طرح سیاسی برای بازگذاری نام «خــــــراســـــان» بر کشور مان

بازگشت برویۀ نخست

از پیشنهاد آقای کامجو پشتیبانی میکنیم. به گمان ما بجاتر میبود اگر ایشان به جای "تغییر نام افغانستان"، "بازگذاری یا بازگرداندن نام خراسان" مینوشتند. چون وقتی ما بدین باوریم که نام میهن ما برای 1500 سال خراسان بوده و تنها برای مدت کمتر از دوسد سال نام افغانستان بر آن گذاشته شده است، دیگر صحبت از تغییر نام نه بلکه از بازگذاری آن است. به امید چنین روزی! (خراسان زمین)ا

طرح سیاسی

تغیرنام افغانستان به «خــــــراســـــان»

مدخلی در راه صلح جاویدان

 

تقــــدیـــم:

ـــ به نمایند گان مردم در پارلمان جمهوری اسلامی افغانستان،

ـــ  به دانشمند ان محترم  دین، پیشوایان طریقه ها وفرقه های مذهبی کشور،    

ـــ  به روحانیو ن مبارز ووطندوستان کشور،

ـــ  به احزاب و گروه های سیاسی و نهاد  های اجتماعی،

   ـــ به آگاهان، خردمندان، شخصیت های سیاسی و فرهنگی مستقل،

ـــ به نسل جوان، تیز بین دگر اندیش وترقیخواهان افغانستان، 

                      

   قابل توجه  وبازنگری عالیترین مقام قانونگذاری  افغانستان   

        مردم آزادۀ ما با خوشبینی تاریخی امید واراند که نمایند گان منتخب عالی ترین  مقام  قانونگذاری  کشور، با احساس  رسالت عظیم  تاریخی  اجتماعی  وشناخت مصالح عمومی ملی، پیرامون مفردات ا ین  طرح پیشنهادی صلح، تأمل   خواهند  فرمود، به ندای  ملیونها هموطن رنجدیدهء  خویش لبیک  خواهند گفت و آنرا مشروعیت وقانو نیت خواهند بخشید.

      این طرح پیشنهادی صلحجویانه، آغازگرسخنی از مجموعۀ  دیدگاهها وافکار سیاسی ما در بارهء  «تغییرنام افغانستان به خراسان» می باشد. این نوشته از دید بار معنایی، در بر گیرندۀ مسائل تاریخی ، ادبی، فرهنگی، علمی، اخلاقی و سیاسی بوده، با  عشق آتشین به صلح  صداقت   شفاف اندیشی  طی    (...) صفحه ودردوبخش زیرین  نگارش یافته است:

ــــ  یکی تأملی برعظمت فرهنگی خراسان

ــ و دیگری نقض خشن ابتدایی ترین حقوق  وآزادیهای دموکراتیک  مردم  تمامی گروههای قومی واقلیتهای ملی ومذهبی  جامعه بلادیدهء ما  بفرمان شاهان، امیران و حاکمان  مستبد و  قبیله گرا  تحت نام "افغانستان"  و  در چهرۀ قوم برتر.

        هدف مقدس این نوشته فقط بیان امیدهای سرکوفته  صلح و خواست عادلانهء  تاریخی، سیاسی روانی و اخلاقی دهها  ملیون ازمردم وطندوست  ما جهت دست یابی به همزیستی  ملی و ایجاد صلح و آرامش پایدار در آب وخاک وخانهء مشترک و آبایی  مردم افغانستان واحد وتجزیه ناپزیر کنونی ما  می باشد. ولی باید گفت ازین هدف عالی ملی اجتماعی  وسیاسی که در برجسته سازی وبازیافت هویت اصیل وبومی مردمان این سرزمین و معرفی "فرهنگ"  غنامند خراسان کبیرتبلور روشن  مییابد. دردوران سیطرهء  استبداد استعماری بریتانیای کبیر درافغانستان، بادریغ ودرد فراوان  در نفی هویت تمامی گروههای قومی وقبایل برادر ساکن افغانستان توسط شاهان و امیران وابسته به استعمار،   استفاده های نفاق افگنانه وضدملی  به عمل آمد ه است.

      مردم آزادهء  میهن ما دروضع مشخص کنونی به این پندارانسانی وجهانی اند که:  مایه عزت افتخار، توانایی وسربلندی وهمبستگی یک ملت،گروههای قومی واقشار وطبقات  اجتماعی یک جامعه ، نه درپیشبرد سیاست  جنگ طلبانه، قتل و قتال، تعرض غصب وغارت، انتخاب سیاست زمین سوخته و نقض خشن  حقوق وآزادیهای دموکراتیک بشر نهفته است، بل دروجود معارف وفرهنگ غنامند و پربار علمی اخلاقی اجتماعی  سیاسی ودر ارتقای سطح آگاهی شعور اجتماعی اعضای آن جامعه، هستی عینی کسب میکند.

      بادرک شرایط جدیدی که در کشور و جهان رخ داده است باید استراتژی اصولی روشن و درستی برای  حل مسئله ملی  سیاست «ملت سازی» و  تأمین سعادت واقعی وخوشبختی ماندگار آتیه  حیات اجتماعی مردم ما مطرح  کنیم.   

      این طرح بدون آنکه قصد خدشه دار کردن داشته ها، اصول، موازین  وارزشهای  فرهنگی وسنن تاریخی  کهن ما را داشته باشد ، آگاهانه وخردمندانه بربنیاد انسان گرایی  تأمین و تحقق این هدف شکوهمند تاریخی  و نهادینه سازی  زیر بنا های حیات اجتماعی کشور ما پایه گذاری گردد. وبه این تدبیرو اندیشه روشن، گام علمی و عقلانی در فراسوی وفاق ملی همزیستی و همبستگی ملی با اعتماد محکم وبدون تزلزل  برداشته شود. گامهای  مطمئن با ثبات واستوار، گام صلح وآشتی، گام خلل ناپذیریکه همه نیرنگهای  معامله گران  بیگانه پرست سود پرستان تک محور، تبار منشان  نژاد پرست  را عقیم نماید،و به اجیران معامله گر و عناصر ضد ملی وابسته  بار دیگر این امکان فراهم شده نتواند  که کشورو مردم آزاده و صلحدوست  مارا به دام جنگ و تباهی و وکشمکشهای قومی قبیله یی مذهبی وسیاسی  بکشانند.

     باید  استراتژی صحیح  تبدیل وضع رقت بار تک صدایی سیاسی مستمرموجودرا، به همبستگی ملی مطلوب  براساس اصول،آرزوها، خواستهاونیاز های مردم ما مورد تأکید قرار داد.

     استراتژی سیاسی و خواست توده های ملیونی رنجدیده کشور مارا استقرار یک نظام همگانی  متعادل حقوقی و مردم سالار وساز گار با معیار های حقوق شهروندی، جامعه مدنی واخلاقی تشکیل میدهد. تحقق این استراتژی مردمی  زمانی میتواند عظمت وظرفیت والای جامعه مارا بنمایش گذارد که همۀ گروههای قومی قبایل وپیروان همه مذاهب ادیان طریقه ها  وفرقه های مذهبی ، بازوبه بازو وشانه به شانه و همصدا، هویت افتخارات تاریخ، عزت غرورسالم ملی  وشرف خودرا با نام کشور خراسان که مبین تثبیت هویت ملی همۀ آنان است  در گوشت  پوست استخوان،وتا عمق  ضمیر و وجدان لمس واحساس نمایند و سرنوشت خویش را با این ارمانهای مشترک ملی باهمه تنوع قومی ایکه دارند پیوند ناگسستنی  وجوشش خلل نا پذیر  بخشند.  

      از اینرو ایجاد شرایط  ضروری برای طرح حل مسئله ملی  درسیاست        «ملت سازی»، ضرورت  دستیابی  به وفاق ملی واقعی  «ساخت ملت یکپارچه»  وتأمین عدالت اجتماعی پایدار ،  فقط درحمایت از انتخاب راه برحق صلح و آزادی، قبول احقاق  حق،  وشناخت علمی مؤلفه های عینی سازندگی و ترکیبی مناسبات اقتصادی، سیاسی واجتماعی، تاریخی و جغرافیایی  همه ملیت ها، اقوام وقبایل، ساکن افغانستان میباشد.

      اتخاذ این  سیاست وپالیسی " ملت سازی" زمینه ساز شرایطی خواهد شد که همۀ شهروندان کشور در اداره امور جامعه مشارکت متعادل وآگاهانه سیاسی واقعی داشته باشند  ودر سرنوشت کشور خویش خود را عملاً دخیل وشریک  بدانند.

        درستی وصحت  استراتیژی طرح سیاسی  ما،  در   حل صحیح و اصولی " مسئله ملی » درکشور کثیر المله ما، و درانسانگرایی ،  اخلاقی بودن و تحول آفرینی وخلاقیت  آن نهفته است. ریشهء  آن ازچشمه صاف وزلال نیازو خواستهای مبرم  مردم  آب میخورد. پاکیزگی آن  از آرمان مقدس توده ها  وقربانیان وشهیدان  جنگهای داخلی الهام  دادخواهانه دارد.   

       باید اذعان کرد که جنبش مردم سالاری نو پا  و هویت شکافی و روشن نگری در منطقه و جهان  پدیدۀ نیست که بوسیله فکر ما طرح شده باشد. یا باسفارش ما چهره تعویض نماید.  بل  جنبش خود شناسی نواندیشی  و تثبیت هویت ملی وزبانی  عصر ما،  خواست توده های بپا خاسته  مردم برای حاکمیت بر سرنوشت خویش ونیاز دموکراتیک زمان کنونی شرق مسلمان آسیای میانه وخاورمیانه عربی است. ما این خواست برحق ودادخواهانهء مردم را گرامی میداریم   و اینک  درراه شناخت مؤلفه های سازندگی  آن  وراهبرد تحقق  آن گام عملی میگذاریم.

     بزرگترين سرمايه اقتصادی، اجتماعی، سياسی و فرهنگی کشور ما «افغانستان کنونی» وجود بافت ده ها رنگ قومی و فرهنگی آن  است. باید چنین بافت تاریخی  چند گانگی قومی و فرهنگی  را در همسویی منافع همگانی ،  پذیرفت. وبا قبول تعادل حقوق شهروندی بوسیله  زبان و فرهنگ مادری خويش و پرورانیدن آن فرهنگ ودادن ارزش به آن فرهنگ و سنت قومی و بومی و محلی در افغانستان، میتوان وطن ملت ودولت را با ثبات ونیرومند  مند ساخت.

      نباید با  دشمنی های مغرضانه و تبار منشی ( نژاد پرستانه )  به نابودی فرهنگ پر باروریشه دار چند هزار سالۀ «خراسان» پرداخت.  اگرمردم  افغانستان با حفظ  احترام و ارجگذاری به ریشۀ خویش وبه نماد هستی علمی وفرهنگی  خویش وبه  پیش کسوتان راه معرفت و بنیان گذاران فرهنگ و ادب خراسان آریاییان قدیم  با صداقت و پاکیزگی اندیشه عمل نمایند، در صورت توسل به آزادی و دموکراسی  و در حرکت بسوی تحول وکثرت گرایی فرهنگی، میتوانند کشورسربلند خویش را به نیروی خلاق  آفرینش ارزشهای فرهنگی    سیاسی و اقتصادی در منطقه و جهان تبدیل نمایند.           

      گفتمانی که امروز  در بارهء «حل مسئلۀ ملی» در افغانستان  بیکی از  گفتمان های پراز سر وصدا  و کشاکش میان  سيا ستمدارن و  نیروهای آزادیخواه وواپسگرایان کشور تبدیل شده است. همه وهمه ازدرون حوداث   تراکم یافتهء تاریخی بویژه از رویداد های سه دههء اخیر واز مسایل  حاد کنونی وبویژه از منا سبات نا عادلانه  میان  گروههای  قومی واقلیتهای ملی ومذهبی  کشور ناشی گردیده است. ا فغانستان   کشوری است کثير المله،   ولی در درازنای دو سدۀ اخیر، یک مشت اقلیت  ممتاز با تکیه وپشتیبانی برده وار به  بیگانه گان، سيادت خويش را برضد خلق پشتون ودیگر اقلیتهای ملی ومذهبی ساکن  اين سرزمين تحميل کرده است  وگروههای  تاجک، ازبک، ترکمن، هزاره،  نورستانی بلوچ پشه یی  وملیون ها پشتون زحمتکش  وغیروابسته را خلاف ارزشهای  اعلامیهء جهانی حقوق بشر ازشرکت در زندگی سياسی و حق ملکیت بر زمین و از عرصه های   مختلف حیات از جمله ازسواد وفرهنگ پیشرفتهء معاصر  محروم ساخته اند. 

      یکی ازپیش فرض های این داوری ها در مورد  «حل مسئلۀ ملی» و تعادل حقوق سیاسی واقتصادی   پذیرش وجود ملتی مفروض بنام «ملت  خراسان» است.

   مابه اين باوریم که همه مردم "  افغانستان کنونی »  از هر ملیت و قوم وقبیله یی که هستند ، نزدیک به کُل از یک ریشه و نژاد ها ی «آریایی»    خراسانی وافغانی  اند.

      مردم ما با پای بندی و عشق  ورزی به  تنوع نماد وریشه اصلی نژادی  ونقش فعال  تاریخی خویش در آفرنینش فرهنگ پرغنای آریایی  وخراسانی،  به حفظ و انکشاف تمامی  زبانهای ملی از جمله زبان پارسی دری  : این زبان علم، ادب و معرفت زمانه، زبان گویای همه شهروندان کشورما،  زبان هم فهمی ملی صلح و آشتی و زبان مشترک فرهنگی و اداری، اراده آهنین  خودرا برای تشکیل  ملت  ودولت ملی و " دموکراتیک  خراسان  "  بیان میکنند  وسرنوشت خودرا با همدیگر براساس ارزشهای دموکراتیک قانون اسا سی ارزشهای اعلامیهء  حقوق بشر حقوق  مدنی  و حقوق شهروندی پیوند و جوشش خلل ناپذیر می بخشند.

      مردمان این ملت ودولت دموکراتیک میتوانند  آزادانه و بدور از هرگونه نیت بد وکوتاه فکری وتعصب  به گويش های مادری خويش نیزسخن بگويند، فرهنگ و سنت های خويش را به صفت یک خراسانی اصیل گرامی دارند ودررشد وتکامل فرهنگ پربارو مشترک  خراسان سعی عقلانی  نمایند و از آن پاسداری واقعی کنند، ودر فرارفت بسوی جامعه مدنی گام صادقانه بگذارند.

     اکنون مردم ما بعد از سپری نمودن چندین دهه جنگ وویرانی  قتل و قتال و ناامنی، بار دیگر آرامش نسبیی  را بدست می  آورند.

     ظهور شرایط ویژه جوء  سیاسی موجود، پیدائی و نوزائی ظرفیت های نوپای روشنفکری و فرهنگی درون مرزی و برون مرزی، آزادی ابراز نسبی اندیشه در قالب قوانین مسلط  جامعه، ایجاد پلورالیزم سیاسی، وده ها مؤلفه های زیر ساخت سیستم سازندگی جامعه  یکی پی دیگری پدید  می آیند و زمینه ساز مشارکت مردم در حاکمیت و قدرت سیاسی میگردند.

     درجوء  بازيابی فرصت های ابراز وجود و در این مقطع تاریخ است که موج غریونده دریای خرد و دگرگونی های  فرهنگی  مشحون ازآرمان ها و آرزوهاِی مردم ما و نسل کاردیده و پیشتاز آن  سخت می خروشد  تا داغهای سیاه  جنگ تحمیلی ووارداتی سده های قبل را از پیکر زخمی وبخون آلودهء تاریخ سرزمین سوختهء ما شستشو کند وبا آهنگی پرشتاب بزداید. وبا اندیشه نو، آرمان نو ، حُسن نیت، خیر اندیشی و اراده آهنین، از این خاکستان پژمرده درخت گلشن صلح،  آزادی،همبستگی  ملی را سبزی وخرمی بخشد. درخت صلح، همان امید ها و آرزوهای  دنیای باطنی فرد فرد هموطن ما است که در تثبیت هویت ملی وقومی  ایشان  تمرکز مییابد  وبا تجدید نام مقدس وطن آبائی شان «خراسان» و احیای فرهنگ اصیل و بکر آن،  جامه عمل می پوشد.

      حدود سرزمینهای  قدیم آریایی  وخراسان کبیردیروز در هر حدود وثغوری که بوده، مایۀ افتخارو مرز فرهنگ مشترک ملل ومردمان این منطقهء  آسیای بیدار است وبرای همهء  مان قابل ستایش و تمجید می باشد. اما وطن امروزی ما که هنوز بنام افغانستان یادمی شود،  کشوری کوهستانی است که بخش مرکزی آن را رشته ‌کوه‌های بزرگ ودشوار گذر هندوکش، که از دشت‌ها و جلگه‌های آسیای میانه تا بیابان‌ها و هامون‌های هند امتداد یافته است، می‌پوشاند. بلندترین قلۀ این رشته‌کوه‌های بزرگ در شمال شرقی کشور واقع است و بیش از7000   متر ارتفاع دارد. مساحت افغانستان ( 652090 ) کیلومتر مربع است. در گوشه شمال شرق در فاصله هفتاد و چهار کیلومتر با جمهوری مردم چین هم سرحد می باشد و در شمال هم مرز تاجیکستان ( 1206 کیلو متر )  ،  ترکمنستان      ( 744 کیلو متر ) وازبکستان ( 137 کیلو متر ) ، در شرق با پاکستان ( 2430 کیلو متر )، و در غرب با ایران دارای ( 936 کیلو متر )  مرز مشترک است. که این مساحت در جریان زیاده تر از «یکهزارو پنجصد» سال پیوسته در قلب موقعیت جغرافیای سیاسی «خراسان کبیر» جا داشته است.

        در افغانستان کنونی  اقوام وملیت های گوناگون  اعم از تاجیک ها، پشتون ها، هزاره ها و ازبک ها و ترکمن ها و نورستانی ها، بلوچ ها، پشه یی ها هندو ها، عرب ها، ودیگر اقلیت های قومی ومذهبی  ـ از سالیان قدیم بدینسو پهلوی همدیگر برادر وار زندگی  میکنند. هریک در تداوم تاریخی  با حفظ داشته های  معین فرهنگی، ملی، وقومی خویش پیوسته در دفاع ازتمامیت ارضی و آزادی،   منافع ملی، علیه متجاوزین بیگانه مقاومت استقلال طلبانه نموده و از هیچگونه نبرد وفداکاری دریغ نورزیده اند.

     با در نظر داشت این ارزشهای  تاریخی، اگر با فضیلت اخلاقی و صداقت سیاسی، در همسویی حفظ منافع همگانی، به دوربنای ملت سازی و دولت سازی نگاه کنیم،  میتوان اذعان کرد که تمام شهروندان ساکن افغانستان، ازهر  قوم وقبیلۀ یی که برخاسته اند، مردمان اصلی  این سر زمین یعنی خراسانی هستند.

    افتخار، عزت،  اعتباروظرفیت و عظمت فرهنگی این سرزمین ـ شعر، ادب، اخلاق وعلم وحکمت به همۀ ساکنان فعلی آن متعلق میباشد.

     همین پیوند فرهنگی وداشته های مشترک تاریخی میان مردم ما ست که  اصالت همگونی ارتباط ارگانیک مارا درگذا ر تاریخی  بسوی همبستگی  ملی وتشکیل  ملت و دولت  سازی سمت وسو میدهد.

     این ارزش های ارگانیک ملی، حقیقتاً  سبب سازخمیره و نماد هستی ـ  آن  رویکرد های  فرهنگی، اجتماعی،  سیاسی، و تاریخی ایست  که درپیوند تنگاتنگ با  انگیزه  و احساس عمومی  "مردم گرایی"  تمامی  شهروندان کشور ما  اعم از تاجک، پشتون، هزاره و ازبک  وسایر گروه های اجتماعی وملی،  ارمان مشترک و استراتژی سیاسی مشترک و آینده پر سعادت و صلح آمیز مشترک. و وجدان بی آلایش خویش را ، متعهد به پذیرش به موقع  تعویض نام "افغانستان"  (این تحفه استعمارکهنبه «خراسان» میدانند.

      چرا؟ اسم «خراسان» این نام اخلاقی، تاریخی  علمی وفرهنگی و صلح آفرین  یگانه اسم  مناسب و پر افتخاری است که افزون برداشتن  قدامت تاریخی وبارمعنایی ظرفیت فرهنگی  دیگری نیز داشته است؟

     پا سخ به این پرسش روشن است. برای اینکه ا ین نام مهرش رابه همگان  یکسان به مفهوم  یک پدیدهء نورانی واز جنس آزادگی به جهان می بخشد  و جوهر ارزش ماهوی  خود را در تحکیم پایه ها ی اجتماعی وملی وسیاسی  و ایجاد ملت ودولت ملی  معرفی، وآشکارا می کند. و از سوی دیگر این اسم   ازمکان  نور و روشنایی، آفتاب برآمد مشتق  شده، و کدام مناسبتی به کدام تباری،  ملیتی و قومی و عشیرۀ هم  ندارد.

     بتاسی از این اصل شایسته غیر وابسته وازدل مردم برخاسته  !!!  باید تذکار داد که صرف زیر  نام  «خراسان» میتواند یک هندو، یک نورستانی یک تاجیک، یک پشتون، یک هزاره، یک بلوچ، یک عرب تبار، یک ازبک، یک ترکمن یک پشه یی و... خود را خراسانی بداند و به آن افتخار نماید و به فرهنگ و ادب و وبه فرهنگ وارزشهای فرهنگی  مشترک  آن ببالد. و سربلندی و عزت و غرور سالم قومی  و ملی خود را درارزش های معرفتی و   هویتی آن دخیل بیند. این  "نام گذاری" ضروری تاریخی حقیقی است که انگیزه محبت ذاتی و خونی شهروندان یک جامعه را نسبت به وطن آبایی شان در تحت نام «خراسان»  معین می کند.

     مردم جنگ دیده ما در تحت این نام پاکیزه  «خراسان» که نمودی ازصلح و آشتی  است، دوستی ومراتب تعظیم و احترامش را  برای تمام ملیت های باهم برابروبرادرکشور  یکسان بجا می آورد  ؛ از دید جایگاه تاریخی ، ظرفیت فرهنگی، موقعیت سیاسی واجتماعی بمثابه شهروند متساوی الحقوق «خراسانی» میتوانند همه ویکسان  هویت ملی ونژادی وتاریخی خودرا بدون هیچگونه تبعیض وبرتری جویی واستثناء طلبی  حفظ تثبیت ودرخشش بخشند.

     از زمان تشکیل دولت ابدالی بقیادت احمد شاه پسر محمد زمان خان سدو زایی (1747 میلادی) تا عصرشاه شجاع سال (1838 میلادی) کشور ما همچو گذشته نیز به نام «خراسان»  یاد می شد.

     در همان سدۀ هیجدم، عبدالله خان دیوان بیگی از ارکان دولت احمد شاه درانی در قطعه شعری که بمناسبت بنای شهر قندهار سروده، میگوید :

جمال ملک خراسان شد این ملک تازه بنا

      ز حــــــــــادثات زمانش خـــــدا نگه دارد (1)

            نور محمد قندهاری که در سدۀ نزدهم کتاب «گلشن امارت» را در تاریخ «امیر شیر علی خان / وفات 1879» تألیف نموده است، در ذکر احوال «امیر دوست محمد خان» چنین می نگارد: «در آن زمان که خاقان مغفرت نشان امیر بی نظیر علیین مکان امیر دوست محمد خان در ولایات خراسان در دارالسلطنه کابل ارم تقابل بر اورنگ امارت وجهانبانی نشسته بود. ...» (2)

       همچنان از زبان «صابر شاه کابلی» پیر و مرشد احمد شاه درانی روایت شده که راجع به شاه مذکور به حکمران لاهور گفت:

«احمد شاه پاد شاه ولایات خراسان است وتو صوبه دار پادشاه هندوستان.» (3)

ودرسکه پدر امیر عبدالرحمان این بیت  خوانده میشود:

"سپاه مشرق ومغرب  زهم  مفصل شد

امیر ملک خراسان محمد افضل  شد"

       از  اسناد و مدارک معتبر تاریخی بالا واضح می شود که «تغییرنام خراسان به افغانستان» از طرف احمد شاه درانی مؤسس افغانستان نوین صورت نگرفته است. و جانشینان و اخلاف وی تا شاه شجاع نیز خود را پاد شاه خراسان زمین  نامیده اند.

     از سوی دیگر تغییر نام کشور ما از خراسان به افغانستان هیچ وقت در کدام نظر خواهی عمومی ( رفراندم ) و مجلس نمایندگان مردم از جانب دولت ویا کدام نهاد مردمی دیگر به رأ ی گیری و همه پرسی قرارداده نشده است.

      اما برخلاف ارادۀ مردم ما این کار برد ـ  نامگذاری  ماهرانه ومرموز استعمارکهن برای اولین بار در مکاتبات و معاهدات رسمی  توسط «جنرال لارد اکلند انگلیسی» (4)وایسرای شبه قارۀ هند  در اگست 1838 یعنی یکصدو شصت و هفت سال پیش از امروزعنوانی شاه شجاع پاد شاه خراسان زمین بکار برده شد. 

      ولی حقیقت این است که :  تا زمان امير عبدالرحمان خان ميان سالهايی (1880-1901 ميلادی) مردم کشورخراسان  با نام افغانستان خووعادت نکرده بودند چنانچه «سايل» يکی از شاعران زمان امير عبدالرحمان خان در يک قصيده ای  که به خاطر بازگشت امير از هندوستان سروده بود اينگونه آغازمیکند:

والی ملک خــــــراسان به پشاور آمد

گويا مهـر جهان تاب ز خاور آمـــــد

     این تغییر نام خراسان به افغانستان با داشتن عمر یک هزارو پنجصد ساله خویش ازطرف نمایندۀ انگلیسی یک امر تصادفی نبوده، بل بر اصل تجارب سیاسی برتانیایی وقت خیلی سنجیده شده،  آگاهانه، شعوری جهت حفظ منافع طویل المدت استراتژی سیاسی  استعماری آن کشوردر منطقه  وتأمین  منافع مقطعی شاه شجاع و همردیفان او صورت گرفته است.

       گذاشتن نام یک قوم بر یک کشور کثیرالملیت و آن هم از طرف یک کشور مستعمره جو همچو "دولت استعماری بریتانیای کبیر"، بدون تردید  نوعی از نقض حقوق بشربحساب می آید. چرا بر جسته سازی هویت ملی یک قوم بر اقوام و ملیت های دیگرفکراً عقلاً و رواناً قابل قبول نیست و توجیه علمی،حقوقی،اخلاقی، اقتصادی، سیاسی وروانی ندارد. برای اینکه دران برتری جویی، اعمال نیت سیاه و کاشتن تخم نفاق و جنگ و جدال میان تمامی گروههای قومی واقلیتهای ملی ومذهبی ساکن آن  کشور جلوه های ناعادلانه وضد ملی وضد دموکراتیک واستعماری  دارد.

     با همسویی همین اندیشۀ استعمار کهن  (تفرقه اندازو حکومت کن) همکاسه گی محافل ارتجاعی منطقه وروحانیت وابسته به دربار بود که، احساس بر تری جویی، حاکمان دولت نیمه مستعمرۀ به اصطلاح افغانی از دید حاکمیت قبیله  در کشور مایه گرفت.

     اعمال سیاست تک تباری و تک محوری  حاکمیت نیمه جان وابسته به استعمار در عرصه های حیات اجتماعی و اقتصادی وخاصه  در ساحۀ حق  مشارکت مردم در حاکمیت سیاسی وقت عمیقاً محسوس بوده ولی با پیدایی امیر عبد الرحمان خان (1844 ـ 1901 میلادی) پسر امیر محمد افضل خان  این سیاه ترین چهره و جابر ترین فرد در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان  وپسرش  امیر حبیب الله خان، نادر خان، سردار هاشم خان،   والی علی احمد خان خرکُش، محمد گل خان مهمند، حفیظ الله امین، و ملا محمد عمر ودیگران ، سیاست قبیله سالاری رنگ وبوی رسمی ضد مردمی و ضد اخلاقی و ضد کشوری را بخود گرفت. و بدبختانه با تغییر شکل و قیافه از آغاز تا کنون، گاهی با چماق دین توجیه گر حکومت  مطلق العنان درچهرۀ عشیره گرایی، و گاهی هم در شعار آزادی خواهی وجامعه مدنی هنوزهم که هنوز است  ادامه د ارد.

     با تأسف باید گفت که بیان روشن وصریح  سخن درتشریح حق و حق خواهی  و حقایق تاریخی پردرد کشور ما، تا کنون به مزاج حاکمان تبار منش و افراد نیمه متکامل و  واپسگرای وابسته به آنان چندان ، خوش نمی خورد و دلیل آن اینست که ما هنوز گرفتار تکرار مکررات، در تعبیرساختاری  حاکمیت هستیم ؟ نه !! در تغییر ماهوئی تعویض سیاسی حاکمیت.

     اما تعدادی از روشنفکران دو آتشۀ ما،حتا  مطرح نمودن مسئله باز شناختی اسلوب  راهرفت به سوی حل عادلانۀ حق وحقوق ساکنان کشور را به اصطلاح خلاف مصالح و منافع ملی میدانند در حالیکه در هیچ مقطع از تاریخ وطن ما، حکومت های نام نهاد افغانستان مفاهیم منافع ملی و تعادل حقوق شهروندی و حق مشارکت سیاسی  مردم در قدرت و حاکمیت را آگاهانه تعریف و بیان روشن  نکرده اند  و خوشباورانه است اگرآنرا تصادفی بدانیم.

     با توجه به نیت اخلاقی و انسانی صلح خواهانه این «طرح سیاسی» پیرامون «تغییر نام افغانستان به خراسان»، که نمودی از آرمان مقدس ودیرینۀ تمام مردم ما می باشد.

     در همسوئی گرایش عمومی  توده های ملیونی،   از پارلمان جمهوری اسلامی افغانستان، اازین عالی ترین  مقام  قانونگذاری کشور  نمایند گان منتخب  و مدافعان ارزشهای قانون اساسی وارزشهای اعلامیهء جهانی حقوق بشر و منافع ملی، که حق تصمیم گیری انسانی اخلاقی و قانونی بر سرنوشت کشوررا دارند،  باحرمت بی پایان تقاضا و  آرزو می شود که،  گونه های راهبردی تحقق و اجرای قانونی  این «طرح سیاسی» را از مجاری قانونی وحقوقی  مورد برسی و تائید قرار خواهند داد. و با این گام شرافتمندانه ودور اندیشانه خویش، راه همبسته گی ملی ملت سازی  وراه رشد  مستقل  دولت  ملی "خراسان"  را در آتیه و برای همیشه روشن و  هموار خواهند ساخت.

 

با احترم

بصیر کامجو

basirkomjo@yahoo.de              

 

مآخذ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) تیمور شاه درانی، تألیف عزیزالدین وکیل فوفلزایی، کابل 1946، ج 2، ص 479.

(2) گلشن امارت، چاپ کابل 1335 هـ.ق.، ص 2.

(3) احمد شاه، تألیف : گنداسنگ، چاپ لندن 1959 میلادی، ص 45 . وجهت تصدیق مطالب فوق رجوع شود به افغانستان در پنج قرن اخیر،مؤلف : صدیق فرهنگ، ج 1، قسمت 1، ص 20. 

(4)رجوع شود به صفحه: www.herat.co.uk/Afganistan/afghanistan.htm



نویسنده: بصیر کامجو