرویس خان هوتک این بیت حک شده است :

                         سکه زد بر درهم دارالقرارقندهار

                        خان عادل شاه عالم میرویس نامدار(30)

  بر نشان رسمی دولت احمد شاه ( متعلق بعشیرۀ ابدالی پشتون ) شعر زیرین آذین بسته است:

                      حکـــم شد از قادر بیچـــون به احمد پادشاه

                      سکه زن برسیم وزرازپشت ماهی تا به ماه

همچنان برسکۀ روبه نقرۀ امیر دوست محمد خان وپسرش شیر علی خان (مربوط عشیرۀ محمد زایی پشتون) ابیات زیرین فارسی نقش بسته بود :

                     سیم وطلا به شمس و قمر می دهد نوید

                     وقت رواج سکــــۀ پایند خــــــان رسید

                     جمــــــال دولت پاینده قسمت ازلی ست

                     وصی دوست محمد امیر شیرعلی ست (31)

 بی تردید ، یکی از بُرُوز مشکلات عمده سیاسی ـ اجتماعی ونفاق ملی  ، میان مردم ما در یک صد سال اخیر و بویژه ازدهه 20 تا دهه 80 قرن بیستم میلادی، مسئلۀ چگونگی برخورد با هستی وگویش زبان رسمی فارسی ، از سوی حاکمان تک تبار قدرت گرا وگروههای سیاسی وابسته  و روشنفکران دنباله رو بی هویت  بوده است .

بواقع ، تا پیش از حکومت امیر جبیب الله خان ، چه در سطح حکومت و چه در بین مردم و اندیشمندان میهن ما،  انتخاب و استفاده از زبان ملی فارسی  در سطح کشور، و همزمان ، چند گویش در مناطق مختلف ، به عنوان کدام مشکل اجتماعی مطرح نبوده است ، چرا که در بین همۀ  مردمی که در  میهن ما زندگی مینمایند ، به شکل کاملاً طبیعی ، جا افتاده بود که ، در برقراری ارتباط وتفاهم مشترک عمومی میان ملیت ها و قبایل و دگرلایه های مختلفۀ  اجتماعی جامعه  باید از زبان مشترک فارسی استفاده کنند.  و در بین واقوام خود  اختیاری ، از گویشی که به عنوان لهجه یا گویش محلی از آن بهره گیرند. هیچگونه تعصبی نیز در این رابطه ازده ها قرن  بدینسو وجود نداشت .

آنها ، زبان فارسی را ، به عنوان زبان مادر یا پایه ، زبان رسمی وهمگانی  یا زبان مشترک وزبان اصلی  ، زبان علم ومعرفت وزبان حوزۀ تمدنی فرهنگ شرق پذیرفته بودند ، به این دلیل که قدرت وعظمت  زبان شیرین فارسی  مبتنی بر ادبیات نوشتاریی کهنسال و قدرتمند و تکامل یافته ای را ،  خود مشاهده میکردند .

انتخاب زبان فارسی ، به عنوان زبان ملی و رسمی کشور ما  ، بهیچوجه امری دستوری ، اجباری و تحمیلی نبوده ، بل  کاملاً آزادانه و اختیاری بوده است و از منظر علمی و زبان شناسی نیز ، درک و برداشت تودۀ  مردم و روشنفکران و دولتمردان در تمام اعصار گذشته ـ  در این رابطه ، کاملاً صحیح  وبجا بوده است.

مگر با تأسف ودرد که اولین گام شعور ی ـ ضد ملی  برای ترویج  اندیشۀ قوم برترواستقرار فرهنگ و حاکمیت قبیله( افغان )  وخواست  بازتاب آن فرهنگ در  گویش محلی پشتو،  از سال های 1911 م. ببعد دررویکرد های فکری محمود طرزی ( خُسُرامان الله خان ) وهم  تباران او زیر عنوان « ناسیونالیسم ونوگرایی » درلباس اسلام  تجلی یافت . وسرانجام ، سنگِ تهداب این اندیشه ضد ملی در جرگه بزرگ ( لویه جرگه ) سال 1923 م. بوسلۀ امیر امان الله خان گذاشته شد.

 امان الله خان  " ... اعلان کرد که میخواهد زبان پشتو را در کشور تعمیم نماید بعد انجمنی را بنام بحث پشتو ( مرکه پشتو ) برای انکشاف زبان مذکور تأسیس نمود ،  ... "  (32)   

 محمود طرزی ( 1933 ـ 1865 م ) فرزند غلام محمد خان طرزی رئیس قبیلۀ محمد زایی ، پس از اقامت بیست ساله در دمشق وسایر نقاط دولت عثمانی به وطن  بازگشت .  پس از مراجعت به کابل دو دخترش در حبالۀ نکاح دو پسر امیر حبیب الله خان (عنایت الله وامان الله ) در آمدند. به این صورت جای پای محکمی در دربار برای او تأمین شد. وی به کمک دامادش عنایت الله خان ... در 1911 م.  اجازۀ تجدید نشر هفته نامۀ « سراج الاخبار » را حاصل کرد وتا 1918 انتشار یافت. (33)

 با وجود اینکه محمود طرزی بار ها در نوشته های خود اززبان فارسی واهمیت فراملتی آن بحث ها نموده وتأکید می کرد که زبان رسمی ودولتی ما زبان فارسی باشد  ، اما درواقعیت امر او  ودوستانش از تریبون  سراج الاخبار ( 1911ـ 1918 م. ) وازحنجرۀ  قدرت حاکم  ،   با درک ذهنی وآلودگیهای نفسانی اندیشه های  تک تباری خویش را  ظاهراً در چهرۀ آزادی خواهی و مدرنیته وباطناً برای ترویج اصول حاکمیت سراسری  پشتونها تقویه ورشد زبان  پشتودرکشوری که سه حصه جمعیت آن به لحاظ نژادی افغان ( پشتون ) نبودند زیرکانه وریاکارانه واژه « افغان » را بر مبنای دین وجغرافیا تعریف کردند وتبلیغ نمودند.. او میگفت :

 " ... وظیفۀ دینی هرمسلمان متدین است که نه تنها به وطن وملت خود خدمت کند بلکه همچنین خدمت حکومت وشاه را نیز به جای آورد . زیرا وطنی بدون ملت، ملتی بدون وطن وهردو بدون حکومت وحکومت بدون شاه همچون جسم بی جان است . " (34)

 طرزی در این ارتباط  با دید انتزاعی و قبیله منشانۀ خویش معتقد بود که :

"... با تلاش متمرکزی برای بالابردن موقعیت « پشتو » که اوو دوستانش آن را « زبان افغان » درمقابل فارسی ، زبان رسمی کشور میدانستند ، همزمان باشد. به فکر[ ناجوروذهنی  ]  او،  پشتو یا « افغانی » تبلور اصالت ملی و « ریشۀ کلیه زبانها » زبان واقعی ملی دانسته می شد.  بدین ترتیب این زبان باید برای کلیه گــــــروه های قومی در افغانستان آمـــــوزش داده شود... [  آموزه هاوانگاره  های ایلی وقبیله ای  محمود طرزی درمورد تغییرکاربرد موقعیت اجتماعی گویش محلی پشتو که براستقلال آن  تأکید می ورزیدند  با شدت و حدت وتعصب بیشتر ،] دردهه 1930 م به اجرا گذاشته شد وبا جدیت  تمام تر تا دهه 1950 که پشتو زبان رسمی وملی افغانستان گردید ، ادامه یافت ." (35)

 تعقیب  این نوع سیاست های عقب گرای قبیله سالار  که تلاش می ورزند تاگویش های محلی را به عنوان « زبان » مطرح نمایند وبااسلوب عاریت گیری برای آن خط ودستور زبان بوجود آورند ؛ شیوه های غیرعلمی وغیرمنطقی و مضحکی است که بدینوسیله ، بین طایفه وقوم وقبیلۀ  خویش ، باسایرمردمانی که صد ها سال باایشان درآمیخته اند درخوشبختی وسعادت زیسته اند ، صرف دیوارتنفر بدبینی ودشمنی را اعمار کردن است وبس.

 ازآنجائیکه طراح اصلی اندیشۀ رشد وارتقاء گویش محلی پشتو بسطح زبان ملی افغانستان ،  محمود طرزی ویارانش بوده اند ، وچنین رویکرد های عشیره گرایی خویش را در هفته نامۀ سراج الاخبار ازسالهای 1911 ـ 1918 بدست نشرسپردند ، ولی قابل یاد آوری میدانیم که در این مدت هشت سال عمرنشریه ای هفته نامۀ سراج الاخبار ،  تمام نوشته ها ، مقالات ورسالات تحریر شده وبه نشر رسیده ،   همه وهمه صرف درزبان فارسی بوده است ، وحتا این مبلغین ناحق شناس جهت ثبوت ادعای خویش یک مقاله هم بقسم نمونه  به گویش محلی پشتو نتوانسته بودند بنویسند وبدست نشر بسپارند  . اینست کارناجایزودوراز فضیلت و صداقت، و اینست ریاء وخودگرایی ومردم فریبی ، اینست عمل ناعاقبت اندیشانۀ ضد منافع کل کشور، اینست بذرتخم نفاق وشقاق میان مردم میهن ما ، واینست برخورد خاندانی و غیر علمی درقالب مدرنیته و اسلام  . 

متوحش تر ازین ، زمانیکه محمد نادر خان در سال 1929 م .همرا با برادرانش در کابل قدرت را به کمک ملیشه های مسلح ساخت هند برتانوی ، غضب نمودند . از آغاز حاکمیتش بدون عزت نفس   وحرمت گذاری به مردم آزادیخواه میهن ما ،  به زبان توپ وتفنگ ، کارد وبرچه وقین وفانه صحبت کردند .  بقول میرغلام محمد غبار:

"... نادرخان دست بعملیات خونینی زد ... از همان اول مرحله ، بیحوصلگی دیوانه وار شاه در ریختن خون ، مردم را با این فکر آورد که گویا خاندان حکمران انتقامی بالای [مردم]افغانستان دارند. وقتیکه شاه مقتل محکومین درخرابه زار بالاحصار کابل مقرر، وتوپ های آدم کش را مستقر نمود ، مردم کابل علناً میگفتند که شاه برای گرفتن خون « کیوناری » این کار را کرده است ... " (36)

خاندان آل یحی بخاطر تحکیم قدرت سیاسی خویش ازخون ریزی و ایجاد تفرقه ، میان مردم ما سود بردند . باامکانات دست داشته قدرت ،  تضاد های قومی ، قبیلوی ،  سمتی ولسانی را آگاهانه تشدید بخشیدند، منحیث یک مهاجم بی رحم زبان فارسی و فرهنگ  وهستی مردم مارا یکسره داغان کردند.

بدین سلسله بقول میر محمد صدیق فرهنگ:

"... تعمیم زبان پشتو وطرد سایر زبان ها را ... بعنوان سیاست فرهنگی در محل تطبیق گذاشتند. قدم اول دراین راه توسط فرمانی برداشته شد که درشمارۀ 3 مارچ 1937 راجع بزبان پشتودر جریدۀ اصلاح نشر شد... بلافاصله کورس های تدریس پشتودرتمام دوایر کشور تأسیس گردید ... دستور داده شد که تدریس درسراسر کشور اززبان فارسی به زبان پشتو تحویل شود ... که دراثر آن معارف افغانستان برای ده ها سال به عقب افتاد وجوانان غیر پشتون از دست یابی به گنجینۀ ادب فارسی که رکن عمدۀ فرهنگ شان بود بطور قهری محروم ساخته شدند ... "  (38)

عبدالحی حبیبی ، تاریخ نگار پشتون تبارافغانستان که دراین وقت مدیر نشریۀ طلوع افغان درقندهار بود ، در همسویی اندیشه های قوم برتر ،  ازسیاست محمد هاشم خان درساحۀ تحمیل زبان پشتو پشتیبانی کرد وشعر انشقاق زای ملی را،  بنام «پیغام شهید» درمیزان سال 1317 خورشیدی در طلوع افغان منتشر کرد :

قـــــوم من این تـــودۀ والانـــژاد

وی نیاکان غیورت مــــرد و راد

اولاً پشــتو لســـانت زنــده ســـاز

چون براین شالوده کاخت برفراز

تاتـــوانی تکـــــیه برشمشیر کـن

قصر ملت را بـــرآن تعمیر کــن

گروههای برتری جوی قومی سعی فراوان کردندکه زبان فارسی را از اداره مکتب ، کوچه وبازار ... ریشه کن وطرد کنند . این گروه ها درجریان تسوید[ تهیه پیش نویس ] قانون اساسی 1343 خورشیدی ( 1964 م. ) به وسعت وشدت به تلاشهای خویش دراین زمینه افزودند .

میر محمد صدیق فرهنگ ، که عضو کمیتۀ هفت نفری تهیۀ پیش نویس قانون اساسی   ( 1964 م ) بود می نویسد :

"... گروهی از ناسیونالست های قومی سعی ورزیدند تا ازرسمی شدن زبان فارسی جلوگیری نمایند ... غلام محمد فرهاد [ رهبر حزب ناسیونالیستی افغان ملت] درجریان جرگه بر به رسمیت شناختن زبان فارسی اعتراض نمود و پیشنهاد کرد که رسمیت به زبان پشتو محدود بماند ... " (39)

وقتی که مسئله حذف رسمی زبان فارسی با مقاومت جدی فارسی گویان مواجه گردید و مزید برآن طرد زبان فارسی، نظام دیوانی واداری کشور را فلج نمود وشیرازۀ جامعه را به هم ریخت ، به ناچار به پدیدۀ دو زبانگی تن داده شد . مسئلۀ دو زبانگی در مادۀ سوم قانون اساسی محمد ظاهرشاه ( 1964 م . ) چنین تسجیل گردید:

"مادۀ سوم : ازجمله زبان های افغانستان پشتو وفارسی زبانهای رسمی می باشد. "

اما در« فصل سوم » قانون اساسی مذکور زیر عنوان « حقوق ووظایف اساسی مردم » در مورد زبان های افغانستان ، سیاست تبعیض آلود ونفاق برانگیزی اتخاذ گردید بنحوی که از جمله زبانهای افغانستان زبان پشتو به عنوان یگانه «زبان ملی» کشور معرفی شده ودولت افغانستان تنها موظف به « انکشاف وتقویۀ زبان ملی پشتو » گردید . دراین زمینه به قانون اساسی ظاهرشاه توجه کنید :

« مادۀ سی وپنجم : دولت موظف است پروگرام موثری برای انکشاف وتقویۀ زبان ملی پشتو وضع وتطبیق کند.» (40)  ازمطالعه اوراق تاریخ وطن ما هویداست که حاکمیت های  ایلی عقب گرایان، تا این اندازه میدان را خالی ، وتاریخ وزبان و دانش مارا بی پناه فرض کرده اند؟ با این طرزفکروباور،   دهه هاست که در فقدان جو ء وفضای آزاد که اندیشه ها بتوانند بدوراز سانسور فکری واژه ها را تبیین نمایند ، باتأسف ازسوی حاکمان وروشنفکران دولتی وابسته به حاکمیت ایلی ، مفهوم واژه « ملی » واجزای تشکیل دهندۀ منافع ملی همچون کالایی تحریف ،  ساخته وپرداخته شده در مطبوعات رسمی « سراج الاخبار ودگر رسانه های گروهی بعد از آن  ... »   به جامعه ارائه شده است. در چنین شرایط اختناق،  بدا ! که احدی از احاد مردم حق نداشتند که در صحت و سقم واژه های به اصطلاح تعریف شدۀ ملی  نظر دهند ، وگرنه به القاب « ضد ملی »  خاطی و گناهکار متهم می شدند .

واضح است که روشنفکران قبیله گرا برای تئوریزه و عملی کردن سیاستهای خود به اندیشه های ایلی پرستی ( زبان پشتو ، قوم  افغان ، ابداع اسطوره های تباری )  احتیاج داشتند و نیز مرکزگرایی را با بخت و اقبال خود همگون میدیدند .  همکاری و قرابت این دو اندیشه بدوی  تا امروز آنقدر ادامه یافته است که دیگر بتوان اندیشۀ  نژادپرستی شونیسم « افغان »  را با مرکزگرایی حاکمیت سیاسی درافغانستان  مترادف دانست.

اقدام ناعاقبت اندیشانۀ  ضد منافع ملی خاندان آل یحی  درامرتطبیق سیاست قبیله  سالاری وملی سازی بی فایدۀ گویش محلی پشتو ، فقط اغفال وفریب وگول زنی  واستفاده بری از احساسات پاک عشایر پشتون  در امر تحکیم قدرت خاندانی وحامیان خارجی شان چیز بهتر وبیشتری نبود . که این عمل باعث تولید احساس خودگرایی وتحقق سیاست پشتونیزه سازی نظام سیاسی کشور  وزمینه سازانشقاق ملی وبروز جنگ های لسانی و عظمت طلبی واستثنا  ء طلبی  قومی در چندین دهه اخیرگردید .

خاندان آل یحیی  توانستند با اجرای  چنین ستمی  ،  سیاست استعمارکهن انگلیس  را که علیه نابودی زبان فارسی دراوایل قرن نوزدهم در هندبرتانوی آغاز کرده بودند،  دراواسط قرن بیستم درخراسان زمین این مهد پیدایی زبان فارسی به  انجام رسانند.

زبان فارسی درجریان ده ها سدۀ تاریخی بمثابه زبان  حوزۀ تمدنی بخشی آسیا وزبان دوم جهان اسلام ازموقعیت وعظمت فرهنگی ویژۀ  برخوردار بوده است . کنون در ردیف زبان های بین المللی جهان نظیر انگلیسی ،آسپانیایی ، فرانسوی ، روسی ، عربی ، آلمانی ، و... ؛ زبان فارسی مقام شامخ ومرتبه همسنگی علمی ـ فرهنگی ـ اقتصادی وسیاسی را  دارد که احراز می کند.

اکنون عظمت فرهنگی زبان فارسی درحوزۀ تمدنی قارۀ آسیا بزرگی می کند . درحال حاضربمدد وسایل مدرن اطلاعات فرا قاره ای از سرحد قاره ها عبور نموده ومثنوی مولوی عقول وقلوب جهان غرب صنعتی ـ اروپا وامریکا  را تسخیر کرده است بمقام شایسته سالاری و ظرفیت فرهنگی ، علمی وادبی آن پی برده و محترمانه آنرا درک وستایش می کنند وبه آن ارج وحرمت می گذارند. اما با تأسف ودرد باید اذعان کرد  که این سیاست دامن زدن به تفرقۀ زبانی ،  جنحه  ویژۀ  آل یحی وقبیله گرایان متعصب وابسته به آنها را مردمان خراسان زمین هرگز عفو نمی نمایند.

چرا که در راستی مسئله ،  ازسرکاتب پشتون تبارگرفته  تا رئیس جمهور شان ،  صرف بوسیله همین زبان فارسی تعلیم وتحصیل کرده اند ، علم اقتصاد وسیاست آموختند ، وبهمین زبان فارسی غنامند  حرف می زنند ، می نویسند  فکر میکنند  وذوق و علاقه و عشق و احساس  خودرا اظهار میکنند  ،  معلومات اکادمیکی خود را ارتقاء می بخشند وشخصیت فرهنگی و حقوقی خود را بنمایش می گذارند واز  گویش محلی پشتو کرده رساتر واضح تر و عام فهم تر وخواناترودرستر وعلمی تر، اهداف ،  ارمان واندیشه های خویش را به جامعه و علاقه مندان خود  بیان مینمایند  وبوسیله همین زبان در رهبری سیاسی واجتماعی و فرهنگی  مملکت سهیم  میگردند . وهمچنان  بکمک همین  زبان فارسی  با دیگر ملیت های باهم برادر میهن خویش اعم ازفارسی گویان پشتون تبار ، تاجکا ن  ، هزاره گان ، ازبکا ن و ترکمنان  وهندوان  ... و سایــر اقلیت های ساکن کشوروهمسایه  گان عزیز وطن ما  پیوند حاصل می کنند . جای بسا شکر است که ما همه با زبانی صحبت می کنیم که تعلقیتی  به کدام تبار،  قوم و قبیله ای  ندارد.

واز سوی دیگر همه خوب  میدانند که زبان ملی در هرکشوری که حکم زبان مشترک دربین شهروندان آن کشور را دارد ودرواقع وجه مشترک اصالت ملی ، فرهنگی ،  ارتباطی ، علمی وادبی ایشان به حساب می آید ویکی از عناصر اصلی درایحاد توسعه هویت ملی ، می باشد وبس ؛ وبه این اساس تمام  اسناد ومکاتبات ومتون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد. بخاطر همین ضرورت های اجتماعی ، علمی ، فرهنگی وسیاسی  است که ما به عملی سازی سیاست تک زبانی ، زبان فارسی در افغانستان رای عقلانی میدهیم .

جای بسا شکر وخوشحالی  است که افزایش آگاهی های نسل دگر اندیش وترقی پسند مردم ما  وپیوند صمیمانۀ فرهنگ مشترک وزبان فارسی مشترک بمثابه وجه مشترک  نمادین ایشان دریک ظرف بزرگ وغنی فرهنگی امکان هویت یابی ملی وحق انتخاب  را نهادینه می سازد .   این حرف صراحت دارد که مشکل تعارض وجدال عشایر پشتون با سایر ملیت ها و لایه های اجتماعی کشور ما تنها مشکل سیاسی نبوده  بل یک مشکل نا متعادل فرهنگی نیز می باشد. که این سیاست نامتعادل فرهنگی شعورانه ولی ریاکارانه پیوسته  از طرف حاکمان به اصطلاح  درظاهر پشتون تبار ودر باطن اجیر دست نشاندۀ استعمارکهنه ونو در معرض تطبیق قرار گرفته است .  این حاکمان وابسته بغیر تا توانستند مردم شریف کشور ما و بویژه ولایات جنوب میهن مارا درفقر ، تاریکی دانش وبیسوادی محض نگهداشتند تا بتوانند با استفاده از این میتد ناجایزضد انسانی  ، هرلحظه از احساسات پاک خونی وتباری و بدوی این لشکر بی نور وبی صاحب بنفع خود وحامیان شان سود غیر اخلاقی وسیاسی بردارند وبا این شیوه در سیاست سرباز گیری وتشکیل قوت های ملیشه سازی و طالب سازی جهت حفظ منافع گروهی وخاندانی خویش کدام مخالفت ومشکلی نداشته باشند .

بگونۀ مثال :  کنون وجود سطح آگاهی شعور اجتماعی  نامطلوب وتنش وناامنی های گسترده در جنوب کشور  ونحوه  برخورد ـ داوری  بدوی وتبار منشی شهروندان  این ولایات با منافع کل وقضایایی سیاسی کشور،  ازیکسو وحتا نبود یک محصلۀ دانش آموز در دانشگاه پکتیا در جمع محصلین ودانش آموزان مردانه  ، از سوی دیگر و امثال این ــ   فقط نتایج منفی سیاست های ناروشن ومزورانه حاکمان وابسته به نیروهای خارجی  بوده است.

ازاینرو این مشکل را از طریق همسان سازی فرهنگ مشترک  ومتعادل خراسانی  وتحقق سیاست تک زبانی ، زبان فارسی در یک فرآیند مستدام سراسری  حل و فصل باید  کرد. چنانچه در مورد هربرت اسپنسر میگوید:       

"سجایایی اخلاقی انسان به نسبتی که از دورۀ توحش وبربریت دورتر می شود افزایش می یابد اگر اطاعت اوامر جانفرسایی جامعه  اکنون برای انسان ناگواروپرزحمت است به این علت است که انسان هنوز تکامل خودرا بپایان نرسانده است وبعباره دیگر نیمه متمدن می باشد وازلحاظ اخلاقی هنوز راه درازی در پیش دارد که به سرحد کمال برسد."(41)

خوشا ، شکرا !  که زبان فارسی در کشورمحبوب ما  تنها یک زبان نیست بلکه یک فرهنگ و یک و یک تمدن و یک بخش اصلی هویت ملی ونماد هستی همۀ شهروندان ماست ،  که با فراگیری آموزش  همگانی وسراسری متعادل  این فرهنگ پرعظمت  میتوانیم نهاد های رشد متعادل حقوق فرهنگی را به پایۀ کمال رسانیم . وبدین اساس درمورد بسط وتوسعۀ آن به حیث یگانه زبان اصلی ـ سراسری وملی مردم ما ، جای هیچ گونه نگرانی ای وجود ندارد. 

فرهنگی که بوسیلۀ زبان فارسی بازتاب می یابد  حقا که وابستگی به کدام نژاد خاص ندارد. مردمان سرزمین باستانی و خراسانی ما اعم از: ازبک ها، هزاره ها، بلوچ ها، عرب ها، پشتون ها، تاجک ها، هندو ها و سایر گروه های خرد و کوچک اجتماعی در فرآیند وسیر زمانی طولانی تاریخ به زبان فارسی سخن گفته اند، وبرای رشد وتکامل آن کوشیده اند و بزرگترین فرهنگ حوزۀ تمدنی شرق را به میراث گذاشته اند. شایسته است که هرشهروند کشور بتنهایی  خود را صاحب اصلی آن بداند وخود را فارسی گو ازدیگران بنامد.

زبان فارسی : زبان علم وادب ، زبان معرفت وشفاف اندیشی ، زبان شعروزبان صلح وصفا ، زبان محبت ودوستی، زبان حرمت ونجابت ، زبان عشق وصداقت ، زبان همبستگی وهمجوشی ، زبان آزادی واستقلال ، زبان صلح و آشتی، زبان خودارادیت و ابرازوجود ، زبان حق خواهی و حق بینی ، زبان دگردوستی ونوع پروری است.

ماازهمۀ هم میهنان گرامی کشور وازتمام فارسی زبانان جهان خواستار همکاری مشترک درراه حفظ پاکیزگی ورشد وتکامل این زبان هستیم . بهروسیلۀ که می شود زبان فارسی را ازلوث مردار لغات نامأنوس وغیر متعارف  پاک کرد. نگذاشت که چهرۀ صفایی معنوی این زبان چندین هزار ساله  با ورود کلمات ساختگی  و مبتذل بیگانه ، چیچکی شود. دفاع اززبان وفرهنگ درحقیقت معنای دفاع از ناموس وشرف وحیثیت وقار وعزت ملی مارا افاده می کند.

مردم کشورما با درک عقلانی و با احساس اخلاقی  ازحفظ حق سیاسی و ـ علمی و فرهنگی زبان فارسی جاویدانه دفاع می کنند. کوچکترین مسامحه ، اهمال وبی دقتی ده ها سال دیگر محجوریت تاریخی را قبول باید کرد. جایکه ابراز حق خواهی نیست ، آنجا حق وحقوق وجود ندارد . صرف با عقل واراده خلل ناپذیروصلح آمیز  میتوان حقوق خودرا بدست آورد وتساوی حقوقی را درجامعه تأمین کرد.

ما! ملت خراسان را با تغییر نام افغانستان به خراسان و تک زبانی زبان  فارسی میتوانیم دوباره بنمایش گذاریم وهستی فرهنگی وسیاسی واخلاقی خود را بار دگر درکشور پدری خود احیا کنیم، درغیر آن با نام افغانستان وحاکمیت ایلی قبیله ای وابسته بغیر ، که استقرار آزادی ، دموکراسی وجامعۀ مدنی را سدواقع می شود ،  همیشه درگیر محجوریت های تاریخی ووابستگی گیر خواهیم ماند. ماباید مردم خودرا ازسنتهای ستمگسترخون وخشونت ،  مرگ وشهادت رهاسازیم وبا الهام ازفرهنگ پرعظمت آریایی ـ خراسانی ما وآموزش نوین دانش بشری ـ  زندگی پرسعادت وشکوهمندی  برای ملت آیندۀ خود بسازیم .

ما ازتمام هم میهنان گرامی خویش احترامانه آرزو میبریم که دیگر از استعمال کلمات  خود باورانۀ  مجرد ایکه گویا ما « افغان »  نیستیم ، « افغانستانی » هستیم وامثال این ،  یکباره وبرای همیشه دست بردارند .

ما نه افغان هستیم و نه افغانستانی ، بل یک ملیت اصیل آریائی نژاد ویک خراسانی صلح خواه وآزادی پرور، باداشت فرهنگ غنامد ، باظرفیت وزین میراث عظیم تاریخی هستیم .

همشهری های عزیز!  دیگر بس است که با این همۀ داشت میراث بزرگ  تاریخی و عظمت فرهنگی و زبان والای  فارسی حوزه تمدنی بخش اعظم آسیا ، بازهم درکشور پدری خودمان منحیث شهروند درجه چندم به اطاعت از اغراض نفسانی وتسلیم به آلودگیهای دنیایی ـ ضد منافع ملی ، به انجام وظایفی که نیاز به تفکر ندارد مشتغل باشیم . باید دانست که پذیرش هرنوع از مشغولیت های معامله ای کاری به اصطلاح « معاون شعبه » در سطح پست های پائین و بالا ، درساختارحاکمیت سیاسی قدرت فقط حیثیت دم حیوانی را دارد که بودن ونبودنش درحیات آن کدام نقشی را ایفا نمی کند.

با عرض ادب ازهمه رهروان راه آزادی واستقلال ، گروه ها واحزاب سیاسی ، نهاد های اجتماعی ، روحانیون وطنپرست ومبارز ، روشنفکران دگراندیش وترقی پسند، خواستاران جامعه مدنی ودموکراسی  ، احترامانه  آرزو برده می شود که :  بایک صدا ویک دست درجبهه سورفت تشکیل دولت و ملت خراسان وتک زبانی ، زبان  فارسی بمثابه زبان تفاهم همگانی صلح وآشتی سراسری درافغانستان کنونی بدون فرصت طلبی  ، عقب نشینی و خودفریبی ، با باور محکم وعزم راسخ به قدسیت صلح ، درراه تحقق اهداف انسانی این ارمان سیاسی ، فرهنگی  و تاریخی مردم ما سهم عملی بدون هراس گیرند.

به امید طلوع آفتاب صلح برفراز میهن عزیزما

با احترام

بصیر کامجو

منابع و مآخد :

 (1) ما با مفهوم عینی این اصل موافقیم که :  دری فارسی است و فارسی دری است و تاجکی هم فارسی است . با استناد عینی برتاریخ پیدایی وگسترش زبان فارسی واضح است که ــ  این سه گویش برتافته از یک زبان واحد است .  ودر کتاب « همزبانی وبی زبانی » نوشتۀ محترم کاظم کاظمی نیز به این مسئله مهم تأکید صورت گرفته است . بناً جهت  کلی سازی مفاهیم سعی بعمل آمده تا درهمۀ نوشته های ما « زبان فارسی » بدون پیشوند های (تاجکی ویا دری )  نوشته شود.

(2)  Marx: Grunrisse.pp.704-705

Pierre Bourdieu.

Die Zeitschrift für linke Theorie und Debatte bietet das Inhaltsverzeichnis der aktuellen Ausgabe und ein Textarchiv.

(3) فرهنگ فارسی ، دکتر محمد معین ، در شش جلد ، ج اول ، بخش مقدمه . 

(4) دکتر یار شاطر . زبانها و لهجه های ایرانی . مقدمۀ لغت نامۀ دهخدا ( شمارۀ مسلسل لغت نامه : 40 ) تهران 1337 ص 26 ببعد .

 (5)رجوع شود به : دکتر معین ، فرهنگ فارسی ، درشش مجلد ،ج 1 ، مقدمه ص بیست

(6) تاریخ ادبیات درایران ، دکتر صفا ، صص 210 ـ 288 .

(7) تاریخ ادبیات درایران ، دکترذبیح الله صفا ، ج 1 ، ص 378 .

(8) رجوع شود به معجم الادبا ج3 ص 68 .

(9) تاریخ ادبیات درایران ، دکتر صفا ، ج1 ص 404 .                          

 (10) کتاب ، دکتر معین ،  ص 90 .

(11) تاریخ سیستان ص 7 .

 (12) مجمل التواریخ والقصص ص 2 .

(13) تاریخ سیستان ص 1و5 .

(14) مجمل التواریخ ص2 . تاریخ سیستان ص7 .

(15) تاریخ ادبیات درایران ، دکتر ذبیح الله صفا ، صص 618 ـ 636 .

(16)رجوع شود به ضمیمۀ فهرست ریو ص 110 .

(17) رجوع شود به فهرست اته برای کتابخانۀ بودلین ص 920 .

(18) فهرست بلوشه ج 2 ص 50 .

(19) رجوع شود به مقدمۀ حدایق السحر بقلم عباس اقبال آشتیانی ص ( ند ـ نه ) .

(20) رجوع شود به مقدمۀ علامۀ فقید میرزا محمد خان قزوینی طاب ثراه برکتاب چهارمقالۀ  نظامی عروضی چاپ لیدن ، 1909 میلادی .

 (21) برگرفته شده ازسایت  : گفتمان ایران  ـ گفت و گویی با احسان یارشاطر، مدیر دانشنامه ایرانیکا در نیویورک  ، با حمید کریمی ، نقل از (  ایرانین . کـُم ) ، ترجمه : پژمان اکبرزاده .

 (22) همانجا :برگرفته شده  از سایت گفتمان ایران ، گفتگویی با یارشاطر .  

 (23) ـ رجوع شود به نوشته :

www.khawaran.com/Shefta_ZabaneFarsi.htm - 231k

 (24) رجوع شود به منابع : الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه ، جهینه نصرعلی ، طلاس برج دمشق ، سال 2003 . و معجم المعربات الفارسیه : منذ بواکیر العصرالحاضر ـ محمد التونجی .

 (25) رجوع شود به نوشتۀ گل احمد شيفته  : گسترۀ زبان فارسی ... درمنطقه و درجهان

www.khawaran.com/Shefta_ZabaneFarsi.htm - 231k

(26) رجوع شود به نوشته :   

www.hamshahrionline.ir/News/?id=8748 - 74k

 (27) برگرفته شده ازمصاحبۀ آقای دکتر صادقی تجر مؤسس انجمن اهل البیت (ع) وازپایه گذاران انجمن اسلامی دانشجویان فیلیپین( سال 1384 )  .

 (28) برگرفته شده از صفحه :

www.bbc.co.uk/persian/tajikistan/story/2006/03/060310_so_conference_persian.shtml - 34k -

(29) رجوع شود به :نوشتۀ  نجم الدین کاویانی « مسئلۀ زبان درافغانستان » بخش دوم ، ماهنامۀای جهان کتاب ، سال دهم ، شمارۀ 7ــ .. ، 1384 .

 (30) افغانستان در پنج قرن اخیر، مؤلف : محمد صدیق فرهنگ ، ج اول قسمت اول ، ص 73

 (31) رجوع شود به نوشتۀ : نجم الدین کاویانی « مسئله زبان درافغانستان » بخش دوم ؛

و تاریخ مختصر افغانستان  ، مؤلف : عبدالحی حبیبی ، کابل 1357 ، صص 248  ـ 291 .

 (32) رجوع شود به نوشتۀ : نجم الدین کاویانی : « مسئله زبان در افغانستان بخش اول »

(33) رجوع شود به : افغانستان در پنج قرن اخیر ، مؤلف : محمد صدیق فرهنگ ، ج1 قسمت دوم ، صص 463 ، 464 .  

 (34) خط سوم ، فصل نامۀ فرهنگی ، ادبی هنری ، 1382 ، مدیر مسؤول : محمد جواد خاوری ،مقالۀ ( محمود طرزی وسراج الاخبار )  ص 83 ـ 73 . برگردانی است از کتاب : « ظهور افغانستان جدید »  ، مؤلف : وارتن گریگورین ، برگردان : حسن رضایی .

(35) همانجا وهمان صفحه .

 (36) افغانستان در مسیر تاریخ ، غبار ،  ج 2 ، ص 60 .

 (37) نوشته :  نجم الدین کاویانی « مسئلۀ زبان درافغانستان » بخش دوم .

 (38) فرهنگ ، افغانستان در پنج قرن اخیر ، ( ویر جینیا ، 1367 ) صص 489 و491 .

 (39) قانون اساسی افغانستان ، ( کابل : مطبعۀ معارف ، 9 میزان 1343) ، 3 .

(40) همانجا ، ص 24 . وجهت معلومات بیشتر رحوع شود به نوشتۀ : نجم الدین کاویانی ، « مسئلۀ زبان در افغانستان »  بخش دوم ،

(41) اخلاق تطبیقی بیداریی دگردوستی ، نوشتۀ این قلم ، ص 71 و72 ، چاپ بنگاه.  انتشارات و مطبعه میوند ، سال 1982



نویسنده: بصیر کامجو
مارچ 2007، آلمان
  
Copyright © 2005-2007 www.khorasanzameen.net