با انتخابات ریاست جمهوری کمترین میوۀ دموکراسی را بر مردم حرام کردند بازگشت برویۀ نخست

چرا شرکت در انتخابات؟

با اعلام دور دوم انتخابات بین آقای حامد کرزی رییس جمهور بر سراقتدار افغانستان و آقای داکتر عبدالله عبدالله وزیر خارجۀ پیشین، عملاْ نقش سایر کاندیداتورها در روند انتخابات ریاست جمهوری افغانستان  پایان یافت. هیأت اجراییه حزب آزادگان افغانستان از همه هموطنان ارجمندی  که از روی همدلی با منشور انتخاباتی حزب آزادگان به حمایت از محبوب الله کوشانی کاندیدای این حزب رای داده اند، از تۀ دل سپاسگزاری می کند.

همه نیروهای ذیدخل در سیاستهای افغانستان به انتخابات در این کشور با نظر واحدی نمی نگریستند. انتخابات افغانستان برای ایتلاف بین المللی ضد ترور و ناتو وثیقه ای است جهت توجیه سیاسی مواضع جهانی آنها در قبال کشورهای بحران زدۀ جهان سوم، زمینه ای است برای جلب حمایت مردم کشورهای شان از لشکرکشی های شان به افغانستان و اهرمی است برای ایجاد حکومت باصرفه ای که بتواند در پیشبرد اهداف منطقه ای شان مؤثر باشد.

برای آقای حامد کرزی رییس جمهور بر سراقتدار افغانستان که در تمادی یک سیاست تعهد ناپذیر غرب برای دولت سازی در افغانستان با استفاده از امتیازاتی منحصر به فردی که قانون اساسی افغانستان به او اعطا کرده بود، دست به سرهم بندی دیوانسالاری بیکار و فاسدی زده است که با تأسف اسم دولت و حکومت افغانستان بر آن گذاشته شده است، این انتخابات وسیله ای بود برای تداوم قدرتمداری وی.

از جملۀ چند وزیر قبلی کابینه کرزی چند تنی که برایش درد سر واقعی پنداشته می شدند، می خواستند در کنار اذغان به حمایت غرب از مواضع شان با نمایش دادن ظرفیت های فن سالارانۀ شان، خود را مشکل کشا بخوانند و یا اینکه با باجگیری های بیسابقۀ سیاسی مواضع از دست رفتۀ فردی و گروهی شان را دوباره احیا کنند. در این میان یک موج پوپولیستی یا عوامگرایی نیز با نمونه وار ترین شیوه ها بر بستر سیلابی نارضایتی مردم پا گرفت. 

از جمله ۱۰۷ حزب راجسترشده و رسمی در افغانستان صرف ۷ تای آن در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کردند و 5 تای آن تا اخیر به تلاش های شان ادامه دادند. شرکت این دسته در انتخابات نیز با انگیزه های مختلفی  توام بود. در بیشترین موارد اظهار وجود صاف و ساده  و در نادر موارد،  برنامه های انتخاباتی و اسلوب های مبارزاتی مطرح بوده اند.

صف بزرگی از قدرتمندان دست دوم، نایبان کاندیداتورهای قدرتمند و جاه طلبان رمال مشرب نیز باید بر این لیست افزوده شود.

حزب آزادگان افغانستان دموکراسی را کم عیب ترین نظام سیاسیی می داند که تا اکنون انسان ها تجربه کرده اند. تعهد این حزب به برپایی یک جامعه و دولت دموکرات در افغانستان و شناسایی انتخابات به مثابۀ یک نهاد و محور ایجاد نظام دموکراتیک، هر آن ما را به  موضعگیری در برابر این رویداد مهم فرا می خواند که قرار بود در ۲۹ ام ماه اسد به راه افتد. از نظر ما در شرایط معینی هم شرکت در یک انتخابات و هم تحریم یک انتخابات می تواند به سود تقویت دموکراسی تمام شود. هم شرکت در انتخابات و هم تحریم انتخابات پروسه های فعالی می باشند که در درون جامعه  و در بین مردم به راه می افتند.

دومین انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان، انقطابی ترین انتخابات در سطح عمومی جامعۀ  روشنفکری افغانستان در درون کشور بود. بخش اعظم چیزفهمان کشور که می توانند در بیرون رفت از این موقعیت فاجعه انگیز تاثیر اساسی داشته باشند، در خارج  از احزاب سیاسی راجسترشده قرار دارند. سوگمندانه در انقطاب انتخاباتی اخیر کمتر روشنفکری از این جماعت بوده است که پیشگام یک اقدام مستقل در انتخابات شده و یا دست کم نیم نگاهی به این یا آن کاندیداتور قدرتمند نداشته بوده باشد. این امر موجب شده بود که انتظارات از کاندیداتورها بسیار سطحی مطرح شوند و زبان  انتخاباتی دپلوماتیک گردد.

علاوه بر این، دو موج اصولی مخالف انتخابات و کثرت گرایی به شیوه های خاص خودشان انتخابات را نفی می کردند. یک موج مذهبی، اصول سیاسی خود را تابع احکام «امارت اسلامی» می خواند و با به راه انداختن خونریزی و انفجارات آیین مخالفت با هرگونه انتخابات دولتی کثرت گرا را قهارانه تحمیل می کرد. موج دیگر با اعتقاد به اقتدارگرایی غیرمذهبی ضعف های نظام سیاسی موجود در افغانستان را دستمایۀ تبلیغاتی رد هرگونه انتخاباتی ساخته بود و گاهی در صفحات انترنت چهره نمایی می کرد.

حزب آزادگان افغانستان به امید اینکه کسی از درون گروه های سیاسی معتقد به دموکراسی و شخصیت های روشنفکری خوشنام و متعهد، با شمه ای از اهداف و رهنمود های نجات بخش خود را نامزد سازد، بسیار با تاخیر وهنگامی که از هیچ کسی صدایی بلند نشد، تصمیم به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری گرفت.

حزب در پی یک روند پُرتأمل برای تدوین یک الترناتیف فکری جهت بیرون رفت از بحران افغانستان، به یُمن تلاش های تیمی و کارشناسانه، توانسته بود به دریافت های علمی ستراتژیک، میان بُرد و مبرم دسترسی یابد. حزب با دنبال کردن دقیق تحولات روزمره در اوضاع افغانستان، منطقه و جهان می توانست با روشن بینی بهتری آینده را پیش بینی کند. مجموع این داشته ها را ما با توجه به واقعیت جامعۀ امروزین افغانستان که یک «جامعۀ پسا منازعه» است؛ یعنی جامعه ای است که از یک جنگ رسته و هنوز هم جنگ دامنش را رها نکرده است و دولت بسیار ناتوان و نا کامی دارد، در نظر داشتیم.

همان طور که در هر جامعۀ پسا منازعه، ممکن است انتخابات به جای ایجاد امن و ثبات به بی ثباتی و ناامنی بیانجامد، در افغانستان نیز این احتمال وجود داشت. همانطوری که در هر جامعۀ پسا منازعه  اختلافات قومی دامن زده می شوند و حتا نخبگان حاکم می خواهند آنها را نهادینه سازند، نخبگان حاکم در افغانستان نیز چندان از آن دریغ نمی کردند.

مخالفت با استبداد رأی و خردگریزیی که  در تحریم های انتخاباتی افغانستان معمول بود، نبود یک الترناتیف مطلوب در بیرون از حزب آزادگان افغانستان، نیاز به گشودن افق های بحث در مورد اسباب بحران افغانستان و راههای بیرون رفت از آن، به ویژه در فرصت بسیار استثنایی ایام انتخاباتی که فقط هر چند سال بعد دست می دهد و مردم به صورت توده وار علاقه مند مسایل سیاسی می شوند، ضرورت جلوگیری از مبتلا شدن خود، همرزمان و مردم کشور به توهم در مورد نقش سیاسی افراد قدرتمندی که ما هیچگونه ضمانت اجرایی برای وعده های سر خرمن آن ها نداریم و بلاخره دست کم برای آنکه اعضای حزب و هواداران آن در یک خلای تصمیم گیری قرار نگیرند، حزب آزادگان افغانستان مجبور شد با برنامۀ انتخاباتی مفصل و نامزد انتخاباتی خاصش در این کارزار شرکت کند. مسلماً امکانات فکری بهتر حزب در انطباق با ظرفیتهای مادی و فنی اش نبود و این امر اثرات خود را بر نتایج انتخابات برجا گذاشت.

 درسهای انتخابات:

-  رسماً گفته شده است که در این انتخابات قریب به سی درصد کسانی که دارای حق رأی دادن می باشند شرکت کرده بودند. یعنی شمار رأی دهندگان نزدیک به 6 ملیون نفر بوده است. در افغانستان 17 ملیون نفر حق رای دادن دارند. برخی از منابع شمار کسانی را که رای داده اند نصف تعداد اعلام شده می دانند. مسلماً که انتخابات افغانستان در فضای مناسبی برپا نشد. از تهدیدات مسلحانه تا دهشت افگنی و بریدن انگشت، همه در انتظار رای دهندگان بود. شرکت همین تعداد هم، و لو اینکه  قسماً و یا حتا عمدتاً با تشویق و یا دستور گروه های قدرتمند صورت گرفته باشد، بهتر از خانه نشستن و شرکت در جنگ مسلحانه برای قدرت است.

-  در این دور انتخابات رسانه ها و به ویژه تلویزیون نقش بسیار مهمی داشته اند. اما رسانه ها به تنهایی هیچ کاری را انجام نداده اند. چه بسا از کاندیداهایی که در رسانه ها خوش درخشیده بودند لاکن نتوانستند رای کافی به دست آورند.

-  یکی از مسائل اساسی مطروحه در این انتخابات نقش شخصیت هایی است که با مقامات دولتی گذشتۀ شان به جامعه معرفی شده اند. اینها بیشتر از احزاب سیاسی در انتخابات نقش داشته اند. لاکن همه شخصیت های دولتی نیز علی السویه نتوانسته اند بر گذشتۀ شان سرمایه گذاری کنند. آقای اشرف غنی که از وزرای نامدار و مورد حمایت امریکا بود، نتوانست در این انتخابات خوب بدرخشد. برعکس آقای بشردوست با توجه به صراحتش به هنگام وزارت و موضعگیری های قاطع اش در هنگام انتخابات توانست معادل همه آرای آزاد در جامعه را، یعنی بیشتر از 9% را به خود اختصاص بدهد. هرچند بیشترین آرای بشردوست در مناطق هزاره نشین تامین شده است؛ اما او کمپاین قومی نداشت و در اکثر ولایات کشور رای زیاد برده است.

-  روابط دولتی در اشکال مختلف همراه با داشتن پول در این انتخابات نقش بسیار بالایی داشته است. مثلاً آقای میرویس یاسینی و خانم داکتر فروزان فنا از این امتیازات برخوردار بوده اند. یاسینی با حمایت های تنظیمی و مقام معاونتش در ولسی جرگه و خانم فنا از طریق ارتباطات همسر فقیدش دوکتورعبدالرحمان فنا وزیر مقتول هوانوردی و توریسم و مصرف پول هنگفت که در همان آغاز انتخابات اعلان شد، توانسته اند به نتایج بهتر از احزاب سیاسی  راجسترشده دسترسی پیدا کنند.

-  پول به تنهایی نیز نقش بلندی داشته است. چنانکه آقای سید جلال کریم در چنین موقفی می باشد.

-  از جمله 107 حزب سیاسی افغانستان، 7 حزب آن در این انتخابات شرکت کرده بودند. از جملۀ 7 حزب هم 5 تای آن تا اخیر به مبارزات انتخاباتی ادامه دادند. جمعاً این احزاب سیاسی نتوانسته اند بیش از 1.6% آرا را به دست آورند. در افغانستان با برآوردهای اولیه پنداشته می شد که با وجود اجبارات اجتماعی متعدد، دست کم ده درصد آرای آزاد وجود دارد که می شود با شیوه های اقناعی آن را به دست آورد. اینکه احزاب سیاسی نتوانسته اند، به این آرا دسترسی یابند، در پهلوی مهیا نبودن همه شرایط یک انتخابات آزاد در تمام نقاط کشور، ناشی از عدم آمادگی های تشکیلاتی و تبلیغاتی شان بوده است. بسیاری از نامزدان از پیشرفتی که در تجربۀ سیاسی مردم بر اثر کثرت رسانه های گروهی و به ویژه تلویزیون ها به تناسب اولین انتخابات ریاست جمهوری در پنج سال پیش به وجود آمده است، برداشت دقیق نداشتند. برخی احزاب به تناسب دور گذشته انتخابات ریاست جمهوری از سه تا هفت برابر آرای کمتر به دست آورده اند.

-  انتخابات اخیر در وجود آقای داکتر بشردوست به مثابۀ یک کاندیدای پوپولیست یا عوامگرا نشان داد، که دم نقد دست کم ده درصد مردم افغانستان هرچند هنوز هم ناشکیبا و بیشتر احساسی قضاوت می کنند، لاکن حاضر به مبارزه و تقویت کسانی اند که صادقانه کمر به خدمت مردم و کشور بسته اند. صداقت و شجاعت شخصی، عدم وابستگی به جنایات سیاسی و جنگیی که در افغانستان صورت گرفته است، تحرک جغرافیایی و ابتکار تبلیغاتی، آن عناصری اند که می توانند مردم را به حمایت از کاندیداها برانگیزند.

-  گرچه این انتخابات در عمل شکل قومی داشت و بسیاری از کاندیداها در ولایات خاصی نظر به کثافت نفوس قومی آرای بیشتری گرفته اند، اما در علن هیچ یک از کاندیداهای مهم جرأت نکردند کارت قومی را بازی کنند. آقای کرزی ائتلاف بزرگ قومی را با نمایندگان حزب وحدت و دوستم به وجود آورد. آقای داکتر عبدالله با وجود تکیه بر آرای دری زبانان نسب قومی هوتکی اش را در میان گذاشت. داکتر بشردوست با آنکه آرای زیادی از مردم هزاره به دست آورده است، عملاً با قطعه قومگرایی بازی نکرد. رفتن کرزی به سیغان و کهمرد، آغاز مبارزۀ انتخاباتی بشردوست از ننگرهار و برگزاری مجلل کمپاین انتخاباتی داکتر عبدالله در پکتیا، با هر انگیزه ای که بوده باشند، بیانگر بلند نظری مردم افغانستان، حقانیت مبارزۀ فراقومی و شاخص یک نقطۀ عطف مهم در تاریخ سیاسی افغانستان می باشد. این شیوۀ مبارزه و برخورد می تواند در دورهای آینده جولانگاه احزاب فراقومی را گسترده تر بسازد.

 دور دوم انتخابات:

 در اعلام مقدماتی نتایج نهایی انتخابات گفته شده بود که حامد کرزی رییس جمهور بر سراقتدار افغانستان قریب به ۵۵٪ آرا و آقای داکتر عبدالله قریب به ۲۸ ٪ آرا را به خود اختصاص داده اند.

با مواصلت بیش از ۳۰۰۰ شکایت به کمیسیون شکایات انتخاباتی که از حمایت ملل متحد برخوردار است و از جمله بیش از ۷۰۰ شکایت جدی در مورد تقلبات انتخاباتی، کمیسیون شکایات انتخاباتی با توجه به میزان تقلبات، بازرسی نمونه ای از ۱۰٪ آرا انجام داد و به دنبال آن  آرای ۲۱۰ مرکز رای دهی را باطل اعلام کرد. کمیسیون شکایات نتایج بازرسی هایش را به کمیسیون مستقل انتخابات فرستاد. کمیسیون مستقل انتخابات آرای آقای کرزی را پایین تر از ۵۰٪ اعلام کرده و بدین صورت ضرورت رفتن به دور دوم انتخابات را مطرح ساخت. بالاخره آقای کرزی در حضور نمایندگان برجستۀ کشورهای غربی که برای چندین روز میانجیگری می کردند به حکم کمیسیون مستقل انتخابات گردن نهاد. قرار است به تاریخ ۷ ام ماه نومبر امسال دور دوم انتخابات برگزار شود.

تا رسیدن به این توافق راه دراز و خطرناکی پیموده شد. آقای گالبرایت معاون نماینده خاص ملل متحد برای افغانستان، در روزنامه های مشهور امریکایی از تقلبات بسیار گسترده سخن به میان آورد. گالبرایت امریکایی  توسط کای آیده نماینده خاص ملل متحد برای افغانستان از شغلش برکنار شد. بعداْ او آیده را متهم به حمایت از کرزی ساخت. هیأت ناظران اتحادیۀ اروپا با ذکر ارقام سه کاندیدای  پیشتاز یعنی آقایان کرزی، عبدالله و بشردوست، آنها را متهم به تقلبات انتخاباتی کرد که از جملۀ این سه کاندیدا آقای داکتر بشردوست رسماْ و از طریق مجاری قانونی مخالفت خود را با این ارزیابی ناظران انتخاباتی اتحادیۀ اروپا ابراز داشت.

در داخل نیز مناسبات مرکز با ولایت بلخ تیره شد. حرف های تند و تحریک آمیزی که تبادله می شدند نه تنها ضوابط دولتداری را برای کشوری مانند افغانستان که هنوز تا گلو غرق در انارشی است، آشفته می ساخت، بلکه حتا بوی مشمئز کنندۀ تحریکات قومی که مردم افغانستان در همین گذشتۀ نه چندان دور ضربت مهلک آنرا چشیده اند، از آن متصاعد بود.

وقوع تقلبات و آنهم تقلبات گسترده در انتخابات افغانستان از چنان جایگاه برجسته در مطبوعات و رسانه های غربی برخوردار بود که در آستانۀ انتخابات مردم از خود می پرسیدند: پس چرا غربی ها اینقدر پول را صرف انتخابات می کنند؟ شاید هم یکی از علل کم شرکت کردن و بی میلی مردم در انتخابات در پهلوی دلسردی و ناامیدی شان از ناکارایی و بی کفایتی و فساد دولت منتخب قبلی شان و برجسته ساختن اعلانات خوف انگیز مخالفان مسلح، همین تبصره های رسانه ای بوده باشد. درست چند روز پیش از رایدهی سازمان امریکایی دیده بان حقوق بشر ضمن وقوف بر جنبه های فنی چنین تقلبی گزارش مفصلی انتشار داد.

در این شکی نیست که در هشت سال گذشته حکومت افغانستان به ریاست آقای حامد کرزی زیر عنوان دولت سازی، در سطح جهانی بدترین نمونۀ حکومتداری، فساد اداری و سازماندهی مافیایی اقتصاد را پدید آورده است. همین هشت سال درست مصادف با زمانی بوده است که ایالات متحده امریکا سوای آن کمک های مختلف به حکومت افغانستان که مستلزم ادامه «جنگ ضد ترور» است، هیچگونه تعهد استواری در بخش «دولت سازی» افغانستان به مثابۀ رکن اصلی صلح و ثبات بر دوش نگرفته است. در طی این مدت در بین نیروهای غربی و شریک افغانی شان در افغانستان در کنار همسویی ها در «جنگ ضد ترور»، که امر حتمی ای بوده است، سه قلمرو خود مختار و جداگانه محسوس بوده است. این قلمروها عبارت بوده اند از قلمرو حکومت افغانستان، قلمرو کشورهای عضو ناتو و قلمرو خاص ایالات متحده امریکا. مسلماْ امریکایی ها از جریان های درون حکومت افغانستان اطلاعات کافی داشته اند. اما در عمل هر شری را که ظاهراً به امر جنگ ضد ترور ضرر نمی رسانده است، قابل تحمل می پنداشته اند.

با روی کار آمدن بارک اوباما مسالۀ تدوین ستراتژی جدید و حتا «افغانی ساختن» جنگ مطرح است. مذاکرات با بخش های مختلف شورشیان از طریق کانال های ذی نفوذ و استخباراتی مختلف صورت ګرفته است. این مذاکرات در محدوده های معینی پیشرفت هایی هم داشته اند. همین اکنون مقامات امریکایی با صراحت از فرق هایی بین القاعده و طالبان سخن به میان می آورند و امکان مذاکره با طالبانی را که از القاعده بریده اند، رد نمی کنند. حتا از امکان بعید نیست که غربی ها، آن مناطق افغانستان را که برگزاری انتخابات را مجال نداده اند، در بدل تضمین های عملیی به جنگجویان مخالف بدهد. معلوم است که امریکا مایل نیست قدرت را یکدست به طالبان واگذار شود. ولی حد نگهداشتن برای مشارکت طالبان و تضمین بقا و استحکام دستاوردهای امریکا در منطقه ایجاب حکومتی را در افغانستان می کند که پابند یک سلسله قوانین و نورم ها مطابق به معیار های مورد نظر امریکا باشد.

برخی از شخصیت های دولتی امریکایی با رویکار آمدن بارک اوباما رییس جمهور جدید امریکا بر خودمختاری هایی که در منظومۀ روابط شرکای «جنگ ضد ترور» به حامد کرزی داده شده بود، جداْ مداخله کرده  و برخی از امور را که صواب نمی دانسته اند با صراحت و شدت انتقاد کرده اند. دامنۀ این اختلاف ها حتا به محافلی در واشنگتن کشانده شده اند که در تدوین سیاست ها نقش اساسی دارند. چنین به نظر می رسد که این محافل برای پیشبرد ستراتژی جدید افغانستان کدام جایگاه خاص و یا دست کم تعیین کننده برای آقای کرزی قایل نباشند. بازتاب این رخداد های پس پرده در اعمال هر دو طرف مشهود است. ایتلاف کرزی با سران جنگی بانفوذ اقوام مهم و مخالفت او با طرح «ریاست اجراییه» در حکومت که یک نهاد فراقانونی پنداشته می شود و در حقیقت برای محدود ساختن قدرت او از جانب غربی ها پیشنهاد شده است، بیانگر یکی از اوج های اختلافات او با متحدان غربی اش می باشد. کرزی در سه ماه اخیری که با انتخابات مانده بود، همه رقبای مهمش مانند آقای جلالی، آقای گل آقا شیرزی و آقای اشرف غنی را که از حمایت امریکا برخوردار بودند، یا کاملاْ از صحنه بیرون کرد و یا اینکه دست کم برندگی انتقادات شان را کاهش داد.

آقای دوکتور عبدالله که از حمایت برخی محافل امریکایی برخوردار است، ضد وزنۀ دیگری بوده است که برای تحدید و تعدیل قدرت کرزی از مدت ها پیش توجه غرب را به خود جلب کرده است. گفته می شود که در محاسبات بعدی قدرت که ممکن است برخی ملاحظات قوم نگارانه مطرح شود، داکتر عباالله می تواند مد نظر باشد.

دو ماهی که اعلام نتایج انتخابات به تعویق افتاد، دو ماهی بوده است که نمایندگان بلند پایۀ کشورهای غربی با دو کاندیداتور پیشتاز انتخابات ریاست جمهوری افغانستان یعنی آقای کرزی و آقای داکتر عبدالله  در مورد راههای رسیدن به مصالحه میانجیگری داشته اند. شاید برخی مسایل سلیقه ای مانند بودن و نبودن چند وزیر در کابینۀ آینده امری بوده باشد که بتوان در قاموس مصالحات نوع افغانی گنجاند. اما مسالۀ اصلی عبارت از ساختار حکومت افغانیی مطلوب امریکا در آستانۀ تدوین ستراتژی جدید آن کشور در مورد افغانستان می باشد. الگوی اصلی این حکومت همان طرح «ریاست اجراییه» حکومت است که قبلاْ از جانب کرزی رد شده است. قدر مسلم آنست که نه آقای کرزی و نه آقای داکتر عبدالله هیچکدام عملاْ متصدی واجدالشرایط چنین ماموریت خطیری شمرده نمی شوند. هرگاه در مذاکرات بین رقبای انتخاباتی و دوستان غربی آنها بر سر طرح اصیل «ریاست اجراییه» توافق نشده باشد، باید متغیرهای دیگر آن مانند کمیسیون های خاصی که گروه های معین وزارتخانه ها را دیده بانی کنند در نظر گرفته شده باشند.

برقراری دموکراسی در یک کشور جنگزده و دولتی که تا حد شاریدگی بیکاره شده است، کار کوتاه مدت و آسانی نیست. شاید در قدم اول همان طرح قانونی یک حکومت دستاوردی باشد. شاید نتوان  به سهولت در نهاد سازی توفیق یافت و یا اصل حکومتداری خوب را به سرعت پیاده کرد. تأمین احتیاجات اولیۀ شهروندان خواهی نخواهی هدف میان بردی خواهد بود. اما هرگز نمی توان تصور کرد که در کم عنایت ترین دموکراسی ها آرای شهروندان تعیین کننده نباشد. البته مهم نیست که مردم به کی ها رای می دهند. سوگمندانه در افغانستان همه نیروهای حاکم و قدرتمند داخلی در مرحلۀ تاسیس نظام دموکراسی با راه اندازی تقلب بسیار گسترده، آرای مردم را به معامله گرفتند و کمترین هدیۀ دموکراسی را نیز از آنها دریغ کردند. این فاجعۀ بزرگی است؛ یک روشنفکر متعهد به امر آزادی و استقلال افغانستان، نجات افغانستان را از بیگانگان التجا کند.

یک انسان آزاده و دموکرات روزگار ما نمی تواند از قبول مسؤولیت های بزرگی که بنابر کم کاری او چنین ماجرا های درد انگیزی را پدید می آورد انکار کند. بگذار در پایان این کارزار مبارزاتی شعری را که در آغاز شعار ساخته بودیم تکرار کنیم:

در جهان بال و پر خویش گشودن آموز

که پریدن نتوان با پر و بال دیگران

 

هیأت اجراییۀ شورای مرکزی حزب آزادگان افغانستان

5 عقرب 1388

 



حزب آزادگان افغانستان
5 عقرب 1388
  
  
Copyright © 2005-2009 www.khorasanzameen.net