تاریخ افغان ها، فصل بیستم – اعلامیه ی لارد اکلند بازگشت برویۀ نخست

 

نویسنده: ژوسیف. پیری. فیریَر، قبلا شارژدافیر و بعدا معاون – جنرال ارتش پارسیان

 

برگردان انگلیسی ازمتن فرانسوی: کپتان ویلیام جیسی، لندن، مارچ 1858

 

برگردان فارسی ازمتن انگلیسی: سهیل سبزواری

 

پافوس، اکتوبر 2009

 

فصل بیستم – اعلامیه ی لارد اکلند

 

فرستادن سُر دبلیو ایم ناتن توسط لارد اکلند به لاهور، معاهده با سیکها، اعلامیه گورنرجنرال ازسیمله درتوجیه سیاست خویش، بازتاب اعلامیه، تعویق مالکیت سند، مخالفت امیران با پیشروی ارتش برتانیه ازطریق قلمروایشان، میررستم خیرپور، مخالفت با عاریه دادن قلعه بوکور به انگلیسها، دست یافتن نهائی باین تقاضا، نتیجه آن به خود وخانواده اش، برخورد مقامات برتانیه درسند، قوت ارتش بهنگام تمرکزدرشکارپور، خلاصۀ ازاثرسمنر، تسخیر قرشی، وسایل انگلیسها برای پیروزی درتهاجم افغانستان، اقدامات شاه شجاع.

+ + +

بمجردیکه تصمیم جنگ گرفته میشود، لارد اکلند سکرترحکومت هند، سُر ویلیام ایم ناتن را جهت عقد یک معاهده با رنجیت سنگه وشاه شجاع الملک میفرستد که بدون مشکلات عقد میگردد؛ شاه شجاع موافقه میکند تمام ولایات افغان که درتصرف او بوده به مهاراجه واگذارگردد، بشمول پشاورکه دوست محمد تسلیمی آنرا رد کرده بود. این مسئله حل شده ولارد اکلند اعلامیه ذیل را به نشرمیسپارد که درآن دلایل جنگ با افغان ها پیش کشیده میشود:

 

"سیمله، اول کتوبر1838.

عالیمقام گورنرجنرال هند درتوافق با شورای عالی، به جمع آوری قوای انگلیسی برای خدمت درسراسراندوس هدایت داده، جنابعالی اینرا مناسب میپندارند تا شرح زیررا منحیث دلایلی نشرنماید که باعث این تدابیر مهم شده است.

 

این یک مسئله قابل یاد آوری است که معاهدات عقد شده توسط حکومت برتانیه درسال 1832 با امیران سند، نواب بهاولپور و مهاراجه رنجیت سنگه بمنظوربازگشائی کشتی رانی دراندوس، فراهم آوری تسهیلات تجارتی وتامین نفوذ مشروع برای مردم انگلیس درآسیای میانه جهت تبادل طبیعی منافع بوده است. با درنظرداشت دعوت از کمک حاکمان بالفعل افغانستان جهت اتخاذ تدابیرضروری برای تحقق کامل این معاهدات، درپایان سال 1836 دررابطه به دوست محمد خان رئیس کابل به کپتان برنیس وظیفه سپرده میشود. هدف اصلی آن افسربطور خالص مسایل تجارتی بوده است. درحالیکه کپتان برنیس مصروف سفر به کابل بود، معلوماتی به گورنرجنرال رسید که سربازان دوست محمد خان یک حمله فوری و بیجهت را بالای متحد قدیمی ما، مهاراجه رنجیت سنگه آغازنموده است (درباره غارت ولایات افغان توسط رنجیت چطور؟ فیریر). بطورطبیعی درک میشود عالیجناب مهاراجه میتواند انتقام این تجاوزرا گرفته واین تشویش وجود دارد شعله های جنگ درمناطقی بر افروخته شود که ما تلاش داریم تجارت خویش را توسعه دهیم، مقاصد صلحجویانه وسودمندانه حکومت برتانیه درمجموع عقیم میماند. بخاطر جلوگیری ازنتایج مصیبت بارآن، گورنرجنرال مصمم است به کپتان برنیس صلاحیت دهد تا به دوست محمد خان بفهماند اگراوتمایلی برای شرایط عادلانه ومعقول با مهاراجه نشان دهد، جناب لارد حاضراست تمنیات خوب اورا با عالیجناب مهاراجه درمیان بگذارد وبا خصوصیت اعتمادیکه اوبطورمنظم دروفاداری ودوستی مردم برتانیه داشته و به پیشنهادات گورنرجنرال موافقت کرده، درعین زمان دشمنیها ازجانب او باید معوق گردد(من هیچ شک ندارم که انگلیسها با پیشبینی اینکه پنجاب ازمدتها قبل مربوط خودشان است، رنجیت را درغارتهایش پشتیبانی می کردند. فیریر).

 

متعاقبا باطلاع گورنرجنرال رسید که ارتش پارسیان مصروف محاصره هرات است؛ بطورفعال دسایسی درتمام افغانستان ادامه دارد تا نفوذ و قدرت پارسیان درسواحل وحتی ماورای اندوس توسعه یابد؛ دربارپارس نتنها مسیرجریحه دارسازی وتوهین افسران هیئت علیاحضرت را در ساحه پارسیان آغازکرده، بلکه درطرح تمام اختلافات با قلمروها واهداف متحدین برتانیه کبیرمصروف بوده اند(اتحادیکه برای هردوجانب اجباری بوده وانگلیس جانب اولی بوده که با رد پرداخت هزینه وعده داده شده به شاه آنرانقض میکند. فیریر).

 

پس ازگذشت زمان زیاد ومذاکرات بی ثمرکپتان برنیس درکابل، معلوم گردید که دوست محمد خان بخصوص پس ازاتکا بالای تشویق و کمک پارسیان، با احترام به سوئ تفاهم اوبا سیکها دراصرارغیرمعقولترین ادعاها پافشاری دارد (اعادۀ پشاور، سد قلمروی او توسط رنجیت بزور گرفته میشود. فیریر)، طوریکه گورنرجنرال نمیتواند با درنظرداشت عدالت وتوجه اوبه دوستی مهاراجه رنجیت سنگه، باید درمسیرتسلیمی بملاحظات عالیجناب باشد؛ اوشیماها وجاه طلبی های مضربه امنیت و صلح درمرزهای هند را پذیرفته است؛ اوبطورآشکاردرپیشرفت این شیماها تهدید کرده تا کمک خارجی را فراخواند که بتواند فرماندهی کند. بالاخره او پشتیبانی آشکارخویش را به طرحهای پارسیان درافغانستان اعلام داشته که دارای خصلت غیردوستانه ومضربه قدرت برتانیه درهند بوده وآنهم با بی اعتنائی مطلق به نظرات ومنافع حکومت برتانیه، کپتان برنیس مجبور میشود کابل را ترک کند بدون اینکه هیچیک ازاهداف وظیفوی او برآورده شود. حال آشکارشده که مداخله بیشترتوسط حکومت برتانیه برای ایجاد اراده نیک بین حاکم سند و دوست محمد نمیتواند مثمر باشد؛ سیاست خصمانه دوست محمد بطورآشکارنشان میدهد تا زمانیکه کابل تحت اداره اوباقی بماند، ما هرگزامیدوارنخواهیم بود آرامش همسایه های ما تامین شده و یا  منافع امپراطوری ما مصئون بماند.

 

گورنرجنرال میپندارد ضروراست به محاصره هرات وبرخورد پارسیان برگردیم. محاصره آن شهربرای چندین ماه توسط ارتش پارسیان ادامه یافته است (بهنگام این اعلامیه، شاه محاصره را برداشته وعقب نشینی نموده بود. فیریر). این حمله یکی ازغیرموجه ترین وظالم ترین تجاوز بوده، ادامه یافته، بدون توجه به سرزنشهای رسمی و تکراری نماینده برتانیه دردربارتهران که پس ازهرپیشکش عادلانه رد گردیده است. محاصره شدگان با دلاوری وپایمردی برخورد کردند که ارزش عادلانه قضیه آنها میباشد؛ گورنرجنرال هنوزهم امیدواراست که قهرمانی آنها میتواند آنها را قادرسازد تا دفاع موفقانه را نگهدارند تا یاری هند برتانوی برایشان برسد. درعین زمان طرحهای نهانی پارس که منافع حکومت برتانوی را متاثرمیسازد، با توالی حوادث بیشتروبیشتربطورآشکاراعلام شده است. گورنرجنرال دراین اواخر نامۀ رسمی از ایم نیل، نماینده علیاحضرت دریافت نموده با انکار تقاضای عادلانه او و بی احترامی باو توسط حکومت پارسیان که دربارشاه را ترک کرده و توقف تمام معاملات بین دوحکومت را رسما اعلام نموده است. ضرورتی که متوجه حکومت برتانیه میباشد، پیشروی ارتش پارس به افغانستان را یک اقدام دشمنانه بمقابل خود دانسته وبطوررسمی توسط فرمان حکومت علیاحضرت به شاه ارائه شده است.

 

روسای کندهار(برادران دوست محمد خان کابل) تبعیت خود به سیاست پارسیان را پذیرفته وبا اطلاع کامل مخالفت با حقوق ومنافع مردم برتانیه درهند و بطورآشکاردرعملیات بمقابل هرات کمک میکنند. دراوضاع بحرانی متعاقب عقب نشینی نماینده ما ازکابل، گورنرجنرال احساس اتخاذ تدابیرفوری بمنظورتوقف پیشرفت سریع تجاوزودسایس خارجی بمقابل قلمروهای ما نموده است. تمایل اوبطورطبیعی دراین ارتباط به موقف و ادعاهای شاه شجاع الملک معطوف شده، شاهی که زمانی درقدرت بوده وقلبا با تدابیرمقاومت متحدانه بمقابل خصومت خارجی موافقه کرده که درآنزمان توسط حکومت برتانیه ضرورپنداشته شده وکسیکه امپراطوری اوتوسط حاکمان موجود غصب شده و پناهندگی عزت آمیزدرقلمروی برتانیه یافته است.

 

ازمعلومات داده شده توسط افسران متعددیکه افغانستان را دیده اند کاملا آشکاراست که روسای بارکزی باثرنفاق وبدنامی خویش، بهیچصورت نمیتوانند متحدین مفید ومناسب حکومت برتاینه بوده وما را دراتخاذ تدابیر عادلانه وضروری دفاع ملی مان کمک کنند. تا زمانیکه آنها ازاقدامات مضرانه به منافع وامنیت ما خود داری کردند، حکومت برتانیه قدرت ایشان را شناخته واحترام کرده است؛ اما حالا سیاست متفاوت آنها بیشتر بواسطه برخورد روسای آنها قابل توجیه بوده وبرای امنیت ما واجب است. رفاه ملکیتهای ما درشرق ضرورت دارد که ما باید درمرزهای غربی خویش متحدی داشته باشیم که علاقمند مقاومت درمقابل تجاوز و تامین آرامش باشند، بجای اینکه روسای آنها خود را مطیع قدرتهای دشمن ساخته ودرجستجوی تشویق شیماهای تسخیروبزرگی باشند. پس ازسنجش جدی وکامل، گورنرجنرال راضی میشود که با درنظرداشت نیازعاجل وتمام ملاحظات سیاست وعدالت، دراعادۀ شاه شجاع الملک اقدام کنیم که شهرت اودرتمام افغانستان برای جناب لارد توسط شهادت قوی ومتفق بهترین مقامات باثبات رسیده است. گورنرجنرال بادرنظر داشت موقف مهاراجه رنجیت سنگه ودوستی بدون انحراف او بمقابل حکومت برتانیه مصمم است که عالیجناب باید طرف دیگری باشد در عملیات آینده.

 

ایم ناتن مطابق آن درجون به دربارعالیجناب رفته ونتیجه ماموریت او عبارت ازعقد یک معاهده سه جانبه با حکومت برتانیه، مهاراجه و شاه شجاع الملک بوده است که بوسیله آن عالیجناب درملکیت فعلی خود تضمین گردیده وخود را موظف به همکاری برای اعاده شاه درتخت اجدادش نموده است. دوستان ودشمنان هریک ازطرفین بحیث دوستان و دشمنان همه درنظرگرفته میشوند.

 

نقاط متفاوتی وجود دارد که موضوع بحث بین حکومت برتانیه وعالی جناب مهاراجه بوده وتشخیص منافع همدیگرحالا بتمام دولتهای ماحول آشکارشده است. یک استقلال تضمین شده وتحت شرایط مطلوب به امیران سند ارائه میشود؛ تمامیت هرات درحاکمیت موجود آن کاملا احترام میشود؛ درحالیکه با تدابیراکمالی یا درحال انکشاف، میتوان  امیدواربود که آزادی عمومی وامنیت تجارت تشویق گردیده، نام ونفوذ عادلانه حکومت برتانیه جای پای مناسب خویش را دربین مردمان آسیای میانه پیدا نموده، آرامش درتمام مرزهای مهم هند برقرارشده ویک مانع دوامداربمقابل تجاوز و دسایس دشمنانه بوجود خواهد آمد.

 

اعلیحضرت شاه شجاع الملک با سربازان خویش داخل افغانستان شده و بمقابل مداخلات خارجی ومخالفتهای فرقوی توسط ارتش برتانیه پشتیبانی خواهد شد. گورنرجنرال مطمئینانه امیدواراست که شاه توسط رعیت و طرفدارانش برتخت نشانیده خواهد شد؛ وقتی امنیت اودرقدرت تضمین شده، استقلال وتمامیت افغانستان تامین شود، ارتش برتانیه بیرون خواهد شد. گورنرجنرال بخاطرامنیت ملکیت های برتانیه مجبورشده وباین تدابیرتوصل جسته است؛ اما خشنود است ازاینکه درانجام وظیفه خود میتواند دراعاده اتحاد ورفاه مردم افغان کمک کند. درجریان عملیات آینده، ازنفوذ برتانیه استفاده بعمل خواهد آمد تا منافع اجتماعی بیشترشده، اختلافات ازبین رفته، زخمها ودردها به فراموشی سپرده شده ودیوانگی های پایان یابد که بخاطرآن چندین سال، رفاه ومسرت افغانها زیان دیده است. حتی روسائیکه اقدامات دشمنانه آنها تجاوزبرعلیه حکومت برتانیه پنداشته شده، درجستجوی تامین معاملات آزاد و باعزت بخاطر ارائه اطاعت قبلی آنها وتوقف مخالفت با تدابیری است که میتواند برای منافع عمومی قلمروی آنها بسیارمناسب بررسی شود".

 

توضیحاتی که دراین اعلامیه داده شده نشاندهندۀ واضحی برنادرستی، حقوق و صراحت آن دارد. لذا من بالای آن نظرنداده ودراینجا آورده ام تا شیوۀ را نشان دهم که حکومت انگلیسی هند درآسیا به پیش میبرد.

 

تهاجم افغاستان فقط مقدمه اشغال سند است، اما حکومت هند بعلت معاهدات دوستانه موجود با امیران تلپوره، حاکمان مستقل این قلمرو نمیتواند قلمرو آنها را بدون ایجاد شرمندگی زیاد تصرف کند؛ لذا اشغال قطعی آنها به تعویق انداخته شده و مجبور ساختن امیران برای رضائیت به عبور سربازان برتانوی ازطریق قلمروی آنها، مقدمۀ آنست. نزدیک بود بین کمپنی هند شرقی وامیران آن منطقه سند که توسط اندوس پائین آبیاری میشود، جنگی بوجود آید، چون آنها قویا مخالف عبورارتش انگلیس میباشند؛ اما میررستم خیرپور، رئیس کهنسال آنها ازجنگ جلوگیری نموده ودرسازش جوانب پیروزمیشود.

 

وقتی قوتهای برتانوی داخل سند میشود، این روسای آسیب پذیربتمام مصایب تحمیلی بالای خود تن میدهند. زمانیکه انگلیسها مسئله به عاریه گرفتن قلعه بوکرواقع درجزیرۀ دهانه اندوس درجریان عملیات به افغانستان را بمیان میکشند، این تقاضا برای آنها بسیاراهانت آمیزبنظر رسیده ومیگوید، "این سنگروقلب قلمرومن بوده وعزت من نمیگذارد که من اعتماد نموده وآنرا درخدمت بیگانگان قراردهم". بآنهم اوبالاخره بچنین امری راضی میشود. تمام خانواده او بزانوهای اوافتیده وخواهش میکنند که این تقاضای فوق العاده را قبول نکند، اما اوترجیح میدهد خود را مواجه به سرزنشهای زنده وپیوسته قراردهد تا دوستان انگلیسی خویش را نرنجاند که به حرف هایشان باوردارد. اوقلعه بوکررا به کرایه میدهد – اما ازآن ببعد هیچوقت ازدستشان بیرون نشده وبخاطرجبران برخورد سخاوتمندانه او، پس ازپنجسال او را ازباقیمانده قلمروش محروم ساخته و ملکیت برادران وبرادرزاده های اورا نیزتصاحب میکنند. افسران جنرال ناپیر حتی حرمهای این شهزادگان بدبخت را مورد هجوم قرارداده وتمام خزانه، زیورات وحتی کالای زنان ایشان را با خود میبرند.

 

حکومت هند فرمان میدهد ارتش اعزامی به افغانستان باید متشکل از27 هزارنفروآماده رفتن بمیدان جنگ درماه نومبر1838 باشد. اما وقتی در کلکته دانسته میشود که پارسیان محاصره هرات را برداشته اند، آنرا بیک قوت موثر21500 نفرکاهش میدهند، این قوه درساحل شرقی اندوس در 16 جنوری 1839 تحت فرماندهی لیتنانت- جنرال سُر جان کیان تجهیز میشود. دراینجا شاه شجاع عجله دارد که باوپیوسته ویک هفته بعد، امیر رستم جزیره قلعه بوکررا دراختیارسربازان میگذارد؛ آنها متعاقبا دریا را ازطریق پل موقت نظامی عبورنموده ودرروزهای اول مارچ در شکارپور متمرکزمیشوند.

 

سمنرمیگوید، "این تمرکزیکی ازجملۀ آن اقدامات خشنی است که اغلبا در صفحات تاریخ برتانیه یافت شده وشکوه اقدامات درخشان ثبت شده درآنرا لکه دارکرده است.

 

درنزدیکی شهرقرشی که حدود 50 میل درشمالشرق دهانه دوم اندوس واقع است، درجانب سندی آن قلعه کوچکی وجود داشته و مربوط به دولت یا ایالتی بوده است که با انگلیس درصلح بوده وتوسط معاهدات دوستی و تجارتی باوملحق شده است. فکرمیشد شاید مفید باشد این محل نگهداشته شود؛ یک کشتی جنگی برتانوی وتعدادی کشتیهای بخاربتاریخ 2 فبروری 1839 با دوقطعه سربازویک قطعه توپخانه اروپائی به قلعه میرسد، قاصدی به ساحل فرستاده وبه افسرفرمانده خبرمیدهد که موقعیت اوبرای تامین امنیت کشتیهای کمپنی حتمی میباشد که مصروف انتقال مهمات جنگی و وسایل ارتش است. پیام به افسروقت میدهد محل را در مدت یک ربع ساعت دراختیارایشان بگذارد، درغیرآن، تدابیرسختی بمقابل اواتخاذ میشود.

 

افسرسندی به خواست اوجواب رد میدهد، سربازان پیاده شده وتحت پوشش آتش کشتیها، مالکیت قلعه وشهرقرشی را دراختیارگرفته وحالا قسمتی ازقلمروی برتانوی درهند شرقی را تشکیل میدهد".

 

 انگلیسها بخاطرتامین موفقیت خویش ازهیچ وسیلۀ صرفنظرنمیکنند؛ آنها ازتمام هنرهای گمراه سازی وفاسد سازی استفاده میکنند تا سرداران افغانستان را وادارسازند خود را بآنها وصل نمایند وتعدادی ازاین متنفذین به درخواست آنها پاسخ میدهند. دربین اینها اسکندرخان پوپلزی؛ محمد عطا خان پوپلزی وولی محمد خان اسحاق زی شامل اند که قبایل خود را در اولین شایعات جنگ ترک کرده ودرلودیانه با شاه شجاع میپیوندند، جائیکه با توافق آنها، اوهسته حکومت را میسازد. پس ازآن، تعداد زیاد ماموران سری بمناطق خود میفرستند، با یک نظرنمایشی درباره قدرت وسخاوت انگلیسها واقناع آنها باینکه نتنها مقاومت آنها بیثمرمیباشد، بلکه بیشتربه نفع آنها خواهد بود تا ازآنها استقبال نمایند، چون آنها میخواهند خانواده شاهی خود شان را اعاده سازند. یکتعداد سردارانی که مخالف قبیله بارکزی وطرفدارروسای محمد زی میباشند، بآسانی توسط ماموران سری اقناع شده وبدون معطلی به قرارگاه برتانیه میپیوندند. فقط تعداد کمی که همدردی زیادی با محمد زیها ندارند، با ترس ازعواقب برگشت بخت بآن شاخه، بخانه های خود برگشته ومنتظرمیمانند تا مسیرحوادث نشان دهد بنفع که تصمیم بگیرند، قبل ازاینکه طرفداری خود را آشکار سازند.




  
  
Copyright © 2005-2009 www.khorasanzameen.net