شباهت دو قرارداد تاریخی بازگشت برویۀ نخست

 

شباهت قرارداد امتی ، با پیروی از پیامبرش

شباهت ، مقایسۀ ودست آورد  دو قرارداد صلح مؤقت مسعود در سالنگ جنوبی با جنرالان روس  درسال 1982 با قراردادصلح حدیبیۀ پیامبرش با کفار قریش مکه، در ماه ذی قعده، سال 628 بعد از میلاد یا سال ششم هجری

 

این رسالۀ تحقیقی باید جواب دندان شکنی برتهمتگران حسود وتفرقه اندازان وابسته بردشمنان داخلی وخارجی و دار ودستۀ باشد که از واقعیت ایمان به گرُدان وطن پرست، وآفتاب روشن خراسانیان چشم فرو می بندند ویا بانهی حسودانه از حقیقت آن ،انکار میکنند ، و به این وسیله متأسفانه اوج سیه دلی فاشیستی ودشمنی بی جهت  خودراباساکنان بومی وجهان آوازۀ این مرز وبوم به نمایش میگذارند، ضدحقایق مبارزه میکنند وباسعی درتدوام تفرقۀ ناشی از نیات سؤ ، ارکان همدستی هموطن بودن وتفاهم ملی بین الاقوامی رابا دستان خود ازهم فرو میبیاشند.

مسعود در آسمان سرزمین خورشید به آخرین ستارۀ درخشان ، نویدبخش وپایداری مانند است ، که تا پای جهان نور ِگرم  حق طلبی، وایمان به آزادی قوتبخش اش را از همتباران دلیر ودوستداران جهانی  ودیگرمردمان وطن محبوبش اش نخواهدگرفت ، وبه یقین کامل که روح پر فتوح ومقدس اش مانند دوران جهاد برحقش هر روز ، هرشب ازطلوع تا غروب از جنت وطنش محافظت خواهد نمودوهموطنانش را در مبارزات ضدستم ،ضدفاشیزم وضد وطنفروشی ودست نشاندگی تنها نخواهدگذاشت وشعار اتحادبی ریب وریأاش تا روزمحشر آویزۀ گوش اولاد سالم ووطنخواه ووحدت طلب این مرز وبوم خواهد ماند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در خم وپیچ تیره روزیها وتیره نگریهای باشندگان  آنوقتِ جزیرة العرب، گمراهان از پیامبر شنیدند که چگونه وبا چه وسیله بایدراه را از چاه تمیز کنند ودلهای سیه وحیوان صفت خودرا با چراغهای هدایات اسلام روشن گردانند ، از زنده به گور کردنها بگذرند، اززنان برده گونه اطاعت نخواهند، خون را باخون نشویند،حق را با ناحق ودعوا را با زورگوئی وستم برهمدیگر پاسخ ندهند ودر مقابله باحقوق دیگران پا ازگلم حقوق خود زیادتر دراز نکنند، به انسانها از روی انسانیت برسند، یهودگونه خودرا از دیگران برتر نخوانند چون میدیدند که ، برترنیستند و نبودند وبالآخره صلح وآرامش را به خشونت وبربادیها تبدیل نکنند چونکه اکنون مُصلح ورهنمائی به امر خدای قد راست نموده است ، که از صلح وازتفاهم واز ضرورت کشیدن خط بطلان برخشم وجنگ داد سخن میدهد، که چگونه کجروان را مهار وهدایت کنند واگر توازن قوت بنابر عللی به نفع ستم برهم خورده است آنرا ، با غنیمت استفاده از فرصت  وخرد دوباره به راه راست رهنمون  شوند تا از سوئی مرام مقدس دفاع از خاک وخلق را ازدست ندهند، واز سوئی دریک موقع نامساعد وجنگ نابرابر باعث تباهی همرزمان خود نگردند وصلح همگانی را اخلال نکنند،واین مأمول دیگر ره به همان پیمان مؤقتی ، دلیرانه ، هوشیارانه ووطنخواهانۀ مسعود بزرگ میرساند که جهان را به این تصمیم باموقع ، نجات دهنده وزیرکانۀ خود به تعجب وتحسین اندر نمود ، و این قرارداد درست پا در جای پای قرارداد پیامبرش در استفاده از قرار صلح حدیبیه با کفارقریش مکه بود که محمد(ص) در بدست آوردن مرام  پیغمبرانه اش  به جهت صلح ورفأ درمقابله با دشمن ودر تضعیف کفار ومنافقین درمکه استفاده نمود.

قهرمان مسعود بعد از مشوره بایاران، پیران وبزرگان، اهل خبره ووطنپرستان شناخته شده وسران جهادی وبااستفاده از نبوغ رزمی سیاسی  وبادرک از اوضاع واحوال خاص جنگ در کشور، واحساس خطر از بی فرهنگی ها ووطنفروشیهای بردگان گوش به فرمان آی اس آی ، اقدام به یک صلح مؤقتی سه ماهه با روسان نمود وبه اندازۀ قدمی  از موضع ملی میهنی ومنافع وطن محبوبش  به نفع جنرالان متجاوز روسی  پا فراتر نگذاشت وعقب نشینی کمزورانه ننمود.

در کُتب آمده است که وقتی برای آخرین بار عروة از جانب قریش  برای گفتگو در مورد ادای زیارت در مکه  نزدمحمد(ص) برگشت ،حضرت محمد(ص) فرمود :

« ما برای جنگ نه آمده ایم قصد عمره داریم تا شتران خودرا نحر کنیم وگوشت آنرا برای شما بگذاریم ، وقتیکه قریش با ماآهنگ جنگ دارد زیان خواهد دید » .میگویند محمد(ص) بیرون برآمد وآب وضو طلبید وعروة ( نمایندۀ بت پرستان قریش ) دید که اصحاب پروانه وار به دور وبرش حلقه زده اند ودر خدمت قرار دارند. از دیدن این منظره چنان ابهتی برایش دست داد که هراسناک نزد قریش برگشت وگفت :

«.....به خدا قسم که من نزد قیصر ونجاشی رفته ام ولی هیچ پادشاهی در نزد مردم خویش به این عظمت ومقام نیست » .

حدیبیه کجاست ؟  محمد بعد از ختم چند جنگ با قبائل بت پرست یثرب برای مدتی درآن شهرماند، وبعد باتعدادی از همراهانش برای ادای عمره روانۀ مکه شدند. محمد در نزدیکی عسفان توسط بعضی از قبائل بنی خزاعه اطلاع حاصل نمود که سران قریش، با ورود ایشان در مکه موافق نیستند وبا گردآوری نیروها مصمم اندکه از ورود محمد مسلحانه جلوگیری کنند، وحتی خالد بن ولید را با دوصد سوار تا کرام الغمیم فرستاده اند. همان بود که محمد(ص) مسیر حرکت خودرا تغیر داد و در حدیبیه فرود آمدند .حدیبیه یعنی جائیکه در دوفرسخی مکه قرار دارد . درنزدیکی حدیبیه درختی قرار داشت که به نام ثمره یاد میشد که در سال ششم هجری ودر زیر همین درخت این بیعت معروف، به نام بیعت رضوان به وقوع پیوست  ومحمد ( ص ) درسال ششم هجری به مقصد عمره راهی مکه گردید اما زمانیکه به حدیبیه رسید مشرکان مکه مانع این امر گردیدند واین همان محلی است که درآن پیمان معروف حدیبیه  به امضأ رسیده است. اینجا بود که مسلمانان با محمد(ص) بیعیت کردند که همان  بیعیت ذکر شدۀ رضوان است ودرهمین جا بود که برای مسلمانان فقط انتخاب یکی ازین دو راه میسر بود وآن اینکه : یا کفار با اجازۀ زیارت مسلمین  موافقت میکنند ویا اینکه باید کار باجنگ خاتمه بیابد. ناگفته نباید گذاشت که  درین دور اقامت در حدیبیه ، کفار قریش چار نماینده با اسامی بدیل خزاعی ، مکرز، حلیس بن علقمه  وعروة بن مسعود ثقفی را برای مذاکره نزد محمد فرستادند. ومحمد همچنان عثمان بن عفان را درپناه ابان بن سعید به مکه فرستادند.

ضمن بستن قرارداد صلح حدیبیه سهیل نمایندۀ قریش به محمد(ص) گفت :  « ما رسالت ونبوت ترا به رسمیت نمیشناسیم ، لذا این لقب را بردار ، نام خودت وپدرت را بنویس ». محمد(ص) باوجود این گستاخی به نمایندۀ قریش به ملایمت جواب میدهد که،  مؤرخین جهان این رفتار محمد (ص) را بادیدۀ تعجب وتحسین ذکر نموده اند. وناگفته نباید گذاشت که آنچه علت صلح حدیبیه گردید وپیش ازآن به وقوع نپیوسته بود را مؤرخین چنین نوشته اند : « پیمان سراسر نوید از آرامش وامنیت اجتماعی میان پیامبر وکفارقریش در چند ماده بسته میشود ، که بعد ازآن درهیچ نقطه ای از حجاز تا ده سال آینده کوچکترین منظره ای از تجاوز وستیز  دیده نمیشود . وکفار گفتند که حالا ، محمد (صٌ ) ویارانش از همین نقطه بازگردند وسال آینده آهنگ مکه  کنند تنها به این شرط، که بیشتر از سه روز زائری، زیادتر درمکه دیده نشوند ». بسیاری از همرهان ومسلمین به این عقیده بودند که این صلح شاید بشارتی برای پیروزی نباشد و بسیاری از مسلمین غیر از ابوبکر آنرا برای مسلمین ذلت بار وضعیف می پنداشتند ولی چند سال بعد، نتیجۀ این صلح را دیدند وبر ایشان مبرهن گشت که نتیجۀ این قرارداد وحاصل ازآن، ازهر جنگی به مراتب بهتر وصلح آمیزتر بوده است . ولی برای آن دسته که یقینی به این قرار نداشتند  حقانیت وضرورت آن به درستی روشن گردید .به اینوسیله شمار کثیری از مردم قریش زیر لوای اسلام درآمدند، واین همه پیروزی حاصل از اندرزهای اسلام بود که در فضای صلح قرارداد حدیبیه نصیب مسلمین گردید. این پیمان آوازۀ صلح ووفا به پیمان محمد(ص) را به اقصای نقاط دنیای آن زمان برد، ولوای فتح وصلح اسلام را برافراشته تر ودرخشانتر نمود.

مواد پیمان صلح حدیبیه :

*  قریش با مسلمانان تعهد  نمودند که برای ده سال دیگرباهم نجنگند وبر همدیگر شبیخون نزنند.

* اگر فردی از قریش به نزد محمد پناهنده شود، باید دوباره به قریش تسلیم داده شود .

*  قریش ومسلمانان هردو آزادند باهر قبیلۀ دیگریکه پیمان می بندند، ببندند.

*  محمد ویارانش باید درین سال دوباره به مدینه برگردند ولی سر ازسال دیگر اجازۀ زیارت کردن در مکه را دارند وآنهم به شرطیکه ، شمشیرهایشان درغلاف باشد واز سه روز زیادتر درآن محل نپایند .

*  به موجب این پیمان مسلمانان مکه حق اجرای مراسم مذهبی خودرا بدون کدام اذیت وآزار، تمسخر واهانت به مراسم مذهبی ایشان، وبدون کدام فشار برای برگشت از اسلام اجازه دارند انجام بدهند، ومسلمانان همچنان باید کاری با اجرای مراسم  مذهبی بت پرستان مکه وکفار قریش نداشته باشند.

* کفارقریش ومسلمین حق دارندکه اموال همدیگر خودرا به رسمیت بشناسند. ومسلمانانیکه از مکه به مدینه میروند بدون کدام ممانعت وتعرض باید آمد ورفت کنند.

این پیمان در دو نسخه تنظیم  ودو گروه از هر دو طرف به آن شهادت دادند. یکی ازین دو نسخه رابه محمد(ص) ونسخه دیگررا به سهیل بن عمر تسلیم داده شد.

در بسیاری از آیات قرآن عظیم الشأن به طور مستقیم وغیرمستقیم ازفتح مکه در سال سیزدهم هجری خبر داده شده است.

درسورۀ فتح بنام فتح المبین نامیده شده است.

در شرائطیکه دروطن آبائی ما دست نشاندگی ، فاشیزم ، خودفروشی ، دزدی ، جنایت ووطن فروشی ننگ وعار شمرده نشود، واربابان معامله ها درقبول همچو یک خیانت خم به ابروی خود نیاورند، وسایۀ شوم این روال شرم آور به میراث رسیده از سوی شاهان مزدور انگریز، وامروز امریکا بدون کدام تجدیدنظر وننگی همچنان به سود استیلاگران و مزدوران شان ادامه داده شود، خودخواهی ، خیانت ، دزدی وفرمانبرداری دیگر حد ومرزی نشناسد، دین وآئین غرای محمدی به موسویت ومسیحیت عمدی وخلاف دین خلقها جا خالی کند، فقر ، نفاق ، مرض وشهرکهای اسرائیل گونه دراطراف واقصای نقاط کشور درهمراهی با دزدان دریائی موجود ودررأس ایالات متحده باچتر دروغین دموکراسی آن به پیش برده شود، جهل وجعل وتهمت، سیاست روز باشد وخلاف صدای وجدان حق شمرده شود، یک ورق پارۀ پته خزانۀ جعلی وبرروی میز به تحریر رسیده به تمام عظمت  فرهنگ خراسانیان ترجیح داده شود، وحتی دست به نابودی عمدی ومتداوم آثار فرهنگی وتاریخی آن از دوصد سال به اینطرف زده شود ونسلهای آینده از گذشته های تاریخی ایشان عمدأ محروم شوند،  قهرمانان پاسدار ، شمشیرزن ، ومدافع استقلال وتمامیت ارضی کشور مورد افترأ وتهمت عمدی قراربگیرند، پس درکجا ودر دیگرچه مواردی بوده وخواهد بود که از جانب عمال فاشیزم دست به بربادی وتخریب صورت نگرفته باشد ودست جعل ، انکار وتهمت  به تمامی نوامیس زده نشود ونشده باشد ؟ دیگر درهمچو شرائظ  به یقین که وطنفروشان وفاشیستان، قهرمان ، قهرمانان وخادمان راستین وسر سپرده در راه حفظ خاک ومردم سنگ فروش خوانده شده وبرعکس  وطن فروشان زمامداران راستین شمرده خواهند شد ، آخرین دین وبهترین آئین مردود  و از شگوفائی محروم خواهد بود  وزمینه برای تبلیغات آئین یهودی ومسیحی مساعد بوده وحق دارند که عمال منحوس بیگانه دست  به محاکمه های شخصی وخصوصی هموطنان ناتوان ووحشت زدۀ ما بزند وهرچه بخواهد بکند ودولت مزدور ودست نشانده با باند بر سر اقتدار نظاره گر ستم برمردمان خود باشند ، آثار تاریخی وسند نیاکان خراسانیان به بیگانگان یا به فروش برسد ویا بدون اجازۀ میراث داران آن طور تحفه به هم قطاران و دزدان بین المللی ایشان اهدا شود، اهریمنان مرشد ومتخصص نامیده شوند وآهورائیان به گوشه های عزلت پناه ببرند به دزدان وقاچاقچیان القاب  قهرمان وبه قهرمانان واقعی که جهان واقعیت قهرمانیهایشان را تصدیق میکنند تهمت ها زده شود .اینجاست که جاسوسان با این اعمال شوم خود سعی می ورزند تا برای جلوگیری از رسوائی ،همۀ موضوعات را وارونه جلوه بدهند وازهمه اولتر دست به تخریب شخصیت وتهمت بر کارروائیهای قهرمانان بزنند.وهم ازهمین جاست که قرارداد مؤقت سه ماهۀ مسعود را در شرایط نهایت سخت وضروری که داشت دفاع درتمامی عرصه های میهن ازدست  می رفت وناشی از وجدان ودرک پاک یک قهرمان در شرائطی بود که اجرای این صلح مؤقتی اقدام داهیانه  بود و بدون شک شمرده میشد،آنرا  تسلیمی  ، همراهی وباکمال تأسف  جاسوسی وبردگی به روسان متجاوز تبلیغ کنند تااگربتوانند ،عزت ومقام قهرمان مسعود را به این وسیله، حسودانه در اذهان خلقش متضرر وبی اهمیت جلوه دهند. قهرمانیها وازخودگذریهای مسعود مبارز را در اوضاع واحوال خاصیکه  دشمنان بیرونی ومزدوران داخلی آن از شش جهت ، دست به توطئه زده بودند خدشه دار نموده ،واورا وابسته به روسان نشان بدهند که خوشبختانه همۀ این تلاش های حسودانۀ فاشیستی به جائی نرسید، واو همچنان محبوب دلها باقی ماند وتاابد خواهد ماند و صلح مؤقتی مسعود را که شباهت عام وتام به صلح حدیبیه پیامبرش دارد وناشی از تنگنای مخوف برهم خوردن توازن قوت های خودی ودشمن به نفع دشمنان مردم ووطن مان بود، درشرائط خاص آنوقت اقدام معجزه آسا ونجاتبخش  قبول کرده اند.  اوضاع آنوقت وچگونگی این آتش بس میهن پرستانه بادرک از وضع مخالفین وآنهائیکه آب در آسیا ی دشمنان این خاک می ریختند با توضیحی از آقای خوشیوال چنین خلاصه میشود :

امضای آتش بس مؤقت سه ماهۀ مسعود با قشون شوروی :

آقای سیداحمد خوشیوال می نویسد : « تاجائیکه من آن دوره را به یاد می آورم مسعود توانست که هشت تا نُه حملۀ روسهارا عقب بزنداما حزب اسلامی حکمت یار متوجه میشود که اعضای حزبش از پنجشیر رانده شده اندوهیچ سهم نظامی سیاسی به آنها داده نشده است. حکمتیار به فرماندهان خویش در ولایات  پروان ، بغلان وکاپیسا خصوصأ اندراب دستورمیدهدکه باید راههای اکمالاتی مسعود را قطع کنند .

درآن زمان ساکنان پنجشیر بیشتر مواد خوراکی وعلوفۀ حیوانات خویش را از طریق ولسوالی اندراب تأمین مینمودند واندراب تنها راهی بود که پنجشیریان میتوانستند به شمال افغانستان رفت وآمد کنند ومواد غذائی موسمی خویش را بعد از مسدود شدن راه کابل ، از آن طریق اکمال نمایند. اما آنچه که گفته شد حکمتیاراز قوت گرفتن حریف دیرینه اش که در پشاور نیز از وی خاطرات خوش در وقت حکومت داؤد نداشت، به فرماندهان خویش در ولایات هم مرز پنجشیر دستور میدهد که از آوردن هرگونه فشار بالای قوتهای مسعود دریغ نورزند. دستور حکمتیار بالای فرماندهانش چنین بودکه اگر حزب اسلامی می بیند که بین قوتهای مسعود وروسها درگیری صورت می گیرد، یا بیطرفی اختیارکنند ویا علیه قوای مسعود بجنگند تا مسعود در دوجبهه نیست ونابود گردد ،وبعد منطقه به تصرف حزب اسلامی ویا شورویها بیافتد. برای حکمتیار درآن زمان هیچ تفاوت نداشت  که پنجشیر بدست روسها می افتد ویا بدست مجاهدین تحت فرمان مسعود باقی میماند، زیرا هردو از دشمنان حزب اسلامی به شمار می آمدند.

زمانی بنده ازمسعود درمورد اینکه چرامیخواست پنجشیر را خالی از حزب اسلامی وسایر تنظیم ها نماید؟  وی گفت :

( در زمان حفیظ الله امین من توسط افراد تحریک شده عناصر خلقی در قریۀ جنگلک زخم برداشتم، وفرد مذکور تصمیم کشتن مرا داشت اما مرمی در قسمتهای سرینم تصادف کرد وفردای آنروز قوتهای خلقی باتوپ وتانک وارد درۀ پنجشیر شدند .خلقیها که عمدتأ از نزدیکان ووابستگان خودم بودند، دربین مردم تبلیغ کرده بودندکه اگر مسعود را تسلیم حکومت کنند دیگر در پنجشیر جنگ از بین رفته ومورد تقدیر حکومت قرار می گیرند.همان بود که این نزدیکان ووابستگانم هنگامیکه من در بستر مریضی قرار داشتم به خانۀ و قریه ماحمله کردند ، وخواهان تسلیم شدن من شدند. من گفتم چه میشود که خودشما بدست خودتان مرابکشید تا اینکه مرا زنده به حکومت خلقی تسلیم  کنید؟ بالآخره در اثر همین جار وجنجالها شب هنگام باهمه اعضای فامیل توسط فردی به نام خزانه دارمظفر از قریۀ آستانه ، خانۀ خودرا ترک نمودیم ،واز آنجا به منطقۀ پریان که آخرین منطقۀ مرزی پنجشیر با بدخشان است آواره شدیم ، ودرآنجا مورد استقبال گرم مردم واهالی پریان قرارگرفتیم.

درهمان وقت بود که برایم احوال رسیدکه یک کاروان سلاح ومهمات نظامی وافراد مجاهدین حزب اسلامی به رهبری اسدالله بنووال به صوب اندراب درحرکت است، وآنها توقف کوتاهی در پریان داشتند من با استفاده از فرصت چند موی سفید را به نام وکیل قیوم وتعداد دیگر ، نزد آنها فرستادم واز آنها التماس نمودم که این دومین بار است که من در پنجشیر شکست میخورم ،هم در زمان داؤد، ازشما خواهش میکنم  که کاروان نظامی را به اندراب نبرد وهمه را درهمین پنجشیر مصرف کنند، وبالای قوتهای دولتی حمله کنند ومن تعهد می نمایم در صورتیکه شفا یابم، به حیث یک عسکر در خدمت شما خواهم بود.اما آنهاد این پیشنهادمرا قبول نکردند وبه جوابم گفتند که حکمتیارصاحب به ما دستور داده تاولسوالی اندراب را از شر خلقیها پاکسازی نمائیم نه جای دیگر را.مسعودگفت من ازین پشنهادها خیلی مأیوس شدم وتوکل به خدا نموده بعد از چند روز زخم بدنم دوباره شفا یافت ازهمان وقت تصمیم گرفتم که باید نوع حملات برقوای دولتی را باید از اشکال ایله جاری به شکل منظم تغییر بدهم. درهمان پریان بود که به آموزش نظامی تعدادی از جوانان پرداختم وبار دیگر به ولسوالی حمله نمودیم که الحمدلله این باربهتر از گذشته، ومنظم تر ازآن دربین مردم نفوذ نمودیم، ومحبوبیت ما در دلهای مردم جاگرفت. اما زمانی متوجه شدم که در قریۀ پیشغور عناصر حزب اسلامی آهسته آهسته فعال شده اند وعکس این خبیث (حکمتیار)  درو دیوار را گرفته که دیدن این عکسها ودیدن چنین یک منظرۀ مضحک با شناختیکه من از حکمت یار داشتم ، وآن خاطرۀ تلخیکه من از اسدالله بنووال دیده بودم، سر انجام مو سفیدان پنجشیر را جمع نمودم وهمه را درجریان قرار دادم که اگر پنجشیر را میان تنظیمها تقسیم کنیم، آیندۀ خیلی خونباری درپیش رو خواهیم داشت. بنأ شما تصمیم بگیرید که حزب مجاهدین را میخواهید که درینجاباشد ، ویا اگربه موجودیت دیگر تنظیمهاراضی استید من مزاحم شما نشده پنجشیر را برای همیشه ترک می گویم ، شما میدانید وآن تنظیم انتخابی شما. مردم همه یک صدا فریاد نمودند که ماتنظیم وتنظیم بازی را نمی شناسیم خودت تاکنون ثابت کرده ای  که درکنار مردم باقی میمانی ووفادار به تعهدخود استی ، مادیگر هیچ تنظیم را درپنجشیر نمیخواهیم. همان بود که بنده دستور اخراج وبسته نمودن دفاتر حزب اسلامی را در سرتاسر پنجشیر صادرکردم وکمتر به مقاومت مسلحانه روبرو گردیدم.

خوب به یاد دارم  که در آخرین حملات روسها قبل از امضای آتش بس ، پنجشیردریک قحطی کامل به سر می برد ، کندوهای آذوقۀ مردم تهی شده بود زمین های زراعتی همچنان در اثر جنگهای ممتد از بهره برداری افتیده بود ، همه مردم به مسعود به چشم یک ولی خدا می نگریستند که تا این ولی خدا معجزه ای بکند که تاهم مردم آرام شود وهم منطقه بدست روسها نیفتد. مسعود خودرا کاملأ بیچاره احساس میکرد تمام راههای اکمالاتی ومواصلاتی برروی پنجشیر بسته بود ، راه اندراب که به وسیلۀ افراد جمعۀ اندرابی مربوط به حزب اسلامی کنترول میشد چندین بار به مالداران ومواشی

داران پنجشیر دست برد زدند ، تعدادزیادی را به زندان انداختند تا باردیگر آرزوی آمدن اندراب نکنند.مناطق نجراب وتگاب هم بدست حزب اسلامی بود پروان وکاپیسا همچنان که قبلأ ذکر شد بدست فرماندهان حزب اسلامی قرار داشت.درچنین شرایط روسها به وساطت تعدادی ازپرچمیهای پنجشیری خواستند بامسعود ارتباط پیداکنند در رأس هیئت مذکور شخصی بنام ولسوال داؤد که خودرا ازاقارب نزدیک مسعود میدانست بود واز طرف رژیم به حیث ولسوال پنجشیر مقررشده بود. وی خواست با مسعود دیدار نماید در اولین دیدارش وی خودرا حامل پیام حسن نیت لشکر چهل روس مستقر در جبل السراج معرفی کرد. مسعود از وی خواست که چه عوامل روسها را مجبور ساخته است که این پیام را به من بفرستند؟  داوؤد گفت که روسها از نحوۀ برخورد قوتهای خودت با اسرأی جنگی که مثل سایر گروپهای جنگی مثله نشده وبه آتش افگنده نشده اند ،خیلی به نیکوئی یاد میکنند.دیگر اینکه آنها خودت را ازجملۀ باندهای تبهکاردربین روسها شایع نموده اند که مجاهدین در برابر کشتن قوتهای روسی از امریکا دالر می گیرد حساب نمی کند، وآنها به خودت ازیک احترام خاص قائل هستند ومیخواهند که با خودت به یک را ه حل منطقی برسند. مسعود بعد از شور ومشوره های زیادی باتعدادی از ملاها وموسفیدان وفرماندهان نظامی خویش درپنجشیر مشکلات خویش را درمیان گذاشت وبعد از کسب موافقۀ آنهاوی تصمیم خودرا با مذاکر با روسها گرفت ».

پی آمدهای امضای آتش بس با روس ها ( وشباهت آن با قرارداد صلح حدیبیه . ازمن ) : با امضای متارکۀ جنگی مؤقت  درساحات پنجشیر مسعود باپی آمدهای مثبت ومنفی روبروگردید.یکی از پی آمدهای مثبت برای مسعود این بود که سران رژیم کابل دررأس آن وزیر دفاع وقت بنام جنرال قادر، خودرا سخت حقیر وذلیل احساس کرد وآنهم  به خاطریکه آنها ادعادار یک رژیم مستقل وغیر وابسته به شوروی بودند، ونیروهای مسعود را جز یک گروه شورشی چیز دیگر نمیدانستند اما با آغازمذاکرات باروسها مسعود به کارمل وجنرالهای افغانی اش این پیام را داد  که شما صاحب صلاحیت وتصمیم نیستید ومن با شما هیچ کاری ندارم زیرا شما مزدوران بی صلاحیت هستید، به عبارت واضحتر میتوان گفت که اولین مذاکرات رو در روی باجنرالهای شوروی، شورویها پذیرفتندکه آنها با مقاومتگران مشروع مواجه میباشند، نه اشرار بی فرهنگ. وهمچنان میتوان گفت که روسها قادر نشدند که مسعود را به سوی خودبکشانند ودرین زمینه روسها هیچ توفیقی نیافتند زیراآرزوی روسها بیشتر از بدنام سازی مسعود بود. آنها آرزو داشتند که مسعود را کاملاٌ ازهرحیث چه نظامی وچه سیاسی خنثی سازند ولی برعکس مسعود توانست که روس هارا دریک حالت بیم وامید نگه دارد وقوتهای خودرا به شمال کشور خصوصاٌ فرخار ، ورسج واندراب گسترش داده ونقاط پایگاهی متحرک ایجاد کند وقوت های حزب اسلامی را به قوماندانی جمعۀ اندرابی وادار ساخت تا به دولت کارمل بپیوندند.

یگانه پی آمدمنفی آن بی اعتمادی رهبران مستقر در پشاور به شمول برهان الدین ربانی بودکه دراثر تبلیغات شدید حزب اسلامی که گویا مسعود خود مستقلانه تصمیم می گیرد وامکان دارد که فردا وی به عنوان ستون پنجم روسها دربین مجاهدین فعالیت کند، که مسعود را درمیان تنظیم ها ،سخت منزوی ساخته وضربات مهلک برافراد وی واردکرد.

که این خود یک پیروزی برای روسها تلقی میشد که آنها توانستند دربین صفوف مجاهدین، درز ونفاق وبی اعتمادی را به وجود بیاورد ».

در مورد علت مخالفت گلبدین با مسعود ذکر شده است که گلبدین خودرا یگانه کسی می دانست  که دست به مقاومت علیه رژیم داؤد در دانشگاه کابل زد وباید دیگر احزاب از او به حیث حزب مادری وآغازگر تبعیت می کردند که، این به ذات خود با آنکه ادعای خودرا مستند برکارروائیهای دوران شروع اسلام میکردند آغاز یک فتنه وبهانه ای برای به کرسی نشاندن دستورات آی اس آی بود ونه چیز دیگری که امروز هیچکسی نیست که به آن معتقدنمی باشد.

به این صورت مسعود قهرمان، اوضاع واحوال رابه حیث یک بندۀ خوب خداوبه عنوان یک مسلمان راستین چنان داهیانه تحلیل نمود که، با تبعیت از دستورات پیامبرش در قرارداد صلح حدیبیه وغلبه اسلام برکفار وفتوحات بی نظیر ، کفار روسی ومهاجمین را به نفع آزادی وتا بیرون کشیدن مفتضحانه از خاک آبائی اش مجبورنمود، که تا جهان باقیست لکه ننگی بر دامان متجاوزین روسی بوده واین افتضاح چون رسوائی انگریزها در حمله بر افغانستان تا جهان باقیست ثبت تاریخ افتخارات وطن پرستان برضداشغالگران از هر قماشی که باشند، باقی خواهد ماند که میماند.

شمه ای ازشگفتیهای متهورانۀ قهرمان مسعود :

*  احمدشاه مسعود که مشتاق صلح وگوش به آواز همیشگی ندای وحدت بین الاقوامی بود، حرکت  دروغین طالبان را از جنوب به سوی کابل صلح راستین پنداشت وبدون کدام محافظ به تاریخ 22 دلو سال 1337هجری از ایشان در میدان شهر ، دلیرانه استقبال نمود اما این گروه چون گودی های کوکی برای صلح نی بل برای جنگ کوک شده بودند.

* احمدشاه مسعود مدت سه سال تمام را علیه نیروهای فرستاده شده گلبدین از طرف آی اس آی، درحملات بیرحمانه بر کابل به امید امکان راه حل ، مقاومت نمود ودست از سر مردم بیدفاع وطنش نکشید.

* مسعود مدت هیجده ماه ودوازده روز یعنی از21 حوت سال 1373 تا پنجم میزان سال 1375 نیروهای مختلط دشمنان این خاک را از هرقماشی که بودند، دردفاع ازکابل در بیرون ازشهر متوقف نمود ودر مقابله باسخت ترین حملات ،قهرمانانه ایستادگی  ودفاع نمود.

* مسعود درسال 1374مانع سقوط ولایات غربی کشور درمقابله بااجیران نامسلمان ،زیر نام طالب گردید . اوهزاران تن از نیروهای خودرا در دفاع از سبزوار وهرات به آنولا فرستاد ومانع ازسقوط منطقه گردید.

* در سال 1375 نیروهای دشمنان خراسان زمین ، بعد از مقاومتهای بی نظیر مسعود به تصرف شهر دست یافتند، ولی مسعود بامهارت تمام وبا آنکه از هرچار سمت معروض به حملات دشمن بود قوای خودرا دلیرانه به دره پنجشیر ونواحی ، بدون اندکترین ضایعه عقب کشید تا دامن دفاع ازخاک آبائی اش را ازدست ندهد.

* مسعود در 19 میزان سال  1375 با عبدالکریم خلیلی رهبرحزب وحدت و جنرال دوستم در شهرک خنجان دست به تشکیل معاهدۀ « شورای عالی دفاع از وطن» زد وبه این وسیله پلان نصیرالله بابر را که خیال همکاری با آقای دوستم را داشت عقیم  وخنثی نمود.

* مسعود در سالهای1376 و 1377 باآنکه بسیاری ازفرماندهان از همکاری بامسعود به علل مختلف دست کشیدند واورا در میدان دفاع تنها گذاشتند، حملات طالبان مزدور را در حمله به شمال به ناکامی مواجه نمود.

*مسعود در آوان حاکمیت طالبان در میزان سال 1375 وجوزای سال 1376 وماه اسد سال 1378 نیروهای مهاجم را از تاکستانهای شمال با تلفات سنگین بیرون کشید، وهزاران دشمن این سرزمین را که ازکشورهای مختلف اجیر گرفته بودند به اسارت گرفت.

* مسعود در یازدهم قوس سال 1377 باعث جمع آوری سه هزارتن از فرماندهان در درۀ پنجشیر گردید که درین گرد هم آئی او موفق شد تا مقاومت را هرچه محکم تر گسترش بدهد و بانعره های وطن پرستانه فرمانداران ضعیف النفس را دوباره برای دفاع ازوطن مشترک تشویق وتشجیع نمود.

سخت ترین جنگ مسعود با اجیران طالبی درسال 1379 در تالقان به وقوع پیوست که مقصد ازآن تصرف مناطق شمال، بدخشان ونواحی آن منطقه بود. نیروهای اجیر را درین جنگ زیادتر از بیست هزار تعیین کرده بودند، درین جنگ نابرابرکه دزدان قفقازی، سیکیانکی،چینی وکشمیری وغیره شامل آن بود بعد از یکماه مقامت ،تالقان بدست دشمنان سقوط کرد ولی بیشتر ازآن پیشرفتی نداشتند.

مسعود درسیزدهم حمل سال 1380 به پارلمان اروپا سفر کرد وبا مقامات متعدد خواستهای وطنپرستانه ودفاعی اش را به اروپائیان تشریح کرد، ودرین مجمع در پرسش یکی از خبرنگاران خطاب به رئیس جمهور امریکا گفت:« پیام من به آقای بوش اینست که جنگ افغانستان ووجود پایگاههای تروریستی تنها به افغانستان محدود نمانده بلکه دیر یا زوداین خطر گریبانگیرامریکا وتعداد بیشتری ازکشورها درمنطقه وجهان خواهد شد » که این گفتۀ داهیانه به حقیقت پیوست.

سخنی چند وفشرده در رد اتهامات باند زعما ، نویسندگان  وسیاست مداران اجیر امریکا ومتحدین غربی و فاشیستان حسود وطنی  درین مدت کوتاه مؤقتی وسه ماهۀ قرار داد صلح باروسان :

ـــ اگر جنرال الکساندر ماریوف سرمشاور نظامی نجیب الله درسال 1980 وسال 1981در کتاب « درپشت پرده های جنگ » دست به اتهامات غیر انسانی به مسعود میزند ویا :

درکتاب « جنگ در افغانستان » دست به لا طائلات وچرندیات غیر انسانی علیه مسعود اقدام می کند ویا اگر :

ــ جنرال لیاخفسکی در سال 1995 دست به هرگونه جفنگیات غرض آلود زده است. ویااینکه اگر :

ــ محمود قارییف سرمشاور نظامی نجیب الله  اتهاماتی غیرانسانی علیه مسعود سرهم نموده است. ویا اینکه اگر :

کتاب « کودتای ثور وپی آمدهای آن در افغانستان » بدون ذکر منبع واستناد منطقی بر آنچه اظهار می دارد ،ازهیچگونه  بهتان در موردعقد قرار داد مسعود باسپاه چهلم شوروی،  در مورد این ابرمرد  درفشانیهای ناجوانمردانه میکنند، به یقین که دیگر خلقها مسعود ودیگر ستمکشان غیرپشتون از آن گله ای ندارند، چونکه این بار کج تهمت از امروز ودیروز در مقابله با حقایق علیه مسعود ،نیست ، نابود ونقش برآب شده است. وامروز کسی نیست که بر حقیقت وطن پرستانه واتحادطلبانۀ مسعود شک وشبهه ای داشته باشد. مسعودیکه غیر از ایمان وعزم خودش ویاران فقیر ، تهی دست ووطندوستش دیگر دوستی درین جهان وبازار اماره ومکارۀ سیاست نداشت، دیگر چه کسی بوده میتواند غیر ازاینکه یک مسلمان ووطنخواه واقعی بوده باشد.مردیراکه فاشیستان قبیله  از آخرین تا اولین فرد بدون اندکترین کجروی خلاف رضای خدا دشمن میگویند ودست از سر این قهرمان بی بدیل نمی بردارند ، شخصیکه با پاکستانیهای دشمن که خیال تصرف وطن مان را داشتند  و همیشه دارد ،تا آخرین قطرۀ خون می جنگد ودفاع میکند ، شخصی را که فقط خائنان با او دشمنی دارند وداشتند ، شخصی راکه چون کاغذ پاک وباخدا وبا آرزوی اتحادووطن مبارزه کرد وازتمامیت ارضی دفاع کرد وطن را به هیچوجه  وبه هیچ بیگانه ای رهانکرد، فقیرانه زندگی نمود  ، شخصیکه دشمنانش فقط وطنفروشان بودند نه کدام انسان معروف ومشهور به صداقت ،اگر باآنهم اورا بنابراینکه اصیل ترین کس وقهرمانی از سلالۀ گُردان شهنامه بود وبه ملت صاحب نام وهویت تاجیک ارتباط داشت، کسی بد میبیند ببیند،ولی خدا وخلق باایمان تاجیک اش با دیگر انسانهای باوجدان از هر قوم وقبیلی که باشد اورا تا قاف قیامت دوست دارند وبه او وکارروائیهایش میبالند وافتخار میکنند .

 ــ واینکه جنرال بوریس گروموف در سال 1982 بعد از عقد قرارداد در سال 1982 از مسعود در عدم تخطی از بندهای قرار داد مؤقتی سه ماهه اذعان خورسندی می نماید، همچنان چیز عجیبی نیست ولی وطن پرستان تمام اقوام کشور به یک آواز به این امر معتقد اند که امضای این قرار داد بعد از تصویب واجازۀ بزرگان ، موسفیدان وعلمای سراسر کشور به نفع مجاهدین وذلت مهاجمین بوده است وکسی درآن شک وشبهه ای ندارد. والسلام .پیروز ومتحد باشید.



داکتر وفأ معصومی
15 اکتوبر 2008
  
  
Copyright © 2005-2008 www.khorasanzameen.net