نبرد افغانی استالین - بخش ٤٠ بازگشت برویۀ نخست

 

نبرد افغانی استالین

سیاست قدرت های بزرگ در افغانستان و قبایل پشتون

 

 بخش چهم

اتحاد دیپلمات ها و «ماموران اطلاعاتی» در نبرد پنهانی در کابل

 

آغاز جنگ در اقیانوس آرام و پویاتر شدن تکاپوهای ویرانگرانه سازمان های اطلاعاتی فاشیستی در «نوار آزاد» قبایل پشتون، انگلیس را وادار ساخت تدبیرهایی شتابانی را برای حفظ آرامش در مرزهای هند و افغانستان روی دست بگیرد.

 

حکومت بریتانیا می دانست که بهار 1942 خیزش در وزیرستان با نیروی تازه یی آغاز خواهد گردید و قبایل دیگر پشتون می توانند از وزیری ها حمایت کنند. برای حکومت انگلیس، برنامه های هیتلر مبنی بر آغاز تهاجم  بر قفقاز در تابستان 1942 و این که می خواهد پس از گرفتن آن از راه ایران و افغانستان به مرزهای هند برسد، روشن بود.

 

در اوایل 1942، انگلیسی ها در امتداد سراسر مرزهای شمال باختری هند بریتانیایی، آغاز به ساختن استحکامات دفاعی و فرودگاه ها نمودند. سامیلفسکی– کار دار شوروی در کابل، در یکی از گزارش های خود به کمیساریای خلق در امور خارجی نوشته بود : که انگلیسی ها «خط دیورند» را به «خط ماژینو»[1]تبدیل نموده اند. 

 

همگام با آن، حکومت بریتانیا می کوشید خود را از شورش ممکنه قبایل مرزی پشتون مصوون بسازد. برای دور کردن بیشتر مردان جنگی از گستره قبایل پشتون، تا جای امکان؛ در اواخر 1941 به سربازگیری تازه یی از جمع پشتون ها به ارتش بریتانیا آغاز نمودند. این بار انگلیس کوشید شورشیان باالقوه را نه تنها از نوار «آزاد» قبایل پشتون، بل نیز از افغانستان جنوبی هم دور نماید.

 

در اواخر دسامبر 1941 سرهنگ نوئل و پیکین پنهانی به کابل آمدند و با حکومت افغانستان سازشنامه یی را امضاء نمودند که مطابق آن کابل تعهد سپرد با استخدام پشتون ها به ارتش بریتانیا ممانعت نکند. [2]

 

به گمان غالب، در همان هنگام در باره میانجیگری حکومت هاشم خان در گفتگوها در این زمینه میان انگلیسی ها و قبایل مرزی (که بسیاری از آنان نمی خواستند جنگجویان خود را به خاطر منافع بریتانیای کبیر گسیل بدارند)، تفاهم صورت گرفته بود.

 

سپهسالار شاه محمود خان– وزیر حربیه، به مقصد راضی ساختن پشتون های خاوری در برپا نداشتن قیام در برابر انگلیس و سبوتاژ نکردن سربازگیری به ارتش بریتانیا در ماه فبروری 1942رهسپار جنوب افغانستان گردید.[3]انگلیسی ها برای خرید سران قبایل، پنج میلیون روپیه به دسترس شاه محمود خان گذاشتند.[4]او توانست با در دست داشتن چنین مبلغ گزافی، نمایندگان بیشتر قبایل را به همکاری با انگلیس متمایل بسازد.

 

برای اتخاذ تصمیم نهایی در باره سربازگیری از پشتون ها به سپاه انگلیس، در میانه های ماه مارچ 1942 در جلال آباد جرگه قبایل نوار «آزاد» هند بریتانیایی برگزار گردید. با این هم، نتوانستند در همه مسایل مربوط به پرداخت پول برای پشتون ها در ازای خدمت سربازی به توافق برسند. از همین رو، در ماه اپریل در پیشاور جرگه دومی برگزار گردید که در آن انگلیسی ها با پذیرفتن همه شرایط پشتون های خاوری توانستند موافقت سران قبایل پشتون «نوار آزاد» را به گسیل همقبیله یی های شان به خدمت ارتش انگلیس به دست بیاورند.

 

انگلیسی ها با مطمئن شدن از حمایت سران قبایل، بی درنگ آغاز به سرباز گیری در میان مومندها، افریدی ها، یوسفزایی ها و برخی  دیگر از قبایل استان مرزی شمال باختری هند بریتانیایی نمودند.[5]د. کانینگهام- استاندار ایالت مرزی شمال باختری به قبایل نوار «آزاد» با این فراخوان و خواهش رو آورد که آن ها با همه وسایل، خود را برای مبارزه در برابر آلمان هیتلری در اختیار بگذارند».[6] او با حضور یافتن در جرگه افریدی ها حتا پتان ها را فرا خواند تا در برابر جاپانی ها آغاز به جهاد نمایند.[7]با این همه، همه تلاش های انگلیسی ها و شاه محمودخان برای به دست آوردن موافقت وزیری ها برای خدمت در ارتش بریتانیا، با شکست رو به رو شد.[8]

 

در ماه اپریل 1942 فقیر ایپی وزیری ها را در قیام نوی در برابر انگلیسی ها بالا کرد. حکومت بریتانیا با دریافت اطلاعات در باره روابط فقیر با سفارت های ایتالیا و آلمان در کابل، بسیار پریشان گردیده بود. استخبارات انگلیس در [پشت پرده-گ.] رخدادهای وزیرستان، پیش از هر چیزی انتریگ های ایتالیایی ها و آلمانی ها را می دید. مگر، به گونه یی که پس از جنگ روشن گردید، بخش چشمگیر اطلاعات به دست آمده از سوی انگلیسی ها در باره همکاری فقیر با کشورهای محور، نادرست بود.

 

به گمان غالب، جاسوس های انگلیس در نوار «آزاد» قبایل پشتون، با تلاش به خاطر به دست آوردن پول بیشتر  از صاحبان خود، اکثرا در باره تکاپوهای خرابکارانه فاشیست ها در وزیرستان، افسانه هایی می بافتند. برای نمونه، به گواهی استخبارات انگلیس، در آستانه قیام وزیری ها در زمستان 1942 دو اجنت آلمانی نزد فقیر ایپی آمده، مبلغ هنگفتی را (به افغانی و به ارز) به او دادند. برپایه این گزارش ها، «دشمن شماره 1 امپراتوری بریتانیا» دو دستگاه چاپ برای تهیه اسکناس های افغانی و روپیه هدیه گرفته بود.[9]

 

انگلیسی ها همچنان اطلاعاتی به دست آورده بودند که گویا آلمانی ها توانسته اند فقیر را راضی بسازند تا باند فرودی را در ناحیه وادی لواره به دسترس آلمان بگذارد. افزون براین، سرویس های ویژه بریتانیایی داده هایی در دست داشتند که گویی در اوایل ماه مارچ 1942 یک اجنت دیگر آلمانی به گور ویخت آمده بود که گزارشی در باره وزیرستان شمالی تهیه کرده بود. اجنتوری انگلیس در وزیرستان همچنان به سمله در باره دو اسلحه ساز آلمانی  گزارش داده بود که گویی نزد فقیر آمده و کارگاهی را برای ترمیم جنگ افزار و برپایی مخابره با سفارت آلمان در کابل ساخته باشند. در گزارش آمده بود که در ماه مارچ این آلمانی ها گفتگوهایی را با سران قبایل وزیرستان در باره آغاز قیام در برابر بریتانیای کبیر انجام داده بودند.[10]

 

پیک در باره آن که فقیر ایپی یک ایستگاه رادیویی برای مخابره با سفارت های کشورهای محور در کابل از آلمانی ها به دست آورده است، نگرانی بزرگی را در میان انگلیسی ها بر انگیخت. این اطلاعات موثق از کار بر آمد. مگر، رهبر وزیری ها به دلیل نداشتن کارشناس بی سیم در پیرامون خود، ناگزیر از بی سیم تنها چونان گیرنده رادیویی کار می گرفت.  

 

میخاییلف، در یکی از گزارش های خود به مسکو، در باره دبیر خاوری سفارت انگلیس نوشت: «در کابل اسکندر خان از یک سو نقش رزدنت را بازی می نماید که به ویژه با قبایل افغان (پشتون)- باشنده افغانستان و با ماموران افغانی وزارت خانه های گوناگون روابط تنگاتنگ دارد و از سوی دیگر، او بایستی توجه سرویس های اطلاعاتی افغانستان را از رهبران واقعی استخبارات انگلیس منحرف بسازد- به ویژه از کسانی چون لانکاستر».[11]

 

در مسوولیت های کونر- گرین، روابط با سفارت شوروی و سپردن داده های اطلاعاتی (به جاسوسان شوروی که در سفارت کار  می کردند) در باره پویایی های اجنتوری فاشیستی در افغانستان شمالی (که بر پایه تفاهم به دست آمده میان مسکو و لندن، گستره پویایی استخبارات شوروی شمرده می شد،) شامل می شد.

 

بدون مساعدت حکومت افغانستان، نابود سازی اجنتوری آلمانی در نوار قبایل «آزاد» ناممکن بود. از این رو، انگلیسی ها به نوبه خود آغاز به دادن اطلاعات به هاشم خان در باره پویایی های خرابکارانه استخبارات کشورهای محور در افغانستان و گستره قبایل پشتون نمودند. به کمک این اطلاعات، استخبارات افغانستان توانست در ماه فبروری 1942 چند اجنت بزرگ آلمانی را بازداشت نماید.

 

برای مبارزه موثر تر با پویایی های خرابکارانه اجنتوری آلمانی در مرزهای هند و افغانستان، حکومت بریتانیا در هند دستور داد یک نسخه از همه گزارش های افسران سیاسی انگلیسی را در نوار «آزاد» را از دهلی به سفارت انگلیس در کابل بفرستند.[12]

 

تبصره های استخبارات انگلیس در باره اوضاع در گستره قبایل پشتون نیز فرستاده می شد.[13]همه این اطلاعات برای اوآیلی و سه مخبر دیگر انگلیس که در سفارت بریتانیا در کابل کار می کردند: لانکاستر- رایزن (آتشه) نظامی، کونر- گرین- دبیر اول و اسکندر خان- دبیر خاوری که در این کرسی از سال 1930 کار می کرد و حتا روابط خوبی هم با هاشم خان داشت؛ گسیل می گردید.

 

زمان درازی لانکاستر و کونر- گرین هیچ گونه اطلاعاتی را در باره گستره قبایل پشتون با همتایان شوروی خود مبادله نمی کردند. با این سنجش که سازمان اطلاعات بریتانیا می تواند خود بدون کمک کس دیگری جلو پویایی های خرابکارانه استخبارات کشورهای محور را در هند و افغانستان جنوبی بگیرد.  مگر، هنگامی که در اوایل 1942 انگلیسی ها در باره همکاری سازمان های باسماچی در افغانستان با «ابویر» آگاهی یافتند، آشکار گردید که همان اجنت های فاشیستی در عین زمان هم در برابر شوروی و هم در برابر بریتانیا عمل می نمایند. این خبر نو برای استخبارات انگلیس که تا این دم نمی خواست به شوروی ها در سرکوب جنبش باسماچی ها در افغانستان شمالی کمک کند، بسیار ناگوار بود.

 

پس از اخراج اتباع ایتالیا و آلمان، انگلیسی ها بیخی به مبادله اطلاعات با شوروی ها در باره پویایی های سرویس های ویژه کشورهای محور در افغانستان پایان دادند. در گزارش سفارت شوروی در کابل برای سال1942 در این باره آمده است: «سفارت بریتانیا به همه پرسش های مشخص ما در باره آن که چه چیزی در باره فعالیت های خصمانه سفارت های ایتالیا و آلمان به آن ها روشن است، یک پاسخ استاندارد می دهد که در این زمینه هیچ چیز نوی نمی تواند اطلاع بدهد».[14]

 

با این همه، انگلیسی ها  به زودی به اشتباه خود پی بردند و همکاری با سازمان های اطلاعاتی شوروی را در افغانستان از سر گرفتند. رهبری استخبارات شوروی با در دست داشتن اطلاعات گسترده و موثق در باره برنامه های کشورهای محور در افغانستان، به موقع درک کرد که آلمان و متحدان آن می خواهند سفارت آلمان در کابل را به ستادی برای هماهنگی پویایی های خرابکارانه استخبارات فاشیستی نه تنها در افغانستان، هند و جمهوری های آسیای میانه شوروی، بل نیز حتا چین مبدل گردانند.

 

از گزارش روما (بهارت رام تلوار) در مسکو دانستند که آلمانی ها عمده ترین وظیفه خود را در افغانستان «سازماندهی شورش قبایل مرزی پشتون» می پندارند. در پیوند با این، استخبارات نظامی و استخبارات خارجی شوروی پیگیرانه مترصد اوضاع در گستره قبایل پشتون بودند. چون امنیت مرزهای افغانستان و شوروی بیخی در گرو ثبات سیاسی در سراسر افغانستان بود.

 

اداره استخبارات ارتش سرخ در اوایل 1942 تصمیم گرفت یک کارمند مجرب خود را برای تعویض کارپف- رایزن (آتشه) نظامی– (که چنین بر می آید که مسکو از کار وی خشنود نبود)، به کابل گسیل دارد. این بود که کارپف به بهانه یی به مسکو فرا خوانده شد و ولادیمیر رایتسف- «معاون» آتشه نظامی در ماه فبروری 1942 [به جای او-گ.] به کابل آمد.[15]در ماه جنوری 1942 در ترکیب سفارت شوروی در افغانستان یک مامور اطلاعاتی دیگر هم افزوده شد- دبیر دوم جدید- انیسف.

 

این حقیقت که انیسف، بی درنگ  پس از رسیدن به کابل، آغاز به گرد آوری اطلاعات در باره قبایل مرزی پشتون نمود، گواه بر اهمیتی است که رهبری استخبارات شوروی به نابود ساختن اجنتوری فاشیستی در گستره قبایل پشتون می داد. منطقی است تصور نماییم که رایتسف نیز وظیفه گرفته بود همراه با زمان (الله وردی یف) پویایی های راسموس و ویتسیل را در هند زیر کنترل داشته باشند.

 

در میانه های ماه مارچ 1942 کونر- گرین نامه یی برای دنیسف نوشت  که در بر دارنده اطلاعاتی در باره پویایی های استخبارات آلمان در افغانستان شمالی بود.[16]  

 

به تاریخ 23 ماه مارچ 1942 لانکاستر- رایزن نظامی بریتانیا، به سفارت شوروی آمد و اطلاعاتی را در باره اجنتوری آلمان در حکومت افغانستان و تکاپوهای استخبارات آلمان در میان باسماچ ها به میخاییلف داد. روشن است لانکاستر در باره اوضاع در نوار «آزاد» قبایل پشتون هند بریتانیایی، به دلایل روشنی «فراموش نموده بود» اطلاع بدهد. با آن که همانا در آن جا اجنتوری آلمان بیش از هر جای دیگری  در تکاپو بود. از این رو، سفیر شوروی با این آرزومندی که جاسوس انگلیس را به صادقانه بودن [در امر مبادله اطلاعات-گ.] فرا بخواند، در باره آمدن انیتسیلوتی نزد فقیر ایپی در 1941 سخن گفت.

 

لانکاستر تلاش ورزید فاکت آمدن انتسیلوتی را به وزیرستان انکار نماید و گفت بنا به اطلاعات دست داشته او «جاسوس دیگر ایتالیایی به نام آشیری برای دیدار با فقیر ایپی به وزیرستان آمده بود. او در بهار 1941 از راه افغانستان و ایران به وزیرستان آمد و دوباره به ایران برگشت».

 

 هر چه بود، میخاییلف و لانکاستر در این دیدار دیگر به بررسی مساله پویایی استخبارات فاشیستی در وزیرستان نپرداختند.

 

لانکاستر با سخن گفتن در باره پویایی های سازمان های استخباراتی کشورهای محور در افغانستان، به میخاییلف توصیه نمود این اطلاعات را به شکل شفاهی به هاشم خان بدهد- به گونه یی که انگلیسی ها این کار را می کردند.

 

 رزدنت استخبارات بریتانیا در افغانستان، در پیوند با این، کوشید به سفیر شوروی ثابت بسازد که «هاشم خان از سوی خود، جلو پویایی های خصمانه شوروی ستیزانه کشورهای محور را خواهد گرفت». لانکاستر برای این که مشوره اش بیشتر قانع کننده تر باشد، رخدادهای مرتبط با «ماجرای لوگر» را به عنوان مثال آورد که پس از آن هاشم خان اعلام نمود که «در نتیجه کار خوب انجام شده به دستور او، اداره استخبارت افغانستان موفق گردید دسیسه های  خصمانه خارجی ها را کشف و جلو آن را بگیرد».

 

هنگامی که میخاییلف کوشید روشن بسازد که استخبارت انگلیس چه نقشی را در شکست [ماموریت] اوبر دورفر و براندت بازی نموده بود، لانکاستر بار دیگر از دادن پاسخ سر باز زد و اعلام داشت : «هاشم خان توانسته بود مستقلانه کار مربوط به دو آلمانی را کشف نماید».

 

سفیر شوروی، در پایان دیدار با لانکاستر، در باره اوضاع در مرزهای هند و افغانستان و مناسبات میان کابل و قبایل پشتون پرسید. این بار لانکاستر از دادن پاسخ طفره نرفت و گفت: «در میان قبایل کنون روی هم رفته آرام است. افغان ها توانسته اند به اوضاع آرامی دست یابند. افزون بر این، قبایل غلزایی و در گام نخست قبیله سلیمان خیل با کابل بیشتر از سایر قبایل سر دشمنی دارند. مگر غلزایی ها در برابر حکومت افغانستان دست به قیام نمی زنند. چون اسلحه ندارند.»    

 

جاسوس انگلیس با سخن گفتن از مخاصمت غلزایی ها نسبت به خاندان یحیی خیل، نشاندهی کرد: «امان الله کار خرابکارانه خود را در برابر کابل با تکیه بر غلزایی ها پیش می برد» و افزود: که «امانیست ها استوار ترین تکیه گاه آلمانی ها و ایتالیایی ها هستند».

 

لانکاستر هنگام برآمدن از سفارت، رو به میخاییلف وعده سپرد به زودی داده هایی را در باره تکاپوهای شوروی ستیزانه  آلمانی ها در افغانستان به او اطلاع دهد.

 

بازدید لانکاستر و اطلاعات به دست آمده از او، گواه بر آرزومندی استخبارات انگلیس به برپایی پیوندهای بیشتر تنگاتنگ تر با استخبارات شوروی بود. همه اطلاعات به دست آمده از لانکاستر، نکته سنجانه ارزیابی گردید.

 

به تاریخ 26 اپریل 1942 میرکولف- معاون بیری،[17]گزارش فشرده یی را در باره نتایج بازرسی اطلاعات به دست آمده از جاسوس انگلیس در کابل عنوانی دیکانوزف گسیل داشت. در این سند گفته شده بود: «... همه این اطلاعات به جز از از برخی از استثنائات کوچک با واقعیت وفق دارند و به موقع آن برای ما روشن بودند. برخی از فاکت ها دارای قدامت سه، چهار ساله اند و دارای یک رشته عدم دقت های ماهوی که در پشت آن منافع انگلیسی ها پنهان می باشد. مگر تحریف مستقیم اطلاعات گمراه کننده را ما در آن پیدا نمی توانیم. از این رو، به دست آوردن پیوسته چنین اطلاعاتی از انگلیسی ها در کابل سودمند پنداشته می شود...».[18]

 

 استخبارات شوروی بدهکار استخبارات انگلیس نماند: در ماه اپریل 1942 آغاز به «اکمال» انگلیسی ها با داده های استخباراتی به دست آمده از بهارت رام نمود[19]و در جون 1942 کمیسار خلق در امور امنیت دولتی شوروی پیشنهاد فیتین را در زمینه پذیرفت که نوشته بود «با استخبارات انگلیس در باره بهره گیری باهمی از امکانات روما (بهارت رام) به توافق رسید».[20]این گونه، نخستین گام برای آغاز عملیات باهمی سرویس های ویژه شوروی و بریتانیا در زمینه نابود سازی اجنتوری فاشیستی در افغانستان برداشته شد.

 

این تصمیم برای سازمان های اطلاعاتی شوروی و بریتانیا به خاطر دوره دراز مخاصمت میان آن ها، یک تصمیم آسان نبود. آن هم به ویژه در افغانستان! مگر نیاز عینی حریفان پیشین را وادار گردانید تا به خاطر پیروزی مشترک بر دشمن مشترک، تنگاتنگ همکاری نمایند.

 

استخبارات سیاسی هند در اوایل 1942 با بازداشت سودی دانست که بهارت رام یک اجنت دوگانه (و حتا هم سه گانه است!) که برای شوروی هم کار می کند.[21]

 

دورنمای گرفتن فعالیت های «ابویر» در هند در زیر ذره بین دو گانه سرویس های ویژهه کشورهای ائتلاف ضد هیتلری، آشکار است علت عمده یی بود که انگلیسی ها را وادار گردانید همکاری با استخبارات شوروی را در 1942 از سر بگیرند. هر چه بود، بهارت رام در ماه جون 1942 از سوی شوروی ها برای ارتباط با استخبارات انگلیس معرفی گردید.[22]

 

کار باهمی سرویس های ویژه بریتانیای کبیر و شوروی در برابر اجنتوری فاشیستی در هند، پیروزمندانه ادامه یافت. رهبری استخبارات خارجی شوروی چنین فیصله یی را به خاطر وخامت شدید اوضاع در نوار قبایل «آزاد» هند بریتانیایی اتخاذ نمود– جایی که فقیر ایپی با تشریک مساعی سازمان های اطلاعاتی کشورهای محور، پیروزمندانه در برابر انگلیسی ها می رزمید. ستاد کل بریتانیا در ماه می 1942 می پنداشت که «به خاطر واکنش غیر قابل پیش بینی «قبایل» در مرز شمال باختری هند، اوضاع تهدید آمیزی پدید آمده است».[23]

 

حکومت بریتانیا در هند، از مشارکت وزیری های افغانی در قیام، بس نگران، پریشان و نا آرام  بود. از این رو، اوآیلی– سفیر انگلیس به تاریخ 4 می 1942 با [علی-گ.] محمد خان- وزیر خارجه افغانستان دیدار و یادداشت اعتراضی یی را به وی سپرد که در آن در باره روابط عبدالله خان- یکی از اتباع افغانی با فقیر ایپی سخن به میان آمده بود.[24]در ماه می، اوآیلی بار دیگر ناگزیر بود به حکومت افغانستان یادداشت اعتراضی یی را در باره اشتراک اتباع افغانی در «ناآرامی های سازماندهی شده در خاک هند از سوی فقیر ایپی بفرستد».[25]

 

سفیر انگلیس به آگاهی میخاییلف رساند که پس از «دیمارش» او، حکومت افغانستان به بازداشت اجنت های آلمانی اقدام نموده است. اوآیلی، به ویژه از دستگیری اوتام چند بسیار خشنود بود که به گفته او با آلمانی ها ارتباط داشت و با بوس هنگام گریز او از هند همکاری نموده بود. هم استخبارات انگلیس و هم استخبارات شوروی هر آن چه را که ممکن بود برای  برهم زدن پویایی های اجنتوری کشورهای محور در افغانستان، انجام می دادند. 

 

پس از آمدن بهارت رام به کابل در اواخر اپریل 1942، الله وردی یف از نزد او مدارک مفصلی در باره برنامه های ویتسیل و راسموس مبنی بر پهن ساختن کار ویرانگرانه در برابر انگلیسی ها در گستره قبایل پشتون به دست آورد. این بود که تدبیرهای شتابانی روی دست گرفته شد برای آن که رزدنتوری «ابویر» را هرگاه تلاش به گریز از کابل و پنهان شدن در نوار قبایل «آزاد» هند بریتانیایی نمایند،  بازداشت و به مسکو ببرند.[26]

 

با اطمینان می توان گمان زد که انگلیسی ها نیز برای گرفتاری ویتسیل آماده شده بودند. چون در روشنی همه برنامه های استخبارات آلمان در افغانستان و هند بودند. تنها احتیاط کاری پیلگر «ابویر» را از شکست بزرگ نجات داد.

 

مادامی که «اطلاعات چیان» شوروی در افغانستان سرگرم شکار ویتسیل بودند، در مسکو، فیتین- رییس استخبارات خارجی شوروی؛ تصمیم به تدوین عملیات در عرصه جذب و جلب راسموس گرفت. به تاریخ 11 ماه می 1942 او در حاشیه گزارش الله وردی یف نوشت: «اوتروشنکو! طرح جذب راسموس را ترتیب دهید».[27] از این جا بر می آید که استخبارات شوروی هنوز در ماه می 1942 در اندیشه زیر کنترل درآوردن کامل پویایی های استخبارات آلمان در افغانستان بود.

 

اوضاع انفجار آمیز در مرزهای هند و افغانستان، رهبری وزارت خارجه و سازمان های اطلاعاتی شوروی را بر آن داشته بود تا به دقت اوضاع را در گستره قبایل پشتون نظارت نمایند. به تاریخ 30 می 1942 دیکانوزف نامه یی را به میرکولف گسیل و در آن خواهش نمود تا «مدارکی را در باره تاریخ و وضعیت معاصر قبایل در افغانستان و به ویژه قبایل پتان به دسترس او بگذارند.[28]

 

در رابطه با این، زمان (الله وردی یف) دستور گرفت دست به گردآوری اطلاعات بایسته در باره قبایل پشتون بیازد.  در دستور العملی که از مسکو به او فرستاده شده بود، آمده بود: «برای ما، کنون پویایی های قبایل در کشور اقامت فیهای شما دلچسپی به ویژه بزرگی دارد. همه امکانات را برای به دست آوردن کاملترین مدارک به کار گیرید- هم امکانات خود و هم امکانات نظامیان همسایه را (منظور از نمایندگان سازمان اطلاعات نظامی شوروی- گ. ار. او. است) ....».[29]

 

انجام این وظیفه مسکو بسیار دشوار بود. چون هرگونه اطلاعات در باره قبایل پشتون مرزی در افغانستان بس محرم پنداشته می شد. افزون بر آن، رزدنت شوروی مکلف بود در گزارش خود در باره این قبایل، نه تنها پیرامون پویایی های سازمان های اطلاعاتی آلمان و ایتالیا در مرزهای هند و افغانستان اطلاع بدهد، بل نیز تصویری از سیاست حکومت های افغانستان و انگلیس در نوار قبایل «آزاد» هند بریتانیایی پرداز نماید. الله وردی یف، این وظیفه دشوار را پیروزمندانه انجام داد.

 

رزدنت شوروی، شیوه ویژه یی در پیشبرد عملیات های به ویژه پیچیده داشت: او همواره همه نیروی خود را به جذب تنها یک «منبع»، مگر بسیار ارزشمند- دارای اطلاعات همه جانبه در باره مساله طرف دلچسپی جانب شوروی؛ متمرکز می گردانید. به سخن دیگر، الله وردی یف بر پایه یک مّثّل معروف خاور زمین عمل می کرد: «هرگاه بخواهی کسی را از پای در بیاوری، به سرش بزن. آن گاه بدنش خود به خود از پا می افتد». این بار هم چنین شد.

 

او توانست در ازای پرداخت پول هنگفت، از نزد یکی از اجنت های خود در محافل دولتی افغانستان، گزارش سالانه استخبارات افغانستان را در باره اوضاع در نوار قبایل «آزاد» پشتون هند بریتانیایی به دست آورد. به گمان غالب، سر از سال 1942 اطلاعات به دست آورده شده از سوی سرویس های ویژه افغانستان به گونه منظم آغاز به رسیدن به مسکو نمودند که پس از آن عملا اجنتوری استخباراتی افغان ها در هند بریتانیایی، بی آن که بویی ببرد، ارزنده ترین اطلاعات را به گونه غیر مستیقیم به دسترس استخبارات شوروی می گذاشت. در نتیجه، اطلاعات به دست آمده به مسکو می رسید. به ارزش این اطلاعات می توان از روی آن پی ببرد که استخبارات خارجی شوروی از «منبع» بلند پایه خود حتا فهرست اجنت های انگلیس را که در میان قبایل در مرزهای هند و افغانستان کار می کردند، به دست می آورد.[30]  

 

در ماه جون، اوضاع در مرز هند و افغانستان هر چه بیشتر رو به وخامت داشت. فقیر ایپی با تکیه بر کمک پشتون های افغانستان، آغاز به اقدامات رزمی در برابر انگلیسی ها در وزیرستان جنوبی کرد.[31]حکومت انگلیس با تلاش به محروم ساختن فقیر از کمک افغانستان، فشار بر کابل را با این تقاضا که بر اتباع افغانی حمایت از وزیری ها را قدغن نماید، شدت بخشید. «در میانه های جون 1942 اوآیلی بار دیگر پروتستی را به وزیر امور خارجه افغانستان در رابطه با مشارکت اتباع افغانی در نا آرامی های وزیرستان اعلام داشت».[32]

 

سفیر بریتانیا پس از دیدار خود با شاه محمود خان، به سفیر میخاییلف اطلاع داد: «... این ناآرامی ها... نگرانی بزرگ حکومت بریتانیا را بر می انگیزد».[33]اوآیلی از سفیر شوروی پنهان نداشت که وزیر خارجه افغانستان از او پذیرایی بس سردی کرد «بی آن که هیچ تمایلی به برآوردن خواهش جانب انگلیسی نشان بدهد».[34]

 

لندن، بی آن که تیره شدن موقتی مناسبات انگلیس و افغانستان را به سنجش بگیرد، ناگزیر بود در جریان 1942 هر چه بیشتر فشار را بر حکومت هاشم خان نیرومندتر سازد. در اواخر جون 1942 اوآیلی بار دیگر ناگزیر گردید با اطاعت از دستورهای حکومت همایونی، یادداشتی را به وزارت خارجه افغانستان گسیل دارد که در آن گفته شده بود، که «اتباع  افغانستان به مشارکت در ناآرامی های سازمان داده شده از سوی فقیر ایپی در نوار قبایل پتان ادامه می دهند».[35]مگر، حتا پس از این هم حکومت افغانستان شتابی به خرج نمی داد خواست های انگلیسی ها را برآورده سازد.

 

در این اوضاع، سفارت انگلیس در کابل، با تلاش به خاطر به دست آوردن پشتیبانی متحد شوروی خود، در نیمه دوم سال 1942 اطلاعات مفصلی را در باره مناسبات افغانستان و انگلیس به دسترس سفارت شوروی گذاشت. استخبارات انگلیس به ابتکار خود همچنان آغاز به واگذاری اطلاعات نه تنها در باره افغانستان شمالی، بل نیز در باره قبایل پشتون به دسترس سفارت شوروی نمود. به تاریخ 4 جولای 1942 لانکاستر فشرده محتوای اصلی گزارش در باره پویایی سازمان های اطلاعاتی کشورهای محور را در افغانستان به اطلاع میخاییلف رساند.

 

رزدنت استخبارات بریتانیا، همراه با مدارک در باره همکاری رهبران باسماچی با آلمانی ها، همچنین اطلاعاتی را در باره پویایی های ویرانگرانه آلمانی ها و ایتالیایی ها در هند؛ به سفیر شوروی سپرد. همو، او خبر بازداشت غلام عمر خان- پیلوت افغانی (رابط میان سفارت ایتالیا در کابل و فقیر ایپی) و خان شیرین- بازرگان هندی (که با اوتام چند در ارتباط بود)، را به آگاهی میخاییلف رساند. در این حال، لانکاستر افزود: «آلمانی ها (که از کار ایتالیایی ها در رابطه با فقیر ایپی ناخشنود اند)، در این اواخر، پیوندهای خصمانه خود را با او گسترش می بخشند.[36]

   

افزون بر این اطلاعات، لانکاستر به آگاهی سفیر شوروی رساند که استخبارات جاپان نیز تکاپوهای خود را بر ضد هند از خاک افغانستان، پویاتر ساخته است. از زبان او میخاییلف آگاهی یافت که گروهبندی بزرگ سپاهیان انگلیسی متشکل از هفت لشکر در استان مرزی شمال باختری، مستقر می باشد.

 

پس از حادثه خوست، که در برابر قیام سراسری قبایل پشتون قرار گرفته بود، بریتانیای کبیر هر آن چه را که ممکن بود انجام می داد برای آن که از شورش ها در مرزهای هند و افغانستان جلوگیری نماید. در این پیوند، استخبارات بریتانیا، قاطعانه تر آغاز به مبارزه در برابر پویایی های اجنتوری فاشیستی در میان باسماچی ها نمود. به گونه یی که بریتانیایی ها تثبیت نموده بودند، بسیاری از اعضای سازمان های ضد شوروی باسماچیان در افغانستان، وظایف استخبارات آلمان را در هند انجام می دادند. همو، به یاری آن ها سفارت آلمان با فقیر ایپی تماس برپا نموده بود.

 

چون بر پایه توافق باهمی میان لندن و مسکو، رسیدگی به مساله همکاری سازمان های ضد شوروی در افغانستان با سازمان های اطلاعاتی کشورهای محور- مسوولیت ویژه کمیساریای خلق در امور داخلی بود، انگلیسی ها برای نابودسازی اجنتوری فاشیستی در میان باسماچیان، ناگزیر بودند برای گرفتن کمک به استخبارات شوروی رو بیاورند.

 

در همین پیوند، به تاریخ پنجم اگست 1942 کونر- گرین از سفارت شوروی بازدید و به میخاییلف اطلاع داد که او موفق گردیده است تثبیت نماید که آلمانی ها در قندهار، خانه تیمی یی برای گسیل اجنت های خود از ایران به هند، سازماندهی نموده اند.

 

صاحب خانه، مهاجری از تاشکنت است به نام مفتی صدر الدین، که طی سه ماه گذشته، پنج اجنت فاشیستی زیر نام زواران از مشهد به نزد وی آمده اند: به نام های- نعمان خان، عمر خان، صفدر خان، سلطان و مرتضی. یکی از آن ها – عمر خان دو نامه و نقشه یی را که در آن محل های استقرار سپاهیان انگلیسی و شوروی در ایران نشانی شده است، به سفارت آلمان رسانیده است.

 

کونر- گرین سپس گفت که پس از انجام این وظایف، عمر خان بنا به دستور آلمانی ها رهسپار وزیرستان گردیده است. او، پس از دادن این اطلاعات، ابراز آرزومندی کرد که استخبارات شوروی این افراد ارتباطی آلمانی را دستگیر ننماید. چون این کار انگلیسی ها را از امکان نظارت بر پویایی ها آن ها محروم می گرداند.[37]

 

پس از این دیدار کونر– گرین با میخاییلف، انگلیسی ها از استخبارات شوروی خواستار دریافت اطلاعاتی در باره مفتی صدر الدین گردیدند که پس از چندی، آن را به دست آوردند.

 

جاسوسان انگلیس در کابل، سپردن اطلاعات به سفارت شوروی در باره پویایی های سازمان های امنیتی کشورهای محور در نزدیکی مرزهای هند و افغانستان را زیر فشار سفیر- اوآیلی که از اوضاع در گستره قبایل پشتون نگران بود و تلاش داشت برای راه اندازی دیمارش تازه در برابر حکومت افغانستان از حمایت سفیر شوروی  برخوردار گردد، آغاز کردند.

 

اوآیلی در «یورش» های تنهایی هر چند هم «آتشین» بر حکومت افغانستان، پیهم با سرخوردگی دچار شکست می گردید. سفیر بریتانیا به ابتکار خود با میخاییلف در باره گفتگوهای دشوار خود با هاشم خان سخن گفت. به تاریخ 14 اگست 1942 وی به اطلاع سفیر شوروی رساند که او به تاریخ 8 اگست 1942 با هاشم خان دیدار و به او  پروتستی را در قبال کمکی که سفارت ایتالیا در کابل به فقیر ایپی رسانده است، اعلام نموده است.

 

هاشم خان از باور نمودن به این سخنان شانه خالی کرد و کوشید اوآیلی را متقاعد سازد که «همه افغان هایی که با سفارت ایتالیا در تماس بوده اند، بازداشت شده اند و سفارت ایتالیا نمی توانسته است هیچ پولی را به فقیر ایپی بفرستد...».[38]

 

هاشم خان ابراز داشت که فقیر نه از کابل، بل از هند پول به دست می آورد. در پاسخ، اوآیلی بار دیگر به هاشم خان اعلام داشت که وزیری های شورشی از ایتالیایی های مقیم کابل کمک به دست می آورند. پس از این، هاشم خان گفتگو را به بستر دیگری کشاند و افاده داد که آرزو ندارد بیش از این، به بررسی این مساله بپردازد.

 

سفیر میخاییلف که همواره اطلاعات به دست آورده از انگلیسی ها را بار دیگر می آزمود، پس از چندی به کمک جاسوسان شوروی، دریافت که سفیر بریتانیا از او پنهان نموده بود که هنگام دیدار خود با هاشم خان کوشیده بود رهبر وزیری ها را نزد هاشم خان بی آبرو و بی اعتبار سازد. روی این منظور به هاشم خان ابراز داشته بود که او باید از بمباران های وزیرستان خشنود باشد، چون «برای انگلیسی ها روشن گردیده است که وزیری ها و رهبر شان- فقیر ایپی با پول های ایتالیایی ها می کوشند نه تنها به انگلیسی ها زیان هایی برسانند....بل نیز در پی شوریدن در برابر کابل هستند».[39]مگر، هاشم خان به این گفته ها باور ننموده بود.

 

در همین راستا، انگلیسی ها برای بدنام ساختن فقیر ایپی نزد باشندگان افغانستان، آوازه هایی را در کابل در باره همکاری او با حکومت بریتانیا در هند پخش نمودند. چنین آوازه هایی از سوی آن ها در سال های 1943– 1945 نیز (هنگامی که همه تلاش های استخبارات بریتانیا مبنی بر کشتن فقیر ایپی به پیروزی نرسیده بود)، پخش گردیده بود.

 

در خاور زمین آوازه ها- آن هم، چنین آوازه های گرم را همواره جدی می گیرند. از این رو، استخبارات شوروی اطلاعات در باره همکاری ممکنه فقیر ایپی با انگلیسی ها را پیگیرانه باز می آزمود. در اوایل ماه سپتامبر 1942 رهبری استخبارات خارجی شوروی گزارشی را از کابل در باره وضعیت وزیرستان به دست آورد. در این سند مفصل، مواد مربوط به بازآزمایی آوازه ها در باره فقیر ایپی آورده شده بود که از سوی استخبارات شوروی در افغانستان رد گردیده بود.  در گزارش آمده بود : «... فقیر دشمن سوگند خورده و سرسخت انگلیسی ها است و می تواند کمک محسوسی به کشورهای محور در مبارزه آنان در برابر کشورهای متحد (متحدان) نماید.

 

از همه آن چه که در بالا آمد، بر می آید که وضعیت در وزیرستان مستلزم توجه بایسته از سوی ما می باشد. هرگاه به سنجش بگیریم که افزون بر این که وزیری ها به تنهایی می توانند 40-50 هزار جنگجوی کلاس اول را در اوضاع کشور کهستانی را به میدان بیاورند، سه میلیون پتان قبایل دیگر هم اند که توانایی به میدان آوردن 300-400 هزار مرد جنگی را دارند. در آن صورت، شاینده نیست که معترف نشویم که ما باید به موشگافانه ترین وجه مراقب اوضاع در سراسر نوار قبایل «آزاد» باشیم». [40] 

 

سازمان های اطلاعاتی انگلیس و شوروی با در دست داشتن اطلاعات در باره پویایی های خرابکارانه اجنتوری فاشیستی در گستره قبایل پشتون و در میان باسماچیان و با دیدن آن که حکومت افغانستان آماده است به جانب آلمان بپیوندد، آغاز به همکاری های هر چه بیشتر تنگاتنگ تر در افغانستان و هند نمودند. در نیمه نخست 1942 هنگام دیدار کریپس- سفیر بریتانیا با ویشنسکی- معاون وزیر خارجه شوروی، مسایل اصلی در باره هماهنگی پویایی های سرویس های ویژه شوروی و بریتانیا در افغانستان بررسی گردید». [41]

 

در اواخر1942 مبادله اطلاعات استخباراتی در باره پویایی های اجنتوری فاشیستی از مجرای دو کانال اساسی صورت می گرفت: از طریق نمایندگی استخبارات بریتانیا در مسکو، به رهبری سرهنگ (بعدها جنرال) جرج هیل و نیز هنگام دیدارهای الله وردی یف با لانکاستر در کابل.[42]هنگامی که در ماه اکتبر 1942 بهارت رام به کابل آمد،  الله وردی یف به آگاهی وی رساند که پس از این او برای استخبارات بریتانیا نیز کار نماید.

 

شوروی و انگلیس، به یاری اطلاعات به دست آورده از بهارت رام، پیوسته در باره همه برنامه های کشورهای محور در هند آگاهی به دست می آوردند. مگر، استخبارات سیاسی هند به رهبری سیلویر، چنان همکاری با بهارت رام را زیر پرده محرمیت نگه داشته بود که او از سوی سازمان ضد جاسوسی هند بازداشت گردید. بهارت رام به آگاهی آن ها رساند که او کیست. مگر آن آن باور نکردند که «آدم ماتسوتی»، اجنت سازمان اطلاعات سیاسی هند باشد و از این رو ناگزیر چندی در بازداشت به سر برد.[43]

 

انگلیسی ها از زبان بهارت رام در باره برنامه فرود آوری کماندهای آلمانی در وزیرستان آگاهی یافتند. از این رو، تصمیم گرفتند فقیر ایپی را بکشند. دوازدهم جنوری 1943 اجنت های بریتانیایی به جان رهبر وزیر ها سوء قصد کردند. مگر، فقیر ایپی که در اثر انفجار نارنجک دستی به سختی زخمی شده بود، جان به در برد و زنده ماند.[44]

 

تلاش های انگلیسی ها مبنی بر نابودسازی سرشناس ترین و با اتوریته پیشوای پشتون های وزیری، تنها بار دیگر به تیره شدن اوضاع در نوار قبایل «آزاد» انجامید. حتا قبایل مرزی که در گذشته نسبت به حکومت بریتانیا حسن نیت داشتند، برای فقیر پول فرستادند.[45]

 

مادامی که رهبر وزیری ها در بستر آرمیده بود، استخبارات بریتانیا نیز می توانست خواب آرامی داشته باشد و نگران فرودآری گروه استخباراتی کماندویی آلمانی ها در وزیرستان نباشد. مگر، در ماه فبروری 1943 استخبارات انگلیس اطلاعات موثقی دال بر آمادگی سازمان های اطلاعاتی کشورهای محور در برپایی قیام تازه در وزیرستان به دست آورد. این بار، سازمان ضد شوروی «فعال»، کمک شاینده یی به استخبارات آلمان در نوار قبایل«آزاد» پشتون ارائه کرد.[46]

 

سازمان های اطلاعاتی انگلیسی، برای به دست آوردن اطلاعات همه جانبه در باره برنامه های سازمان«فعال»، سازمان مهاجران بخارایی در هند- «انجمن بخاری» را به عنوان دستاویز رخنه در میان «فعالیون» و «ابویر»، به کار گرفتند. سرویس های ویژه انگلیس به کمک اجنت های خود در رهبری این انجمن، توانستند نامه های ترازی را به چنگ بیاورند که در آن رهبر «فعال» در باره برنامه های همکاری آلمان در سازماندهی قیام نوبتی ضد بریتانیایی در وزیرستان در بهار 1943 گزارش داده بود.

 

سازمان «فعال» با استخبارات آلمان، هم بر ضد انگلیس و هم بر ضد شوروی همکاری می نمود. از این رو، به تاریخ 15 ماه می 1943 کئیر- سفیر انگلیس در مسکو، یادداشتی را به مولوتف سپرد که در آن اطلاعاتی در باره پویایی های خرابکارانه اجنتوری فاشیستی در گستره قبایل پشتون و بخارا به بازتاب یافته بود. در این سند مطالبی در باره تمایل آلمانی ها مبنی بر این که «به ناآرامی ها در گستره قبایل در هند از طریق فقیر ایپی مساعدت نمایند»، آمده بود. همچنان خاطر نشان شده بود که «حکومت بریتانیا فهرستی از سی و شش تن از شهروندان افغانستان را در اختیار دارد که در این توطئه دست دارند». [47] 

 

در یادداشت کئیر خاطرنشان شده بود که «سازمان ترازی به آلمانی ها در ازای کمک های آلمان بر ضد حکومت شوروی در بخارا، یاری می نماید».[48]

 

کئیر به عنوان پیوست یادداشت، دستور العمل حکومت خود را به سفیر اوآیلی در کابل ارائه داشته بود. در این دستور العمل از اوآیلی خواسته شده بود تا بی درنگ برنامه بازداشت سی و سه تن از اجنت های فاشیستی مرتبط با فقیر ایپی را برای بر هم زدن پویایی های سازمان های اطلاعاتی کشورهای محور در گستره قبایل پشتون هند بریتانیایی روی دست بگیرد. سفیر می بایستی از حکومت افغانستان به دست می آورد:

1-     اخراج جاسوسان آلمانی و ایتالیایی را که در سفارت های این کشورها در کابل کار می کردند، از کشور.

2-     بیرون راندن چهارتن جاپانی که در قندهار کار می کردند.

3-      قطع مبادله ارزی با «پول افغانی» با سفارت های کشورهای محور در کابل، برای آن که آن ها نتوانند فقیر ایپی را تمویل نمایند.[49]

 

سفارت بریتانیا در کابل، برای ثابت ساختن لزوم دیمارش باهمی به حکومت شوروی، بنا به رهنمود لندن، فوتوکاپی نامه ترازی را به جانب شوروی داد. مسکو به تاریخ 19 ماه می 1943 موافقت خود را با اقدامات باهمی با انگلیسی ها در افغانستان ابراز داشت.[50]مگر، فیصله شده بود که سفیر شوروی تنها پس از اوآیلی یادداشت پروتست خود را به هاشم خان بسپارد و این کار باید جداگانه انجام شود. این بار، چنین احتیاط کاری از جانب شوروی ناشی از آن بود که انگلیس نه تنها خواهان اخراج جاسوسان فاشیستی، بل نیز اجنت های جاپانی (که شوروی هنوز با آن وارد جنگ نگردیده بود)، از افغانستان بود.

 

به تاریخ 26 می 1943 اوآیلی با انجام رهنمود لندن با هاشم خان دیدار و از او خواستار بازداشت اجنت های فاشیستی و اخراج انتسیلوتی، ویتسیل و دوخ و چهار جاپانی از افغانستان شد. مگر، صدر اعظم افغانستان از بر آورده ساختن این تقاضاها سر باز زد.

 

پس از این دیدار، اوآیلی به اطلاع میخاییلف رساند که هاشم خان به او اعلام داشته است که : «رفتار سفیر آلمان- پیلگر در کابل، بدتر از رفتار پاپن در ترکیه نیست».[51]این چنین واکنش تند از سوی هاشم خان، ناشی از تقاضای انگلیس مبنی بر اخراج اعضای سفارت های کشورهای آلمان و ایتالیا بود. این را که این ها جاسوس هستند، هاشم خان مدت ها پیش می دانست. مگر تقاضای اخراج آنان را نقض استقلالیت کشور افغانستان می پنداشت.

 

با این هم، هاشم خان، بی درنگ پس از دیدار با اوآیلی، پیلگر را نزد خود فرا خواند و از او خواست تا به نمایندگی از حکومت آلمان و نه از طرف خود به او تضمین بدهد که جاسوسان آلمانی به پویایی های خود در افغانستان پایان ببخشند. در اوایل جون 1943 پیلگر به اطلاع هاشم خان رساند که حکومت آلمان موافق است چنین تعهدی را به گردن بگیرد.[52]

 

هاشم خان با به دست آوردن چنین اطمینانی، کوشید اوآیلی را متقاعد گرداند که در پی اخراج اعضای سفارت به آلمان و ایتالیا نباشد. مگر، موفق نگردید. حتا بازداشت آغاز شده اجنت های فاشیستی، اوآیلی را ناگزیر نگردانید از تقاضای خود مبنی بر اخراج انتسیلوتی، ویتسیل، دوخ و چهار جاسوس جاپانی، دست بر دار شود.

 

به تاریخ هشت جون 1943 میخاییلف- سفیر شوروی، یادداشت اعتراضیه حکومت شوروی را به هاشم خان سپرد. پس از این، برای حکومت افغانستان آشکار گردید که ناگزیر است تقاضاهای بریتانیای کبیر و اتحاد شوروی را بر آورده سازد. این بود که در اواخر ماه جون 1943 حکومت افغانستان به انتسیلوتی، ویتسیل و دوخ پاسپورت های شان را با ویزای خروجی سپرد تا افغانستان را ترک گویند.[53]با این هم، به دلیل امروز و فردا کردن های سفارت آلمان؛ دوخ و ویتسل افغانستان را تنها در ماه سپتامبر 1943 ترک گفتند. مگر، انتسیلوتی در کابل ماند، چون مقارن با این زمان، ایتالیا دیگر از جنگ برآمده بود.[54]

 

این گونه، بر اجنتوری فاشیستی در افغانستان یک ضربه خرد کننده دیگر هم آورد آمد که نوید بخش پایان زود رس همه پویایی های استخبارات آلمان در این کشور بود. بخش اصلی کار در این راستا دیگر انجام شده بود.

 

بایسته است خاطر نشان بسازیم که این پیروزی به بهای تیره شدن مناسبات انگلیس و افغانستان به دست آمده بود. چنین بر می آید که اوآیلی در روابط با هاشم خان از مرز مجاز یک دیپلمات پا فراتر گذاشته بود. در رابطه با این، در ماه جولای 1943 او از سوی حکومت بریتانیا از کرسی سفیر در کابل باز خوانده شد. با آن که وظیفه سپرده شده مبنی بر اخراج جاسوسان اصلی کشورهای محور از افغانستان را انجام داده بود. انگلستان در 1943 دیگر به «آدم نیرومند»ی در کابل نیاز نداشت که توانایی وارد آوردن فشار بر هاشم خان را داشته باشد.

 

هنگامی که اوآیلی به تاریخ 26 جون 1943 به هند پرواز نمود، حکومت هاشم خان با زیر پا گذاشتن «عرف دیپلماتیک»، موقع وداع، دست به دیمارش «دیپلماتیک» زد: کسی از نمایندگان وزارت خارجه افغانستان او را بدرقه نکرد. اوآیلی می توانست تنها به این دل خوش نماید که پیروزمندانه کشور میزبان را ترک می گوید.[55]

 

بریتانیا برای آن که مناسبات با کابل را پیچیده تر نسازد، اوآیلی «بد» را با جیمز اسکوایر «خوب» تعویض نمود که به تاریخ 5 اگست 1943 استوار نامه (اعتمادنامه) خود را به ظاهر شاه تقدیم کرد. مطابق سنت های «پسندیده» امپراتوری بریتانیا در افغانستان، آدمی با تجربه بزرگ اطلاعاتی و شناخت همه جانبه از مساله «پشتون» گماشته شد-اسکوایر زمان مدیدی در پنجاب، پیشاور، بلوچستان و ایران کار کرده بود. سر از سال 1941 او به عنوان مستشار سفارت انگلیس در تهران کار می کرد..... بایسته است اعتراف کرد که سفیر جدید جانشین بسیار مناسبی برای اوآیلی بود که افغان ها به او لقب پر معنای «گورنر» (والی) داده بودند.

 

پس از چندی در سفارت شوروی نیز تغییرات کادری رو داد: میخاییلف به عنوان سفیر در تهران گماشته شد. روشن شد این کار نه تنها پاداشی بود به خاطر پنج سال کار بسیار سخت و توانفرسا در کابل، بل نیز رفتن به یک جای کار آرام تر شمرده می شد. میخاییلف همانند بسیاری دیگر از  دیپلمات های شوروی در سال های جنگ جهانی مقارن با 1943 در نتیجه کار، سلامتی خود را زیانمند ساخته بود. حتا در ایران توانست تنها چند ماهی کار کند که پس از آن برای مداوا به مسکو فرا خوانده شد.

 

حکومت افغانستان با خشنودی به پیشواز رفتن میخاییلف شتافت. در کابل نمی توانستند اخراج دیپلمات های آلمانی و ایتالیایی را بر وی ببخشند. این بود که او را  نیز مشایعت بسیار «سردی» مانند اوآیلی نمودند.

 

[تا آمدن سفیر نو-گ.]، سامیلفسکی، به عنوان کاردار (شارژ د آفیر) گماشته شد که ناگزیر بود بار دیگر با سفارت انگلیس در کابل به همکاری بپردازد تا به گونه نهایی جلو پویایی های اجنتوری فاشیستی در این کشور را بگیرد. در اواخر 1943 ایوان نیکولایویچ باکولین[56]به عنوان مستشار نو سفارت شوروی در کابل گماشته شد. بیش  تر از این، تا پایان جنگ جهانی دوم در سفارت های ائتلاف کشورهای ضد هیتلری در کابل تغییرات کادری رخ نداد.

 

به تاریخ های 10-11 اگست 1943 اسکوایر و سامیلفسکی جهات و راهکارهای اقدامات بعدی در کابل را بررسی نمودند. اسکوایر به آگاهی سامیلفسکی رساند که سفارت آلمان کماکان به تمویل فقیر ایپی ادامه می دهد. در پیوند با این، اسکوایر  پیشنهاد نمود تا موافقت هاشم خان را در زمینه محدود ساختن دادن ارز افغانی به دسترس کشورهای محور از طریق «افغانستان بانک» به دست بیاورند. مگر، در این حال خاطر نشان ساخت که نباید بر افغان ها فشار بسیار آورده شود تا موجب بر انگیختن درد سر در افغانستان نشویم».[57]می توان گفت که این عبارت در سال های 1944- 1945 شعار همه سیاست های آتیه بریتانیای کبیر و شوروی اتحاد در مناسبات با این کشور بود.

 

در لندن و مسکو می دیدند که رایش سوم ناگزیر به واژگونی و فروپاشی خود نزدیک می شود و رهبری افغانستان برای آن که بعدها کشورهای محور تماس های پنهانی آن ها را در سال های 1941- 1942 به رخ شان نکشند، به همکاری های بیشتر تنگاتنگ تر با شوروی و انگلیس آماده اند. در این اوضاع، دیگر، لزوم دیمارش های باهمی شوروی– بریتانیا افتاد.

 

در ماه سپتامبر 1943 فروپاشی آغاز شده اردوگاه آلمان، تحفه وزنینی برای دیپلمات ها و ماموران استخباراتی انگلیس و شوروی در افغانستان به همراه آورد. پس از برکناری موسولینی و اعلام جنگ ایتالیا با آلمان، سفارت های بریتانیا و شوروی در کابل، منبع بس ارزشمند اطلاعات در باره پویایی های کشورهای محور در افغانستان به دست آوردند: کوارونی و انتسیلوتی با اطاعت از دستور حکومت بادولو ناگزیر گردیدند «گفتگوهای» فزونشماری را با نمایندگان انگلیس و امریکا و سپس هم شوروی داشته باشند.

 

بایسته است دور اندیشی سفیر ایتالیا را ستود که با به دست آوردن اطلاع از رم مبنی بر سرنگونی موسولینی، بی درنگ در روزنامه های افغانستان اعلامیه یی را به چاپ رساند و وفاداری خود را به پادشاه ایتالیا- ویکتور امانوئل سوم (نه رژیم فاشیستی) اعلام کرد. مگر، کوارونی تا جای امکان به برپایی کدامین تماس با سفارت های کشورهای ائتلاف ضد هیتلری در کابل نپرداخت- با هراس از آن که ناگزیر خواهد گردید به خاطر پویایی های خرابکارانه در گستره قبایل پشتون پاسخگو باشد.

 

حکومت انگلیس با این درک که سفیر ایتالیا به خواست خود در باره همکاری های سازمان های اطلاعاتی کشورهای محور در افغانستان لب به سخن نخواهد گشود، با حکومت بادولو سازشنامه یی را به امضاء رساند که بر اساس آن، بریتانیای کبیر همه هزینه های سفارت ایتالیا در کابل را به دوش خواهد گرفت. در عوض، لندن تقاضا کرد که ارتباط کوارونی با حکومت ایتالیا از طریق سفارت بریتانیا در کابل تامین شود و او در باره همه کارهای خود با آلمانی ها در افغانستان، به انگلیسی ها بازگو نماید.

 

در یک سخن، کوارونی را به حاشیه راندند. روشن است او نمی توانست دستور رهبری خود را نادیده بگیرد و ناگزیر آغاز با بازگویی اسرار متحدان پیشین خود- کشورهای محور به نمایندگان انگلیس و شوروی نمود. به تاریخ 29 سپتامبر 1943 اسکوایر- سفیر بریتانیا، از سفارت شوروی بازدید و به سامیلفسکی اطلاع داد که چندی پیش از لندن دو تلگرام به دست آورده است که در آن ها به او دستور داده شده است تا اعضای سفارت ایتالیا را به همکاری به مقصد به دست آوردن اطلاعاتی که می توانند برای متحدان در جنگ در برابر آلمان سودمند واقع شوند، فرا بخواند». [58]   

 

سپس دیپلمات انگلیسی به سامیلفسکی در باره نخستین دیدار پیشِ رو با کوارونی که می بایستی شام همین روز صورت گیرد، اطلاع داد. اسکوایر خاطر نشان ساخت: «افغان ها از همه این ها ترسیده اند و هراس دارند که متحدان با ایتالیایی ها روابط خوبی برپا خواهند نمود. روشن است ایتالیایی ها گفته های بسیاری در باره حکومت افغانستان و شماری از مقامات دارند».[59]

 

در جریان سه هفته پس از این دیدار با سامیلفسکی، سفیر بریتانیا سه بار با کوارونی دیدار کرد که به او بیش از صد پرسش را در باره پویایی های سفارت های کشورهای محور در افغانستان و هند در سال های جنگ جهانی دوم مطرح ساخت. مگر مفصل تر از هر کسی، کونر- گرین- دبیر اول سفارت بریتانیا (تقریبا همه روزه) در ماه های سپتامبر- اکتبر 1943، با دیپلمات های ایتالیایی«گفتگو» می کرد.

 

کوارونی هنگام این دیدارها با انگلیسی ها به گونه مفصل به آن ها در باره پویایی های خرابکارانه سازمان های اطلاعاتی آلمان و جاپان در افغانستان باز گفت. مگر، کوشید نقش خود را در تنیدن شبکه های جاسوسی کشورهای محور در افغانستان و هند، کمرنگ جلوه بدهد. او همچنان زمان درازی موافقت نمی کرد آن اعضای حکومت افغانستان را که با آلمانی ها و ایتالیایی ها همکاری می نمودند، نام بگیرد. تنها پس از به دست آوردن تضمین از اسکوایر مبنی بر این که انگلیس این اشخاص را مورد پیگیرد قرار نخواهد داد، نام های شان را داد. استخبارت بریتانیا اطلاعات به دست آورده از کوارونی را بازسنجی و سر انجام نتیجه گیری کرد که سفیر ایتالیا راست گفته است.

 

سفارت شوروی می کوشید تا جای امکان زودتر از زبان انگلیسی ها بداند که کوارونی به آن ها چه چیزهایی گفته است. مگر، انگلیسی ها شتاب نمی ورزیدند اطلاعات به دست آورده را با متحدان خود در میان بگذارند. از این رو، به تاریخ 19 اکتبر 1943 سامیلفسکی از سفارت انگلیس بازدید کرد تا محتوای گفتگوهای اسکوایر با کوارونی را روشن بسازد. اسکوایر به آگاهی او رساند که در گفتگوهای او با کوارونی، تنها «مسایل مربوط به کار ضد بریتانیایی .... در هند» مورد بحث قرار گرفته بود. [60]

 

سپس، اسکوایر با بهره گیری از یادداشت های خود، جسته و گریخته به سامیلفسکی دلچسپ ترین اطلاعات به دست آورده از کوارونی را بازگو کرد. به هر رو، او به آگاهی رساند که به گفته کوارونی :

1.      «سفارت ایتالیا کار خود را در هند از طریق فقیر ایپی پیش می برد- با دادن یک میلیون و 900 هزار افغانی به او».

2.      «بوس با پاسپورت ساختگی یی که سفارت ایتالیا به او داده بود، از افغانستان به آلمان رفته بود.

 

... هنگامی که آلمانی ها به گرفتن استالینگراد (ولگا گراد) و قفقاز و در آینده شاید هم به پیشروی به سوی خاور میانه و هند امیدوار بودند، نمی خواستند که تنها جاپانی ها کار ضد بریتانیایی در هند را پیش ببرند. پس از شکست «ویرماخت» در حومه ولگاگراد، آلمان بوس– رییس پیشین کنگره ملی هند را به جاپانی ها داد که به یاری او می خواستند پویایی های خرابکارانه را در برابر هند بریتانیایی از قلمرو خاک افغانستان و برما سازماندهی نمایند».

 

3.      میان سفارت های ایتالیا و آلمان در کابل در مساله کار با مهاجران بخارایی اختلاف نظر موجود بود، چون کوارونی به پیلگر هشدار داده بود که اتکا به جلب گروهی آن ها بدون آزمودن جدی «منجر به ناکامی کل برنامه» می شود.

 

به هر رو، اطلاعات داده شده از سوی کوارونی، هیچ چیزی نوی را برای سازمان های اطلاعاتی بریتانیا و شوروی در بر نداشت. افزون برآن، سفیر ایتالیا آشکارا مبالغ هزینه شده از سوی کشورش برای پشتیبانی از فقیر ایپی را ناچیز جلوه می داد. مگر، برای انگلیسی ها مهم آن بود که کوارونی اطلاعات آن ها را در باره همکاری برخی از سیاستمداران افغانی با کشورهای محور تایید کرد.

 

اسکوایر نمی خواست این اطلاعات را با جانب شوروی در میان بگذارد. از این رو، سامیلفسکی ناگزیر گردید در ماه نوامبر 1943 تدبیرهایی را اتخاذ نماید برای آن که انگلیسی ها به او امکان بدهند خود با کوارونی دیدار نماید.  پس از یک رشته کجدار و مریزها، سفارت بریتانیا هر چه بود، به سفیر ایتالیا «سفارش» نمود تا از سفارت شوروی بازدید نماید. این بود که به تاریخ 30 نوامبر 1943 کوارنی از سفارت شوروی بازدید و با سامیلفسکی دیدار نمود.[61]

 

جانب شوروی در روند نخستین گفتگوها، هیچگونه اطلاعات ارزشمندی را از کوارونی به دست نیاورد. کوارونی زمان مدیدی نمی خواست اطلاعات در باره پویایی های خرابکارانه کشورهای محور در شمال افغانستان را فاش سازد. [با این هم، سفارت شوروی سرسختانه برای به دست آوردن اطلاعات در این زمینه از زبان کوارونی پافشاری داشت.- تا این که گ.] سر انجام، به تاریخ21 دسامبر 1943 سفیر ایتالیا از سفارت شوروی بازدید و بیش از دو ساعت و نیم با سامیلفسکی دیدار نمود. این بار، کوارونی از ته دل اطلاعاتی را در باره امان الله خان و تلاش های داوود خان و نعیم خان در 1942 در زمینه عقد سازشنامه پنهانی با آلمان و ایتالیا در باره ایجاد حکومت نو در افغانستان- «حکومتی که آماده باشد با آلمانی ها و ایتالیایی ها در پیشروی آن ها به سوی هند همکاری نماید»؛ با او میان گذاشت. [62]

 

هنگامی که سامیلفسکی گفت که برای او دلچسپ است «برخی از مسایل در باره مهاجران بخارایی» را بداند، کوارونی اعلام داشت که «او با این مسایل در جزییات آشنا نیست و مستقیما با این مسایل سر و کار نداشته است و چیزی برای گفتن ندارد».[63]مگر، در دیدار بعدی با سامیلفسکی که به تاریخ 8 جنوری 1944 برگزار گردید، هر چه بود اطلاعاتی را در باره امیر بخارا- عالم خان و حواریون او و نیز در باره تلاش های استخبارات آلمان برای بهره گیری از مهاجران ازبیک و ترکمن در افغانستان به سود خود؛ به آگاهی رساند.[64]

 

به تاریخ های 12 و 17 فبروری 1944 سفیر ایتالیا با الله وردی یف- رزدنت سازمان اطلاعات و امنیت شوروی دیدار  و مطالبی را در باره همکاری استخبارات ایتالیا با سازمان های اطلاعاتی آلمان در افغانستان به او باز گفت. کوارونی همچنان به او نام های آن عده از افغان ها را که پنهانی برای ایتالیا کار می کردند، برشمرد. در میان این اشخاص، او از مجید خان [زابلی-گ.] – وزیر اقتصاد و یحیی خان- وزیر صحت عامه، نام برد- کسانی  که استخبارات شوروی در باره همکاری آن ها با ایتالیایی ها هیچ چیزی نمی دانست.[65]

 

با جمع بندی گفتگوهای نمایندگان شوروی با کوارونی، بایسته است خاطر نشان ساخت که تقریبا همه گزارش های او از پیش برای سازمان اطلاعات خارجی شوروی روشن بود. در رابطه با این، ارزشمندی اطلاعات او برای شوروی حد اقل بود. مگر، در مسکو به آمادگی کوارونی برای همکاری ارج گذاشتند و نیز آن فاکت را که او «کار پویایی را بر ضد شوروی پیش نبرده بود».[66]در رابطه با این، در سال 1944 کوارونی پس از همه مفاهمات با کرملین، از سوی حکومت ایتالیا به حیث سفیر در شوروی گماشته شد.

 

کوارونی در گفتگوهای خود با جاسوسان انگلیسی و شوروی، بارها بر آن تاکید می نمود که راسموس رزدنت استخبارات آلمان در کابل می باشد. مگر، آن چه موجب شگفتی دولت افغانستان شده بود، آن بود که انگلیس و شوروی خواستار اخراج او از کشور نشده بودند- با آن که او همه اجنتوری را در افغانستان و هند رهبری می کرد. راز این کار در آن بود که سازمان های اطلاعاتی انگلیس و شوروی در حضور او در کابل ذینفع بودند. برای استخبارات سیاسی هند سودمند بود که راسموس به رهبری کار بهارت رام ادامه بدهد. چون میان او و راسموس مناسبات بس دوستانه یی برپا بود.

 

هاونر- تاریخدان بریتانیایی که اسناد استخبارات انگلیس در باره افغانستان و مرز شمال باختری هند بریتانیایی را به تفصیل مطالعه نموده؛ در این باره می نویسد: «استخبارات انگلیس اهمیت بزرگی به آن می داد که راسموس به خاطر روابط نو کاری برپا شده میان او و بهارت رام درکابل بماند.»[67]  

 

استخبارات خارجی شوروی نیز خواهان اخراج راسموس نبود. مگر بنا به دلایل دیگری: جاسوسان شوروی در کابل هنوز برای جلب رزدنت آلمان (که در کمیساریای خلق در امور کشوری برای او نام مستعار «ماستر» را داده بودند)، آماده نبودند.[68]

 

در اکتبر 1943 کوروتکف– جاسوس نامدار شوروی که استاد بزرگ جلب افسران آلمانی بلند پایه بود، برای این کار به کابل آمد. او به تاریخ 24 اکتبر موفق شد راسموس را فریب داده، به یکی از خانه های تیمی خود بکشاند. در آن جا کورتکف( با نام مستعار میخاییلف) با الله وردی یف (با نام مستعار الماسف- مستشار سفارت شوروی) اسناد پول ها، شفرها و کدهای مخابرات رادیویی میان برلین و هند و دو دستگاه مخابره بی سیم را که بهارت رام به سفارت شوروی داده بود؛ در برابر وی گذاشتند. [69]

 

پس از آن، کورتکف به راسموس گفت: «نخست با این ها آشنا شوید. ببینید و به آرامی و جدی وضع خود را ارزیابی نمایید و بسنجید. ببینید: این است اسناد پول هایی که به یُمن بی احتیاطی شما و لغزش های سفارت آلمان به دست ماموران امنیتی شوروی رسیده است. این است دستگاه های بی سیم. این هم شفرها و کدهایی که به یاری آن ها همه مراسلات رادیویی شما با برلین و دهلی رمزیابی و رز مزگشایی می گردید. این همه نتیجه اشتباهات شما است. بدانید هرکسی می تواند اشتباه کند. مگر چون به خاطر اشتباهات شما و لغزش های تان، از کار شما به سود ما بهره برداری گردیده است، این دیگر بدتر از اشتباه است. این عملا خیانت به میهن است. این کمک مستقیم به دشمنان آلمان است و این کمک را ما به گونه منظم از شما به دست می آوردیم. در سراسر این زمان. ما می توانیم شما را در برلین افشاء بسازیم. این را بر شما نخواهند بخشود. هیچگاهی».[70]

 

راسموس برای آن که جاسوسان شوروی او را زنده رها نمایند، ابراز آمادگی کرد بار دیگر با آنان دیدار و به پیشنهاد آن ها مبنی بر کار با استخبارات شوروی به تاریخ 26 اکتبر پاسخ دهد. مگر برای دیدار حاضر نشد.

 

... به تاریخ 5 نوامبر 1943 اسکوایر به سامیلفسکی اطلاع داد که حکومت آلمان راسموس را فرا خوانده است. او، پس از سه هفته پنهانی از افغانستان رفت و پس از چندی به برلین رسید. این گونه، برنامه جلب راسموس با شکست رو به رو شد. گریز او چنانی که شگفتی بر انگیز نیست، بهارت رام را بی اعتبار نساخت. چون راسموس در شکست خود یکی از رهبران باسماچیان در افغانستان- محمود بیک را مقصر می دانست که به راستی با سازمان اطلاعات و امنیت شوروی همکاری داشت. [71]

 

از این رو، راسموس که به وفاداری رزدنت خود در نوار «آزاد»« قبایل پشتون هند بریتانیایی- بهارت رام، باور داشت، او را به جاپانی ها پیشنهاد کرد و با این کار همه تلاش های استخبارات آلمان در زمینه پهن سازی اقدامات خرابکارانه در میان پشتون های خاوری را از پیش با ناکامی رو به رو ساخت. در یک سخن، همه چیز (برای سازمان های انگلیسی و شوروی) به خوبی پایان یافت. با آن که می توانست بیخی عکس آن صورت بگیرد.

 

در این جا بایسته است خاطر نشان ساخت که آنچه که با راسموس رخ داد، بار دیگر رقابت نهانی و پوشیده میان سرویس های اطلاعاتی شوروی و بریتانیا را در افغانستان عیان ساخت. بارها اقدامات جانب انگلیس کار استخبارات ما را با دشواری رو به رو ساخته بود. برای مثال، بهار 1942 بنا به تقاضای اوآیلی در میان سایر جاسوسان آلمانی -محمود بیک که یک جاسوس «دو سره بود»، هم بازداشت گردید.

 

با داوری از روی اسناد آرشیوی، این کار برای انگلیس ها یک «سور پرایز» ناپسند از آب برآمد. مگر، فاکت، فاکت است: جانب انگلیس ناآگاهانه «نفر» پارتنر شوروی خود را به گیر داده بود. گاهگاهی هم چنین کارهایی آگاهانه صورت می گرفت. برای مثال، بازداشت اوتام چند زیان بزرگی را به کار رزدنتوری کابل کمیساریای خلق در امور کشوری وارد آورده بود.

 

در این مورد انگلیسی ها خوب می دانستند که این هندی نه تنها برای ابویر، بل نیز برای استخبارات شوروی کار می کند. خانه تیمی او «میعادگاه» دیدارهای بهارات رام و الله وردی یف (زمان) بود. او، آن چنان با مهارت این نقش دو گانه را بازی می کرد که پس از بازداشت وی اوضاع بس  بامزه یی پدید آمد: در گام نخست پیلگر خواستار آزادی او از سوی حکومت افغانستان گردید. آن گاه پس از گسیل او به هند، کمیساریای خلق در امور داخلی نیز آغاز به غمخوری او نمود تا «آدم» خود را به کابل باز گرداند. مگر، انگلیسی ها این خواهش غمگسارانه مسکو را رد کردند.

 

به سال 1943 نوبت به استخبارات شوروی رسید تا برای استخبارات سیاسی هند یک تحفه ناخواسته و ناگوار بدهد. ناکامی در جلب راسموس، چنین بر می آید که استخبارات شوروی را وادار ساخت تا ویرایش هایی جدی یی در پویایی های خود بیاورد ...

 

با این همه، به رغم این رویدادهای درد انگیز، شوروی و انگلیس توانستند در افغانستان همه تلاش های کشورهای محور را مبنی بر برانگیختن شورش در گستره قبایل پشتون در سال های 1941- 1943 و احیای جنبش باسماچیان در آسیای میانه بر هم بزنند. این گونه، آلمان و متحدان آن نتوانستند در سال های جنگ جهانی دوم از افغانستان به عنوان تخته خیز «جنگ پنهانی» در برابر کشورهای ائتلاف ضد هیتلری بهره بگیرند.

 

[1] .یادداشت گزارشی سامیلفسکی به دیکانوزف «در باره استحکامات انگلیسی ها در نوار «آزاد»، تاریخی 18/06/1943، بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، پرونده ویژه 24، کارتن 205، پوشه 30، برگ 30.

[2] . گزارش یرشف- دستیار ارشد دفتر خاور میانه کمیساریای خلق در امور خارجی شوروی، زیر عنوان «اوضاع سیاسی در افغانستان در اوایل 1942»// ، بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، پرونده ویژه 24، کارتن 200، پوشه ...، برگ 18.

[3] .گزارش سفارت شوروی در کابل زیر عنوان «سیاست انگلیس در افغانستان»، تاریخی 2/7/1942 // بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071، سال 1942، پرونده ویژه 24، کارتن 199، پوشه 2، برگ 147.

[4] . گزارش یرشف- دستیار ارشد دفتر خاور میانه کمیساریای خلق در امور خارجی شوروی، زیر عنوان «اوضاع سیاسی در افغانستان در اوایل 1942»//  بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، پرونده ویژه 24، کارتن 200، پوشه ...، برگ 16.

[5] . گزارش میخاییلف- سفیر شوروی در کابل به مسکو در باره فراخوان برگزاری جرگه در ولایت مشرقی»، 2/6/1942 // بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، پرونده ویژه 24، کارتن 199، پوشه 2، برگ های 100-101 .

[6] . گزارش سفارت شوروی در کابل زیر عنوان «سیاست انگلیس در افغانستان»، تاریخی 2/7/1942// بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071، سال 1942، پرونده ویژه 24، کارتن 199، پوشه 2، برگ149 .

[7] . همان جا.

[8] . گزارش میخاییلف- سفیر شوروی در کابل به مسکو در باره فراخوان برگزاری جرگه در ولایت مشرقی»، 2/6/1942، // بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، پرونده ویژه 24، کارتن 199، پوشه 2، برگ 101 .

[9]. Hauner M. India in Axis Strategy. Germany, Japan and Indian Nationalists in Second World War. Stuttgart, 1981.p.332. 

[10]  .گزارش استخبارات بریتانیا در باره افغانستان و استان مرزی شمال باختری هند بریتانیایی که در توبروک به چنگ ماموران سازمان های اطلاعاتی آلمانی افتاده بود.//

Schnabel R. Tiger und Schakal. Wien, 1968. S. 246-247.

 

[11] . یادداشت صورت مجلس میخاییلف با اوآیلی تاریخی 4/5/1942 // بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 06، سال 1942، پرونده ویژه 4، کارتن 16، پوشه 163، برگ 92 .

[12]. Hauner M. India in Axis Strategy. Germany, Japan and Indian Nationalists in Second World War. Stuttgart, 1981.p.332

[13]  . بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند071، سال 1943، پرونده ویژه 25، کارتن 203، پوشه 4، برگ 29.

[14]. گزارش سفارت شوروی در کابل زیر عنوان «سیاست انگلیس در افغانستان»، تاریخی 2/7/1942// بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071، سال 1942، پرونده ویژه 24، کارتن 199، پوشه 2، برگ137 .

 

[15] . بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند071، سال 1943، پرونده ویژه 26، کارتن 41، پوشه 5، برگ 22.

[16] . یادداشت صورت مجلس دیدار میخاییلف با لانکاستر تاریخی 21/3/1942 // بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 06، سال 1942، پرونده ویژه 4، کارتن 16، پوشه 163، برگ های 46-56.

[17] . مارشال لاورینتی بیری، کمیسار خلق در امور اطلاعات و امنیت در دوره استالین- یکی از چهره های ترسناک تاریخ شوروی در دوره ترور و وحشت استالین-گ. 

[18] . گزارش میرکولف- معاون کمیساریای خلق در امور کشوری شوروی عنوانی دیکانوزف تاریخی 26/4/1942 // بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071، سال 1942، پرونده ویژه 24، کارتن 200، پوشه 8، برگ 2.

[19] . کوزنتس یو. ال. «تاراجگران» از بازی بیرون می شوند ، مسکو، 1992، ص. 57.

[20] . سوتسکف، جدایی خواهی ناشناخته در خدمت سرویس امنیت و «ابویر»، از پرونده محرم استخبارات، مسکو، 2003، ص. 239.

[21] . گزارش استخبارات سیاسی هند زیر نام: گزارش همیندرا سینگ سودی در باره «توطئه بوس»، تاریخی 24/03/ 1942.

[22] . کوزنتس یو. ال. «تاراجگران» از بازی بیرون می شوند ، مسکو، 1992، ص. 57.

[23]. Hauner M. India in Axis Strategy. Germany, Japan and Indian Nationalists in Second World War. Stuttgart, 1981 , p. 500.

[24] . یادداشت صورت مجلس دیدار میخاییلف با اوآیلی تاریخی 4/5/1942 // بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 06، سال 1942، پرونده ویژه 4، کارتن 16، پوشه 163، برگ 92 .

[25] . یادداشت صورت مجلس دیدار میخاییلف با اوآیلی تاریخی 4/5/1942 // بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 06، سال 1942، پرونده ویژه 4، کارتن 16، پوشه 163، برگ 131 .

[26].  کوزنتس یو. ال. «تاراجگران» از بازی بیرون می شوند ، مسکو، 1992، ص. 53.

[27] . یادداشت شماره 131، بایگانی سرویس استخبارات خارجی روسیه، پرونده «تاراجگران»، جلد یکم.

[28] . بایگانی سرویس استخبارات خارجی، پرونده «قبایل»، جلد یکم، برگ 71.

[29]. همان جا، برگ 72.

[30] . همان جا، برگ های 138-164.

[31] . یادداشت صورت مجلس دیدار میخاییلف با اوآیلی تاریخی 4/5/1942 // بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 06، سال 1942، پرونده ویژه 4، کارتن 16، پوشه 165، برگ 28 .

[32] . یادداشت صورت مجلس دیدار میخاییلف با اوآیلی تاریخی 4/5/1942 // بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 06، سال 1942، پرونده ویژه 4، کارتن 16، پوشه 164، برگ 34 .

[33]. همان جا

[34]. همان جا

[35] . یادداشت صورت مجلس دیدار میخاییلف با اوآیلی تاریخی 4/5/942 //  بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 06، سال 1942، پرونده ویژه 4، کارتن 16، پوشه 163، برگ 37.

[36] . یادداشت صورت مجلس دیدار میخاییلف با لانکاستر، تاریخی 4/7/1942 // بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 06، سال 1942، پرونده ویژه 4، کارتن 16، پوشه 164، برگ 59.

 

[37] . یادداشت صورت مجلس دیدار میخاییلف با کونر- گرین تاریخی 5/8/1942 // بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 06، سال 1943، پرونده ویژه 4، کارتن 16، پوشه 165، برگ های 3-8 .

[38] . یادداشت صورت مجلس دیدار میخاییلف با اوآیلی تاریخی 14/8/1942 // بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 06، سال 1942، پرونده ویژه 4، کارتن 16، پوشه 163، برگ27.

[39] . گزارش میخاییلف به کمیساریای خلق در امور خارجی، تاریخی 7/9/1942 // بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 06، سال 1942، پرونده ویژه 4، کارتن 16، پوشه 165، برگ های 29-30.

 

[40] . بایگانی سرویس استخبارات خارجی، پرونده «قبایل»، جلد یکم، برگ 135.

[41] . از پروفیسور هاونر به خاطر این که این اطلاعات را به دسترسم گذاشت، سپاسگزارم.

[42] . کوزنتس یو. ال. «تاراجگران» از بازی بیرون می شوند ، مسکو، 1992، ص. 58.

[43]. Hauner M. India in Axis Strategy. Germany, Japan and Indian Nationalists in Second World War. Stuttgart, 1981 , p. 555.

[44]. Schröder B. P. Deutschland und der Mittelere Osten im Zweiten Weltkrieg. G;ttingen, 1975.S. 266.

[45] . Mitcbell N. Sir Georg Georg Cunningham. Ediburg, 1968.P. 106.

[46] . میموراندم حکومت انگلیس که از سوی سفیر- کئیر به تاریخ 15/5/1943 به مولوتف پیشکش شد.// بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 06، سال 1943، پرونده ویژه ...، کارتن 20، پوشه 215، برگ های 2.

 

[47]  . همان جا، ص. 1

[48] . همان جا، 2

[49] . همان جا ، برگ های 4-5.

[50] . یادداشت مولوتف، تاریخی 19/5/1943// بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 06، سال 1942، پرونده ویژه 5، کارتن 20، پوشه 215، برگ های 8..

 

[51]. یادداشت صورت مجلس دیدار میخاییلف با اوآیلی تاریخی 9/6/1943// بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 06، سال 1943، پرونده ویژه 25، کارتن 208، پوشه 6، برگ5.

[52] . یادداشت کئیر برای مولوتف، تاریخی 3/6/1943 // بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 06، سال 1943، پرونده ویژه 5، کارتن20، پوشه 215، برگ9 .

[53] . Mader J. Hitlers Spionagegennrale sagen aus. Berlin, 1971.S. 386                                                                                     

[54] . همان جا، ص. 388.

[55]. بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071، سال 1943، پرونده ویژه 25، کارتن 203، پوشه 6، برگ24.

 

[56] . فرهنگ دیپلماتیک، جلد 1، مسکو، 1985، ص. 108.

[57] . بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071، سال1943، پرونده ویژه 25، کارتن 203، پوشه 6، برگ51.

 

[58] . یادداشت صورت مجلس دیدار سامیلفسکی با اسکوایر، تاریخی 29/9/1943 //  بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071، سال 1943، پرونده ویژه 25، کارتن 203، پوشه 6، برگ96.

[59]. همان جا، برگ 97.

[60] . یادداشت صورت مجلس دیدار سامیلفسکی با اسکوایر تاریخی 19/10/1943 // بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071، سال 1943، پرونده ویژه 25، کارتن 203، پوشه 6، برگ های 112-116.

 

[61] . بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071، سال 1943، پرونده ویژه 25، کارتن 203، پوشه 6، برگ 169 .

[62] . بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071، سال 1943، پرونده ویژه 26، کارتن 206، پوشه 4، برگ 14 .

[63] . همان جا، برگ 21.

[64] . یادداشت صورت مجلس دیدار سامیلفسکی با کوارونی، تاریخی 8 جنوری 1944// بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071، سال 1943، پرونده ویژه 26، کارتن 206، پوشه 4، برگ های 28-32.

[65] . کوزنتس یو. ال. «تاراجگران» از بازی بیرون می شوند ، مسکو، 1992، ص. 34-35.

[66].  برگرفته از کتاب: «اوچرک های تاریخ استخبارات خارجی روسیه، جلد 4، مسکو، 1999، ص. 352. 

[67] . Hauner M. India in Axis Strategy. Germany, Japan and Indian Nationalists in Second World War. Stuttgart, 1981 , p. 500

[68] . گلادکف، گشت و گذاری در لا به لای پرونده های استخبارات، «شاه پنهانیان»- الکساندر کوروتکف، مسکو، 2002، ص. 351.

[69] . کوزنتس یو. ال. «تاراجگران» از بازی بیرون می شوند ، مسکو، 1992، ص. 86..

[70] . برگرفته از کتاب: «اوچرک های تاریخ استخبارات خارجی روسیه، جلد 4، مسکو، 1999، ص. 351. 

[71] . Schröder B. P. Deutschland und der Mittelere Osten im Zweiten Weltkrieg. G;ttingen, 1975.S. 262.  

 



نویسنده: پروفیسور داکتر یوری تیخانف
گزارنده: عزیز آریانفر

16 می 2010
  
  
Copyright © 2005-2010 www.khorasanzameen.net