باید ها ونباید ها ی سال یاد شهید مزاری بازگشت برویۀ نخست

 

بنام خدا

باید ها ونباید ها ی سال یاد شهید مزاری

 

ای که جمالت چراغ هر خانه

شمعی وصدهزارپروانه           «حیرانی»

 

درست چهار ده سال پیش در چنین هنگامه های سوز وسرمای زمستانی بود که بلوغ شهادت بشکوفه نشست ،گل سرخ باغ ایمان ،یگانه مرد از جنس باران وشبنم، با دیگرمردانی از تبار نور ،راه آسمان در پیش گرفتند وبال پرواز گشودند وتا معراج شهادت عروج کردند که در سدرة المنتهی وصال آشیان گزینند ،نماز حضور بخوانند ،شراب لبان یار نوشند ،خمار چشم نگار گردند ،چنگ درزلف دلدار زنند ،آستین افشانند ،مقام فنا یابند وباقی به بقای غمزه لیلی ی خویش باشند.

درست چهار ده سال پیش در همچنین شبانه روز های بود که «چراغعلی» ازاین قشلاق کوچ کرد ،قبیله را به خدا سپرد ، سرخ روی سفرنمود تا عزت این قوم بیمه گردد وسعادت نسل فردای این مغضوبین زمین وخار چشم سلاطین در بهار آزادی به بار وبر نشیند.

چهارده سال پیش آنگاه که کمپیرک زمستان، بقچه اش را زیر بغل گرفته از کوتل سرما بالا می رفت ودر غرب  روسیایی در می غلطید،وبهار برموکب از گل وریحان  برنشسته ودامن افشان وچرخ زنان ورقص کنان وگیسوفروهشته وقامت آراسته از نوروز آباد به سوی رویش آباد راه می پیمود ونوید زندگی می داد،روح مجسم بهار،بلوغ رویش،سحاب آسمان صداقت،خورشید خود شناسی،پروین چرخ حکمت وسیاست و سردارسربدار، مزاری بزرگ، لاله جامه ی شهادت بر تن نمود و براق شهود را تا عرش حضور رکاب زد.

آری سخن از مزاری است از همان مزاریی که گاه چنان خشین وعبوس بود که حتی شیر پنجشیر هم جرئت نگاه به چشمان آبی او را نداشت واز رو برو شدن با او ابا می ورزید وبا یاران پنجشیریش  گفته بود:

 نشستن در حضور مزاری رعشه بر اندام می اندازد.

ولی همین مزاری گاه دیگر چنان پرعاطفه و مهربان می شد که پیر مرد قامت خمیده هزاره را در آغوش می کشید وگرم می بوسید،جانش را چنان گرما می بخشید که در زمستان چهل درجه زیر صفرغرب کابل، باغ جانش پراز شکوفه ی باور به خویشتن خویش می شد وبهار انسانیت خود را بی خزان می دید:

آن  راکه برلوح دل نقشی زمحبت نیست

اوصورت دیوار است باوربکنی یانه   «جلال الدین همائی»

آری سخن از همان مزاری است از همان مزاریی که نشست وبر خواست او با یارانش تداعی گر نشست وبرخواست امین قریش،سفیر حق، خاتم رسولان ،اشرف اولاد آدم ،فرزند بطحاء وزمزم ، رحمت امم ،جلوه جمال خدا وحشمت جلال  الهی، محمد مصطفی(ص) بود . همان محمدی(ص) که وقتی چون نگین در حلقه یاران می نشست وتازه وارد نا آشنا وارید می شد ،نمی توانیست محمد را از یارانش باز شناسد وبا صدای بلند ندا در می داد که   :

کدامتان محمد هستید؟

امین قرن ما، نماد همان امین خدا بود که وقتی پیر زنی با او رو به رو می شد واز حشمت وشکوه محمد(ص) زبانش می گرفت وپیکر نحیفش به رعشه می افتاد، محمد(ص) او را گرم در آغوش می گرفت ومی گفت :

من همان محمد وفرزند همان زنی هستم که بادستانش بز می دوشید ،آسوده باشید، من هم مثل شما هستم واز شما.

امین قرن ما، نیز وقتی با آن پیر زن قامت خمیده ساده دل غرب کابل رو برو می شد با تمام قامت در برابرش  قیام نموده از مهر قیامت می کرد وپرطنین وآهنگین وپراز لطف ومهر می گفت:

من فرزند زنی هستم که بادستانش جوراب می بافد تا دستان کریمش پیش نا مردان ولئیمان دراز نباشد.آسوده باشید که من از شما ومثل شما هستم و مباد آن روزی راکه منِ مزاری، چوکی قدرت را بر این کفش های پرپینه شما ترجیح بدهم وآن  روزی که من از این صورت ترک خورده شما روی  بر تابم ،آن روز روز مرگ مزاری است چون مزاری را خدا نیا فریده است که برشما فخر فروشد، خدا مزاری را برای آن آفریده است که کرامت به غارت برده شما را از فرعون های زمانه باز پس بگیرد.

چون او مردی مردستان بود نه از این خاکستان که ریشه در خاک داشت وسر بر افلاک می سایید وجان رهیده ازخاک داشت. چون جان دیگر داشت جهانش نیز جهان دیگر بود:

آدمی درعالم خاکی نمی آید بدست

عالمی دیگر بباید ساخت ازنو آدمی  «حافظ»

آری سخن از همان مزاری است همان مزاریی که در آخرین سخنرانی قبل از شهادت خویش چنین شهادت داد :

 

اما امروز چرا آمديم شما را در وقت روزه مزاحم شدم و خواستم با شما صحبت بكنم، برای اينكه شايعه پخش شده بود كه آقای حكمتيار نيروهای خود را كشيده، تبليغات می كنند در بازار، در آنطرف، ايادی خود را در اينجا فرستاده كه ما هم از بين شما فرار كرديم و در بين شما نيستيم از اين جهت برای شما تشويش پيش آمده بود، خواستم كه با شما صحبت بكنم و اين تشويش را رفع بكنم. برای شما من اينجا می گويم كه، من هيچ منافعی غير از منافع شما ندارم. اگر من می خواستم روی منافع شخصی خود فكر می كردم، در اين دو سال و هشت ما هم در كنار شما نمی نشستم.(تكبير حضار) و اين را هم براي شما اطمينان می دهم كه كمك و ياری از خداست. به اميد شما و رحمت الهی. از خدا هيچ وقت نخواستيم كه من بدون شما در جایی بروم، شما را در معركه بگذارم و خودم جان خود را نجات بدهم، نه اين را از خدا نخواستيم.(تكبير حضار) خواستيم كه در كنار شما خونم اينجا بريزد؛ در بين شما كشته شوم؛(تكبير حضار) و در خارج از كنار شما هيچ زندگی برايم ارزشی ندارد....

 و اين ها كه در آن طرف (تايمنی) تبليغ می كنند، خيال خود شان كردند كه فرار كردند و رفتند در آنجا گفتند كه خانه اين دولت آباد كه ما را در اينجا پناه داد اگر نه كجا می شديم(خنده حضار) آنها برای خود شان است. و شما مطمئن باشيد ما اينجا هستيم در كنار شما و از خدا خواستيم كه  در زندگی خود حقوق شما را هم از همه بگيرم. آن روزی كه حقوق را گرفتم، آن روز از خدا مي خواهم كه برای ما توفيق بدهد، توفيق شهادت را كه در بين شما شهيد بشوم(تكبير حضار) آخرین سخنرانی رهبر شهيد - 24 دلو 1373

 

یاشیوه زندگی علی(ع)واربگیر

یاچون پسرش حسین مردانه بمیر

یاجان بدهم براه آزادی خلق

یاتادم مرگ تن به ذلت ندهم  «خوشدل»

او صداقت را باخون خویش امضاء نمود واین پیام را نقش تاریخ ارزشی بنی آدم کرد:

من نمی گویم سمندر باش یاپروانه باش

چون بفکر سوختن افتاده ئی مردانه باش     «حافظ»

او اگر شهادت را برزیستن در شهرت ترجیح داد، برای این بود که او معنای زندگی را در مکتب علی آموخته بود وارباب معنا شده بود:

بردرارباب معنی زندگانی چیست دانی؟

یابه عزت زیستن ،یاباشرافت جان سپردن

برنتابد همت آزاده باربندگی را

گرشود آزاد ماندن،ورنشد،آزادمردن    «پژمان بختیاری»

 مردن بنام خوبتر اززندگی به ننگ

کان عزت وغنابود این ذلت وفنا  (حالت)

مرامرگ بهتر از این زندگی

که سالار باشم کنم بندگی  «فردوسی»

بله اکنون سخن از همان مزاری وسال یاد همان زنده همیشه جاوید است.

او که تا جام شهادت را سرنکشیده بود،متهم به ارتداد ومحارب بالله وخلق الله شد وانگ التقاط بر پیشانی بلند وبی مرز او حک کردند واو را با خدا والتجاء به در گاه خدا بیگانه نامید .

اویی که در همان آخرین سخنرانی یعنی شهادت نامه قبل از شهادت خود چنین لب به سخن گشوده بود:

ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم. 

....و اين را هم براي شما اطمينان می دهم كه كمك و ياری از خداست.

...و اين ماه، ماه خداست. و ماه رحمت است و ماهی است كه همه بندگانش را خدا به مهماني دعوت كرده و ماه اجابت دعا است، ما از شما تقاضا مي كنم كه در مسجدها، شب ها جمع شويد، احياء بداريد، و دعا بكنيم كه خدا شما را ياری بكند و اين ذلت گذشته سر شما تكرار نشود.

سخن از همان مزاریی است که چنان باران بی غل وغش وچون اشک  دوشیژگان«حرم سِرّ و عفاف ملکوت) طاهر وبی تظاهر ومثل درختات خودروی هزارستان گردن فراز وآزاده بود وستارگان به عشق چشمان او تهجد داشتند واو خود ساجد بود.

او ، به قول شهید دکتر علی شریعتی:

آنان که رفته اند«یعنی شهیدان» کارحسینی کردند وآنان که مانده اند«یعنی مای بازمانده از قافله شهادت» باید کاری زینبی کنند واگرنه همه یزیدی اند»

آری مزاری رسالت حسینی خود را انجام داد واکنون ما باید رسالت زینبی خویش را به سامان رسانیم واگرنه به قول شهید راه قلم وعلم ،شریعتی،همه یزیدی خواهیم بود.

سال یاد های شهید مزاری چگونه باشد؟

این سؤالی است که ازمدت ها پیش ذهنی بسیاری از یاران راستین  شهید مزاری را به خود مشغول داشته است اما بدلایلی نتوانسته بیان کنند وچون بغض گلو گیر در حنجره اش در کمون مانده است.

به امید لطف ورحمت خدا وفیض  روح مطهر پیشوای شهیدان مزاری بزرگ ، می خواهم این سؤال در کمون را آفتابی کنم وبه اندازه عقل وسواد خویش به سایه روشن های از پاسخ این سؤال اشاره کنم وامید وارم که فرزندان مکتب شهادت وشهامت وصداقت آن شهید راه خدا وخلق ، وفرهیختگان قوم وعالمان رسالت بدوش وروشنفکران ملی ومذهبی  جامعه ،نارسائی های این نوشته را سامان دهند ومشعل دانایی وآگاهی را برفرا راه نسل آزادی خواه وطن بر افروزند واین برادر کوچک خود را به سلام وکلامی راهنمایند وکج تابی های عبارتی را عیار کنند وباروایتی درایتی پیش کش دارند .

این سال یاد ها شایسته ی مزاری بزرگ نیست

من از سال یاد های که برای بزرگداشت یاد پیشوای شهیدان بابه مزاری در خارج از افغانستان وایران ،درکشور های مهاجر نشین اروپا وامریکا، برگزار می شود اطلاع دقیقی ندارم  لذا در این نوشته اگر سخنی از این بزرگداشت ها به اشارت وعبارتی گفته ام نه از سر اطلاع است بلکه مجملی است از آن اجمال ،روایتی است از آن حکایت .

درست چهارده  سال است که آن پشوای سرخ جامگان تاریخ ،از این خاکستان بار سفربسته  ودر جوار رحمت حق سلسبیل بقا می نوشد وخدمت مولای مقربان حق علی می کند.

در طول این چهارده سال از فراق تو تم قبیله واسطوره همه ی خوبی ها وزیبایی ها ،مزاری بزرگ،در گوشه گوشه جهان ، سال یاد در بزرگداشت او ویاران یک دل ویک رنگ او برگزار می گردد وتجمعی پدید می آید، سخن های گفته می شود وآخوندی فخر فروشی ها می کنند ورهبران هارت وپرتی به راه می اندازند ونازک دلانش در جلوت اشک می ریزند ودر خلوت بر ریش ملت می خندند ودر دنیای شهوت خویش می لولند .

اما ،آیا این بزرگداشت ها واقعا در شأن آن شهیدان از خودرهیده وبه خدا پیوسته  هستند؟

آیا ملت هزاره ،آن گونه که باید وشاید این سال یاد ها را پاس دارند ،پاس داشته اند؟

رهبران سیاسی جامعه هزاره چقدر به راه وآرمان شهید مزاری وفادار مانده اند؟

رهبران سیاسی در پیام های که در سال گرد شهید مزاری می دهند،چقدر باور وایمان دارند وبه محتوای آن چقدر آگا هند وعمل هم می کنند؟

چرا سال گرد ها روز به روز کم رنگ تر می شود؟

چرا رهبران سیاسی برای بزرگداشت شهید مزاری یک افغانی مصرف نمی کنند اما برای دختران سوگلی وپسران خرسک شکم خود میلیون میلیون افغانی خرج عیاشی شان می کنند؟

چرا رهبران برای سال نامه های بزرگداشت شهید مزاری یک افغانی هزینه نمی کنند؟

چرا رهبران سیاسی ما حاضر نیست خاطرات ،گفته ها،سخنرانی هاومصاحبه های

به یاد گار مانده شهید مزاری را پاپ کنند؟

چرا رهبران سیاسی هزاره گند کاری های خود را مستند به شهید مزاری می کنند اما از وفا وتعد شهید مزاری  خبری نیست که نیست؟

چرا رهبران سیاسی به بهانه وحدت ملی ،از بیان حقیقت ها ترفه می روند؟

چرا روشنفکران ما مداح رهبران سیاسی شده اند وبعنوان یک روشنفکر به کالبد شکافی اندیشه های شهید مزاری نمی پردازند وعمل کرد سیاسی واجتماعی رهبران سیاسی  ما را با عمل واندیشه های شهید مزاری عیار نمی کنند وبه نقد نمی کشند؟

چرا ما در تمام طول سال در خواب زمستانی به سر می بریم وفقط در روز 22 حوت از خواب بیدار می شویم ویاد مزاری را لقلقه زبان می کنیم ؟

چرا آنانی که دیروز مزاری را مرتد می گفت، امروز مهربان تر از دایه شده اند؟

چه اتفاقی افتاده است ، آنانی که تا دیروز علیه مزاری سخن می گفت امروز در کشور های اروپا  وامریکا برای سخنرانی کردن در بزرگداشت مزاری سفر های  آن چنانی می کنند وبا ریختن اشک تیمساح وبنام مزاری جیب مهاجرین را خالی می کنند ودر افغانستان وایران به خوشگذرانی می پردازند؟

چرا آنانی که برسر سفره مسیحی نشسته واقامت کشورهای اروپایی را گرفته اند امروز ازمبلغان  دوآتشه شهید مزاری شده اند؟

چرا آنانی که جاسوس همسایگان درمیان مهاجرین هستند امروزه سخن گویان مزاری در ایران واروپا شده اند؟

چرا آنانی که در هرات وفراه هزاره فروشی می کردند امروز سخنرانان مراسم سال یاد پیشوای شهیدان می شوند؟

چرا آنانی که قلم وقدم شان در خدمت نیات ومفکوره شخصی رهبران سیاسی هستند  ، درایام بزرگداشت پیشوای شهیدان،بنام مزاری سینه چاک می زنند وفلان رهبر سیاسی را ناجی می نامند ؟

چرا نویسندگان ما ، مقالات خود را بانام مزاری شروع می کنند اما سخن از مدح وثنای فلان وبهمان رهبرسیاسی است؟

چرا روحانیون ما همچنان در خواب خرگوشی به سر می برند؟

چرا روحانیون ما از راه مزاری ومکتب مزاری سخنی نمی گویند؟

چرا روحانیون ما به رسالت خود در برابر خون مزاری وشهیدان راه عزت ما ، عمل نمی کنند؟

چراروحانیون یاد مزاری را حتی در حد همان یک عکس زدن بر در ودیوار خانه های شان گرامی نمی دارند؟

چرا هیچ روحانی در  جامعةالمصطفی العالمیه یک پایان نامه در باره شهید مزاری و راه شهید مزاری ونقد رهبران سیاسی ما بعد از دوران شهادت شهید مزاری ونقد رهبری شهید مزاری ،نمی نویسند وننو شته اند؟

چرا روحانیون از این مسئله نمی گویند که اگر جهاد وپایداری سه ساله ی شهید مزاری در غرب کابل نبود ما امروز همین جایگاه  نیمه بیمارسیاسی واجتماعی را نداشتیم؟

چرا روحانیون ما برای مردم ما تبیین نمی کنند که اگر مزاری حقوق هزاره را مطرح می کرد نه حقوق شیعه را بر چه مبنای فلسفه سیاست روزگار ما بود؟

چراروحانیونی که این همه دم از شیعه می زنند، برای قانون مند کردند فقه شیعه در قالب تدوین قانون احوال شخصیه شیعیان ،اقدام نکردند؟

چرا روحانیون ما که مزاری را متهم به سید ستیزی وشیعه گریزی می کنند، وقتی فرزندان دانشور شیعه هزاره وسید،  قانون احوال شخصیه  اهل تشیع افغانستان را با خون دل تدوین وتبویب نمودند، هیچ مردی پیدا نشد که این مردان مرد را به عزت وکرامت تکریم وتقدیر کنند؟آیا اگر مزاری زنده بود واین رستاخیز علمی وتقنینی خلق می شد ،مزاری این فرزندان عزت وفضیلت هزاره را تکریم نمی کرد؟مورد تقدیر قرار نمی داد؟این رستاخیز علمی وتقنینی را بعنوان احقاق حق انسانی، بر پیشانی خورشید نمی نوشت؟وبه شکرانه محقق شدن این آروزی به گور برده شده نسل های دیروز ما ،مزاری جشن تاریخی بر پا نمی کرد؟پس چرا مدعیان شیعه وهزاره از این فرزندان هزاره تکریم وتقدیری نکردند؟ ونمی کنند؟ولی همین قانون را هرروز به ریش همدیگر می چسپانند ودر بدر سفارتخانه های خارجی میبرند تاچیزی گیرشان بیایند.

چرا روحانیون ما حتی اگر مزاری را قبول هم نداشته باشند ،مزاری را به نقد نمی کشند؟نقد مزاری نقد جامعه ما نیست؟پس اگر تعالی جامعه را می خواهید باید مزاری را نقد بی طرفانه وعالمانه کرد وکارکرد مزاری را با دو  رویکرد فلسفه تاریخ وفلسفه سیاست نقد کرد.ودر آن صورت نباید مشاوران شهید مزاری را نقدکرد؟

امروز اگر کریم خلیلی ومحمد محقق وشیخ قربانعلی عرفانی نمی گزارند که دوران رهبری شهید مزاری با دو رویکرد فلسفه تاریخ وفلسفه سیاست نقد شود ،غیر از این است که  گند کاری های این خداوندگاران تزویر وریا، رو می شوند؟چرا کریم خلیلی وعرفانی بیش تر از محمد محقق نگرانی نقد شهید مزاری هستند؟غیر از این است که محمد محقق در شمال بودند نه در کابل وبامیان ؟ونقد مزاری بیش تر دامن همین دو خداوندگار تزویر وریا ،را می گیرد تا دامن محمدمحقق؟

چرا روحانیون ما مثل شهید مزاری  از وحدت مرجعیت حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی سخن نمی گویند؟

چرا روحانیون ما مثل شهید مزاری مرجعیت آیت الله العظمی محقق را فصل الخطاب سیاست نمی دانند ورهبران سیاسی ما را به فصل الخطاب بودن ایشان دعوت نمی کنند؟

اگر مرجعیت آیت الله العظمی محقق فصل الخطاب بود آیا غائله کوچی وکوچیگری بادورویکر متفاوت از طرف رهبران سیاسی ما روبرو می شد؟

اگر مرجعیت آیت الله العظمی محقق کابلی فصل الخطاب منازعه رهبران سیاسی ما نبا شد،امسال غائله کوچی دوباره تکرا نمی شود؟وباز رهبران سیاسی ما اگر  یکی اعتصاب کنند دیگری درخانه اش به ریش این ملت نمی خندند؟

چرا روحانیون ما به این سؤال پاسخ نمی دهند که چرا مزاری در غرب کابل تنهای تنها ماند؟رهبران سیاسی ما کدام شان در غرب کابل در کنار شهید مزاری بودند؟وکه ها به پاکستان وایران علیه مزاری امضاءجمع می کردند؟وکدام یک از رهبران سیاسی ما شب شهادت مزاری از پاکستان اعلام کردند که ما با طالبان هیچ مشکلی نداریم؟

چرا روحانیون ما به این سؤال پا سخ نمی دهند که چرا ماجرای شهادت مزاری پیگری نشد ونمی شود؟   با این که طالبان  در دوران عمارت خود اعلام کرده بودند که ماحاضریم با حزب وحدت در روشن شدن شهادت عبد العلی مزاری ،همکاری کنیم  وهیئتی از طرف حزب وحدت به رهبری مرحوم استاد علی اکبر مهدوی به قندهار رفته بودند،اما چرا هیچگاه این ملاقات اعلام نشد ؟چرا نتیجه آن مذاکره هیچگاه مکتوب نشد وبه مردم وخانواده شهید مزاری اعلام نشد؟چرادیگر هرگز تکرار نشد؟در آن مذاکره طالبان چه گفتند؟شهادت مزاری را به چه کسانی نسبت دادند؟چه کس وکسانی در شهادت مزاری با طالبان همدست شده بودند؟چه کس وکسانی از طالبان خواسته بودند که مزاری را به سرعت به شهادت برساند؟

چرا هیچگاه از روشن شدن شهادت مزاری سخن گفته نمی شود؟

چرا هیچگاه شش هزار اسیر حزب وحدت در دست طالبان معلوم نشد که چه شد؟ووقتی طالبان به طارا بورا فرار کردند ،سرنوشت مردم هزاره ی در بند طالبان چه شد؟چرا حزب وحدت هیچگاه به خانواده های این مفقودین ویاشهیدان پاسخ گونبوده ونیست؟

امروز کدام جناح حزب وحدت پاسخ گوی  این مسئله است؟چرا هنوز مردم ما نمی دانند که شش هزار هزاره ی در بند طالبان  ویک ونیم هزار هزاره ی دربند در پنجشیر سرنوشتش چه شد ؟

والبته  ده ها اما وچرا های دیگر ودیگر ودیگر...

این بزرگداشت ها واقعادر شأن آن شهیدان

  از خودرهیده وبه خدا پیوسته  هستند؟

شهید مزاری ویارانش شهیدان  راه عزت وآزادی ملت وآئین ما است ونباید یاد آنان را با دیگر بزرگداشت ها اشتباه گرفت  وخدای ناکرده تا حد یک فاتحه به رسم وعادت وننگ زمانه تقلیل داد.

یاد بودی  در شأن آن پرندگان سبک بال عاشق است که توأم با خود آگاهی وخود شناسی باشد ، نه خود ناشناسی وراه گم کردن.

آن شهیدان جان دادند تا ما آزاد از قید وبند استبداد سیاسی ومذهبی باشیم وبعنوان یک انسان دارای کرامت انسانی وبعنوان یک شهروند دارای حرمت شهروندی ودارای حقوق شهروندی متساوی باشیم.

پس سال یاد ها وبزرگداشت های در شأن آن شهیدان است که مادر آن سال یاد ها وبزرگداشت ها به زمان شناسی در متن زندگی دست یابیم ودرد آگاهی وآگاهی درد پیداکنیم وروح جمعی ما به بار وبر نشیند ، نه آن که خود خواهی های کور وبنیاد سوز وکیان برباد دهی ما بر افروخته گردد.

بنا بر این در این چهار ده سال بزرگداشت شهید مزاری ، ما به این دست آورد های شهادت مزاری دست نیافته ایم ،پس این بزرگداشت ها وسال یاد ها در شأن شهید مزاری نبوده ونیست وباید رجعت دوباره کنیم وفصل عاشقی را دوباره بخوانیم وروایتی رااز سر آغازیم ودرایتی بجوییم وحکمتی بدرویم. 

ملت هزاره ،آن گونه که باید وشاید این

سال یاد ها را پاس دارند ،پاس داشته اند؟

ملت هزاره ملتی بود که از هیچ گونه حقوق شهروندی بهره  ی نداشت ودر امتداد تاریخ نقش آفرینان بی نقش بودند.

ملت هزاره با این که از ساکنان بومی وباستاتی افغانستان بودند وآثار باستانی وتمدنی این ملت در وجب به وجب خاک مقدس افغانستان، قامت آراسته وشکوه بخشیده وافغانستان را در ردیف گهواره تمدن قرار داده است واز تمامت ارضی این کشور دربرابر هجوم بیگانگان دفاع کرده اند وبا خون خویش بستان های کشور را لاله زار وعطرآگین نموده است.امااز مواهب خداداد وحقوق مدون وحق حیات کرامتمندانه هیچ نصیبی نداشتند ودر برهه ی از تاریخ بعنوان برده وغلام وکنیز به کشور های همجوار فروخته شدند ودر داخل کشور هم حق حیات انسانی نداشتند .

اما مزاری تنها رهبری بود که داعیه باز گشت به حقوق طبیعی انسانی وحق شهروندی متساوی بر اساس نفوس را داشت وبرای محقق شدن این حقوق اساسی ملت هزاره از جوانی وعشق به زن وفرزن گذشت وفریاد می زد که :

تعهد کرده ام که دررابطه با حقوق سیاسی ومذهبی شما هیچ وقت وارد معامله نشوم وخیانت نکنم.

هر كس اين خيال خام را كرده كه ... مي تواند صاحب اصلي اين انقلاب را حذف كند، اين خيال خامي بيش نيست. ما فقط نمي خواهيم كه آشوب كنيم. ما نمي خواهيم كه دنيا بگويد كه در انقلاب شان خيانت كرد، سر چوكي مي جنگند. ولي هستيم، كسي قدرت حذف كردن اينجا را ندارد، بشرط كه شما مردم آگاه باشيد، تزلزل از خود نشان ندهيد، براي خوش خبري و موزه پاكي باز دسته دسته براي اين حكومت وارداتي تبريكي نرويد.((سخنراني رهبر شهيد هنگام ورود به كابل 371 1) )

من معتقدم در اينجا در طول تاريخ گذشته افغانستان حكومت ملي و اسلامي بوجود نيامده. اما يك خاندان و تعداد قدرت طلب بالاي مردم ظلم كرده است. اكر ما در اينجا بياييم يك حكومت اسلامي كه مردم ما مي خواهند به وجود آوريم كه در آن حق همه مليتها تعيين شده باشد، اين باور، باور درستي مي باشد. ولي سلسله تاريخ وقتيكه آورده بود بالاي ما هم قبولاند. اينجا براي شما واضح مي گويم در افغانستان دشمني مليتها فاجعه بزرگي است. در افغانستان برادري مليتها مطرح است. حقوق مليتها يعني برادري مليتها. دو برادري كه در يك خانه زندگي مي كنند چطور برايشان حق قائل اند كه در اين خانه من هم حق دارم آنهم حق دارد. اين برادري است نه دشمني. بلي اين عناصر قدرت طلب و جاه طلب است كه در اين مسأله به عنوان نژاد و غيره استفاده مي كنند براي سيادت شان.(( سخنراني رهبر شهيد - 8 / 2 /1372 ))

در آيه اي كه قرائت كردم، قرآن كريم خطاب مي كند به «ناس» يعني «مردم»، «ياايهاالناس» يعني «اي مردم!» در اينجا نمي گويد كه اين «مردم» مؤمن است يا غير مؤمن. نمي گويد كه مردم پيرو مسيح است يا پيرو اسلام، يا پيرو موسي. يا اصلاً پيروي از اديان را قبول ندارد. قرآن صدا مي زند: «اي مردم ما شما را از يك مرد و زن آفريديم» يعني اگر مسيحي هستيد، اگر مسلمان هستيد، اگر يهودي هستيد، همة تان را از يك مرد و زن خلق كرديم. لهذا در خلقت تان هيچ تبعيضي نيست. اينجا نمي گويد كه تعدادي را از دو مرد و يك زن خلق كرديم يا از دو زن و يك مرد. مي گويد از يك مرد و يك زن خلق كرديم؛ آنگاه شما را شعبه، شعبه و قبيله، قبيله قرار داديم؛ حرف در اينجاست: اسلام مي آيد اين را كه قيافه ها فرق دارد و نژادها فرق دارد، صحه مي گذارد و مي گويد كه ما شما را قبيله، قبيله خلق كرديم. ما چرا قبيله، قبيله خلق كرديم؟ «لتعارفوا»: تا يكديگر را بشناسيد. پس در اينجا مي بينيم كه اسلام اين قوم و آن قوم را و اين كه هر كسي بنام قوم و طايفه اش ياد شود، صحه گذاشته است و اين جرم نيست. اگر ما مي گوييم: هزاره، يا تاجيك، يا پشتون، يا ازبك، اين امر از نظر اسلام هيچگونه محكوميتي ندارد.

مشكل افغانستان هم بر سر اين مسأله است. اگر اقوام ساكن در افغانستان، هويت و شخصيت و حقوق همديگر را نفي نكنند، اگر كسي در اينجا ظلم نكند، حق ديگري را ضايع نكند، ديگر مشكلي وجود ندارد. تمام جنجال ها و درگيريها بر سر همين مسألة امتياز طلبي و حذف همديگر است. اين امتياز طلبي يكدفعه در چهرة مذهب است، يك دفعه چهرة نژاد است. اما ما معتقديم آنچه كه فعلاً در افغانستان جريان دارد، بخاطر مسألة نژاديست. تضاد مذهبي است اما كم رنگ است. تضاد اصلي بخاطر نژاد است.((سخنراني رهبر شهيد - 5 /10/   1373))

ما سرزمين افغانستان را سرزمين مان مي دانيم. اين خاك را براي آزاديش بيش از يك ميليون شهيد داديم، وجب به وجب از اين ميهن را دفاع مي كنيم و بدين معني نيست كه ما حق نداشته باشيم، ما سرنوشت خود را تعيين نكنيم. اگر بي تفاوت باشيم، اتحاد خود را حفظ نكنيم، مي توانند ما را 300 سال ديگر باز حذف كنند، آنوقت براي «جوالي گري» باشيم!!

خيال خامي در سر دارند، امروز مردم قهرمان ما سبب تحولي بزرگ شده اند. جهان را متحول ساخته اند. و بايد اين مردم محروم حق زندگي كردن، حق تعيين سرنوشت خود را داشته باشند و خواهند داشت. ((سخنراني رهبر شهيد در جمع مردم مزارشريف))

این مزاری بود واین گونه حق می خواست ، حق متساوی برای همه،وجامعه ی می خواست که همه با هم در کنار هم ،همه باهم برادرباشند نه ارباب وبرده.

او جامعه ی را می خواست که حکومت برای همه حق قائل باشد وهمه در حکومت نقش وحضور داشته باشند.

این چیزی است که دشمنان آن را انکار نمی کردند وجنگ آنان نیز با مزاری برای همین بود.آن ها با مزاری برای آن می جنگید که مزاری برای هزاره ها حق حکومت می خواست:

جناب آقاي احمدزي وزير به اصطلاح داخله يكي از بچه هاي دوازده سالة اسير ما را مي گيرد با سيلي به صورتش مي زند كه : شما حكومت مي خواهيد! سخنراني رهبر شهيد - 19 / 3 / 1372

رهبران سیاسی جامعه ی هزاره چقدر

 به راه وآرمان شهید مزاری وفادار مانده اند؟

پاسخ به این سؤال بسیار دشوار است وهم بسیار آسان .دشوار است چون رهبران، وجدان روحانیون وقلم ودهان روشنفکران  ما را خریده است وامروزه وجدان روحانیون ودهان وقلم روشنفکران ما در خد مت رهبران سیاسی ما هستند وایندو جماعت به قلب تاریخ مشغول اند وبرای رهبران سیاسی ما معجزه می تراشند چنان که شنیده شده است که سید محمود هاشمی ارزگانی در مراسیم بزرگداشت مرحوم سید مصطفی کاظمی ،در بیان کرامات ومعجزات مرحوم سید مصطفی گفته بود:

من شهادت می دهم که علم  شهید کاظمی در اقتصاد علم لدونی بود.

عده ی از روحانیون وروشنفکران ما هم برای رهبران سیاسی معجزه می تراشند وقلب تاریخ می کنند.

لذا پاسخ به این سؤال بسیار دشوار است وبه شق القمر می ماند.

اما آسان است ،چون   رفتار وعمل کرد شهید مزاری بسیار روشن وشفاف است ومجموعه سخنرانی ها ومصاحبه های که از آن عزیز بیاد گار مانده است مانفیست مزاری است وبسان خورشید می درخشند وفهم راه واندیشه مزاری فقط دو چیز می خواهد1 – ایمان 2 تعهد.

واین دو چیز چیزی است که نیاز به سال ها درس خواندن ومغالطه بازی  ندارد ومردم ما هم این دو را دارند.

پس خود می توانند قضاوت وداوری کنند که رهبران سیاسی جامعه ی هزاره چقدر

 به راه وآرمان شهید مزاری وفادار مانده اند؟

رهبران سیاسی در پیام های که در سال گرد شهید مزاری می دهند،چقدر باور وایمان دارند وبه محتوای آن چقدر آگا هند وعمل هم می کنند؟

دراین باره می توانم با ایمان ویقین قاطع بگویم که رهبران سیا سی ما به محتوای پیام های خود هیچ گونه تعهد وایمان ندارند چون هیچ گاه این پیام ها را خود شان نمی نویسند ودر نتیجه نمی خوانند واگر می خوانند ایمان ندارند ودر نتیجه تعهد هم ندارند.

در این رابطه همین قدر بگویم که پیام های رهبران سیا سی ما که سال یاد شهید مزاری در  مشهد خوانده می شود در همین مشهد توسط روحانیون وروشنفکران اجیر شده رهبران سیاسی  نوشته می شود .

اگر روزی مصلحت وشرایط اقتضاء کرد ، من آن افرادی  را که  برای سال گرد شهید مزاری  بنام آقای کریم خلیلی ،محمد محقق وشیخ قربانعلی عرفانی  پیام می نویسند برای مردم خواهم نوشت.

اگر بنا باشد به تک تک آن سؤالات مطرح شده پاسخ داده شود ،مثنوی هفتاد من کاغذ می شود واین از توان یک نفر بر نمی آید.بنا بر این ،به یک مسئله اساسی می پردازیم وآن این که چه باید کرد؟

چه باید کرد؟

در پاسخ به سؤال چند طرح را پیش مردم ورهروان آن شهید راه آزادی وکرامت انسان ی پیش کش می کنم:

1 – نهادی تحت عنوان مزاری شناسی ایجاد شود .

2 – نهاد ویا مرکز مزاری شناسی ،در درجه اول سخنرانی ها ومجموعه مصاحبه ودست نوشته های مزاری راجمع آوری کند ودردرجه دوم این نوشته هارا به زبان های زنده دنیا ترجمه کند وبه دانشگاه های بزرگ دنیا وکتابخانه های جهان هدیه کند تا دنیا با مزاری واندیشه مزاری آشنا شوند وروی آن کارکنند.

3 – مرکز مزاری شناسی،سایت تخصصی مزاری شناسی داشته باشد.

آیا جای سؤال نیست که برادران تاجیک ما چندین سایت با محوری اندیشه های احمدشاه مسعود دارند وما چرا تاهنوز یک سایت آبرو مندی که بتواند هویت ما واندیشه های شهید مزاری را باز تاب دهد نداریم؟

4 – بخشی از وجوهات شرعی به این مرکز اختصاص داده شود.

5 – این مرکز از طرح های مزاری شناسی حمایت کنند.

6 – مرکز مزاری شناسی طرح های برای مزاری شناسی راهکارهای  برای شیعه شناسی وهزاره پژوهی به جهان ارا یه کند.

7 -  مرکز مزاری شناسی مراکز تحقیقاتی وپژوهشی در سراسر ولایات کشور وکشور های اروپای مهاجر پذیر وهزاره نشین ایجاد کند.

8 – مرکز مزاری شناسی واحد تحت عنوان باز شناسی استعداد های درخشان نسل هزاره ایجاد کند واستعداد های درخشان را باز شناسی نموده مورد حمایت قراردهد.

9 – بورسیه های دانشگاهی هیچ گاه نصیب فرزندان بی بضاعت وکم بضاعت نمی شود ،مرکز مزاری شناسی واحد تحت همین عنوان ایجاد کند وفرزندان بی بضاعت وکم بضاعت جامعه را تحت پوشش بگیرد.

 -10 مزاری به تاریخ افغانستان وسرگذشت جامعه هزاره بسیار اهتمام داشت ،مرکز مزاری شناسی واحد تحت عنوان تاریخ شناسی ایجاد کند واین واحد، واحد دیگر ،واحد شخصیت شناسی را بعنوان زیر مجموعه خود  ایجاد کند.

سال یاد های شهید مزاری چگونه باشند؟

1 – سال یاد های شهید مزاری از این حالت برون شود وبدل به یک بزرگداشت بین المللی گردد.

2 -  خائنین به مردم حق سخنرانی در بزرگداشت های  شهید مزاری را نداشته باشند.

3 – خائنین فقط آنانی که در غرب کابل از پشت خنجر به قلب ملت زدند ،نیست بلکه خائنین کسانی هستند که درهرات وفراه دست به هزاره فروشی می زدند وبنام معامله زمین خون ملت را می مکیدند وکسانی که جاسوس بیگانگان هستند ونقاب مزاری خواهی را برچهره زده اند.

4 – در بزرگداشت های شهید مزاری از شخصیت های نهضت های آزادی بخش جهان دعوت شود تا از مزاری ونهضت بین المللی مزاری سخن بگویند.

5 – پیام هیچ رهبری خوانده نشود مگر این که آن رهبر تمام هزینه های سال یاد مزاری را تقبل کنند ویک ویژه نامه تحقیقی وکاربردی چاپ کنند.

6 – کمیته ی برای بزرگداشت سال گرد شهید مزاری ایجاد شود که این کمیته برنامه های سال یاد های سال بعد را قبلا اعلام کند وبرای سال یاد مزاری فراخوان مقاله وکتاب بدهد.

7 – کمیته بزرگداشت شهید مزاری با هماهنگی مرکز مزاری شناسی سمینار های مزاری شناسی  ونقد عمل کرد های دولت ها در قبال مردم هزاره برگزار کنند.

8 – کمیته بزرگداشت شهید مزاری ،هرسال نرم افزارهای را در باره مبارزات واندیشه های شهید مزاری تهیه نموده به شرکت کنندگان اهدا کند.

9 – هزاره های ارو پانشین دارای امکانت وآزادی های بیشتری هستند،بزرگداشت شهید در این کشور ها بصورت سمینار وکنفرانس برگزار شوند.

10 –  هزاره های مقیم امریکا واروپا ،سخنرانان پولی دعوت نکنند وبرای بزرگداشت شهید مزاری فراخوان مقاله وکتاب بدهند واز صاحب اثر برگزیده برای سخنرانی دعوت کنند تا عیاشان ومفت خوران  طوطی صفت دشت شان از سر مردم کوتاه گردند.

11 – بزرگداشت مزاری باید باز تاب دهنده هویت عقلانی وعاطفی ما باشد.

12 – بزرگداشت  مزاری باید پیوند دهنده وحدت هزاره های جهان باشد.

43 – بزرگداشت مزاری  در داخل افغانستان باید بر وحور اندیشه های وحدت ملی  وعزت هزارگی شهید مزاری باشد.

14 – بزرگداشت مزاری تبدیل به یک فرهنگ شود.

 

Ü  چراغعلی -این تعبیر از برادر عزیز وشاعر گرانقدر وطن حسین حسین زاده«ارژنگ» سراینده شعر ماندگار «چراغعلی» است



اسدالله جعفری
25 مارچ 2009
  
  
Copyright © 2005-2009 www.khorasanzameen.net