تاریخ افغان ها، فصل بیست و هفتم – تسخیر پنجاب توسط انگلیسها بازگشت برویۀ نخست

 

نویسنده: ژوسیف. پیری. فیریَر، قبلا شارژدافیر و بعدا معاون – جنرال ارتش پارسیان

 

برگردان انگلیسی ازمتن فرانسوی: کپتان ویلیام جیسی، لندن، مارچ 1858

 

برگردان فارسی ازمتن انگلیسی: سهیل سبزواری

 

پافوس، نوامبر 2009

 

فصل بیست و هفتم – تسخیر پنجاب توسط انگلیسها

 

اشغال پنجاب توسط انگلیسها، ازدست دادن پشاورواتک توسط دوست محمد، عقب نشینی اوبه کابل، سیاست کهندل خان درکندهارپس ازبازگشت پارس، بازنگری امورهرات، یارمحمد خان وانگلیس، میجرپاتینگروکلونل ستودارت، عزیمت ستودارت به بخارا، ملاقات بین میجرپاتینگر وشیردل خان، عواقب جدی آن، برخورد یارمحمد، میجرتاد درهرات، معاهده با شاه کامران، قدرت کامل یارمحمد درقلمرو، صحنۀ یک نان شام با یارمحمد، توطئه های او، معامله اوبا شاه کامران، سوئ تفاهم بین میجرتاد ووزیر، دین محمد خان، تصویب برخورد میجرتاد توسط مدیران کمپنی هند شرقی، دساتیررسمی بآن افسر، بدایمانی یارمحمد، مشکلات موقعیت میجر تاد، خیانت یارمحمد، توقف کمک مالی به شاه کامران وخانواده او، تقاضاهای تازه وزیربالای میجرتاد، پیشنهاد متقابل تاد، ترک هرات.

 

انگلیسها باردیگربا اشغال پشاور و اتک خود را بشیوه مستقرساختند که مانع بیرون نمودن سهل خویش شوند؛ دوست محمد به کابل برمیگردد، جائیکه کمترازهمیشه مصئون بوده وبا نظرات نهائی همسایگانش توافق کمتردارد. اگراومتاسف باشد که نتوانست مناطق اشغالی خود را نگهدارد، حداقل توانست به رعیتش اثبات کند که قضاوتش درست بوده، حمله بالای انگلیس بی احتیاطی بوده وحالا آنها خطرناکترازهروقت دیگراند. شکست اوتوجیه سیاست گذشته او بوده وبا تغیرآن، حالا دربدترین حالت ممکن قراردارد. انگلیسها بخاطرسلاح برداشتن بمقابل ایشان در1848 از او متنفرشدند: اوبرای افغانها یک فرد مشکوک بوده وآنها مظنون اند که او همیشه آماده ومتمایل به معامله با کمپنی هند شرقی است. درحقیقت آیندۀ اوبرای همه بی اهمیت ونامعلوم است؛ سرنوشت امیر و سلطنت اومسئله ایست که فقط زمان میتواند آنرا حل کند.

 

موقعیت کهندل خان درکندهارنسبت به برادربزرگش بمراتب شرم آورتر است. نشان داده شد اوچطورپس ازشکست دادن شهزاده صفدرجنگ، اختیارقلمروی خود را ازسرمیگیرد. پس ازاین او درمییابد که درپهلوی منازعه با اکبرخان ویارمحمد خان، باید اغتشاشهای هزاره های پشت کوه وبلوچهای را سرکوب کند که درحوزه قدرت اوقراردارند. اما سرداران ولایت اومانند کابل یاغی نبوده واومشکلات کمتری نسبت به دوست محمد دارد؛ استعداد سیاسی او باندازه امیرخوب نیست، اما برای موقعیت او کافی است. سرداراخترخان یگانه کسی است که میتوانست برایش مضر باشد، اما با درنظرداشت خدماتی که بهنگام تحکیم دوباره قدرت او به شهزاده انجام داده وروابط خانوادگی که بین آنها وجود دارد، کهندل خان تصمیم میگیرد اورا ازناحیه زمینداورخارج سازد؛ اودراینجا درقلب قبیله خویش (علیزی) مستقربوده، درپایان 1847 با یک قوت زیاد مورد حمله قرارگرفته ومجبورمیشود به هرات فرارکند. این حادثۀ بسیارخوبی برای یارمحمد خان است، چون اوازنفوذ این سرداربالای قبایل افغان درجنوب وامکانات اوبا خبربوده ومیتواند آنرا بمقابل روسای کندهاراستفاده نماید. وزیربا نصب اخترخان درناحیه غورواقع درمرزکندهاروقریب زمینداور تدابیروقایوی کهندل خان را خنثی میسازد که قبیله علیزی تقریبا تمام آنرا ترک کرده و به رئیس خود درمحل جدید میپیوندند. این حقیقت درایجاد تفاهم مدنظرگرفته نشده بود که مدتها قبل بین کهندل خان ویارمحمد قطع شده بود؛ ازاین زمان تعامل بین آنها با خشونت افزایشی دوامدارمشخص میشود: بسیارمشکل است نتیجه این خصومت را ازقبل دانست، افغانستان کشوریست که درآن هیچ چیزی را نمیتوان پیشبینی کرد.

 

یک خواهش بخاطرجلوگیری ازضرورت برگشت به تاریخ کابل وکندهار مولف را وادارساخت تا آنرا بدون وقفه ادامه دهد؛ اما چون چیزی برای افزودن وجود ندارد، پیشنهاد میشود به هرات برگشته وحوادثی را شرح دهد که پس ازرفع محاصره محمد شاه رخ داده است: دوران اعادۀ شاه شجاع درتخت سدوزیها درکابل توسط انگلیسها واستقلال هرات دروقت شاه کامران.

 

باوجودیکه عقب نشینی پارسیان ونجات هرات باید حساسیت برتانویها را کاهش میداد، لارد اکلند کمترین اصراری درغیرعادلانه ترین تهاجم این  قلمرو نمیکند.

 

قبلا گفته شد شاه شجاع با بدرقۀ ارتش انگلیسی-هندی اولا اختیارکندهار را بدست میآورد؛ اودرهمآهنگی با سُردبلیو ایم ناتن (نماینده سیاسی برتانیه دردربارکابل) موافقه میکند تا چند قطعۀ ارتش را برای تسخیر هرات بآن شهربفرستند. دلایلی باعث میشود ازاین برنامه صرفنظرشود، چون اهمیت هرات پس ازعزیمت ارتش پارسیان دردرجۀ دوم پنداشته میشود؛ درپهلوی آن شاه شجاع اظهارمیکند امیدواراست برادرزاده اش، شاه کامران بخاطرکمک انگلیسها سپاسگذارباشد. اما این دلایل فقط باین خاطرگفته میشود تا حالت حقیقی اوضاع پنهان گردیده و بخاطرپیشبینی رنجش واثرات اخلاقی زیان آوردرباره حقیقت اتحاد افغانها که وفاداری وایمانداری آنها بسیارمشکوک است. مراسلات میجرپاتینگرکه پس ازرفع محاصره درهرات میماند وکلونل ستودارت که با اویکجا شده وبعدا اولتیماتوم را به شاه پارس میبرد دربرگیرندۀ ضمانتهای است که باعث تعویق این تدبیرمیشود. آنها به سُرناتن خبرمیدهند یارمحمد ممکن است بحیث حاکم مستقل واقعی هرات درنظرگرفته شده وپس ازتوصیف او بحیث یک مرد پرانرژی ومخالف با نظرات جاه طلبانه آنها، چنین پایان میدهد: اوپست ترین آدم درآسیای میانه است. بآنهم آنها قدرت واژگون سازی او را به کمک کامران وهراتیان پذیرفته واین انگیزه واقعی است که باعث تعویق برنامه ناتن واصلاح برنامۀ اولیه اشغال نظامی هرات میشود. لذا آنها به واژگونی وزیرازطریق دپلوماسی اعتماد میکنند؛ اما شورای کلکته بسیارزیاد با همنوائی بخت حساب میکند که تا اینزمان در اجرای برنامه های افغانستان موفق بوده ونظارت یارمحمد خان مظنون تمام محاسبات ایشان را مغشوش میسازد.

 

پس ازعقب نشینی شاه پارس در1838 میجرپاتینگربه پرداخت هزینه سربازان هرات با پول تهیه شده توسط کمپنی هند شرقی ادامه میدهد. مساعی او و کلونل ستودارت عمدتا بخارنجات هراتیان رنجورازقحطی وممانعت فروش آنها توسط یارمحمد به یوزبیکها است؛ عواید دولت به پایان رسیده و وزیر پول دیگری ندارد بجزادامه تجارت انسان فروشی، اما انگلیسها مکلف بودند بخاطرتوقف آن، پرداخت تقاعد به شاه کامران وروسای عمده هرات را بگردن داشته باشند. این تدبیرهدف را برآورده نساخته وافسران برتانوی بزودی ازمعاملات نادرست یارمحمد شکایت میکنند؛ بنظرآنها، انگیزه عبارت ازحمایه مردم شهربمقابل حاکم مستبد ایشان بوده است. من پس ازتحقیقات گسترده باین نتیجه رسیدم که آنها در اشتباه اند؛ این آقایان امیدواربودند سپاسگذاری بخاطرپشتیبانی حکومت هرات ازکلکته و ترس ارتش برتانوی درهمسایگی کابل باید یارمحمد خان را مجبوربه تسلیمی درمقابل خواهشات ایشان کند. بخصوص کلونل ستودارت خود را مربی فرض نموده وتوقع داشت باید اطاعت شود؛ او اغلبا با گرایش خشن با وزیربرخورد نموده وبعوض اینکه به منافعش خدمت نماید اورا مستحق توهین میسازد.عواقب آن، فرمان شاه مبنی بر ترک هرات میباشد؛ بعلاوه، برخورد غیرمحتاطانۀ او پاتینگررا نیزدر موقعیت خراب قرارمیدهد. ستودارت رخصت شده وبه بخارا میرود، جائیکه وظیفه دیگری برایش داده میشود، ولی فقط بواسطه تدبیربسیار خوب است که پاتینگرمیتواند اجازه باقی ماندن درهرات بدست آورد، جائیکه بزودی با مشکلات جدی روبرومیشود؛ مشکلات ایجادی دررابطه به بعضی امتیازات خواسته شده ازوزیردربدل کمکهای نقدی کمپنی هند شرقی است. امتیازات مورد سوال عبارت بودند از: اصلاح حکومت در هرات واعتماد اداره آن به اجنتهای برتانوی؛ اشغال ارگ توسط دوقطعۀ منظم هراتیان تحت فرماندهی انگلیسها؛ وتسخیردوباره قلعه غوریان که ازپایان 1837 دراختیارپارسیان است.

 

وزیرتمام این پیشنهادات را رد نموده وتفاهم موجود که توسط ستودارت خدشه دارشده بود، کاملا با میجرپاتینگرقطع میشود. پاتینگربا دریافت اینکه تقاضاهایش قبول نشده، پرداخت کمک مالی برای روسای افغان را قطع میکند؛ اما یارمحمد با درک اینکه این پرداختها حق اکتسابی و استمراری اومیباشد، این توقف را غیرقانونی وغیرعادلانه میپندارد. او بتاریخ 30 جنوری 1839 برادرخود، شیرمحمد خان را نزد میجرپاتینگر میفرستد تا توضیحات ارائه نماید. افغانها دربین ملل اروپائی وشرقی غیرمودب بوده وگفته میشود رئیس افغان رسالت خود را با چنان خشونتی اظهارمیدارد که میجرپاتینگر بیکی ازخدمه هایش (یک هراتی) فرمان میدهد برایش دروازه را نشان دهد؛ غوغا برپا گردیده و خدمه های شیر محمد خان با شنیدن جیغ وفریاد های اوبکمک آقای خود شتافته واورا از موقعیت بیعزتی اش نجات میدهند: سرداربا خشم وغضب بنزد برادرش برگشته و دست خدمۀ کش کننده او(خدمه بدبخت میجر)، فورا به فرمان وزیربخاطرجرات دست بالا کردن بالای رئیس افغان بریده میشود. اوبعدا فرمان میدهد سرتیپ لعل محمد خان قلعه بیگی خانه افسربرتانوی را با دوصد نفرمحاصره نموده وهرگزازنظارت اودست نکشند که فرمان فورا عملی میشود.

 

یارمحمد خان ازتمام توطئه های چیده شده توسط نماینده برتانیه بخاطر محروم سازی اوازقدرتش خبرداربوده ولذا متاسف نیست ازاینکه فرصتی بدست آورده تا برایش بفهماند که کمترین تحقیری ازاقدامات او نصیبش نشده است؛ اوبا زیاده جوئی وچیره دستی تدبیرنموده وبا تاکید ازاستقلال خویش با تقاضای انگلیس مقاومت نموده وخود را باندازه کافی خم میکند تا برای سازشی پس ازاین گسستگی اجازه دهد. اودراتخاذ این شیوه، هیچ چیزدیگری بجزازثروتمند سازی خود درنظرنداشته و فیصله میکند از روزیکه آنها تامین خزانه را قطع کرده اند، چیزدیگری نخواهد. یارمحمد به مولف گفت، "آنها میخواستند مرا غارت کنند، نابود سازند وشاید هم بدتر، من باید احمق بزرگی باشم اگرازآنها پیش نباشم".

 

میجرپاتینگردانش خوبی ازخصایل مسلمانان آسیا، تنوع وانعطاف پذیری درمعامله با ایشان دارد؛ لذا او بزودی ازنظارت محافظینش رهائی یافته ومذاکرات خود را دردربارشاه کامران تجدید میکند، اما فقط با از سر گیری پرداخت کمک مالی که موقتا قطع شده وآزادی خود را بدست میآورد. با وجودیکه شهزاده، دربار و وزرا بطورمطلق توسط انگلیس حمایه مالی میشوند، هیچکس ازاین حقیقت قدردانی ننموده وحتی بآنها احترام نمیگذارند، چون اینها میدانستند که سخاوت ایشان تا اندازه زیادی بمنافع خودشان است تا منافع هراتیها. یارمحمد نیزهرگزساده لوح نبوده، ازمارچ 1839 درمکاتبه با دربارپارس قرارداشته وتلاش میکند پشتیبانی ایشان را بمقابل آنها کمائی کند. دراین زمان است که او به محمد شاه پیشنهاد میکند ارتش خود را با شهزاده کندهاریکجا نموده وبا تهاجم شاه شجاع مخالفت کند؛ اما مارش سریع برتانویها بطرف آنشهر وتاخیرشاه پارس درتهیه کمک مالی برای پیشبرد جنگ، باردیگر وزیر را وادار میسازد خود را به انگلیس بچسپاند که بیشترین منفعت را دربین هردو دارد. او با اتخاذ پلان مطابق روز، اولین کسی است که تبریکات خویش را به شاه شجاع بخاطرموفقیتش میفرستد. میجرپاتینگرنمیداند دروسط تمام این نوسانات درسیاست وزیر، کدام طرف را بگیرد ولی با یک احساس مسرت غیرقابل اظهارمیشنود کمپنی هند شرقی میخواهد اورا با فرستادن جانشین از زنجیرها آزاد سازد.

 

میجردارسی تاد مربوط توپچی، معاون ومنشی نظامی سُردبلیو ایم ناتن، افسرمسئولی بود که توسط گورنرجنرال ازلودیانه به شکارپورهمرای شاه شجاع رفته و بعدا با ارتش به کندهارمیرود، جائیکه هیئت تبریکیه به شاه توسط یارمحمد میرسد. این افسرصاحب دانش نهانی زبان پارسی وامور آسیای میانه است که بهنگام خدمت شاه پارس فراگرفته وبحیث نماینده به دربارهرات در15 می 1839 انتخاب میشود. مواد آتی دساتیری است که اودریافت میکند:

 

1. دریافت تمایلات واحساسات شاه کامران ودربارش بمقابل حکومت انگلیس واگردریابد که با وجود مفاد حاصله ازانگلیس، بازهم حکومت پارسیان را مطلوب بدانند، دریافت علت نارضائیتی ورفع آن با انجام هرچه درقدرت دارد.

2.  مذاکره معاهده اتحاد با شاه کامران.

3. ارایۀ نامه تحریری تاوان برای یارمحمد بخاطربرخوردات گذشته و تامین اعتماد اوبرای آینده، اما بدون اطمینان سپردن حکومت کشورباوو خانواده او.

4. توجه به روابط مالی کمپنی هند شرقی با دربارهرات.

5. بردن افسران توپخانه وانجنیربخاطراعاده وترمیم استحکامات شهر.

6. تعین مرزی که (اگرممکن باشد) پارس را ازهرات جدا سازد.

7. تفهیم اهداف سیاست برتانیه برای روسای بخارا وخیوه؛ پس ازانتقال این دساتیر، میجرپاتینگررا بحیث نماینده انگلیس درهرات گذاشته و به کابل برگردد.

 

چنین بود دساتیرانتقال شده به نماینده برتانیه؛ اما بنظرمیرسد دراینجا چیز های مخفی نیزبوده است: بهرصورت، فقره آخری ماده سوم، جائی برای حدس وگمان میگذارد – هرچه باشد، میجرتاد درجولای 1839 به هرات میرسد. اومساعی بخرچ میدهد تا وظیفه سپرده را اجرا نموده وتفاهم قلبی بین شاه کامران، وزیر وخودش ایجاد کند؛ مساعی او دراول موفقانه است، چون دراگست 1839 یک معاهده اتحاد ودوستی با شهزاده سدوزی انعقاد میکند. استقلال قلمروی هرات توسط انگلیسها تضمین شده و بزرگترین منابع پولی دراختیارروسای آن قرارداده میشود، بشرطیکه تجارت بردگان پایان یافته وتمام مکاتبات با دربارهای دیگرمتوقف شود، مگراینکه به اجازه نماینده برتانیه صورت گیرد. مجموعه پولی ماهانه مساوی به عواید قلمرو قبل ازمحاصره برای حفظ ومراقبت حکومت اهدا میشود، چون زمینها برای 18 ماه بدون زراعت بوده وتمام کارها ازآغاز خصومتها قطع شده اند.

 

کمپنی هند شرقی پیشرفت زیادی درعرصه زراعت، تجارت ودکانداری میکند تا آنها بتوانند پیشه خویش را آغازنموده وتمام مالیات تا پس از خرمن 1840 معاف میشود؛ پول هنگفتی درترمیم استحکامات بمصرف میرسد. حکومت انگلیسی-هندی بمشکل میتواند چیزبیشتری انجام دهد حتی اگرهرات دراختیاربرتانیه میبود ودراینجا تردید کمی وجود دارد که آنها امیدواربودند، هرات بزودی یگانه ونمونه شود طوریکه آنها با چنان سخاوتمندی برخورد میکردند. بآنهم تدابیرآنها خوبترین نتایج را برای افغانها ببارمیآورد؛ شهربسرعت مزدحم شده، زمینها با غله جات پوشانیده شده، تجارت فعالیت خود را شروع نموده، کاروانها بسرعت رفت وآمد نموده وامنیت واعتماد کاملا ایجاد میگردد. اما قربانیها ومخارج کمپنی هرگزبا مفادی که توقع آن میرفت، جبران نمیشود. یارمحمد کوچکترین امتیازی نداده وآقای مطلق قلمروباقی میماند؛ اوانگلیس را تحمل میکند اما فقط بخاطریکه طلا بدست آورد. این درست است که آنها بطورثابت تلاش کردند تا شاه کامران را وادارسازند که وزیرمستبد خود را تعویض کند؛ اما آن شاه نمیتواند چاره دیگری برای عزل او دریابد مگراینکه اورا بکشد – تدبیریکه میجرتاد تصویب نکرده و شاه نمیتواند آنرا اجرا کند مگراینکه انگلیس همرایش همکاری کند، لذا وقتی نظرات هردوجانب بسیارمتضاد باشد بسیارمشکل است به تفاهم رسید. سردارشیرمحمد خان، برادروزیر و ایشک آغاسی فیض محمد الکوزی هردوطرفداران گرم اتحاد پارسیان، همواره موجب گزارشات خصمانه بمقابل انگلیسها بوده وتمام امیدهای رسیدن به یک احساس قلبی کاملا عقیم میماند. هرات در حقیقت پرازتوطئه بوده واگرخون ریخته نمیشود، فقط بخاطروفاداری میجرتاد است که بطورثابت توسط طرفدارانش تحت فشارقراردارد تا برای کشتن وزیرراضی شود واو همیشه این مفکوره را با خشونت رد میکند؛ اگرآن افسرمیخواست مسئله را باین شیوه خاتمه دهد، هیچ چیزی نمیتوانست آسان ترازآن باشد، چون در یکی ازنانهای شب که اوبه یار محمد خان میدهد، وزیرکه مسلمان خوبی نمیباشد آنقدرمست میکند که درزیرمیزبیهوش میافتد. فرصت خوبی است: تعداد زیاد مهمانان ودربین ایشان شهزاده محمد یوسف (نواسه حاجی فیروزالدین)، سرداردین محمد خان و قاضی هرات دشمنان اعلام شده او میباشند؛ حسن محمد مهمان دیگرپیشنهاد میکند سروزیر بیهوش باید قطع شود ومیجربزرگترین مشکل را برای ممانعت ایشان ازقبولی این پیشنهاد داشته، مجبورمیشود تمام شب درکناراوایستاده وزندگی اورا نجات دهد. این بیهوده میباشد که او به این روسا تذکرمیدهد چنین اعمال توسط اروپائیان مردود بوده و درتضاد با مذهب وحقوق افراد است؛ آنها باین برخورد اومنحیث ترسو نگریسته و فقط باین دلیل چندین سرداراز طرفداری انگلیس دست می کشند، مرگ وزیردراثربیهوشی اختلاط آمیزیا سکته آوربهیچصورت نمیتواند میجرتاد را باحتمال قوی پریشان سازد. شاه قبل ازآمدن نماینده انگلیس درمورد یارمحمد بدنیت بوده و درپنهان نمودن نظرات خود زحمت نمیکشد؛ اما اودیگردرباره پارسیان پس ازعقب نشینی فکرننموده ووقتی میبیند فرنگیها تقاعد اورا با چنان وقت شناسی پرداخته واورا با وفرت شراب والکول تامین نموده که افسون زندگی اورا میسازد، طرفدار داغ آنها شده وهرچه میخواهند دراختیارایشان قرار میدهد. اما انگلیسها تصویب وزیررا ضرورت دارند واین وزیرهرگز چیزی را تصویب نمیکند. حکومت هند این را برای میجرتاد یک جرم میپندارد که اوشاه پیررا تسلیم نساخته وازقدرت اقناع واستدلال بالای وزیراستفاده ننموده است؛ اما هیچ ثبوتی وجود ندارد که نماینده برتانیه چانس موفقیت با او داشته باشد، چون یارمحمد هم اکنون به تصمیم احترام به قدرت انگلیس رسیده وتعویض وزیربجای شاه، پشتیبانان شاه کامران را ازمیجرتاد دورمیسازد. بعلاوه این مربوط شاه است که توسط حکومتش اعتبارکسب نموده است؛ لذا این وظیفه اواست مذاکرات اورا درمسیرمنظم اجرا کرده واگرشاه کامران قدرت جوانی خود را میداشت، ازهمان آغازتفاوت خویش را با وزیرش تصفیه میکرد. وزیر هرصبح یک محفل داشته ودر آن گزارش درباره اوضاع اموررا بصورت عام به شاه ارائه میکند؛ خدمه هایش همیشه دردروازه ارگ باقی میماند که اقامتگاه شاه بوده و برای شاه بسیارآسان است که یارمحمد را اسیر ساخته وخفه کند قبل از اینکه کمترین کمکی باو برسد: اما بعوض اتخاذ این گام، اورا با خشن ترین وپوچ ترین شیوه تهدید میکند تا اینکه درپایان 1839 به ازدست دادن آزادی وبعدا زندگی اش میانجامد. جریان ازاین قراراست:

 

شاه کامران خبرمیشود وزیرمقدار100 هزارروپیه گرفته وتقاضا میکند باید باوداده شود؛ اما وزیرجواب میدهد این پول نه برای نگهداری، بلکه برای مصارف اداره اش میباشد. مطابق به رسوم شرقی ها، یارمحمد در اینزمان بالای زانوها بمقابل شاه نشسته وفوق العاده مست وبیخود میباشد، شاه ازریش وزیرخود گرفته، با یکدست او را بطرف خود کشانیده و با دست دیگرخنجرخود را کشیده وآماده زدن میشود. بآنهم تلاش میکند پولی که پیش وزیراست، اعاده گردد؛ اما تهدید و وعده بالای نخست وزیراثر نداشته وخونسردی خود را نگهمیدارد. اومیگوید، "بزن، سرنوشت من دردستهای شماست. من پول را بخاطرخوبی دولت مصرف کرده ام وهیچ پولی ندارم که بشما برگردانم". کامران با آن ثبات فوق العاده و رفتاریکه درجریان ده سال با چنان نفوذ عظیمی بالای اونگهداشته بود، لرزیده، خنجررا درکمرش گذاشته وبه یارمحمد اجازه میدهد برود. وزیرپس ازاین نظارت شدیدی بالای شاه نگهداشته وهرگزبه تنهائی داخل نمیرود تا بالای سیاست دولت بحث گردد.

 

این حادثه فاصلۀ بیشتری بین میجرتاد و یارمحمد ایجاد نموده وبزودی با حادثه دیگری دنبال میشود که انگلیسها بحیث محرکین آن متهم میشوند.

 

سرداردین محمد پس ازمرگ عطارخان پدرش در1830 بزودی پشیمان میشود که اومقام قدرتمند وزیررا به پسرکاکایش تسلیم نموده است؛ جاه طلبیهای اوبا ازدیاد عمرافزایش یافته وخود را دربین دشمنان یارمحمد قرارمیدهد. با درنظرداشت این خصومت، دواقارب ازملاقات ونگهداری روابط دوستانه دریغ ننموده ووزیرمکارازهیچ چیزی صرفنظرنمیکند تا دین محمد را طرفدارخود سازد، چون هیچکس نمیتواند نظرات جاه طلبانه اش را بهترازاوتشویق کند. این سرداریک نمونه کامل جنگجویان آسیائی است – یکی ازروسای دلیروآتشین که شمشیراوازنیامش میپرد وقتی دست آقایش به قبضه آن برسد؛ بیباکی اودربین افغانها جوره نداشته وهیچکس بهترازاونمیدانست چطورشجاعت واشتیاق را درسینه دیگران برانگیخته والقا کند. یارمحمد خان شاید درتامین کمک اوموفق میشد اگر انگلیسها اورا به طرفداران خویش ملحق نمیساختند، دین محمد به نفوذ اقناعی وطلای آنها تسلیم شده وبزودی داخل برنامه های ایشان میشود. این سرداردرآغاز 1840 قاصدی به وزیرمیفرستد بغرض دعوت مهمانی درخانه اش که قبول شده وتدابیری اتخاذ میشود تا پسرکاکایش را بهنگام رسیدن دستگیر کند؛ وزیر با عبورازآستانۀ دروازه هشدارشده، فورا برگشت نموده، بخانه خود آمده ویک دسته 500 سواره میفرستد تا خانه دین محمد را محاصره نموده و او را اسیرسازند. چنین صحنه های هر روزبوقوع پیوسته وتا اندازه زیادی برمشکلات نماینده برتانیه میافزاید که با آن مبارزه نماید.

 

قسمت زیادیکه من درباره میجرتاد بیان داشتم ازیک مقاله درتایمزبمبئی مورخ 14 نومبر1847 گرفته شده است. با یکجا ساختن این روایات با یادداشت های خودم، امیدوارم شرح ساده وصریح دردفاع این افسرشجاع ارائه نمایم که توسط حکومت ناسپاس کلکته چنان ناشایسته معامله شده است.

 

کمیته مخفی شورای کلکته معاهده عقد شده بین نماینده خود درهرات را با شاه کامران تصویب میکند؛ آنها به میجرتاد نوشته وازتوانائی اودراین مذاکرات تمجید میکنند؛ آنها همچنان تمام مصارف را پذیرفته وبرای استحکامات شهر، حفظ ومراقبت سربازان هراتی ومقاصد دیگروعده داده ومیافزایند، "ما اهمیت زیادی به امنیت هرات قایلیم، اما قربانیهای که ما برای شاه کامران میکنیم برای تواین حق را میدهد تا نفوذ قوی بالای شوراها وبرخوردهای او داشته وامیدواریم او خود را برای تمام آنچه حکومت برتانیه انجام میدهد، سپاسگذارنشان دهد". شورا درتوقع "نفوذ قوی" خود را بطورعجیبی فریب میدهد که میجرتاد بمشکل میتواند تحمل نموده وبسیاردورازتوقع است. معاهده تصویب شده توسط شورا دراگست 1839 عقد شده ودراکتوبربه دنبال قربانیهای که آنها درنامه ایشان به نماینده اشاره کرده بودند، بالغ به شش لک روپیه (60 هزارلیره) میشود.

 

اما یارمحمد درمقابل سخاوت حکومت انگلیس بیتفاوت بوده وهرلحظه ایکه آنها خواهان پشتیبانی جدی میشوند اوپیشنهاد تازۀ بدربارپارسیان ارائه میکند؛ نامه هائیکه اوبه آصف الدولت گورنرجنرال خراسان نوشته، درهرجمله آن مُهرنفرت کینه توزانه نسبت به انگلیس دیده شده واو پیشنهاد میکند که خود و کشورخود را تحت حمایه محمد شاه قرارمیدهد. وقتی میجرتاد، نماینده انگلیس درکابل را ازاین خیانت تازه باخبرمیسازد، اواظهارمیدارد نگهداری روابط دوستانه با دربارشاه کامران بیشترازاین ممکن نبوده و برای امنیت سلطه شاه شجاع واجب است قلمروی هرات را ضمیمه سازد. اوهمچنان موقعیت پرمخاطره وغیرمفید خود و وظیفه خود درآن شهررا درمقایسه با هزینه هنگفتی که دربردارد نشان داده واصرار میورزد براینکه کمپنی هیچ چانسی درنتایج مخارج خود نداشته و ایجاد نفوذ دایمی ومحکم بدون موجودیت ارتش انگلیسی-هندی برای ترساندن وزیرامکان ندارد. اوبا این گفتارنتیجه میگیرد اگردرمخالفت با مشوره های او درنگهداری استقلال هرات اصرارکنند، کمپنی برای خود مشکلاتی خلق میکند که بسیارترسناک است.

 

سُردبلیوایم ناتن نظرات میجرتاد را با شورای مدیران پشتیبانی کرده و میافزاید که اوضمیمه سازی هرات را برای تحکیم کامل سلطه برتانیه درافغانستان ضروری میداند. اما درچنان موضوع جدی، مدیران فکر میکنند به بازتاب وارزیابی نیازداشته وپس ازضیاع چند ماه بخاطر مشوره، تصمیم میگیرند برخورد یارمحمد را به لارد اکلند پیش نموده وجنابعالی فیصله نماید چه اقدامی دراوضاع کنونی مناسب است.

 

درحالیکه میجرتاد منتظرجواب است، مشکلات هرات هرروز بزرگتر میشود. وزیربا دانستن اینکه خیانتش افشا شده، با تقاضا های تازه ولحن آمرانه اقامت میجرتاد را ناممکن میسازد؛ فقط پول بزرگ میتواند اورا قانع ساخته ومیجرتاد برایش پول میپردازد تا موقف خود را نگهدارد.

 

درجنوری 1840 پرداخت به شاه کامران، وزیرحریص ومردم گرسنه هرات بالغ به 100 هزارلیره میشود، یارمحمد درجریان این ماه نامه دیگری به شاه پارس فرستاده، خود را خدمه وفاداراو خوانده واعلام میدارد اوبه نماینده برتانیه فقط بربنیاد ادب ومهربانی اجازه داده است. درعین زمان اونامه به وزیرروسی درتهران نوشته وازاومیخواهد یک اجنت روس را به هرات بفرستد؛ نفرت اوبمقابل انگلیسها چنان بزرگ است که تسلیمی شهررا به گارنیزیون پارسیان درغوریان پیشنهاد میکند. میجرتاد با دریافت این حقیقت خشمگین گردیده، فورا بنزد وزیرمیرود تا اورا سرزنش دوستانه نماید، اما اونمیتواند اوراوادارسازد تا اینکه تفنگچه اش را برسینه اومیگذارد؛ این کوشش بدون شک بی احتیاطی بوده است، اما نماینده برتانیه همه چیز را به قمارمیگذارد. یارمحمد با این شجاعت و قاطعیت اوترسیده وجرات مقاومت را ازدست میدهد، اگرلارد اکلند گزارشات میجرتاد را قدرمیکرد شاید اوبا تواضع بیشتربرخورد مینمود؛ اما ضعیفی باورنکردنی جنابعالی درمعامله با این وحشیان، اورا تشویق میکند تا تمام تکبر و گستاخی قدیمی خود را ازسرگیرد. گورنرجنرال درجواب به نماینده برتانیه میگوید اوخیانت یارمحمد را بمفکوره مبهم خطرتخصیص داده و باوتوصیه میکند با تمام وسایل ممکن تلاش نماید وزیررا باحساس قلبی و دوستانه با حکومت هند وادارساخته و او را بعوض اقدامات دورویانه ومشکوک بمقابل کمپنی ازمفاد اتحاد با برتانیه بفهماند. لارد اکلند میافزاید با درنظرداشت خدمات سابقه وزیرومقاومت چندین ماهه درمقابل پارسیان، اوباید درمقابل هرگناهی که مقصرآن باشد پوزش بخواهد. این نامه درفبروری 1840 بهرات رسیده وآخرین اقدامات خیانت بار یارمحمد درجنوری 1840 بوقوع پیوسته، آنرا به فراموشی سپرده ومیجرتاد مجبورمیشود وظیفه دردناک تحمیلی بالای خود را اجرا کند. اوبه وزیرمثبت ترین ورسمی ترین اطمینان میدهد که تمام تخلفات گذشته ازمعاهده فراموش شده و یارمحمد ازمهربانی لارد اکلند ظاهرا محظوظ بنظرمیرسد؛ اما بطورمخفیانه درمغزخود متیقین میشود برخورد آینده اوبمقابل انگلیس هرچه باشد، اوبخشندگی برای کردارهای شریرانه خود را حاصل نموده ولذا با پلان قدیمی بهره برداری ازحماقت ایشان برای پرکاری جیبهای خود با پول ایشان ادامه میدهد.

 

پس ازگسستن با دربارپارس، سُرجان ایم نایل به انگلند برگشته، سکرتر خود لیتنانت کلونل شیل را بحیث شارژدافیر در ارزیروم میگذارد که از آنجا مکاتبات فعال با وزیرپارسیان را نگهداشته، تفاهم خوب بین انگلیس وپارس را تابع تخلیه غوریان توسط پارسیان واعاده آن به شهزاده هرات میداند. باین ارتباط تقاضاهای عاجلی توسط کلونل شیل به تهران فرستاده میشود، درعین زمان پیشنهاد یارمحمد درمورد تسلیمی محل به شاه پارس میرسد ویکجا با آن درخواست اینکه هرات را اشغال کند. این تصادفات باعث مجادله زیاد بین میجرتاد و وزیرمیشود؛ اما وقتی وزیر پوزش کامل از تخلفات اورا ازلارد اکلند میگیرد، با سپاس بیکران باین سخاوت اعتراف نموده وسوگند میخورد با اعمال فداکارانه آنرا ثابت سازد؛ لذا او ازمیجر تاد تقاضا میکند یکمقدارپول پیشکی بپردازد، با وعده اینکه او تهاجم  بمقابل قلعه غوریان را براه میاندازد. میجربا قرارداشتن در موقعیت مضطرب خویش به اخلاص اواعتماد نموده ودولک روپیه پیشکی باو میدهد تا قوتهایش را تجهیزکند، وقتی پول نقد به خزانه وزیر میرسد، آمادگیها که فقط هزینه ناچیزی ضرورت دارد به کندی پیش رفته واو درمدت کوتاهی به بهانه های احمقانۀ اعلان میکند ازاین اقدام منصرف شده است. بعدها بصورت واضح ثابت میشود که یارمحمد به حاکم پارسی غوریان نوشته وخبرداده که با اخبارجنگی هشدارنشود، چون باوجودیکه انگلیس اورا مجبورساخته و وعده داده که محل را محاصره کند، ازمغز خویش ترس واضطراب را دورکند، چون اوعلاقه ندارد که حرف خود را نگهدارد. میجرتاد با نومیدی ازچنین بیعهدی مطلق بحکومتش مینویسد که تهاجم تحت شرایط کاملا پیمان شکنانه منصرف شده است. این واقعه درجولای 1840 رخ داده ودراینزمان پول مصرف شده بخاطرتحکیم این اتحاد بی ثمربه 190 هزارلیره بالغ میشود.

 

نماینده برتانیه با دیدن ناسودمندی کامل این مصارف هنگفت، تصمیم میگیرد پرداخت ماهانه دربارهرات را به 2500 لیره کاهش دهد؛ یار محمد درسپتمبرآینده با خشم ازاین کاهش توطئه های خویش با شاه پارس را ازسرمیگیرد.  به درخواست اومیرزا مسعود، وزیرخارجه محمد شاه که دراین زمان درمشهد است به غوریان آمده وبا یک اجنت وزیرملاقات میکند؛ اما یارمحمد میتواند حتی این عمل خاینانه را بنفع خود بچرخاند، به ارتباط او به میجرتاد وانمود میسازد که این موضوع بدون اطلاع او وتوسط برادرش سردارشیرمحمد صورت گرفته است: او پیشکی تازۀ بخاطراین اظهارصریح بدست میآورد، اما باید افزود او این مبلغ را از دست میجردرمیآورد بعوض اینکه اوبرایش داده باشد. هرگزموقعیت یک اجنت برتانوی درشرق مثل این افسردرهرات تلخ نبوده است. با مواجه بودن بمقابل نیرنگ وحرص مردیکه ازطریق نظرات جاه طلبانه حکومت انگلیسی-هندی بالای کشورش میبیند، نماینده کاملا درخدمت و رحمت او قرارداشته و وزیرآگاهانه هرساعت روزرا برای او درهرات تلخ وغیر قابل تحمل میسازد. همانقدرکه امتیازات آن حکومت بزرگ وسخاوتمندانه است، بهمان اندازه یارمحمد نفرت وخصومت خویش را به حمایه کنندگان بی احتیاط خود کمترپنهان میکند؛ نفرت وخصومت افزایش مییابد، در حالیکه هرشکست یا برگشت سربازان برتانوی درافغانستان توسط وزیر مبالغه گردیده وبحیث پیروزی مسمانان برضد کافران ارائه میشود: اوتا آن اندازه پیش میرود که درمحضرعام میگوید اوبا استفاده ازفرصت اولین فاجعه بزرگ ارتش برتانوی به دشمنان ایشان خواهد پیوست. دراین دوران افق آسمان سیاسی افغانستان ابرآلود است؛ دوست محمد درشمال شمشیر خود را ازغلاف بیرون نموده وکابل را تهدید میکند: درجنوب دسته میجرکلیبورن تارومارشده و کلات غلزی ازمهاجمین گرفته شده است. این درست است که منازعه بین وزیروپسرکاکایش باعث اضطراب وزیرشده ومانع سهم گرفتن اوبمقابل انگلیسها میشود؛ اما اوبا پیوستن به معنویات ناراض کابل وکندهاربخود صدمه میزند که با کمک آنها میتواند بآسانی آرامش آن ولایات را برهم زده ومانع ایجاد سلطه شاه شجاع شود. این فقط با اقناع تقاضا های درنده خوئی وگزافی امکان دارد که یارمحمد روزانه وتقریبا ساعتوار با هربهانه ممکن به پیش میبرد ومیجرتاد دراین لحظه بحرانی میتواند پای خود را درهرات نگهدارد.

 

لذا با ادامه کشیدن خزانه کمپنی، یارمحمد واقعا برنامۀ برای حمله به کندهاردرشورا پیش میکند، نقشه ایکه اومطمینانه میتواند اجرا کند اگر دوست محمد درمیان نمیبود. درتمام این دوران هفتۀ نبود که اودر باره اتحاد با پارس وتمایل برای اسارت افسران انگلیس صحبت نکند؛ درماه اگست دستگیری آنها چنان بصورت عام توقع میرود که هیچکس به خانه اش نمیرود، حتی افرادیکه تحت مکلفیت ایشان نمیباشد. شاه کامران در اینمورد درمحضرعام صحبت میکند، اما میافزاید، سفارت چیزی برای ترس نداشته، اودوست ایشان بوده وکسی زنده نخواهد ماند اگربطرفداری ایشان مداخله کند. این شرایط اسفناک بجائی میرسد که ظهور یک بحران اجتناب پذیراست. پول مصرف شده بالای روسا واستحکامات هرات به 300 هزارلیره میرسد ولی بهیچوجه مانع یارمحمد ازادامه مقاربت با دربارپارسیان نمیگردد؛ اودرجنوری 1841 یک اجنت مخفی بنزد آصف الدولت میفرستد با درخواست کمک پولی و 6 عدد توپ ازشاه پارس بخاطرمارش بمقابل گرشک، یک قلعه کوچک نزدیک کندهار(مانند غوریان درهرات). وقتی میجرتاد ازهدف این سفرمتیقین میشود، اووزیر را به خطری مواجه میسازد که مخالف ماده 8 معاهده بوده ونقض آن معاهده رسمی خارج ازرنج طولانی وحوصله حکومت اومیباشد؛ او همچنان اعلام میکند نمیتواند خود را محدود به ادامه جیرۀ نماید که تا آنزمان پرداخت شده – باوجودیکه تمام خزانه کمپنی نمیتواند ضروریات اورا کفایت کند – ووزیرباید هزینه حکومت خود را تهیه نماید تا وقتی اوببیند که مطابق شرایط ومواد دوستی موجود بین دوملت عمل میگردد.

 

بتعقیب این اعلامیه، میجرتاد پرداخت 2500 لیره به دربارشاه کامران را دراول فبروری 1841 معطل میسازد. وزیرکه با معافیت عادت گرفته، این موقوفسازی را کاملا موقتی پنداشته وتوقع دارد اوباید بخاطرآخرین نقض پیمان معاف شود، لذا بتاریخ 8 همین ماه تقاضاهای ذیل را بآدرس میجرتاد تقدیم میکند:

 

1. نماینده برتانیه تمام برخوردهای گذشته اورا معاف نموده واورا برای آینده تحت کدام هراسی نگذارد.

2. اوباید فورا 30 هزارلیره ازکمپنی هند شرقی بخاطرتادیه وام شخصی اش دریافت نماید.

3. تقاعد ماهانه اش افزایش یافته ویکساله پیشکی پرداخت شود.

4. نماینده برتانیه باید موافقه تحریری بدهد که هرات را درهیچ جنگ خارجی تا پس ازخرمن جولای بخطرنیاندازد.

5. استحکامات شهرباید بمصرف کمپنی هند شرقی توسعه وتکمیل شود، حکومت هرات باید با منابع پولی ضروری تامین شود تا بتواند محلاتی را اشغال کند که ازاطاعت برگشته اند.

6. کمپنی باید سربازان هراتی درمیدان جنگ را پرداخت وتامین کند.

 

پس ازتخلف آخری ازمعاهده موجود، این مواد آنقدرگزاف معلوم میشود که میجرتاد جواب میدهد ناممکن است حکومت اوبرای قربانیهای تازه راضی شود حتی بشکل اصلاحی آن (مگربخاطرمفاد مکاتباتی)، اما او پیشنهاد میکند بعضی تقاضاهای یارمحمد را میپذیرد اگراوامتیازات آتی را قبول نماید:

 

1. یارمحمد باید هرگزدوباره ازروحیه معاهده بین دوحکومت انحراف نکند.

2. سردارسید محمد خان پسربزرگش باید یکتعداد سربازان را به کابل برده ودرخدمت ارتش برتانیه قرارگیرد.

3. بمجردیکه این سرداربمقصد خویش میرسد، نماینده نیمه وام وزیررا تادیه نموده ومدد معاش ماهانه اورا افزایش میدهد.

4. ارگ هرات باید یک گارنیزیون برتانوی را پذیرفته و اقامتگاه شاهی روز- باغ 7 میل درجنوب شهر با زمین مربوط بآن باید به انگلیس داده شود تا برای سربازان خویش بارکها اعمارنماید.

5. وزیرباید هرگزدوباره توقع نکند پول مناسب برای حفظ ومراقبت روسای دربارشاه کامران را اخذ وتوزیع نماید ومجموعه تخصیصی برای این مقصد باید توسط اجنتهای کمپنی بخود ایشان تادیه شود.

 

این پیشنهادات میجرتاد توسط سُرویلیام ایم ناتن تصویب میشود، درحالیکه گورنرجنرال هند آنرا مایۀ تاسف میداند. یارمحمد کاملا راضی بنظر می رسد بشرطی که مجموعه تقاضا شده پیشکی پرداخت شود؛ اما میجرتاد خصایل شخصی اورا دانسته ونتیجۀ آن یک بحث بسیارتحریک کننده میباشد. وزیربا دروغ بهانه میکند که میجرتاد بحساب او ازکمپنی هند شرقی پول زیاد گرفته وباو پول کم پرداخت کرده است واین تفاوت را به مردمانی داده تا تحریک شده وحکومت هرات را سرنگون سازند. درآخر نماینده بطورثابت با شاه کامران توطئه نموده تا وزیرسقوط داده شود – قرارمعلوم این صحیح است – وزیرقهربه میجرتاد اعلام میکند موجودیت واطاعت اوبیشترنمیتواند درهرات تحمل شود و او باید بدون کمترین معطلی هرات را ترک کند.

 

باینترتیب مداخله بیمناک وسنگین حکومت هند-برتانوی درهرات بپایان میرسد، ونتیجه آن طوریکه توقع میرفت چندین اقدام غارتگرانه ازجانب یارمحمد نشان داده میشود که فورا تمایل مارش بمقابل کندهاررا آشکار میسازد؛ بخاطراینکه هیچ شکی دراخلاص اونماند، برادرش سردارشیر محمد خان را بحیث سفیربه دربارپارس میفرستد با هدایا برای شاه و تقاضای کمک مالی برای تهاجمی که اوطرح کرده است. اما آشکاربود که وزیردراین تقاضا اخلاص بیشتری ندارد نسبت باینکه با انگلیس ها داشت؛ یگانه هدف اوبدست آوردن پول ممکن ازهردوجانب {انگلیس و پارس} بمقصد تقویه وتحکیم موقف خودش میباشد.

 

نماینده برتانیه به گزینۀ رانده میشود که یا قربانیهای تازه بدهد یا عزیمت کند، اومصمم به عزیمت شده ووزیربرایش وسایل ضروری سفررا تامین میکند، با اوسردارفتح خان یکی ازپسرکاکاهایش را بحیث بدرقه تا مرز میفرستد. میجرتاد با هدفی که فهم آن آسان است مقدارزیاد جواری در هرات جمع کرده است؛ اما انبارغله قبل ازاینکه اوشهررا ترک گوید توسط مردم غارت شده و گزارشی اشاعه مییابد که اوچهارجعبه خزانه را انتقال میدهد، هراتیان تصمیم میگیرند او را غارت کنند واگروزیرکوچه ها و بازارها را با سربازان مسدود نمیساخت، دقیقا اینکاررا میکردند. پسراو، سردارسید محمد خان نیزمیجرتاد وهمراهان او را تا فاصلۀ امنی همراهی میکند تا آنها را از اعمال خشونت نجات دهد.




  
  
Copyright © 2005-2009 www.khorasanzameen.net