پاسخ به مقالۀ محترم حفیظ الله خالد تحت عنوان "دشنام نامۀ علیه افغان وافغانستان" بازگشت برویۀ نخست

 

دوست عزیز وهموطن گرامی حفیظ خالد سلام!

 

مقالۀ شما را تحت عنوان "دشنام نامۀ علیه افغان وافغانستان" خواندم. از اینکه مضمون من تحت عنوان "بحثی پیرامون چگونگی ایجاد کشوری بنام افغانستان" باعث رنجش خاطرجناب عالی گردیده بسیارمتاسفم وهم ازاینکه شما تحقیق وتتبع را تحقیروتوهین پنداشته اید، خیلی معذورم؛ ولی مطالبی دارم که دوستانه خدمت شما تقدیم داشته وقضاوت را به خوانندگان ارجمند میگذاریم.

 

شما نوشته اید که خود را "به هردوقوم شریف پشتون وتاجک متعلق" میدانید وهم آنقدرحساس هستید که چند هفته قبل حتی "با یکی ازافرادی که زبان شیرین دری را دست کم گرفته وعلیه آن خصومت میورزید به مناظره پرداختید"، چرادرمقابل دهها برنامه واقدامات نظری وعملی برای ازبین بردن همین "زبان شیرین دری" واکنشی نشان نداده اید؟ (ولی اگرشما کرده ایدومن مطلع نیستم، معذرت میخواهم). آیا شما درجریان هستیدکه هموطنان تان صرف بجرم کاربرد واژه های"دانشگاه" و"دانشجو" ازهمین "زبان شیرین دری" مجازات شدند؟ آیا شما ازینهم خبردارید که درقانون اساسی، فقرۀ بنام "مصطلاحات ملی" جعل نموده اند تا دردهن من و شما قیضه بگذارند که هرچه مقامات میگویند ما تکرارکنیم؟

 

خالد عزیز، فکرمیکنم که شما فقط چشم پشتونی خودرا بازگذاشته، حتی بحث های کاملا علمی وتحقیقی را "ضد پشتونی" پنداشته  وآنرا با قمچین "ضد وحدت ملی" میکوبید. اگرچشم تاجکی تان هم کمی بازمیبودحتما واکنشی درمقابل آنهمه پروسه های خطرناک "پشتوسازی" و "پشتونیزه سازی" کشورنشان میدادید. اگراز این پروسه ها خبر ندارید فقط کتاب "سقاوی دوم" را مطالعه کنید واقدامات تیم کرزی درجهت تحقق آنرا درعمل ببینید. درحالیکه، زمان هزاره های "جوالیان بازار"، ازبیک های "کله خامان بی آزار" و تاجک های "مداحان دربار" گذشته است که نمیتوانستند بگویند "بالای چشم شما ابروست". حالا آنها تا اندازۀ زیادی بیدارشده وادعای "موجودیت"، "شخصیت" و "هویت" میکنند!

 

خالد گرامی، خیلی خوش شدم ازاینکه شما الفاظ "پروفیسور ودکتور" را متوجه شده اید و میدانید که چقدر وزن دارند. این واژه ها مود روز نیستند، بلکه آخرین درجات علمی تدریسی وتحصیلی هستند که با خون جگرودرطول سالیان متمادی تدریس وتحقیق بدست میآیند (بخصوص اگرازدانشگاههای معتبرجهانی باشد، نه ازبازارقصه خوانی پشاور)، ولی ازاینکه شما توصیه نموده اید که پروفیسوران ودکتواران باید چگونه تحقیق نمایند، متعجب گردیدم. زیرا تحقیق یعنی دریافت حقایق از منابع مختلف و"معتبر"، صرفنظراز اینکه چه کسانی خوشحال ویا بد حال میگردند.

 

ازاینکه شما این تحقیق را دشنام علیه افغان و افغانستان دانسته اید، عجیب است. زیرا دراین اثر من هیچ چیزی ازخود نساخته ام، بلکه فقط منابع "معتبر" تاریخی وجغرافیائی (حدودالعالم - 1000 ساله، تاریخ یمینی - 1000 ساله، هند البیرونی - 1000 ساله، شهنامۀ فردوسی - 1000 ساله، تاریخنامۀ هرات - 700 ساله، روضة الصفا - 500 ساله، سلطنت کابل الفنستون - 200 ساله، نژادهای افغانستان بیلیو - 130 ساله، پولیاک - 50 ساله و دهها نقشۀ قدیمی - 400 ساله) را با درنظرداشت موضوع تحقیق (چگونگی ایجادکشوری بنام افغانستان) بررسی نموده ام. باساس این منابع (من تاکنون ازاثرمعتبرترتاریخی نسبت به آثارفوق خبرندارم):

 

واژۀ "افغان" به یکتعداد قبایل و مناطقی اطلاق میگردیده که دراطراف کوه های سلیمان در پاکستان امروزی قرارداشتند. همین مناطق "افغان" کوه های سلیمان، بعدها "افغانستان" نامیده شده است. پس ازجا بجائی واشغال سرزمینهای دیگران (خراسان) توسط این قبایل، نام"افغانستان" بمناطق جنوب کشور"کابل" که شمال هندوکش شامل آن نیست، انکشاف یافته و بالاخره توسط الفنستون به کشور کابل گذاشته شده وبعدا بتمام قلمروی افغانستان امروزی (بدون هیچگونه نظرخواهی) تعمیم داده شده است. درحالیکه باشندگان آن، خود را "خراسانی" وسرزمین خود را "خراسان" میگفتند. نمیدانم کجای این موضوع، تحقیروتوهین باشد؟

 

خالد عزیز، شاید رنجش شما باین علت باشد که درین منابع، افغانها به صفات بدی یاد شده اند و شما قهرگردیده اید که "جناب پروفیسورازذکر صفات نیکو و حسنۀ افغان ها که در اوراق تاریخ بوسیلۀ نویسندگان و مورخین دوست و دشمن آمده" خاموشی اختیارنموده است (ایکاش این منابع را ذکرمینمودید)!

 

دوست گرامی – بلی، درمنابع فوق، با کمال تاسف، این افغانهای کوههای سلیمان درپاکستان امروزی، با صفات بدی یاد گردیده اند که من (منحیث یک محقق)، نه میتوانستم (مثل سایرین) آنرا دراختیار شما و سایرهموطنان قرارندهم و یا بخاطر جلوگیری ازناخوشی دوستان، صفات نیکو و حسنه "جعل" میکردم:

 

آئینه اگر عیب تو بنمود راست        خود شکن، آئینه بشکستن خطاست

 

هموطن گرامی - اگرموضوع تحقیق، "اوصاف افغان ها" میبود، این گلۀ شما تا اندازۀ بجا میبود که منابع دیگری را هم بررسی میکردم تا "صفات نیکو و حسنۀ افغانها" را پیدا مینمودم. ولی اگرجناب خالد وسایردوستان، منابع معتبرتری سراغ دارند که دررابطه به "موضوع تحقیق" باشد و من آنها را مرور نکرده ام، لطف نموده برایم بفرستند ویا نام بگیرند. من با کمال میل به پژوهش آنها خواهم پرداخت وازشما قلبا ممنون خواهم بود. زیرا هردانشمند ومحققی میداند که دریافت های او، نهایت دانش و پایان تحقیق نبوده و در پرتوی حقایق و شواهد جدید می تواند تغییر نموده، غنای بیشتریابد و یا غلط ثابت گردد.

 

خالد عزیزسرودۀ زیبای علامه اقبال لاهوری را خیلی بجا ذکرکرده اند که:

 

آسیا یک پیکر آب و گل است      ملت افغان درآن پیکر دل است

ازفســـــــــاد او فســــــــاد آسیا      ازگشـــــــــــاد او گشـــــــــاد آسیا

 

ولی نمیدانم متوجه مفهوم این سروده و بخصوص مصرع دوم آن "از فساداوفساد آسیا..." شده اند یا نه که چه معنی دارد؟ فکر میکنم دراین مصرع، مفهوم عمیقی نهفته است که اگر دل و یا قلب فاسد گردد چه میشود؟ بدون تبصرۀ بیشتر فقط می پرسم، آیا وضع امروزی مناطق قبایلی با همین فرمودۀ اقبال بزرگ صدق نمیکند که شراره های فساد آن (تروریزم، مواد مخدر و...) از بالی تا به لندن ونیویارک رسیده است؟ و مردم بیگناه ما (بخصوص پشتونها) هرروزدرجهنم آن میسوزند؟ ویکتعداد قبیله گرایان عظمت طلب هنوزهم باین آتش روغن ریخته وبا افتخارآنرا "مقاومت ملی" قلمداد میکنند؟  

 

همین اقبال لاهوری که خوشحال خان ختک را شاعرافغان شناس وحکیم وطبیب بیماریهای اجتماعی افغانیان مینامد، این خصوصیت را در یکی ازاشعارخود به صورت زیبائی تصویرنموده وآنرا درقالب شعرفارسی آورده است{1}:

 

اشتری یابد اگر افغان حُر         با یراق و ساز و با انبار دُر

همت دونش ازآن انبار دُر        میشود خوشنود با زنگ شتر

 

نمیدانم برداشت شما ازاین ابیات اقبال لاهوری وخوشحال خان ختک و فرمودۀ زیرین خوشحال درمورد افتخارات "افغان" و "خراسان" چه خواهد بود{2}:

درست جهــان په نا پوهانو سـره دک دی  ولی زیات په کشـی وگوری افغـــان دی
هوشیاران یگان یگان په هرمکان شـــته  چه کثرت ئی دی په ملک د خراسان دی

شما را بازهم به مطالعۀ بیشتر دیوان خوشحال خان ختک دعوت میکنم. لطفا آنرا مرورنموده و خود قضاوت کنید که این بابای بزرگ در مورد "افغانها" چه گفته است.

 

خالد گرامی – شما خصایل شهامت، سلحشوری، وطندوستی، مهان نوازی و...را مختص افغان ها دانسته اید که درواقعیت هم، چندان صحیح نیست. زیرا تمام این صفات، کم و بیش مشمول تمام مردمان کرۀ زمین است. ولی دربیشترموارد، این ماهستیم که خود را با شهامت، باغیرت و... ازدیگران فکرکرده ایم؛ این ماهستیم که خود را "اکثریت" و دیگران را "اقلیت" پنداشته ایم؛ این ما هستیم که خود را "برادربزرگ" ودیگران را "برادرکوچک" ساخته ایم؛ این ما هستیم که خود را صاحب "غیرت افغانی" و دیگران را "دالخور" تلقین کرده ایم؛ این ما هستیم که خود را صاحب "تاریخ پنجهزارساله" و دیگران را "بی تاریخ" تصورنموده ایم. بنا برهمین طرز تفکرات وخیالات باطل است که امروزبا چنین سرنوشتی دچار شده ایم:

 

بنگر، دیگران به کجا، ما به کجائیم؟ پسمانده چرائیم؟

 

خالد عزیزمیفرمایند که "آقای پروفیسور به عصریکه قلمرو سلطنت افغان ها تا ماورالنهرواصفهان میرسید هیچ حرفی بمیان نمیآورد". خالد گرامی، ده درکجا و درختها درکجا؟ مگراین قلمروهم "افغانستان" نامیده میشد؟ اینکه موضوع تحقیق نیست! ولی بازهم اگرشما جهالت، تاراج، کشتار واشغال سرزمینهای دیگران را "شهامت و افتخار"ویا "اوصاف نیکو وحسنه" میدانید حرف دیگری است که من مخالف آنم وخلاصۀ این وحشت ودهشت واشغال را ازآثارگرانبهای دکتورمهدی، پولیاک، بیلیو و...درآن مقاله آورده ام (با وجودیکه هنوزهم ملاحظات زیادی را رعایت کرده ام).

 

برگردیم باین پرسش شما که درکجا "باثبات رسیده که اعضای یک خانواده... و یاهمه افراد یک قوم وملت دربست ظالم و..." باشند؟

 

خالد گرامی - استنتاج مقاله اینست (دقیق بخوانید): "...مطابق تمام منابع تاریخی فوق الذکر، افغان بدنام ترین واژه دراوراق تاریخ سرزمینی است بنام افغانستان که موقعیت آن درکوههای سلیمان درپاکستان امروزی قراردارد...". خدا کند که همان گفتۀ "دزد سرخود پَردارد" درمورد شما صدق نکند. زیرا، مگرشما نمایندۀ همان افغانهای کوههای سلیمان هستید؟ اگرجواب مثبت باشد، من معذورم. درغیر آن، جان مطلب همینجاست که این واژه های ناشایست "افغان" و "افغانستان" را که هیچگونه ربطی به مردم ما (خراسانی) و سرزمین ما (خراسان) ندارند و از طرف بیگانگان برما و شما تحمیل شده اند، بایست دورانداخت.

 

لطفا اوراق تاریخ را مرورکنید که خراسان وخراسانیان چه افتخاراتی داشتند واین افتخارات شامل همه اقوام ومردمان این سرزمین اند. من فکرمیکنم، خراسان جامه ایست که مردمان خودمان دوخته اند و اوصاف آن در تمام منابع تاریخی بمراتب زیبا تر و افتخارآمیزتر ازهرجامه ای میباشد که دیگران برایمان دوخته اند. زیرا تمام منابع، گواهی آنستکه اکثریت مطلق مردم کشورما (بشمول تعداد زیاد آنهائی که خود را پشتون میگویند) افغان نیستند{3-4}. اینکه امروز نمی دانند، مقصر نیستند ولی فردا خواهند فهمید!

 

خالد عزیز- یکمقدارباید تعمق کرد که، چرا وچگونه ما را افغان نامیده اند. شاید  هم برداشت شما ناشی از این مقولات نادرست باشد (ازنظر من) که "هر که از افغانستان است افغان است" و هم "هرکه پشتو گفت، پشتون است". درحالیکه از یکطرف افغان نام قوم مشخصی بوده است در پاکستان امروزی و ازطرف دیگر غلجی ها، شنواری ها، چمکنی ها، وردک ها و...(درافغانستان امروزی)، پشتون نیستند(با وجودیکه امروزپشتوصحبت میکنند){4}. دراینموارد، ده ها منبع دیگر نیزوجود دارد. همینگونه، همه فارسی زبانان، تاجک نیستند. بلی، حقایق تاریخی در بسا موارد، تلخ بوده و با تمایلات یکتعداد ناسازگاراست. ولی، چارۀ دیگری جزپذیرفتن آن وجود ندارد، مگراینکه خلاف آن ثابت گردد و یا اینکه حقایق را نپذیریم.

 

خالد گرامی- اینها مسایل علمی اند و نباید با آنها برخورد احساساتی و دگماتیک صورت گیرد. وظیفۀ من وشما و سایردانشمندان، فقط طرح علمی وعالمانۀ این مسایل است (بدون اینکه همدیگررا توهین وتحقیرکنیم ویا برچسبهای ناشایست بزنیم) ولی حل آن مربوط بمردم کشورما ازطریق یک همه پرسی است. بعقیدۀ من، درهرموردی باید به مردم مراجعه کرد. زیرایگانه مرجع مشروعیت، مردم است و بس (ازنظرمن). درغیرآن، تکرارهمان"دشنام نامۀ" شماست که بعوض اینکه بموضوع تحقیق بپردازد به محقق میپردارد ویا بعوض اینکه میتودولوژی تحقیق و یا ارزشمندی منابع را زیرسوال ببرد، محقق را نشانه میگیرد.

 

درآخرخالد عزیزازجنگ خانمانسوز، فساد اداری، مواد مخدر و وضع نابسامان  کشورشکایت دارند ولی نگفته که علت آن چیست وچگونه رفع میشود؟

 

خالد گرامی – بعقیدۀ من: شملۀ خود را بلند انداختن، دیگران را دال خورخواندن، عیوب خودرا ندیدن وهمه تقصیرات را بدوش دیگران انداختن، علل عمده ای این مصایب است. بعلاوه، موجودیت یک رژیم قومگرا، تحمیل زبان وفرهنگ قبیلوی وادعاهای الحاق سرزمین های دیگران (پشتونستان و بلوچستان) و آن هم با دست خالی وشکم گرسنه (!)، ریشۀ اصلی بحرانات داخلی و مداخلات خارجی درکشور است{5}:

 

اگراین مکتب واین ملا باشد     حال طفلان خراب می بینم

 

شما آرزوی تحکیم وفاق ووحدت ملی را نیزنموده اید که متاسفانه نمیتوان آنرا از بازارخرید و یا با "شهامت وغیرت افغانی" بدست آورد. وحدت ملی یک پروسه است و فقط میتواند توسط دولتی ایجاد گردد که بواسطۀ ارادۀ آزاد شهروندان آن بوجود آمده (دولت ملی) و بربنیاد عدالت اجتماعی استوار باشد؛ که متاسفانه، ما فرسنگ ها ازآن فاصله داریم{6-7}.    

 

فکرمیکنم شاید وقت آن رسیده باشد که دانشمندان، سیاست مداران و بخصوص جوانان کشورما به "خود" آیند، فریب "لاف و گزاف" های بی محتوای

 

گرندانی غیرت افغانی ام         چون بمیدان آمدی میدانی ام

 

را نخورند و متوجه شوند که ما با داشتن "غیرت افغانی" و"تاریخ پنجهزارساله" درعصرحجربسرمیبریم ولی "دال خوران بی تاریخ" با "اتوم" بازی میکنند. در غیرآن این زخم ناسور، همچنان خونچکان خواهد بود!

 

نوت:

 

دوست محترم خالد – درآخر خدمت شما وسایردوستان صادقانه عرض میکنم وصریحا اعلام میدارم: درهرموردی که درمسایل علمی و تحقیقی اشتباه و یا غلطی ایرا مرتکب گردم، با دریافت حقایق آنرا اصلاح نموده واز اشتباه خود معذرت خواهم خواست.

 

موفقیت شما را درامرخدمت به مردم زجرکشیده تان خواهانم.

 

منابع

 

{1}. خواجه بشیراحمد انصاری. مقدمۀ برآسیب شناسی انتخابات افغانستان.

http://www.bashiransari.com/farisi/index.php?art=show_articles&id=37

{2}. خواجه بشیراحمد انصاری. وحدت ملی ودشمنان آن. بخش اول.         

http://www.bashiransari.com/farisi/index.php?art=show_articles&id=99

{3}. سلیمان راوش. نام وننگ. تولد دوبارۀ خراسان درهزارۀ نو. آلمان، 2007.

{4}. بیلیو. نژاد های افغانستان. برگردان: سهیل سبزواری.

http://www.khawaran.com/                  http://www.khorasanzameen.net/

{5}. دکتورلعل زاد. دوپیشنهاد ساده وعملی برای کاهش بحرانات داخلی و مداخلات خارجی درکشور.  

http://www.khawaran.com/Lalzad_DoPeshnehad.htm

{6}. دکتورلعل زاد. بحثی پیرامون راههای ایجاد وحدت ملی درکشور.

http://www.khawaran.com/DrLalzad_BahsePiramoon....htm

{7}. دکتورلعل زاد. هویت، ملت وناسیونالیزم درعصرحاضر.

http://www.khawaran.com/Lalzad_HoyatMelatNationalism.htm



پروفیسور لعل زاد
لندن – سپتمبر 2008
  
  
Copyright © 2005-2008 www.khorasanzameen.net