دولت و اپوزیسیون در افغانستان - بخش دوم بازگشت برویۀ نخست

 

دولت و اپوزیسیون در افغانستان

(ویژگی های مبارزه سیاسی در سال های 1919-1935)

 

گام مهم ديگر دولت امان الله در1919 برپايي روابط ديپلماتيک با روسيه شوروي و استوار ساختن آن بر شالوده قراردادي- حقوقي در1921، شد. مگر، به گونه یی که تازه ترین پژوهش های میهنی و خارجی در زمینه مراحل آغازین مناسبات افغانستان و شوروی[1]و نیز اسناد نخستین میسیون دیپلماتیک در افغانستان در سال 1919 و دیگر مواد آرشیوی نشان می دهند، موقف کابل در قبال شوروی جنجال بر انگیز و مهمل بوده است. هرچند هم روند و گرايش تعاملات شوروي و افغانستان در آن زمان، نمونه کمياب همزيستي مسالمت آميز کشورها با ساختمان هاي اجتماعي گوناگون را نشان مي داد.

 

چنین گرایشی نه این که از همان آوان برپایی مناسبات، چیرگی یافته بود. بسنده است بگوییم که رهبری افغانستان و در گام نخست خود امیر امان الله خان آماده بود به قرار داد به امضاء رسیده (و حتا تصویب شده از سوی مجالس دو کشور) با شوروی، در بدل قرار داد نو انحصاری، در بر گیرنده و جامع («اکسکلوزیو») میان افغانستان و انگلیس[2]که به دست آوردن سوبسایدی های سخاورزانه و کمک های تازه گوناگون از جمله دارای بار نظامی (برای مثال؛ به دست آوردن بیست هزار میل تفنگ برای پاسداری از مرزهای شمالی کشور، دوازده فروند هواپیما که قرار بود چهار فروند آن بی درنگ به افغانستان تحویل داده شود)[3] را نوید می داد؛ پشت پا بزند.

مکارگی امان الله خان که تازه چندی پیش نیمی از سوبسایدی موعود روسیه [یک میلیون روبل با پشتوانه طلایی-گ.] - به میزان 500 هزار روبل با پشتوانه طلا را به دست آورده بود، حتا انگلیسی ها را که در پی کمرنگ سازی اعظمی تاثیر روسیه در افغانستان بودند و هر چه بود در پی بستن سازشنامه جنتلمنانه (جوانمردانه) با این کشور و هوادار دستیابی به دیگر واریانت های «مفاهمه آمیز» حل مساله افغانستان در ابعاد منطقه یی بودند و گذشته از آن قرار داد بسته شده در همان سال 1921 میان خود شان و افغان ها  برای ایشان پذیرا بود؛ نیز  در شگفتی اندر ساخته بود.

 

در این میان، برخورد نیرنگبازانه امیر با قرار دادها، بیشتر نشاندهنده موقف و نگرش خود او و برخی از حواریونش بود، در حالی که طرزی- وزیر امور خارجه هوادار پیشبرد همزمان امور با انگلستان و روسیه بود و وزیر حربیه- نادر خان در آستانه جنگ انگلیس و افغانستان در سال 1919، «مسکو را به اقدام باهمی در برابر بریتانیا و در واقع برای به اجرا درآوردن اندیشه پیمان تهاجمی- دفاعی فرا می خواند».[4]

 

 فرصت جویی(اپورنونیسم) و چندگونگی میان رفتارهای رهبری افغانستان، هم  سرشت مشی سیاست خارجی رژیم نو آن کشور و هم ویژگی های شیوه ها و راهکارهای پیشبرد امور با دو قدرت بزرگ (که منافع خاصی در منطقه آسیای میانه و جنوبی داشتند- بریتانیا و روسیه شوروی) را بازتاب می داد. آن هم در حالی که مشی روسیه شوروی در قبال بخارا و خیوه- دلیل (بهانه) لغو ممکنه قرار داد شمرده می شد.

 

 ابهام در فرهنگ سیاسی پارتنرهای افغانی را اعضای نخستین میسیون دیپلماتیک شوروی، که در در تابستان 1919 به افغانستان آمده بودند (به ریاست نیکلای زاخارویچ براوین) با همه هستی خود احساس می کردند. همه آن ها، به شمول نظامیان، از جمله ب. ن. ایوانف- رییس پیشین ستاد نیروهای جمهوری ترکستان، در موقف «زندانیان گرامی و ارجمند تشریفاتی» قرار داشتند که جلو هر گونه تلاش های آن ها برای برپایی هر گونه تماسی گرفته می شد و همه درخواست های از این نوع شان (برای مثال، درخواست برای بازدید از مناطق بود و باش قبیله افریدی) رد می گردید.

 

راستش جانب افغانی دلایلی برای برای سوء ظن داشتند: به گونه یی که ایوانف می نویسد: «زیر پوشش پاسبانان کاروان 107 تن از کمونیست ها از جمع «جوانان بخارا» ، برای راه اندازی کار سیاسی در میان افغان ها به دسترس ما گذاشته شده بودند. در اوغانستان[5]ما می بایستی عمدتا هدف ادامه یافتن جنگ آن کشور با بریتانیا[6] را دنبال می کردیم.»[7]  

 

رهبری افغانستان، در واقع، با فلج ساختن کار هیات دیپلماتیک روسیه شوروی در همان آغاز، یک رشته دراز ی از شرایط را برای توسعه آینده روابط افغانستان و روسیه پیش کشیدند:

1) گسیل پادگان های افغانستان به ترمز، کرک و کوشکا،

 2) ساخت خطوط تلگراف رادیویی کوشکا- کابل و یا کشیدن خطوط اتصال کوشکا، هرات، قندهار، کابل، ترمز، مزار شریف، میمنه، با هزینه روسیه،

3) به رسمیت شناختن استقلال بخارا،

 4) بالا بردن پرچم شوروی تنها پس از ورود سفارت های دیگر به کابل،

 5) ورود شهروندان روسی به افغانستان تنها با اجازه از دولت افغانستان؛

 6) منع خرید ملکیت برای اتباع شوروی،

 7) معدود نمودن کارمندان سفارت روسیه (تا 15 نفر) و قنسولگری (تا 5 نفر) تعهد کارمندان نمایندگی به نپرداختن به تبلیغات بلشویکی،

 8) گشایش یافتن قنسولگری های روسیه در هرات و مزار شریف و گشایش یافتن قنسولگری های افغانستان در روسیه- با گزینش شهرها از سوی افغان ها.

 

افزون بر این شرایط برای کار آینده نمایندگی، پارتنرهای افغانی یک رشته  توصیه ها و «سفارش های دوستانه!» هم داشتند: پیروی از آیین اسلام، لغو بلشویسم، سازماندهی تبادله مسلمانان برای آموزش در مدارس افغانستان و روسیه.[8]این رویکرد، گواه بر شناخت کمرنگ رهبران افغانستان از اوضاع روسیه و مناطق آسیایی آن و بزرگ بینی بنیه خود شان در آن برهه است. هر چند هم جانب روسی نیز نمی توانست از آگاهی و شناخت بالای خود از واقعیت های افغانستان بر خود ببالد. حال چه برسد به آن که آن را به رخ  کسی بکشد. این موضوع همچنین به موضوع بس مهم جنگ انگلیس و افغانستان در سال 1919 نیز ربط می گیرد.

 

گرايش شوروی ستیزانه (انتی سویتیستی) التقاطی امان الله با برنامه هاي پان اسلاميستي که بی پرده اشغال سرزمين هاي  بيگانه را آماج گرفته بود، آميخته بود. پان اسلاميسيم دولت افغانستان در سيماي پشتيباني از جنبش هاي تباري- مذهبي- سیاسی گوناگون آسياي ميانه تبارز کرد که در سرانجام کنفدراسيون- فدراسیوني متشکل از خان نشين های خيوه و خوقند، امارت بخارا و خود افغانستان را در بر مي گرفت.[9]

پادشاه افغانستان به دنبال بهره برداری از هر فرصتی برای رسیدن به اهداف خود بود- برای مثال، بنا به ابتکار او دیدار اعضای مسلمان نخستین میسیون شوروی در کابل، با فرغانه یی های مهاجر فدرالیست برگزار گردید. این دیدار ناموفق بود. گذشته از آن، دیپلمات های شوروی در نگاه پروپاگندیست ها بیشتر «استخواندار تر» می نمودند. امان الله خان با سخن گفتن در باره یکی از فرغانه یی ها- اولیینی (Auliene) در دایره تنگ حواریون خود با خشمگینی  گفته بود: «اگر Auliene مهمان نمی بود، او را با دست های خودم می کشتم!»[10]

 

پیاده سازی پروژه یی در چنین مقیاس بزرگ به دلیل مخالفت اجتناب ناپذیر روسیه شوروی،که رهبری آن اکناف امپراتوری پیشین روسیه را چونان پالیگون (میدان آزمایش) طبیعی برای اصلاحات رادیکال می پنداشت، بس دشوار بود. اما، چنانی که سنزیل نوید– پژوهشگر امریکایی(افغانی الاصل) بر پایه اسناد خطی منحصر به فرد نشان داد، موانع دیگری هم بودند، که می توانستند حتا جایگزین طرح افغانستان گردند- ایجاد اتحادیه عناصر ترکی آسیای میانه و شمال افغانستان به رهبری انور پاشا- عضو پیشین رهبری سه گانه «تریومویرات» ترکان جوان در سیمای یک دولت کنفدراتیف تباری که قادر به برپایی ارتباط با بریتانیا از طریق پامیر و چترال بود.[11]

 

در ماه دسامبر 1919 دولت نو افغاني در پیوند با پیشگیری مشی پشتیبانی از اپوزیسیون شوروی ستیز، با محمد امين بيک- سر کرده گروه باسماچیان فرغانه روابطي برپا نموده بود. در همان هنگام بود که آن ها به محمد امین بیگ پیشنهاد نمودند به امان الله خان با خواهشی رو بیاورد مبنی بر پذیرفتن ترکستان «زیر قیمومیت افغانستان» که در ازای آن وعده دادن 500 میل تفنگ و 8/1میلیون کارتوس را نمودند.[12]

 

ادعاهاي مرزي آن ها بر روسيه در کل هيچ چيز ديگري، به جز از برنامه پيش کشيدن مرزهای افغاني موازي با راه اهن آسياي ميانه، نبود.

 

در نامه کميسيون ترکستان عنوانی کميته مرکزي حزب کمونيست بلشويک روسيه در مسکو، در جنوري 1929 آمده است: «ايده خودگرداني و امپراليسيم خانه يي» در راستاي متحد ساختن بخارا، ترکستان و فرغانه به رهبري افغانستان، به طور عيني آب به آسياب دشمنان ما مي ريزد». از ديدگاه نظامي چنین بافتاری خطرناک نيست. ما مطمئن هستيم که مي توانيم آن را از هم بپاشانیم. مگر اين کار ما را  در ترکستان  و کشورهاي همسايه، پاشان و پراگنده مي سازد.»[13]

 

اعضاي کميسیون مي پنداشتند که تجريد تشکيلات اداري-دولتي برشمرده شده از افغانستان، با دادن «استقلال» به بخارا و خودمختاري به ترکمنستان و مانند آن، که تا جايي عملي هم شد، مي توانست برنامه هاي آن کشور را برهم زند.

رهبري افغاني به پيش گرفتن مشي متناقضي (مي شود گفت نه دوستانه)، در قبال روسيه ادامه مي داد: براي مثال، به تاريخ 25 اکتبر 1920 نخست وزير- عبدالقدوس خان در جلسه يي در قندهار، فرمان امان الله را که  در آن بيان شده بود  که «روس ها هميشه  دشمنان اسلام بوده اند»،[14] باز خواند.

پويايي هاي سياسي رژيم امان الله در آسياي ميانه، آشکارتر از هر جايي، در اوايل سال های دهه 1920 به ويژه در دوره شورش در بخاراي خاوري[15]و ظهور ناسيوناليست ترک- انور پاشا، که به شکست جنبش باسماچي و مرگ خود انور انجاميد، تبارز نمود. چنان که از نوشته هاي علي احمد- دبير خاص امان الله خان، بر مي آيد، امان الله براي حمايت از انور پاشا، به بخارا واحدي را متشکل از 200 سپاهي پياده نظام با دو فيل و با چندين تیربار زير فرماندهي برگد (بريگادر- سردسته)  فضل احمد خان، گسيل کرد.[16] فاکت شرکت افغاني ها در رويدادهاي بخارا را ف. راسکلنيکف- سفير شوروي در کابل- تاييد کرد.  وي بر مدارک دفتر قنسولگري در مزار شريف در باره  گشت و گذار افغاني ها در بخارا (از 300  تا 2000 سرنيزه دار) تکيه مي کرد.[17]

 

گسيل سپاهیان هنگ نمونه («قطعه نمونه») که با پشتيباني مالي شوروي و با کمک مربيان ترکي آموزش ديده و بخشي از پرسنل آن پنهاني زير پوشش مالي نماينده مختار شوروي در کابل  بود، از سوي افغاني ها به مرزهاي شمالي، ناخشنودي جدي جانب شوروي را بر انگيخت. در پي اين يگان ها، گسيل سه هنگ سواره گارد «شاهي» به سوي شمال برنامه ريزي شده بود که اين کار به معناي آماده گیري براي جنگ بود.

 

ف. راسکلنيکف که از نزديک  جريانات را در افغانستان در سال هاي دهه 1920 ترصد مي کرد، اين گونه نتيجه گيري کرد که ماجراجويي حکومت افغاني از تصورات نادرست آن از وضع روسيه ريشه مي گيرد- اين  چنين «چشم انداز تيره و تار» امپراليسيم حريص دولت جوان را که هنوز سر پا نايستاده، براي اشغال سريع بخاراي خاوري که آزومندي ديرين امير مي باشد و به پنداشت آن ها در وضع خرابي است، بر مي انگيزد.»[18]

 

براي راه اندازي تبليغات پويا در ترکستان روسي و «براي جلوگيري از تجاوز روس بر استان هاي شمالي افغانستان، فرستاده هاي ويژه دولت مرکزي: نادر خان به بدخشان، محمد ابراهيم خان به مزار شريف، شجاع الدوله به هرات (شجاع که به احاطه نزديک امير پيوسته بود و در آن هنگام وزير امنيت عمومي بود، به کرسي  گورنر جنرالي گماشته شد)، گسيل شدند».

 

در سال هاي 1919-1920 دولت افغاني با توجه به «همبستگي اسلامي» با آمادگي از گريزيان استان هاي شوروي سازي شده آسياي ميانه پذيرايي کرد. براي آن ها زمين و انواع ياري هاي ديگر داده شد. براي مثال، در ترکستان افغاني به فرمان وزير دادگستري براي گريزيان ترکمن کمک مادي يي (در هر ماه 5/3 پوت گندم و کمک هزينه مالي يي به ميزان 30 روپيه براي يک بار به هر عضو خانواده)  ارزاني گرديد.[19]

                              

مگر، در اين حال، مهاجران- ترکمن ها، بخارايي ها و ديگران به گونه حتمي خلع سلاح مي شدند و مي بايستي به زندگاني صلح آميز رو مي آوردند. مگر، در سال 1922 وضع تغيير کرد. مهاجران ديگر چونان نيروي نظامي- سياسي بس اميدبخشی ارزيابي مي گرديدند: به آن ها اسلحه دوباره باز گردانيده شد و از شمار آنان گروه هاي رزمي و دسته ها ايجاد شد. در ميان ترکمن ها و گروه هاي تباري ديگر نواحي مرزي افغانستان-روسيه، انديشه برپايي خودمختاري يا حتا ايجاد کشورهاي مستقل (براي مثال، از راه متحد ساختن ترکمن هاي آن ور کسپين، خيوه، بخارا و پارس- ترکمنستان) مطرح مي گرديد.[20]

 

سرنوشت نواحي متنازع فيه از ديدگاه افغان ها مانند واحه کشک و پنج مي بايستي در روند همه پرسي (رفراندوم) حل مي شد. مگر مسکو به اين چنين طرح مساله بنا به دلايل تاريخي و جيوپوليتيک وقت اجاره نداد: هرگاه سختگيرانه تر سخن بگوييم، اين مناطق هيچگاهي به افغانستان متعلق نبود، و واگذاري آن ها (از جمله دژ کوشکا) به شدت وضع نظامي- سياسي  را در نواحي مرزي روسيه با باشندگان عمدتا  ترکمن تيره مي ساخت.[21]

 

دولت امان الله درخواست هاي بيش از حدي از تشکيلات دولتي يي که در سرزمين آسياي ميانه سر از نو تاسيس شده بودند، از جمله، از جمهوري سوسياليستي خلق بخارا که تا اواخر سال 1922 ظاهرا مستقل بود، مطرح مي کرد. رهبر آن- ف. خواجه يف در سومين قورولتاي سراسري بخارا در باره آرزوي Text Box:  

 

افغاني ها در خصوص «برقراري نمايندگي مذهبي در شهرهاي بزرگ بخارا براي کنترل بر باشندگان که نماز مي خوانند يا نه؟» گزارش داد.[22]

 

در اين فهرست، فراخواني مبني بر نکشيدن راه آهن به بخاراي خاوري و نداشتن دژها و پادگان ها در استان هاي هم مرز با افغانستان، بود. پيداست است که اين گونه تمايلات يا برنامه هاي جانب افغاني براي رهبري شوروي در سال 1922 تابستان روشن بود، و براي منجمد کردن تعهدات خود در قرارداد روسيه- افغانستان (تحويل جنگ افزارها و تجهيزات ديگر) آماده بود.

در ماه جون به وزير مختار افغاني در مسکو اعتراض در مورد اقدامات تحريک آميزکشور وي در بخارا ابراز شد، اما سرانجام، تغيير وضع در منطقه (سرکوبي سپاهيان انور پاشا و کشته شدن خود وي) از يک سو، و همچنين پويايي هاي بريتانيا در استان شمال باختري مرزي هندوستان از سوي ديگر، امان الله را براي بازنگريستن در سياست هاي خود در آسياي ميانه وادار کرد.

«گره» عجیب و غریب سیاسی روابط افغانستان و روسیه، که در عین حال هم پیوند دهنده و هم  جداساز بود و تا جایی به اندیشه های پان اسلامی امان الله مساعدت می کرد- راستش، دیگر در محور  خاور (و جنوب آسیا) سیاست خارجی او- «دولت نامنهاد موقت هند» بود.

 

این دولت در دسامبر 1915 ایجاد و در کابل چونانِ یک ساختار مهاجر با برنامه هایی در مقیاس بزرگ برای جمهوری سوسیالیستی در هند، مستقر گردید. در بافتار «دولت موقت»، مهاندرا پراتاب (رییس)، مولوی برکت الله (نخست وزیر) و مولوی عبید الله سندی (وزیر امور خارجه) بودند. این دولت موفق به گسترش نفوذ خود در بخش هایی از استان مرزی شمال باختری هند بریتانیایی و حتا برای چندی در تراز اداره های های منطقه یی گردید.

 

هم دولت افغانستان و هم رهبری شوروی در پی بهره گیری ابزاری از این دولت برای مقاصد خود بر آمدند. برای مثال، بر پایه مدارک بریتانیایی، یکی از سازمان دهندگان مقاومت ضد بریتانیا در مناطق قبیله یی (Asmas، Lakarai و Chamarkand و نیز وزیرستان) و برای چندی وزیر دفاع « دولت موقت هند- ملا بشیر (مولوی عبدالرحیم) سر از سال1920 بار بار از کارکنان سفارت شوروی در کابل کمک های مالی دریافت داشته بود.[23]

 

 برای مثال، او با500 پوند با پشتوانه طلا توانست در چمرکند روزنامه «المجاهد» را به چاپ برساند.  این روزنامه در اکتبر1922 به اردو و پارسی آغاز به چاپ کرد که هم در مناطق قبیله یی و هم در افغانستان پخش می گردید.

 

 میان ملا بشیر و دولت افغانستان، حاجی عبدالرزاق- مقام با نفوذ افغان که اجنت بزرگ بلشویکی در کابل شمرده می شد، میانجی و رابط بود. مرگ او ضربه سختی بر همکاری میان شوروی و دولت افغانستان و دولت موقت هند در چهار چوب غیر رسمی وارد آورد. با این هم ملا بشیر پس از این هم توانست رابطه با بلشویک ها را نگهدارد.

 

در میانه های سال های دهه 1920 آدم های بشیر  در سرکوب قیام خوست شرکت داشتند و خود او میان قبایل خوست و امیر امان الله میانجیگری می کرد. یعنی هم از اعتماد شوروی و هم دولت افغانستان برخوردار بود. این وضع به او اجازه داد در ماه مارچ 1925 دفتری در کابل بگشاید و کماکان از  پشتیبانی مالی حامیان خود بهره مند باشند. تنها در فبروری 1927 او 12 هزار روپیه به دست آورد که یک سوم آن را در کابل و بقیه را در گستره مرزی هند بریتانیایی پخش نمود.

حتا دولت نو نادر شاه که در پاییز سال 1929 روی کار آمد و به طور کلی نسبت به سیاست های امان الله خان با دید سرزنش آمیز و نکوهش آمیز می نگریست، به تمویل ملا بشیر تا دم کشته شدن او به سال 1934 ادامه داد. شگفتی بر اگیز است. مگر، برای مثال حتا برای او از بابت سال 1929، زمانی که  بچه سقاء تاجیک تبار در کابل بود، سوبسایدی پرداخت شده بود![24]

 

روشن است، مهاجران هندی (عمدتا- هندو ها و مسلمان های هندی) جایگاه های گوناگونی را در برنامه های این دو کشور داشتند. برای مثال افغان ها تلاش می ورزیدند از آن ها تنها برای پروژه های شرقی خود بهره برداری نمایند و در این حال می کوشیدند تعامل سیاسی شوروی و هند را به شدت کنترل و محدود کنند.

 

فئودر راسکلنیکف- سفیر شوروی در کابل (همزمان رزدنت این سازمان که در آن برهه هنوز هم بسیار بانفوذ بود)، در ماه می 1922 به رهبری بخش خاوری کمینترن نوشت: «امیر فرمان پنهانی یی صادر کرده است که بر پایه آن هیچ روسی حق ندارد بدون همراهی گارد امنیتی افغانستان [به منطقه سرحدی-گ.] برود... نه تنها ما، بل که هندی ها و پتان هایی که با ما تماس دارند، می توانند با ما  پنهانی و محرمانه ارتباط برقرار نمایند... همه کارها از طریق کارکنان نمایندگی که ناوقت شب برای دیدارهای پنهانی به بیرون از شهر به محل از پیش هماهنگ شده می روند، پیش برده می شود. 

 

هندی ها در کابل نیز از امکان ارتباط رسمی با هند محروم اند. این رابطه پنهانی انجام می شود و دولت افغانستان از هیچ گونه سنگ اندازی در این راه دریغ نمی نمایند».[25]  

شوروی از طریق پرسنل دیپلماتیک و اطلاعاتی خود در کابل به دنبال بهره گیری از هندی ها هم برای به دست آوردن روزمره اطلاعات و هم برای پیشبرد برنامه های کلان راهبردی خود در قبال هند- تدارک اقدامات دسته جمعی انقلابی و در نتیجه، سست سازی قدرت استعماری بریتانیا در جنوب آسیا بود.

به رغم دشواری های تعامل زیر نظارت های سختگیرانه رژیم امانی، هندی ها و رزدنتوری شوروی هر چه بود با هم پیوندهای کاری بر پا نمودند. هر چند هم در این جا نیز هر یک از دو طرف با توجه به برداشت خاص خود از اوضاع در افغانستان، هند، منطقه و جهان عمل می کردند.

 محمد علی که خود را نماینده «حزب کمونیست هند» می خواند، یکی از با ارزش ترین جاسوسان برای روسیه بود. او از دیدگاه سیاسی یک رادیکال چپ و متمایل به کپی بی چون و چرای تجربه شوروی بود.[26]

مهره سیاسی دیگر بیشتر ارجمند- مولوی عبید الله سندی- یکی از رهبران پیشین «دولت موقت هند» بود. تنها به سفارش او بود که دولت افغانستان رنج میزبانی شماری از هم میهنان او- از جمله محمد علی را  در کشور خود می کشید.

 

 سندی که از آوان جنگ جهانی یکم به افغانستان مهاجرت کرده بود، قبایل «آزاد» پشتون نوار مرزی  افغانستان و هند را هرم و بازوی اصلی خارجی انقلاب هند می پنداشت.

 

 مولوی سندی آغازگر اصلی پی ریزی دانشگاه و آموزشگاه هندی در کابل بود که قرار بود با پشتیبانی باهمی دولت های افغانستان و شوروی ساخته شود- پروژه یی که در نتیجه سرد شدن روابط شوروی و افغانستان به دلیل رویدادهای زمستان- تابستان سال 1922بخارا رنگ باخت و از دستور کار بر افتاد.

 

افزون بر این کسان، در گروه مهاجران هندی، اعضای «انجمن انقلابی» نامنهاد به رهبری عبدالرب برجسته بودند. از آن ها، چنانی که در بالا یاد آور گردیدیم، بلشویک ها برای کارهای اطلاعاتی در کابل و نیز برای برپایی تماس ها با قبایل پشتون استان مرزی شمال باختری و در کل با متحدان احتمالی در هند بریتانیایی بهره می گرفتند. 

 

برای دادن سازمانگری بیشتر به این محور، م. برودین- که همزمان هم از کمیساریای خلق در امور خارجی و هم از انترناسیونال کمونیستی نمایندگی می کرد، به دستور و. ای. لنین «میسیون نظامی-سیاسی افغانی» را به رهبری م. ن. روی- رجل برجسته  هندی کمینترن تشکیل داد. بر این میسیون بود تا در افغانستان پایگاه انقلابی هند را برای مبارزه با انگلیسی ها ایجاد نماید.[27]

 

مگر، همچشمی ها میان مهره های اصلی این برنامه – م. و. روی و عبدالرب، وضعیت دردناک مهاجران هندی در افغانستان و مناطق مرزی آسیای میانه شوروی (از جمله بخارا و تاشکنت) و به  حاشیه رانده شدن سریع آن ها، این ایده را در واقع در نطفه بی اعتبار و کمرنگ ساخت.

 

 یکی از رهبران کمیسیون ترکستان با دیدن ریشه نارسایی ها در اقدامات ناهماهنگ ساختارهای کمینترن و دستگاه دیپلماتیک روسیه که متوجه خاور گردیده بودند، در نامه یی به کمیته اجرایی مرکزی سراسری روسیه چنین لب به شکواییه و گلایه گذاشته بود: «تنها هزینه های هنگفت و گزاف ارزی بر سر جاسوسانی که خود را انقلابیون هند جا زده بودند، بر باد داده شد که این کار به بر انگیخته شدن خشم همه مهاجران هندی آمده به کشور ما انجامید... به جای آن که از جمع هندی های آمده به ترکستان، گروه کوچکی از رفقای بی آلایش و سرسپرده برای کار زیر زمینی در آن سوی مرزهای هند و اوغانستان گزیده شود، به جای حل این مساله  عملی، کنکاش های بسیار خسته کننده و چندش آوری بر سر چگونگی و سرشت جنبش انقلابی  در هند با پهن شدن کارزار هیولایی تهمت بستن، دروغ بافی و بهتان زنی دو گروه رقیب بر یک دیگر به راه افتاده بود.[28]

 

کار با هندی ها، از سوی شوروی، چه در سیمای ابتکارات در چهارچوب مشی  افغانی، و یا در طرح های با ابعاد گسترده تر (مشی هندی و یا حتا سراسری خاور) هم به شکل گروهی و هم به صورت انفردی پیش برده می شد.

 

بر پایه گزارش یاد شده در بالای راسکلنیکف؛ چندی، داکتر عبدال غنی- که از حلقه گروه «مشروطه خواهان» در دوره فرمانروایی امیر حبیب الله خان بود، و توانسته بود از سزای اعدام در 1919 «بگریزد»، یکی از جاسوسان «انفرادی» بود. مقارن با این زمان، این بار عبدال غنی از  امیر نو اصلاح طلب نومید شده و به هند بریتانیایی بازگشته بود. همچنین برادر بزرگترش- مولوی نجف علی از افغانستان بیرون رانده شد. [طرفه این که-گ.] چندی این دو برادر حتا از اعضای شورای دولتی تشکیل شده از سوی امان الله بودند.

 

با این هم، داکتر عبدال غنی که از دیدگاه باورهای خود آدم روشنگر و آموزگار و هوار دار ترقی و پیشرفت بود و در این زمینه هم در کشورش و هم در افغانستان کار بسیاری را انجام داده بود، بلشویسم و انواع دیگر رادیکالیسم چپگرا را نپذیرفت. مگر، با توجه به این که گزینش دیگری نداشت، آغاز به همکاری با بلشویک ها نمود و با پشتیبانی آن ها برای مثال کتاب معروف در آن سال ها به زبان انگلیسی- «بررسی اوضاع سیاسی در آسیای میانه »را به چاپ رساند و راستش بخش چشمگیری از مبالغ به دست آورده را خرچ کارهای فرهنگی و آموزشی کرد که موجب بر انگیخته شدن و نومید شدن جدی حامیانش گردید. همین بود که راسکلنیکف در گزارشش نوشت: «بر آن شدیم که با او بیخی برهم بزنیم».[29]

 

یکی دیگر از اقدامات در واقع ماجراجویانه امان الله خان، که چیزی نمانده بود به یک فاجعه انسانی بینجامد، دعوت از آن عده از مسلمانان هند که در پی پناهجویی از پیگرد و ستم استعمارگران و ستمگران - دشمنان مذهب و فرهنگ شان بودند؛ به افغانستان بود.

 

این صحنه، تا جایی هم چیزی همانند به رخت بر بستن و برکوچیدن تاریخی پیامبر محمد [ص-گ.] از مکه به مدینه در سال 622 بود که «هجرت» نام گرفت. این شگرد، بخشی از جنبش سراسری خلافت در دفاع از اسلام بود- که در واقع، در واکنش به نابودی امپراتوری عثمانی و افت شدید نقش و سپس هم سرنگونی سلطان ترکیه که همزمان خلیفه – رهبر معنوی و روحانی همه مسلمانان مؤمن [سنی-گ.] شمرده می شد، بود.

 

افزون بر این، در برخی از سرزمین های اسلامی، جنبش خلافت تکانه و شتاب درونی خودی هم داشت. در هند بریتانیایی، سیاست امپریالیستی دولت بریتانیا چنین تکانه یی بود که دگرگونی های رو داده در جهان در پیامد جنگ جهانی یکم وآن نقش سترگی را که باشندگان چند ملیتی و چند آیینی نیقاره جنوب آسیا در این جنگ بازی نموده بود، نادیده می گرفت. جنبش خلافت در سال 1919 پدید آمد که اعضای آن هدف خود را نه تنها دفاع از خلافت، بل نیز مبارزه در برابر فرمانروایی بریتانیا در هند قرار داده بودند. هر چه بود، عامل افغانستان نقش کلیدی یی را در رویدادهایی که باعث هجرت مسلمانان هند گردید، بازی نموده بود.

 

[در پهلوی آن-گ.]، به گونه یی که برخی از محافل هند بریتانیایی (ملی گرایان هندو، دولت استعماری) [ابراز می داشتند-گ.] و حقایق تاریخی در پیوند با به پادشاهی رسیدن امان الله در افغانستان و اعلام استقلال کامل کشور از سوی او در پایان ماه فبروری سال 1919، نشان می دهند، اوضاع، گواه بر موجودیت تهدید افغانی برای نوار مرزی شمال غربی امپراتوری بریتانیا با باشندگان پشتون و بلوچ بود.

 

از سوی ناسیونالیست های افغانی، قانونی بودن و مشروعیت خط دیورند- مرز تثبیت شده مشروطی که به گونه مصنوعی تبار (اتنوس) پشتون را در میان افغانستان و هند بریتانیایی بر پایه موافقتنامه 1893 میان امیر عبدالرحمان خان و دولت استعماری بریتانیا  تقسیم نموده بود، زیر سوال برده می شد. با آن که امان الله خان و دولت او درگیر نا به هنجاری های درونی کشور بودند، با آن هم قبایل عملا آزاد پشتون در آن سوی مرز هند را با دادن یارانه ها به آن ها و تبلیغ بازپیوست سرزمین های شان به افغانستان و ... از دید نینداخته بودند.

 

نادر خان- وزیر حربیه با پویایی ویژه یی در این زمینه برجسته بود که در اوایل سال 1920 کارزار پر هنگامه یی را برای پیوستن همه قبایل پشتون [به افغانستان-گ] و حل و فصل اختلافات میان آن ها به راه انداخته بود. چنانی که د. ریتسز– خاور شناس و دیپلمات آلمانی دادگرانه و به درستی نشاندهی نموده است، «دشوار نیست دید که در پس پرده این هنگامه، سیاست واقعی (realpolitik) سهمگینی پیش گرفته شده بود. افغانستان، درست مانند دیگر بازیکنان در کارزار منطقه یی، بر آن سنجش داشت تا خلای قدرت پدید آمده در پیامد فروپاشی امپراتوری امپراتوری عثمانی را [در جهان اسلام_گ.] پر نماید.»[30]

 

مگر، رژیم امان الله خان، با آغاز (و گاهی هم تنها با نمایشدهی و وانمود سازی) آماده گیری رزمی در درازای مرزهای این کشور با هند بریتانیایی، بیشتر از ترس تجاوز ناگهانی بریتانیا و اشغال کشور از سوی سپاهیان انگلیسی، احتمالا برای پهن ساختن «نوار وفاداری» در گستره قبایل آزاد عمل می کرد.

 

 ضربه جدی یی بر اعتبار و آبروی آن، پذیرفتن ناگزیرانه وضعیت موجود (استاتوس کوو) و به رسمیت شناختن «خط دیورند» در قرارداد 1921 با انگلستان یعنی عملا خود داری از پیشبرد مبارزه آشکار برای الحاق سرزمین های پشتون به چهار چوب دولت افغانستان وارد آورد که در واقع، یک نوع پرداخت بها در ازای به دست آوردن استقلال افغانستان که برخاسته از اوضاع جیوپولیتیک و ضعف کشور بود، به شمار می رفت.

 

دولت نو افغانستان با شور و هنگامه، بلند پروازی های پان اسلامیستی خود را که نه تنها به سوی شمال- حواشی آسیای میانه یی امپراتوری پیشین روسیه، بل نیز به سوی خاور- یعنی به سوی گستره هند بریتانیایی (با باشندگان پیرو آیین اسلام)، در سیمای اندیشه وحدت پشتون ها عیار شده بود؛ پرداز نمود.

اسلام در هند مقارن با پایان سده نزدهم– آغاز سده بیستم در موقعیت دین اقلیت قرار گرفت و از همین رو، سیاست های بریتانیا و همچنین هر گونه اقدامات جنبش های اجتماعی، از سوی مسلمانان از دیدگاه دینی-آن هم از دیدگاه جریان سیاسی طراز ارتدکسی (که دیدگاه های خود را از مواضع دبستان دیوبند مخالف اجتهاد، می سنجید)؛ ارزیابی  می کرد.

 

رزمجویی و اندیشه های پان اسلامیستی و حتا پان پشتونیستی امان الله خان، بازتاب بایسته یی در میان باشندگان رادیکال و در عین حال دارای تمایلات ارتدکسال و روحانیت استان مرزی شمال باختری  هند یافته و پشتیبانی آنان را به همراه داشت. در این محیط، شماری از ملاها با پویای و تکاپوی بیشتری برجسته بودند- حاجی تورانگ زایی، سندکی بابا و حاجی عبدال رزاق از وزیرستان.[31]

آن ها روی هم رفته به صورت جداگانه اما گاهی هم با هماهنگ سازی  اقدامات خود با متعصبان بومی و یا به گونه یی که در آن هنگام آنان را مجاهدان (رزمندگان راه ایمان) می نامیدند؛ عمل می کردند.[32]

 

در کنار جنبش اعتراضی مذهبی- سیاسی در نوار مرزی افغانستان و هند ملی گرایان پشتون نیز فعال شده بودند. معتبر ترین آن ها در سال1920 خان عبدالغفار خان بود که سازمان «پختون جرگه» («کنفرانس پشتون») یا («پپشتون لیگ») را پی ریزی نموده بود.

 

به سال 1929 دسته های رزمی داوطلبانه پشتون ها به نام «خدایی خدمتگار» تشکیل گردیدند که بیشتر به نام «سرخ پیراهنان» یا «سرخ جامگان» شناخته می شدند و به سرعت به یک سازمان محبوب تبدیل شدند. عبدالغفار خان از روش های مسالمت آمیز مبارزه برای استقلال و توسعه تبار پشتون (مانند سازماندهی مدارس، چاپ مجله سیاسی- اجتماعی «پشتون» و مانند آن ...)[33] بهره می گرفت، اما او و هوادارانش از نخستین گام های تکاپوهای خود همبستگی با رهبران افغانستان را به نمایش گذاشتند.

 مجموعه عوامل یاد شده در بالا، امان الله خان را بر آن وا داشتند تا درفش مبارزه در پشتیبانی از مسلمانان در سراسر جهان، به ویژه در ترکیه و بریتانیایی را بر افرازد. چنین شعارهایی در حضور او در هنگام خطبه نماز در مسجد جامع کابل هنوز در دسامبر 1919 سر داده می شد که در زمستان- بهار سال 1920 با آوای رسایی بازتاب می یافت: امان الله در ماه فبروری در سالگرد کشته شدن پدرش، ژست بالایی گرفت- او ابراز آمادگی کرد در کشورش کسانی از مسلمانان هند را که دیگر نمی توانند بار سنگین فرمانروایی استعماری انگلیس را بکشند، بپذیرد.[34]

 

در ماه اپریل سال1920، سخنرانی امان الله خان در بسیاری از روزنامه های هند به چاپ رسید و مفاد آن در مساجد در هنگام خطبه نماز تکرار می گردید. مولانا ابو کلام آزاد- یکی از نخستین شخصیت های مذهبی هند بریتانیایی بود که همباوران خود را به هجرت فرا خواند. در جولای1920 او فتوای ویژه یی در باره هجرت داد. ملا عبدال باری نیز از او پیروی کرد، هر چند هر دوی آن ها مهاجرت هندی ها را بیشتر چونانِ نمایش اقدام سیاسی بخشی از نخبگان ارزیابی می کردند، اما نه به عنوان گریز دسته جمعی مردم، از جمله کسانی که متعلق به لایه های میانی و پایین جامعه بودند.

 

مگر، خواسته های لایه های رنجبر و نژند هند که امیدوار بودند به بهترین وجه نیازهای دینی خود را در نتیجه هجرت برآورده بسازند، از یک سو، و وعده دولت افغانستان مبنی بر فراهم ساختن زمینه برای مهاجران برای زندگی آبرومندانه از سوی دیگر، تاثیر غیر منتظره یی برای همه بر جا گذاشتند- مهاجرت لگام گسیخته سراسری مسلمانان به افغانستان.

 

 م. ای. روی- مهاجر انقلابی [کمونیست-گ.] هندی که در آن هنگام در مسکو بود، هجرت سال 1920 را بی پرده به نام «جنبش مذهبی پان اسلامیستی» خواند.[35] و با پیش بینی شکست و ناکامی آن در نظر داشت تا مهاجران را به « ارتش آزادیبخش هند» جذب نماید.

 

راستش، آناتولی و یا خانات پیشین آسیای میانه نیز می توانستند جاهایی باشند برای پذیرایی هجرت کنندگان. اما دلپذیرترین جا در نگاه مهاجران هر چه بود، افغانستان بود که دولت آن به ایشان وعده سپرده بود زمین بدهد و کمک های مالی و امتیازات دیگری ارزانی نماید.


 

[1] . پانین س. ب. «مناسبات افغانستان و شوروی در سال های 1919-1929»، مسکو، 1998.

[2] . قرار داد افغان و انگلیس در ماه نوامبر 1921 به امضاء رسیده بود. مگر روند آماده سازی آن که در برنامه بود یک قرار داد در بر گیرنده و جامع (اکسکلوزیو) که لغو کننده و فسخ کننده قرار داد افغانستان و شوروی که درست چندی پیش در همین سال امضا شده بود،  باشد و در نظر داشت «اصلا بلشویک ها را از افغانستان بیرون براند»؛ به کارزار چانه زنی های تمام عیار مبدل گردیده بود.

Afghanistan. Memorandum by Birkenhead.- CAB/24/173.-P.2

[3] . Afghanistan, 29-30th September 1921.- CAB/24/128.

امان الله خان در گفتگو با هنری دابس به تاریخ 29 سپتامبر 1921 تاکید نمود که «او دوستی با انگلیس را بر صندوق های طلای روسیه ترجیح می دهد».- نگاه شود به: همان جا،

شگفتی بر انگیز این که در این حال، امیر خواهش کرد که طرزی نباید از پیشنهادهای او مبنی بر عقد قرار داد «اکسکلوزیو» با انگلیس آگاهی یابد!   

[4] . پانین، س.ب.، «تهدید شوروی» به هند بریتانیایی: تخته خیز افغانستان ( در سال های دهه بیستم سده بیستم)// خاور، سال 2001، شماره 6، ص. 27.

[5] . در ادبیات گذشته روسی، افغانستان به شکل «اوغانستان» نوشته می شد.-گ.

[6] . امروز پس از گذشت نزدیک به یک سده از آن برهه می بینیم که چگونه روس ها در دستیابی به هدف خود که درگیر ساختن بریتانیا (و کنون دیگر متحد استراتیژیک آن- امریکا) در یک جنگ توانفرسای فرسایشی بی پایان موفق شده اند.-گ.

[7] . بایگانی خاورشناسان انستیتوت نسخ خطی خاور زمین اکادمی علوم روسیه، فوند آ.ای. سنیساریف، پرونده ویژه 1، کارتن 154، برگ 1.

[8] . در این جا فهرست خواست های افغان ها که از سوی علی احمد خان- وزیر امور داخله [و شوهر خواهر امان الله خان-گ.] در هنگام دیدارش با دیپلمات های شوروی به تاریخ 16 سپتامبر 1919 به آن ها باز خوانده شده بود، به شکل اندکی فشرده شده و ویرایش شده آورده شده است.

برگرفته از : بایگانی دولتی مرکزی جمهوری ازبیکستان، فوند آر- 2464، پرونده ویژه 1، کارتن1، برگ 68.

[9] . تاریخدان هندی س. گنجو با تکیه بر مواد آرشیو ملی هند می نویسد که تابستان 1920 یک هیات افغانی به مرغیلان گسیل گردیده بود که هدف آن ایجاد کنفدراسیون آسیای میانه بود.

Ganjoo S. Afghanistan,s Struggle for Resurgence. Akashdep Publishing House, Delhi. P. 72. 

[10] . بایگانی خاورشناسان انستیتوت نسخ خطی خاور زمین اکادمی علوم روسیه، فوند آ.ای. سنیساریف، پرونده ویژه 1، کارتن 154، برگ...

[11] . این سناریو وسناریوهای دیگر ممکنه توسعه رویدادها در گرد و بر مرزهای افغانستان( احیای امارت در بخارا و الحاق این امارت به افغانستان در شرایط مختلف و...) در نامه نادر خان عنوانی امان الله بازتاب یافته است.نگاه شود به:  Nawid S. Religious response to social change in Afghanistan…P.71

[12] . بایگانی مرکزی دولتی جمهوری ازبیکستان، فوند آر-2464، پرونده ویژه 1، کارتن1، برگ های 76، 81.

[13] . بایگانی دولتی تاریخ سیاسی و اجتماعی روسیه، فوند 17، پرونده ویژه 84، کارتن 80، برگ های 14-15.

[14]. Afghanistan Strategic Intelligence: British Records Vol.1.Ed: Anita L.P. Burdett. Archive Editions, 2002, p. 121.

 

این که امان الله، یکی از کلیدی ترین کرسی های رسمی- هر چند هم نمایشی و تشریفاتی صدارت را به عبدالقدوس خان اعتماد الدوله- سردار سالمند، محافظه کار دو آتشه و ناسیونالیست پشتون داده بود، تا هنوز هم شگفتی بر انگیز می باشد. با آن که او می کوشید این گونه نخبگان واپسگرا و ارتجاعی پشتون را آرام سازد. مگر نمی توان ایده امان الله خان را در زمینه موفق ارزیابی کرد.

 

بر پایه مدارک سازمان های اطلاعاتی بریتانیا، عبدالقدوس خان بی درنگ پس از نشستن به کرسی نخست وزیری در سال 1922 در پی تدارک کودتا به منظور سرنگونی امان الله خان گردید و در برنامه داشت تا برادر او- سردار محافظه کارتر- شاهزاده عنایت الله  خان را به قدرت برساند.

IOR/L/PS/11/213- Afghanistan: possibility of a coup d.etat in Kabul by Abdul Qudddus. 1922. 

[15] .رويدادهاي اوایل سال هاي دهه 1920 در بخارا، ره آورد يک مجموع کامل از علل و عوامل گوناگون شد که در شمار آن لغزش هاي جدي اقتصادي حکومت شوروي جاي ويژه يي داشتند. نماينده دايمي روسيه شوروي در جمهوري شوروي خلق بخارا بی آلایشانه سيماي بحران را نشانگر شد: «بخارا را در بوتل گذاشته و دهن آن را بسته و مي خواستند که «بخاراي مستقل و آزاد» شگوفا گردد.

دهقاني که از کشت پنبه، کارسازي قره گل( قره قل)  و پشم و جمع آوري ريشه شيرين بويه رها شود، چه کاري برايش مي ماند. خود را با چه دمساز دارد؟ - روشن است براي او راه ديگري جز رفتن به سوي باسماچيي ها نمي ماند.»- مرکز نگهداري و بررسي اسناد تاريخ نوين روسيه، فوند 17، پرونده ويژه84، پوشه 338، برگ هاي 30-34.

[15] .India office Library and Records, L/P&S 10/ 1285.Ali Ahmad. The Fall of Amanullah. -P. 20 back.

 

[17] . بایگانی دولتی تاریخ سیاسی و اجتماعی روسیه، فوند 17، پرونده ویژه 84، کارتن 405، ص. 5.

چنین مشی سیاست رهبری افغانستان در محور بخارا پیشینه خود را دارد. پیشتر در تابستان سال 1919، امان الله خان به امیر بخارا موافقت خود را در زمینه پذیرش اتباع وی در آموزشگاه های نظامی و مدنی افغانستان ابراز داشته بود. و همچنین وعده داده بود تا به بخارا مربیان نظامی خود را گسیل بدارد.

 نگاه شود به : بایگانی دولتی مرکزی ازبیکستان. فوند آر-2464 پرونده ویژه 1، کارتن 1، برگ 52.

 در پاییز همان سال، او سرهنگ فضل احمد خان را با 60 مربی به خدمت ارتش بخارا گسیل داشته بود. همچنان استادانی برای ساختن کارتوس به بخارا فرستاده شده بود.  

 

[18] . مرکز نگهداري و بررسي اسناد  تاريخ نوين روسيه، فوند 17، پرونده ويژه 84، پوشه 405، برگ 6. بايد يادآور شد که رهبري افغانستان با گسيل سپاهيان به شمال در سال 1922، افزون بر ملاحظات «نظامي- استراتيژيک»، دلايل اقتصادي را نيز در نظر داشت- در ولايت مزار شريف در آن فصل حاصلات خوبي برداشت شده بود. در حالي که در آن هنگام استان هاي کابل و قندهار با کمبود روبرو بودند و تامين مالي واحدهاي نظامي در آن جا ها دشوار بود.

[19] .  مرکز نگهداري و بررسي اسناد تاريخ نوين روسيه، فوند 17، پرونده ويژه 84، پوشه 338، برگ 91

[20] . مرکز نگهداري و بررسي اسناد تاريخ نوين روسيه، فوند 17، پرونده ويژه 84، پوشه 338، برگ 84. در سال 1919 اختلافات افغانستان و روسيه در زمينه سرنوشت مرزهاي امپراتوري روسيه پيشين چنان تيره بود، که امان الله انگليس ستيز تلاش کرد با انگليسي ها در باره کمک آن ها به بخارا و خيوه به  توافق برسد. محمود طرزي- رييس اداره ديپلوماتيک افغاني با چنين تقاضايي به همفريس- سفير بريتانيا در کابل رو آورد. طرزي ايده ايجاد دولت پوشالي ميان افغانستان و روسيه  را مطرح کرد و براي اين هدف  از انگليس ها شش هزار تفنگ درخواست کرد. مگر جانب افغانستان  دوباره  پاسخ رد گرفت.

Marwat, Fazal– ur –Rahim. The Evolution  And Growth of Communism in Afghanistan (1927-1979) : an Appraisal. –Karachi, 1997-p-93.

[21] . مرکز نگهداري  و بررسي اسناد تاريخ نوين  روسيه،  فوند 17، پرونده ويژه 84، پوشه 241، برگ هاي 25 -26. در گزارش تدوين شده عنواني نماينده دايمي روسيه شوروي در افغانستان تاريخي 10 فبروري1922، دبير نظامي وابسته به نمايندگي دايمي ا. ريکس  نوشت: «کاملا مي توان فرض کرد که جنبش تهاجمي ما به سوي جنوب و جنوب- خاوري، براي مدت طولاني در کوشکا پايان يافته است. از ديدگاه عملياتي هم ادامه آن ضروري به نظر نمي رسد. من در عين حال نمي توانم به واگذاري آن به افغانستان- دولتي که هيچ وقت قابل اعتماد کامل نبوده و  همواره سياست هايي دوپهلو پيش برده است؛ حتا در هنگامي که بهترين مناسبات دوستانه برقرار بود، در سايه ايده هاي پان اسلاميسيم که در ميان اشخاصي که بر سر قدرت بودند، از يک سو، و تمايلات مبني بر گسترش سرزمين خود، از سوي ديگر؛ موافق باشم.

چيزي که قسما دليل آن بروز جنگ افغان- انگليس در سال 1919 و سرانجام سنگ اندازي هاي هند بريتانيايي است که با بهره گيري از هر امکاني، افغاني ها را به فکر آسان بودن بهره جستن از سرزمين هاي ما در ترکستان و  کسپين بر مي انگيرد.». مرکز نگهداري و بررسي اسناد تاريخ نوين  روسيه، فوند 17، پرونده ويژه 84، پوشه 241، برگ 21.

[22] . مرکز نگهداري و بررسي اسناد تاريخ نوين روسيه، فوند 7، پرونده ويژه 84، پوشه 339، برگ هاي 34-33.

[23] . اورنگزیب خلیل– پژوهشگر پاکستانی، حقایق حمایت مالی سفارت شوروی در کابل از «متعصبان هندوستانی» چمرکند ((Chamarkand را نشان می دهد. چنین اطلاعاتی در برخی از اسناد انگلیسی دیده می شود.

Afghanistan. A Memorandum by Birkenhead, 9th june 1925. CAB/24/173. p. 8.

 

[24] . Khalil jehanzeb. Mujahideen Movement in Malakand & Mohmand  agenceies (1900-1940). Islamabad, 2000 -P. 351- 133.

[25] . بایگانی دولتی تاریخ سیاسی و اجتماعی روسیه، فوند 544، پرونده ویژه 3، کارتن 105، برگ های 132-133.

[26] . محمد علی به سال1920، به روسیه آمد و به م. روی و سپس به «حزب کمونیست هند» پیوست. محمد علی نماینده کنگره دوم کمینترن بود. او در جنوری1922 به افغانستان رسید- از طریق او ارتباط با اعضای کنگره هند و نیز جنبش خلافت هند بریتانیایی انجام می شد.

[27] . در این باره، نگاه شود به : موسی پارسیدیس- پژوهشگر سیاست های بلشویک ها در خاور در مقاله «جبهه خاوری انقلاب جهانی»، در مجله «اندیشه آزاد»، مسکو، 1996، شماره 5، ص. 123 .

یاداشت گزارنده: همچنین نگاه شود به کتاب: تجاوز بی آزرمانه- پیرامون تجاوز شوروی بر ایران و بخارا» نوشته پروفیسور داکتر موسی پارسیدس، ترجمه عزیز آریانفر، بنگاه انتشارت «میوند»، کابل.

[28] . بایگانی دولتی تاریخ سیاسی و اجتماعی روسیه، فوند 17، پرونده ویژه 84، کارتن 201، برگ 41.

[29] . بایگانی دولتی تاریخ سیاسی و اجتماعی روسیه، فوند 544، پرونده ویژه 3، کارتن 105، برگ 150.

[30] . Reetz, Dietrich. Hijrat: The Flight of the Faithful. A Britain File on the Exodus of Muslim Peasants from North India to Afghanistan in 1920. Berlin, 1995, p. 31

 

[31] . به گونه یی که بانو ثنا هارون- پژوهشگر پاکستانی تبار بریتانیایی نشاندهی نموده است، جریان محافظه کار اسلام در نوار مرزی هند و پاکستان به پیمانه چشمگیری به لطف تلاش های آخند عبدال غفور- رهبر با نفوذ صوفی(1793-1878) از قبیله صافی- مومند سوات علیا از پیروان اندیشه های شاه ولی الله پا گرفته بود.

 

منزلت او به خاطر پشتیبانی اش از مبارزه امیر دوست محمد خان در برابر سیک ها و نقش برجسته اش در شکلدهی اداره دولتی در سوات در سال 1849 بالا رفت. در آینده، رهبری معنوی در گستره مرزی افغانستان و هند به دست یکی از شاگردانش(بهتر است گفت- مریدانش) ملا نجم الدین- معروف به ملای هده (متوفی سال1901) افتاد.

 

ملای هده نه تنها به دلیل محافظه کاری مذهبی و بیزاری از انگلیس ها و بریتانیایی ستیزی خود، بل نیز به دلیل مخالفتش با تلاش های امیر عبدالرحمان خان مبنی بر اعمال کنترل بر روحانیون مسلمان قبایل پشتون بنام بود.

 

خط خند غفور- ملا نجم الدین (ملای هده) به عنوان یک جریان به ویژه بنیادگرای مبتنی بر زیرساخت کامل طریقت صوفیه نوار مرزی هند و افغانستان را فاضل وحید (1842-1937) از اوتمانزی-که بیشتر در میان مردم به حاجی صاحب تورانگزایی شهرت داشت، پی گرفت. او با علمای برجسته دیوبند پیوندهای تنگاتنگی داشت و سال های سال جنبش اعتراضی سیاسی- مذهبی در برابر  استعمارگران انگلیس و نیز آن نیروها در منطقه را، که در ساحت امتیازات ویژه روحانیون مسلمان دست درازی می نمودند، نمایندگی می کرد.

Haroon S. Frontier of Faith: Islam in the Indo-Afghan Borderland. Hurst&Company, L., 2007. P. 39, 41, 46-4753-55.

 

[32] . جنبش مجاهدان از سوی برخی از پژوهشگران معاصر، چونانِ ادامه سنت های وهابی ها که به رهبری سید احمد رشید در برابر سیک ها و پس از آن بریتانیا در سده نزدهم به پا خاسته بودند، ارزیابی می گردد. آن ها در نزدیکی شماستی در استان مرزی شمال باختری، کالونی یی را با 8000 عضو پی ریختند و تلاش نمودند اصول مذهبی و اجتماعی جامعه آرمانشهری یی را پیاده نمایند. کالونی دومی کوچکتر را آن ها در چمرکند (در باجور) در نزدیکی مرز هند و افغانستان تاسیس نمودند.

نگاه شود به : ریتسز دیتریش، ص. 31.

همچنین نگاه شود به: پژوهش ویژه در باره جنبش مجاهدان هند بریتانیایی، آماده شده در مرکز مطالعات منطقه یی دانشگاه پیشاور (پاکستان) : خلیل، جهان زیب.

[33] . سید وقار علی شاه- تاریخ نویس سرشناس پاکستانی-کنون رییس دانشکده تاریخ دانشگاه قائد اعظم اسلام آباد، پژوهش های ویژه یی در باره تاریخ جنبش های ناسیونالیستی و مذهبی- سیاسی در استان مرزی شمال باختری هند بریتانیایی و نیز تاثیر آن ها بر اوضاع در افغانستان انجام داده است. 

نگاه شود به رساله او در زمینه:

Ethnicity, Islam and Nationalism. Muslim Politics in the North-West Frontier Province 1937-47. Oxford University Press, Karachi, 1999; North-West Frontier Province: History and Politics. Islamabad, 2007

             

[34] . د. ریتسز تردید دارد که امیر به گونه جدی بر آن سنجش داشت تا خلیفه همه مسلمانان شود- بل می خواست از این راه موقف خود را در سیمای یک سیاستمدار در مقیاس منطقه یی بالا ببرد و در تراز عملی  برگ های برنده نوی هنگام امضای پیمان با بریتانیای کبیر در دست داشته باشد.

 Reetz, Dietrich.  Hijrat: The Flight of the Faithful ... , p. 33

[35] . M.N.Roy’s Memoirs. Bombay, 1964, p. 419 – 420

 


نویسنده: پروفیسور ولادیمیر بویکو
استاد دانشگاه برناول

گزارنده: عزیز آریانفر

١٣ سرطان (تیر) ١٣٨٩
  
  
Copyright © 2005-2010 www.khorasanzameen.net