تاریخ افغان ها، فصل شانزدهم – اولین مذاکرات دپلوماتیک بازگشت برویۀ نخست

 

نویسنده: ژوسیف. پیری. فیریَر، قبلا شارژدافیر و بعدا معاون – جنرال ارتش پارسیان

 

برگردان انگلیسی ازمتن فرانسوی: کپتان ویلیام جیسی، لندن، مارچ 1858

 

برگردان فارسی ازمتن انگلیسی: سهیل سبزواری

 

پافوس، سپتمبر 2009

 

 

فصل شانزدهم – اولین مذاکرات دپلوماتیک

 

اولین مذاکرات دررابطه به محاصرۀ هرات، جانشینی ایلیس توسط ایم نیل، تهاجم پارسیان به هرات، بازی دوگانه وزیرشاه، کپتان ایلدرید پاتنگر درهرات، افسران روسی درقرارگاه پارسیان، سامسون خان، کلونل بلاریمبرگ، جنرال بوروفسکی، کلونل سیمینیایو، محاصره غوریان، اتهامات بمقابل سیمینیایو، اجنتهای روسی وانگلیسی درقرارگاه پارسیان، دشمنی آنها بمقابل کلونل سیمینیایو، عملیات محاصره غوریان، سقوط محل، شیرمحمد خان، جواب یارمحمد به برادرش، دوام محاصره.

 

قبلا گفته شد که محاصره هرات توسط محمد شاه بخاطرتوقف تاخت وتاز های هراتیان بقلمروی پارسیان ومجبورساختن کامران بخاطر پرداخت جزیه بوده است. اما این موضوع به اطلاع حکومت روسیه نیزرسانیده شده ومورد پشتیبانی وتشویق آنها قرارمیگیرد؛ نه بخاطراینکه نظرروسها درآنزمان توسعه تهاجم تا به هند برتانوی است، چون آنها کمترین آمادگی برای چنین برنامه بزرگی نداشتند، بلکه باین علت که آنها همیشه این رویای پطربزرگ را درنظرداشتند که هروقتی فرصت میسرشود، نفوذ خویش را درمسیر اندوس بسط دهند، طوریکه چندی قبل تا سواحل باسفورس درقسطنطنیه انجام دادند. درآنزمان روسها با مالکیت مناطقی که درآسیا داشتند راضی بودند، اما بحیث سیاستمداران هوشیارنمیتوانستند بدون حسادت ناظرهجوم متوالی انگلیس باشند، لذا انگلیسها روسها را مجبورساختند تا مرزهای خود را بدون هیچ دلیلی بسط داده، ترس آنها را با نمایش خصوصیات جاه طلبانه خویش تحریک نموده وامیدواربودند با اینوسیله آنها منابع بزرگ خود را با سرعت زیاد مصرف نموده ومردمان بیشمارتحت فرمان خود را تخریش نمایند، چون کسانیکه مطیع آنها بودند بیشتربخاطرترس بوده است، نه اینکه معتاد آنها بودند و یا فرمانروائی آنها را دوست داشتند.

 

برنامه های محمد شاه درهرات درآغاز1835 روشن میشود. ایلیس (که بعدا سفیربرتانیه دردربارتهران میشود) بیکبارگی حکومت خویش را ازاین واقعیت وسهم فعال سفیرروسها درپارس (جنرال سیمونیچ) خبر میدهد که توسط شاه پارس اتخاذ شده است. سفیربرتانیه مدت 18 ماه کوشش میکند تا ازطریق دپلوماتیک لارد پالمرستون (وزیرخارجه علیاحضرت) را ازهمدستی روسیه دراین جنگ اقناع سازد که بطور آشکاربا نظرات دشمنانه نسبت به انگلیس اتخاذ شده است. این نیزبیهوده است که ایلیس رهبران خود را خبرمیدهد ازاینکه پس ازوساطت اوجهت رفع سوئ تفاهم موجود بین شاه پارس وشهزاده مستقل هرات، حکومت پارس به میجرتاد (افسرعضوهیئت او) اجازه نمیدهد تا حامل نامه او به شاه کامران باشد؛ اومجبورمیشود تاد را دراختیارپارسیان قراردهد تا اورا به آنجا برسانند؛ بعباره دیگربه نظارت وکنترول اجنتهای روسی تسلیم داده میشود. سفیربرتانوی میافزاید که کونت سیمونیچ بصورت آشکار جنگ برضد هرات را تشویق نموده، آمادگی و تمرکزسربازان درتهران را با شتاب تنظیم کرده وازجانب حکومت خویش انواع کمک وپشتیبانی یکتعداد قطعات روسی را وعده میدهد. او همچنان وقایع بسیار جدی را پیشبینی میکند که متوجه کشورش میباشد، لذا ایلیس به مقامات خود مینویسد: "من اعتقاد راسخ دارم حکومت انگلیس نمیتواند توسعه امپراطوری پارس درمسیرافغانستان را اجازه دهد، بدون اینکه آرامش داخلی هند برتانوی را درخطراندازد. این توسعه، نفوذ روسها را تا آستانه امپراطوری هند ما میآورد؛ چون پارس نمیخواهد یا جرات ندارد داخل یک اتحاد صادقانه با انگلیس شود، سیاست ما برای آینده باید این باشد که اورا نه بحیث یک مانع حمله بهند، بلکه اولین خطی درنظرگیریم که ازآن فرمان حمله صادرخواهد شد".

 

لارد پالمرستون (یک مقاله بقلم مونز ای توماس مرا با این معلومات ارزشمند درباره حقایق مربوط به این مذاکرات آشنا ساخت) با این معلومات، متاثرنشده واقدامی نمیکند: سیاست اودرآنزمان ضد روسی نبوده وپافشاری میکند که درگذارشهای افسران خود درتهران، فقط وشاید بدون دلیل، پیشگوئیهای محجوبانۀ را میبیند که نمیتواند چیزی را توجیه کند. لذا بدون هدایت مانده، مجبورمیشود تجدید تفکرنموده وببیند سیاست انگلیسها بهنگام خدمتش درهند چه بوده تا بتواند حداقل اعتراضات کمزوری به محمد شاه نموده وهمیشه بخاطر ارائه تشویشهایش سانسور شده، ایلیس بیچاره نمیداند درتهران چه نقشی بازی کند.

 

سفیرروسیه برخلاف، همیشه جسورانه برسیاست جنگی که اومشوره میدهد پیشروی کرده وشاه را درجهت اجرای آن میراند: اوبا پشتیبانی حکومتش، جرات هرکاری را داشته وهرخواهش اومنحیث فرمان توسط دربارتهران قبول میشود. اگرلارد پالمرستون توسط ایلیس فشار آورده میشد میتوانست اعتراضاتی به کابینه سنت پطرزبورگ ارائه نماید، که مونسیور دی نیسیلرود حقایق واضح مثل آفتاب را انکارکرده وتقریبا باثر تهدیدات است که اوبه تقاضاهای دوامدارسفیرانگلیس جواب میدهد تا  تفاهمی بین دوحکومت درمورد پارس بوجود آید. لارد با دوروئی روس ها فریب خورده وآنرا امرنادرستی درنمایندگی خود درتهران میداند که میبیند وضع اموربسیارخوب وقابل قدردانی است. صدراعظم ازاین ناراحت میشود که هنگامیکه اتحاد روسها برای او بحیث یک بیلانس ضروری است، نمیتواند فکرنموده، چشم خود را بچیزی بازکند وتوجه خود را بموضوعی معطوف سازد که اورا متعجب ساخته وبرنامه های اورا مختل میسازد.

 

مراسلات وزارت خارجه دراین مورد، چیزی بیشترازسرزنشهای نیست که لارد پالمرستون بعدا آنرا مفکوره های واهی مینامد که افسران او بارتباط جنرال سیمونیچ تصورکرده اند؛ جنابعالی ازایلیس میخواهد تا درهمآهنگی با آن دپلومات عمل کرده و تمایلات اورا احترام نماید، تا جائیکه باوارتباط میگیرد، اوکاملا راضی بوده وجهت اجرای نمایندگی مخفیانه به حکومت شاه درباره شرمساری تجاوز بیمورد اوبمقابل شاه کامران، باید باونمایانده شود. خلاصه، اوچیزی برای انتقال به ایلیس ندارد، مگرمشوره محجوبانه بخاطرکمک اوبرای ملاقات با یک شریر، مسئلۀ که جنابعالی فهمیدن آنرا لجوجانه رد میکند؛ اوهیچ چیزرا نمی بیند زیرا مصمم است ازتصادم با روسیه جلوگیری کرده ومیخواهد رابطه با آن قدرت را دروجه احسن نگهدارد تا اوجسارت خود درمورد تشویق شاه جهت تسخیرهرات را دوچند سازد. اما این سیاست محتاطانه نمیتواند لارد پالمرستون را ازعواقب گرفتاری هائیکه خودش خلق کرده نجات داده و کاملا با فریب اقدامات خویش پایان مییابد. اوبه گفته های کابینه سنت پطرزبورگ باورداشته و هنوزهم با درست بودن گزارشات سفیرخود در تهران بسیارمشکوک است. ایلیس عاقبت اندیش باید تمام بدخلقی های لارد پالمرستون را تحمل نموده وفراخوانده میشود بخاطراینکه نتوانسته است حوادثی را جلوگیری کند که انکشاف آن نتیجه اعتماد بسیارزیاد رئیس او درمورد ادعاهای حکومت روسیه میباشد.

 

لارد هنوزتلاش میکند تا خود را گول بزند ازاینکه سیاست او چه ضربتی بالای نفوذ انگلیس درپارس وارد کرده است؛ بآنهم او متعاقبا یک مرد با انرژی را انتخاب میکند که دردشمنی با روسها مشهور بوده وبتواند مقام سفیربرتانیه دردربارتهران را پرکند. ایم نیل مربوط به مدرسۀ دپلماتیک است که دروسط تلاطم کاملا خوش بوده وبرای او اصول اروپائی درقبال نیازهای دپلوماسی پیچ وخمدارآسیا ناپدید میشود. اوپس ازگذراندن 25 سال درهند و پارس، درپایان سال 1834 به انگلیس برگشته، سیاست حکومت خویش درمورد پارس را اززمان جلوس محمد شاه به تخت تائید ننموده وازطریق مطبوعات، با تمام لجاجت انگلیسی با این مسئله می جنگد، با بیان اینکه درآنجا ضرورت نبود تا شمشیرازنیام کشید تا نفوذ دسایس روسها درتهران را برهم زد، فقط ضروربود انگلیس بطورواضح مخالفت خود درمقابل جنگ با هرات را برای شاه اعلان کند تا ازآمادگی های بیشتربرای تهاجم خود داری کند. این موضوع که بسیارآسان بنظر میرسد تا لارد پالمرستون آنرا قبول میکرد، درآخرمغز جنابعالی را درهم میشکند، بآنهم آنرا بحیث آخرین وسیله نگهمیدارد اگرشاه را بنحودیگری رام نشدنی ولجوج دریابد؛ چون اومیداند که ایم نیل بسیاربیقرار و بیباک بوده ودساتیراومشابه به آنهای میباشد که به ایلیس داده است. نماینده جدید میخواهد تا برنامه های جاه طلبانه شاه را ضعیف نموده ووساطت خود را دررفع سوئ تفاهم تقدیم کند که بین پارس وهرات بوجود آمده است؛ خلاصه، اوبیک تماشاگردسایس روسها ادامه میدهد، بدون اینکه بتواند یک کلمه با انرژی درمخالفت با آنها تقدیم کند. ایم نیل نسبت به قبلی خود زیاد موفق نبوده، با قوت وشفافیت به حکومت خود شکایت نموده وتقاضا میکند تا صلاحیت اوتوسعه یابد تا بتواند دربعضی موارد قدرت عمل داشته باشد. مگرلارد پالمرستون باونسخه های قبلی تمام جواباتی را می فرستد که قبلا به ایلیس داده است. لارد هنوزنمیتواند فکرخود را تغیرداده وابتکاری درجهت مخالفت شدید بمقابل روسها نماید، اوتلاش میکند تا صلحی را نگهدارد که آن قدرت، میل کمی برای نگهداری آن دارد. لارد پالمرستون درقدردانی امورات دپلوماتیک خود بسیارخوشبخت نمیباشد، چون وقتی اودرنامه های خود ازصداقت کونت سیمونیچ درتهران تائید میکند، این مرد نجیب، بی ایمانی درمراسلات خود را قبول میکند. لارد با آرامش تزلزل ناپذیرمنتظرجبران حکومت پارس بخاطربرخورد میماند واین زمانی است که ایم نیل تضمین میگیرد که شاه نمیخواهد چیزی پس بدهد؛ چون لارد پالمرستون عمدا فرستادن دساتیرخود را بتعویق انداخته است، نماینده اش خود را با دستهای بسته، مانورهای همیشه فعال روسیه وقاطعیت شاه برای تسخیرهرات مخالف مییابد.

 

چیزهائیکه ایلیس و ایم نایل پیشبینی میکردند بالاخره بوقوع میپیوندد؛ پارسیان در1837 بمیدان آمده ودرماه اکتوبرداخل ولایت هرات میشوند؛ اما باید علاوه کرد که نمایندگی پرانرژی ایکه ایم نایل به شاه و به مسئولیت خود انجام میدهد باعث بی تصمیمی واحساس ترس درشورای وزیران شده وهم عدم تحقق وعده ها که 18 ماه قبل توسط جنرال سیمونیچ داده شده است، سهمی بزرگی درانکشاف اوضاع دارد. پارسیان بیهوده انتظاروعده های مادی داده شده توسط روسیه بوده ودپلوماتهای روسی که ملزم به تضمین نوشتاری بودند که حتما صورت میگیرد، ازآن شانه خالی میکردند. محمد شاه بیم وهراس برسر این موضوع را درک نموده وباعث تجدید تفکردرباره برنامه اش میشود، چون اومیترسد که متحد قبلی اوخود را دراوج منازعه بیرون کشیده وجنگ هرات باعث رویاروئی او وانگلیس خواهد شد. اما هوشیاری کونت سیمونیچ بر مشکلات اوغلبه نموده وشاه بدون عاقبت اندیشی بیمدان آمده وتصمیم به تسخیرقلعه میکند که باید بآن حمله میکرد؛ اما صدراعظم او، حاجی میرزا آغاسی، یکمرد پیر و لجوج که وظیفۀ او رضائیت شاه است، از تشریک این احساسات بسیاردوراست. اوبآسانی راضی میشود که ارتش پارسیان بالای هرات سرمایه گذاری نماید، اما بصورت مخفی وبفکر خود تصمیم میگیرد تا عملیات محاصره طولانی شود تا روسها قرارداد شفاهی را اجرا نمایند که دپلوماتهایش وعده کرده اند، چون این تعهدات هرگزصورت نمیگیرد، شهرتسخیرنمیشود. این فیصله وزیرحل معمای است که اشخاص زیادی بیهوده کوشش نموده اند تا آنرا کشف نمایند. 25 روزمیتواند بیشترین مدتی باشد تا هرات تسخیرشود؛ ولی این محاصره مدت 9 ماه طول میکشد، محمد شاه باکمال ناخوشی  توسط وزیران و جنرالانش فریب داده میشود، بیخبرازاینکه دربین ایشان کسانی است که بجانب انگلیسها میلان داشته ومایل اند بدون تحقق برنامه تسخیر، عقب نشینی کنند. اما حماقت وبی ظرفیتی افسران پارسی درهدایت عملیات محاصره وتدابیرغیرعادی صدراعظم کافی بود تا باعث ناکامی برنامه شود.

 

درآنزمان روزنامه ها اطمینان میدادند واشخاص زیادی هنوزفکرمیکنند وقتی ارتش پارسیان بمقابل هرات مارش کرد، تعداد زیاد افسران روسها همراه آنها بوده وهم اینکه هرات توسط چندین افسرانگلیسی دفاع میشد؛ درهردومورد مبالغاتی وجود دارد که میخواهم آنرا روشن سازم.

 

درمعاهده 1813 بین انگلیس وپارس عقد شده بود که اگرجنگ بین پارسیان وافغانان بوقوع پیوندد، حکومت انگلیس بیطرف میماند، اما میتواند میانجیگری کند اگرتوسط هردوجانب خواسته شود. ما دیدیم که انگیس تا اینزمان دررابطه باین توافق، ناکام نشده است؛ اما اشتیاق روسها برای مشوره دادن به پارسیان برای محاصره ایکه منافع انگلیس را تهدید میکند، گورنرجنرال را وادارمیسازد تا توجه نموده وکاپیتان ایلدرید پاتینگررا به دفاع هرات میفرستد. روزنامه های هندی وانمود میسازند که "این افسربا سفردرمجاورت آنشهر، بطورتصادفی داخل آنجا میشود درحالیکه محاصره آغازگشته وبعدا به کمک ومشوره او و تشویق حکومت انگلیس، باشندگان میتوانند 9 ماه مقاومت نمایند". قسمت اول این ادعا نادرست است. کاپیتان پاتینگر توسط حکومت او و با یک رسالت مخفی فرستاده میشود، بهرات رسیده وبحیث یک طبیب هندوتغیرقیافه میدهد که سرسپرده منافع انگلیسها میباشد – شاه کامران و وزیر او از رسیدن اوخبرنداشتند تا اینکه ارتش شهررا سرمایه گذاری میکند. این لحظه توسط افسرانگلیس انتخاب میشود تا خدمات مسلکی خود را با  انواع معاونت ازجانب حکومت خویش درساختن یک جبهه بمقابل پارسیان به شاه کامران تقدیم کند. این پیشکش با مسرت پذیرفته میشود، مگرهنوزمطابق صلاحدید روسای هرات، هنوز باشندگان واقعا خبر ندارند که این طبیب هندو یک افسرانگلیس میباشد، تا اینکه ایم نیل در مارچ 1838 به آنجا میرسد. ازاین لحظه کاپیتان پاتینگریونیفورم نظامی خویش را پوشیده ودیگرتلاش نمیکند خود را مخفی نگهدارد. او یگانه انگلیسی است که درجریان تمام دوران محاصره وجود دارد؛ اما باید افزود که میجر تاد و یکتعداد افسران دیگر که مانند اومربوط به سفارت پارسیان بودند، با پرچم متارکه، چندین بارداخل شهرشده ومیتوان فرض کرد که مشوره این افسران درتقویه فیصله یارمحمد خان درادامه دفاع موثربوده است.

 

بارتباط افسران روسی، حتی یکنفرهم درارتش پارسیان وجود نداشت، چون سرتیپ سامسون خان دارای منشای روسی را نمیتوان چنین درنظر گرفت؛ اوبرای چندین سال درپارس زندگی کرده، استفاده از عفو داده شده توسط امپراطورروسیه درمورد فراریان را که شامل اونیزمیشد، نپذیرفته وبه روسیه نمیرود، سامسون خان بیشتریک پارسی است تا یک روسی، چنانکه تمام کسانیکه اورا میشناختند، تصدیق کرده اند. درپهلوی آن، دانش نظامی اوبسیارمتوسط بود تا بتواند بالای عملیات پارسیان نفوذ کند، چون درجه نظامی اودرارتش روسیه هرگزبالاترازیک سرجنت متصدی سواره نبوده است. بهنگام محاصره، اوفرمانده قطعۀ پارسی کلدیان، ارمنیان وعیسویان نیسطوری بود که درآن حدود 7 یا 8 صد نفرفراری وجود داشتند که تقریبا تمام ایشان سربازان عادی بودند؛ یکتعداد بسیارکم اینها سرجنت وسرجوخه بوده وقسمت اعظم آنها مدتها قبل، زمانی به پارس آمده بودند که هیچ سوالی درمورد محاصره هرات وجود نداشت. (این فراریان درسال 1839 متعاقب نمایندگی حکومت برتانیه نجات یافته وبه امپراطورروسیه تسلیم داده میشوند که این حادثه باعث تصادم جدیدی بین روسیه و پارس میشود. شاه با درنظرداشت رسالت مهمان نوازی، تسلیم دادن این فراریان روسی را رد میکند، اما امپراطورنیکولاس درهمان لحظات، ازولایات ماورای قفقازخویش بازدید نموده وبه ایروان میرسد؛ محمد شاه پسربزرگش ناصرالدین میرزا را میفرستد تا ازاعلیحضرت روسی قدردانی کند. کونت سیمونیچ بعدا به شاه اعلام میدارد اگراوفراریان روسی را مسترد نمیکرد، وارث تخت پارسیان بحیث گروگان درروسیه نگهداشته میشد؛ لذا شاه چارۀ دیگری نداشت جزاینکه باین گزینه، رضایت دهد.)

 

همچنان نمیتوان گفت که لیتنانت- کلونل بلیرمبرگ، انجنیرروسی شامل ارتش پارسی بود، چون اوعضوی هیئت کونت سیمونیچ را تشکیل میداد. این درست است که این دوافسرعالی مقام بصورت فعال درامورات هرات دخیل بودند، اما دریک مفهوم دپلوماتیک؛ - آنها ظاهرا عملیات محاصره را هدایت نکرده وموقف آنها فقط مشاوریت میباشد.

 

دوافسردیگراروپائی درخدمت شاه بودند: یکی ازآنها، جنرال بوروفسکی لهستانی وتبعه روسی، با حمایه داده شده باو توسط انگلیسها، با این درجه درارتش پارسیان پیش میرود، اما اوهرگزدرهیچ قسمت اروپا خدمت ننموده ودارای هیچگونه تجربه نظامی نمیباشد؛ گفته میشود که اودلیربوده است، اما شجاعت بتنهائی کافی نیست تا عملیات یک محاصره را هدایت کرد.

 

دیگری جنرال سیمینیایو که درآنزمان کلونل انجنیری، تبعه ساردینیائی ویک افسرسابق امپراطوری، خدمت کننده درارتش شاه بحیث یک فرانسوی میاشد – مادرش فرانسوی ومتولد سنت تروپیز و پدرش از نایس بوده است. انگلیسها جنرال سیمینیایو را متهم به خدمت بمنافع روسیه میکردند، چون اووظیفه خویش را اجرا میکرد؛ باوجودیکه آنها موقعیت عالی داشتند وقتی کمپاین بمقابل هرات آغازمیشود، این افسر رابطه بسیارخراب با کونت سیمونیچ دارد. بآنهم درپارس، وظیفه چیزی است که همیشه پس ازمنافع شخصی قرارداشته ودراینجا هیچ چیزی شگفت انگیز دراین حقیقت وجود ندارد که شک بزرگ انگلیسها درمورد برخورد کلونل بیطرفانه بوده باشد.

 

کونت سیمونیچ و ایم نیل درتهران باقی میمانند، اما هرکدام یک افسر سفارت خویش را به قرارگاه شاهی اعزام میکنند. گوت مترجم روسی و ستودارت کلونل انگلیسی با پیروی ازروسای خود، جنگ قلمی فعالی را پیش میبرند. برای گوت، یک افسرسواره ازقوم خودش بنام ویتکوویچ داده میشود که دارای استعداد خوبی درتاتار(ترکستان) بوده ودرچندین هیئت با موفقیت استخدام شده بوده است. او با چندین زبان ولهجه شرقی با روانی صحبت نموده وحکومتش اورا موظف میسازد، طوریکه بعدا خواهیم دید، راههای نفوذ روسها درافغانستان را آماده وهموارسازد.

 

دربین اشراف یا نجبای پارسی، تعداد بیشمارکسانی وجود دارد که شاه به آنها بخشهای مختلف فرماندهی سربازانش را میسپارد، اما هیچیک از ایشان، قابلیت وتوانائی قرارگاه سازی برای یک ارتش ویا هدایت عملی عملیات محاصره را ندارند. اعلیحضرت مجبورمیشود تا کلونل سیمینیایو را به وظیفه رئیس ستاد ومدیرتوپخانه وانجنیری تعین کند که ازهمان وهله اول، باعث بروزحسادت ومخالفت افسران پارسی میشود، که در پهلوی آن، اجنت های روسی وانگلیسی نیزرنجیده میشوند، چون اقدامات اومخالف سیاست و یا روند آنها است. روسها اولین کسانی اند که تلاش میکنند ذهنیت شاه ووزیرش را درمورد اوجریحه دارسازند، با بیان اینکه کلونل ملاقاتهای با کلونل ستودارت داشته که ناشایستگی بزرگی بچشم کونت سیمونیچ میباشد، اما وقتی حملات شروع میشود، حقایق ثابت میسازد که کلونل سیمینیایو یک مرد با وفا وصادق بوده، با نگهداری روابط با تمام جوانب، وظیفه خویش را بدون درنظرداشت هرملاحظۀ انجام میدهد. متاسفانه حکومت پارسی باین افواهات وشایعات گوش داده وچنین ضعفی باعث میشود تمام خوبیهای را که میتوانست ازهمکاری فعال این افسردرادامه محاصره بدست آید، نابود سازد.

 

ارتش پارسی به بسیارآهستگی به هرات پیشروی کرده وازآغازیک جنگ منظم بمقابل ترکمنها، یامودها وگوکلنها قبل ازرسیدن به منزل آخری ابا میورزد؛ تا اینکه بپای دیوارهای غوریان میرسد، یک قلعه گارنیزون شده توسط سربازان شاه کامران، واقع در35 میلی غرب هرات دروسط یک جلگه بزرگ بعرض ده میل که تعداد آن بین 34 تا 35 هزارنفربوده وبا توپخانه ومهمات جنگی مجهزمیباشد. کلونل سیمینیایو به ارتش فرمان میدهد بفاصله یک فیرتوپ ازقلعه دراراضی ای قرارگاه سازند که درپناه تپه ها قرارداشته وتوسط برآمدگیها پوشیده میشود. پس ازعلامه گذاری قرارگاه برای هردسته، اوجهت اکتشاف نزدیکتر بطرف شهر رفته وبا آتش تیز تیراندازها مواجه میگردد، اما به بررسی محل ادامه داده وپس ازتحقق این وظیفه، بفاصله کوتاهی ازقرارگاه عقب رفته وکروکی پلان را ترسیم میکند که برای حمله مطلوب است. لذا طوریکه برنامه ریزی شده است، قطعات دیگرارتش رسیده وهمراه با آنها اجنت روسی، گوت که با هرفرصتی، درجستجوی رنجانیدن کلونل است، با فریاد بلند مخالف نقطۀ میباشد که برای قرارگاه انتخاب شده است. روسی فریاد میکند "این خیانت آمیزاست که ما را اینقدرنزدیک درمقابل خنجرافغانها قرارداده اند؛ اومیخواهد که گلوی ما قطع شود؛ او به انگلیسها فروخته شده است،وغیره وغیره". سرآسیمگی وجنجال بزرگ به راه افتاده وبدگوئیهای زیادی به کلونل پرتاب میشود. قاطران هنوز زیربارباقی مانده وهرکسی مصروف انتقال محموله بجاهای دیگرمیشود، تا اینکه رسیدن شاه با این اقدامات غیرمنظم نقطۀ پایان میگذارد. روسای پارسی شکایت خویش را با جملات تلخ اظهارمیدارند، اما شاه ازجهالت ایشان باخبرمیباشد، چون دانش نظامی اوکه توسط افسران فرانسوی وانگلیسی هدایت میشد، باعث میشود تا قضاوت درستی ازاوضاع نماید؛ اوخودش به قلۀ تپه های مجاور قرارگاه میرود تا موقعیت موضع را معلوم نموده ودریک نگاه متوجه میشود که نقطه انتخاب شده توسط سیمینیایو یکی ازمطلوبترین میباشد، چون فیرهای دشمن ازبالای قرارگاه میگذرد. لذا شاه موضع تعین شده توسط سیمینیایو را نگهداشته وبیخبرازاینکه قبلا چه حادثه رخ داده است، پس ازتقریبا نیم ساعت بغرض گفتگوبا آمران قطعات رفته و با شیوه معمول استقبال میشود. پلان حمله کلونل سه نقطه را نشان میدهد که در هریک امیدواری خوبی برای پیروزی سریع وجود دارد: اما یکی در عقب قله تپه های انتخاب شده است که درمقابل آن سربازان قرارگاه قرارداشته وازآنجا میلان زمین بطرف محل میباشد. شاه به سیمینیایو میگوید، "خوب، بعدا این تو هستی که حمله را هدایت میکنی" و باو هدایات تحریری میدهد تا کلونل های چهارقطعه فورا تحت فرماندهی کلونل قرارگرفته ودرهمه چیزازاواطاعت کنند. این چهارقطعه شامل بهادر- خانی، خاصه، دماوند (نام یک ناحیه) وقراگوزلو (نام یک قبیله) میباشند. این سربازان درساختمان گابیونها (سبدهای سیمی) وشاخه های پرکاری ضروری استخدام شده ودرشب بعدی، سیمینیایو به کندن خندق های خود آغازمیکند، اما بخاطر جلوگیری ازخطرات، کمترین شک و تردیدی ندارد. روسای پارسی که فرمان داشتند حملات دیگری را سازمان دهند، بصورت میتودیک ودرسکوت مثل کلونل پیشروی نمی کنند، لذا موضع ایشان برای محاصره شدگان کشف شده وغوریانی های محاصره شده با آتش تفنگ جواب میدهند که تعداد زیاد پارسیان بزودی ازمیدان رزم خارج میشوند. توپهای پارسیان بد قرارداشته، فیرها از بالای شهربارتفاع زیاد گذشته وپس ازطی انحنا، دروسط قطعات سیمینیایو میافتد؛ بآنهم پس ازاتخاذ بعضی تدابیر، او با خندقهای خود پیشروی میکند. پلان اوتقسیم قطعه اش بدو بخش است تا بیک زاویه سنگر واستحکامات حمله کرده ومیخواهد آنرا منهدم سازد؛ وقتی خندق بجائی میرسد که باید دوبخش جدا شوند، آنها باید آتشبار خود را بیک فاصله مناسب ازهمدیگرمیساختند. اما سرتیپ نیمه- روسی، سامسون خان، ازقطعه بهادرخانی، که فرماندهی بخش دومی باوسپرده شده است، لجوجانه تصمیم میگیرد درجای خود باقی مانده وزاویه پیشرو را با بودن دریک فاصله مساوی از نقطه آتش یکی ازقطعاتش داغان میسازد.

 

مشاوراودراینمورد یک تفنگداراست، مثل اویک فراری ازخدمت روسها، که متیقین است فیرتوپ بریک نشانه ازیک فاصله کوتاه نمیتواند سوراخ ایجاد کند، چون پس ازاصابت بدیواربزمین میافتد، جهت تخریب موثر ضرور است تا قدرت بزرگتردریک مسیرطولانی تر فیر گردد. من این جزئیات خارج ازموضوع را تذکرمیدهم، فقط بخاطرنشاندادن بیخبری جنرالان پارسی بصورت عام وسامسون خان بصورت خاص. کلونل سیمینیایو پس ازتصریح موضوعات به افسرش وتهدید عقب نشینی(اگراو با این لجاجت اصرارکند)، درآخربخواست خود دست یافته ومسئولیت تمام برخوردش را باومیگذارد. بارتباط عملیات خودش، اوبخندقهای خود ادامه میدهد تا بتواند توپهای خود را درنقطۀ قراردهد که درآغازتعین نموده است.

 

سامسون خان منفذ پنجره دارآتشبارخود را با قطعات چوبی پرشده با خاک اعمارمیکند که با فیراولین آتش به پارچه ها تقسیم شده و ده نفرآنها صبح هنگام کشته میشوند؛ تعداد تلفات او بزودی به 45 یا 50 رسیده وآتشبارش کاملا درفضای بازقرارمیگیرد. این امراورا مجبورمیسازد نظرسیمینیایو را قبول نموده ویک آتشبارتازه درمحل مناسب اعمارکند.

 

اگرمن خود را با این جزئیات فرعی محاصره هرات پراگنده میسازم، باین علت نیست که اینها دارای اهمیت واقعی نیستند، بلکه میخواهم موانع واقعی را ارائه نمایم که توسط پارسیان، انگلیسها وروسها درهرقدم بوجود آمده ومانع کلونل سیمینیایو میشود که بتنهائی درتعقیب جنگی صادق است که با چنان عجله براه انداخته شده است. سامسون خان، بحیث یک فراری روسی، بالای سربازان نفوذ داشته و یکی ازمجرب ترین جنرالهای محمد شاه محسوب میشود. چیزیکه دربالا توضیح شد یک برداشت درست ازظرفیت اوداده وخواننده میتواند تصوری ازهمرزمان پارسی اش داشته باشند که نسبت به او از نطقه نظردانش و شجاعت دردرجه دوم قرارداشتند.

 

کلونل سیمینیایو بسرعت به خندقها ویا یک نتیجه پیشروی نمیکند، چون فرماندهان دیگر، آتشبارهای خود را بفاصله زیادی ازآنجا مستقر ساخته اند؛ اما ازنقطه نظراقدامات قناعت بخش، او پس ازچند روز کار دشوار بفاصله 540 یاردی قلعه میرسد وآنهم بدون تلفات حتی یکنفر. آتشبارهای اوبربنیاد قواعد معمولی انجنیری ساخته شده، آماده گردیده واو به شاه از ساعتی خبرمیدهد که آتش خود را بازنموده ومحمد شاه که مشتاق اثرات آن است، درارتفاعات همجوارموضع میگیرد تا نمائی خوبی داشته باشد. سیمینیایو ازموضع توانمند خود (طوریکه متوقع است) موفقیت بدست میآورد: برج بزرگ درزاویه راه داده و آتش گلوله کمانه دار بزودی برجهای کوچکتررا تخریب میکند که درامتداد آن قرارداشته وقسمت بالائی دیوارها را یکی بدیگری وصل میکند. محمد شاه که در جنگهای مقابل روسیه خدمت کرده ودرمحاصره های زیادی حاضربوده است، هیچوقت چیزی مثل این را شاهد نبوده ووقتی نتیجه آتش را میبیند، بانگ میزند، "فقط امروزفهمیدم چه کاری میتوان با توپخانه کرد". افغانها که نسبت به شاه کمترمتعجب نشده بودند، با عواقب فاجعه بارتسخیرشهر توسط حمله هشدارشده، پرچم متارکه درنزدیک زاویه سنگرواستحکامات آویزان نموده وبا فرمان قطع آتش توسط سیمینیایو، آنها ببالای شکستگی برآمده واعلان میکنند که با احتیاط تسلیم شوند. پس ازدوساعت، سردار شیرمحمد خان برادریارمحمد خان که فرمانده شهراست، بنزد شاه آمده و اطاعت خویش را ابرازمیدارند؛ سربازان پارسی درعین روزغوریان را گرفته، ارتش آنها برای محاصره هرات پیشروی نموده وبپای دیوارهای شهردرآغازنومبر میرسند. سردارشیرمحمد خان ازقرارگاه به برادرش نوشته، ازدلایل تسلیمی غوریان معلومات داده، باو مشوره میدهد که با یک تصادم طولانی با وسایل دفاع ناکافی درمقابل ارتش پارسی ادامه نداده و میگوید، "دراینجا یک افسراروپائی وجود دارد که میتواند در48 ساعت هرات را بخاک یکسان سازد". اوهمچنان میگوید که دراصرار بر مقاومت، فقط میتواند منطقۀ خود را خراب وبدبختی بزرگی برای خود ببارآورد؛ لذا برای او بهتراست  تا خود را به سخاوت محمد شاه انداخته ودروازه های شهررا بروی اوبازکند. یارمحمد با خشم به اوجواب میدهد، "برای توبسیارخوب میبود اگرمیدانستی چطورباید درسنگرودردفاع قلعۀ بمیری که من به مواظبت توگذاشتم، تا بمن مشوره بدهی. اما من، تا وقتی یک گلوله برای فیرباقی بماند، یک شمشیردردست من ویک نفس دربدن من، هرگزدرمقابل قاجارها سرخود را خم نخواهم کرد: من هرات را تسلیم نمیکنم تا زمانیکه دندانهای مرا که بفرمان عباس میرزا درمشهد از سرم کشیده بودند تعویض ننمایند. اگرتا آنوقت بخت جنگ برضد من پیش رفت، من میدانم با مردن درسنگرچطورازبیعزتی نجات یابم". اوحرف خود را نگهداشته و دفاع قهرمانانۀ او در جریان 9 ماه، یکی ازبهترین شاهکارهای نظامی تاریخ معاصردرآسیاست.





  
  
Copyright © 2005-2009 www.khorasanzameen.net