نبرد افغانی استالین - بخش ٢۷ بازگشت برویۀ نخست

 

نبرد افغانی استالین

سیاست قدرت های بزرگ در افغانستان و قبایل پشتون

 

 

بخش بیست و هفتم

ماجرای پیر شامی [گیلانی] :

 نخستین عملیات سرویس هاس اطلاعاتی رایش سوم در گستره قبایل پشتون

 

یادداشت نگارنده : در این نبشته، برای نخستین بار با بهره گیری از اسناد تازه افشا شده بایگانی های اطلاعاتی سر به مهر شوروی پیشین و انگلیس با روش های نوین تاریخ نویسی علمی بر گوشه های تاریکی از تاریخ خونبارکشور روشنی افگنده شده است که پیش از این چنین مطالبی را در هیچ جایی نه خوانده، نه دیده و نه شنیده اید. در واقع، این کتاب یکی از نخستین کتاب های تحلیلی در باره تاریخ دیپلماسی و اطلاعاتی کشور است. به ویژه، در این بخش پرده از رازهایی برداشته می شود که تا کنون کمتر کسی در باره آن سخن بر زبان آورده است.

 

مطالعه این بخش را به شما و فرستادن آن را به دوستان تان توصیه می نماییم. البته، بهتر خواهد بود تا هرگاه نخست پرنت شده و سپس با خاطر آرام خوانده شود.

 

روشن است، دشمنان بریتانیای  کبیر نمی توانستند از اوضاع انفجار آمیز در نوار قبایل آزاد» بهره نگیرند: در 1938 آلمان و ایتالیا نخستین تلاش ها را در راستای بر انگیختن آشوبی نیرومند در وزیرستان و جنوب افغانستان به سود خود به راه انداختند. هر دو دولت فاشیستی می کوشیدند به کمک جنبش شورشی پشتون ها بنیه دفاعی امپراتوری بریتانیا را در آستانه جنگ جهانی دوم تضعیف نمایند.

 

از این رو، رم به سال 1938 آغاز به تجهیز فقیر ایپی با اسلحه کرد و سازمان اطلاعات آلمان به عنوان گام آزمایشی تحریکات گسترده و پر دامنه یی را در مرز هند و افغانستان سازماندهی نمود. این عملیات، مانند بسیاری از تدبیرهای دیگر سازمان اطلاعات ارتش آلمان در خاورمیانه، یک عملیات چند منظوره بود. با آن که هدف اصلی آن ناآرام ساختن اوضاع در گستره قبایل پشتون بود.

 

به سال 1938 در برلین بار دیگر به امان الله خان- که از ته دل آماده بود با کشورهای «محور» همکاری نماید، علاقه مند شدند. از این رو، بر هیتلر و حواریون او بود در محبویت امیر پیشین در میان قبایل مرزی  مطمئن شوند و بیازمایند به چه پیمانه موثرتر می توان قبایل را هم در برابر هند بریتانیایی و هم در برابر خاندان حاکم یحیی خیل [همدست انگلیسی ها -گ.] در افغانستان به کار گرفت.

 

طراح نخستین عملیات بزرگ اطلاعاتی آلمان در وزیرستان در آستانه جنگ جهانی دوم، هینتیگ– گرداننده دفتر خاور میانه وزارت خارجه آلمان- بود که از دیر سو در انتظار بود که چه وقتی بار دیگر بتواند پرشورانه «کارروایی» های ضد انگلیسی را در میان قبایل پشتون آغاز نماید. او، حتا پس از پایان جنگ جهانی اول، در 1920 - هنگامی که در چین در خدمت دیپلماتیک بود، توانسته بود بخشی از قبایل وزیرستان را به خیزش مسلحانه در برابر انگلیسی ها بشوراند. [1] از این رو، هنگامی که در وزیرستان قیام بزرگی به رهبری فقیر ایپی درگرفت، بر آن شد که  فرصت طلایی فرا رسیده است و در این پیوند، با یکی از اجنت های خود در سوریه ارتباط گرفت.

 

این اجنت، محمد سعدی گیلانی- پیر طریقه قادریه در سوریه بود که در میان قبایل پشتون به نام «شامی پیر» (پیر شامی) شهرت داشت. این پیر مقدس یکی از اعضای خاندان بزرگ گیلانی بود که در جهان اسلام از نفوذ فراوانی برخوردار بودند. عموی او، حسین گیلانی- مفتی اعظم اورشلیم [(بیت المقدس-گ.)]، پیشوای جهانی طریقه بود که با کشورهای محور همکاری داشت. افزون بر این، سعدی گیلانی از خویشاوندان دور امان الله خان[2] (حامی بزرگ قبایل وزیرستان در مبارزات آن ها در برابر انگلیس) به شمار می رفت.[3]همچنان در افغانستان، طریقه قادریه، پر شاخ و برگ ترین طریقه شمرده می شد: حتا بسیاری از وزیران حکومت افغانستان پیرو این طریقه بودند. در آن برهه، در سراسر جهان بیش از پنجاه میلیون نفر خود را پیرو قادریه می شمردند!...

 

در یک سخن، نامزدی پیر شامی شایسته ترین و سزاوار ترین نامزدی برای سازماندهی «کارروایی» های بزرگ در مرزهای هند و افغانستان بود.

 

برنامه عملیات «وزیرستان» تدوین شده در آلمان بسیار ساده بود: پیر شامی می بایست بکوشد تا قبایل مرزی پشتون را برای یورش بر کابل برای نشاندن امان الله خان بر تخت فرا بخواند. رهبران فاشیست نیک آگاه بودند که در گذشته پشتون ها چند بار تلاش ورزیده بودند نادر شاه را که از کمک به آنان در مبارزه شان در برابر انگلیسی ها خود داری می ورزید، سرنگون سازند.

 

از این رو، در برلین تردیدی نداشتند که فراخوان خویشاوند امان الله– پیر گیلانی به یورش مسلحانه بر حکومت هوادار انگلیس در کابل، از سوی باشندگان نوار «آزاد» هند بریتانیایی حمایت خواهد شد. در آن هنگام، در وزارت خارجه آلمان، به دشوار کسی می توانست به سرنگونی ظاهر شاه در اثر قیام بر انگیخته شده از سوی پیر شامی در مرز هند و افغانستان سنجش نماید. مگر، در هر گونه تحول اوضاع در وزیرستان ، برد با آلمان بود. چون قیام دیگر کوهنشینان در مرزهای هند و افغانستان به آن می انجامید که انگلیسی ها سپاهیان بیشتری را به هند گسیل دارند. می توان «دلپرانه» نشاندهی کرد که هینتیگ به پیروزی تهاجم وزیری ها و مسعودها بر کابل و روی کار آوردن دو باره امان الله خان امید چندانی نداشت. از این رو، حتا سفارت آلمان در کابل در روشنی عملیات ویرانگرانه برنامه ریزیی شده در میان قبایل مرزی، گذاشته شده نبود.  شاید هم، این کار آگاهانه بود تا استخبارات انگلیس و افغانستان نتوانند دست داشتن آلمان را در رویدادهای وزیرستان را ثابت نمایند.

 

هینتیگ از تجربه خود در سال های 1915-1916 در افغانستان می دانست که بدون پول هرگونه تکاپوی ضد انگلیسی در میان قبایل مرزی پشتون محکوم به شکست است. از این رو، برای خرید رهبران پشتون، بایسته بود مبلغ هنگفت و گزافی را به ارز افغانی و هندی (چه بهتر که به سکه های طلایی و نقره یی) به دسترس پیر شامی بگذارند. روشن است پیر شامی- اجنت آلمان، چنین وجهی را – آن هم از طریق گمرک انگلیس در هند نمی توانست با خود ببرد. از این رو، در برلین تصمیم گرفتند که پول مورد نیاز برای خرید قبایل را از طریق ربا خوران هندی به دسترس گیلانی بگذارند.

 

هینیتگ برای این کار، نواب تنک- بزرگترین و دارا ترین فئودال وزیرستان را برگزید. نواب به گمان غالب، با درصدی بسیار گزاف و گرفتن تضمین های بسیار محکم موافقت نمود مبالغ لازم را به دسترس پیر سعدی گیلانی بگذارد. 

 

در اوایل 1938، هنگامی که نیروهای فقیر ایپی حملات سپاهیان سرکوبگر انگلیسی را در دره شک تو دفع می کردند، و در اوج توانمندی خود بودند، پیر شامی به وزیرستان جنوبی رسید. آمدن او برای وزیری ها و مسعودها که به گونه سنتی پیر طریقه صوفیه قادریه را پیشوای روحانی خود می پنداشتند، رویداد بزرگی گردید. قبایل وزیرستان آمدن گیلانی را به فال نیک گرفته،  بر رفع مسالمت آمیز اختلافات متعدد میان خود با میانجیگری او امیدوار بودند. در این پیوند، پیر شامی پس از چندی، با نفوذ ترین شخصیت در میان وزیری ها و مسعودها گردید.

 

زمان برای پدیدار شدن پیر شامی بسیار مناسب برگزیده شده بود. بسیاری دیگر از قبایل پشتون آماده بودند به رهبری فقیر ایپی به خیزش وزیری ها بپیوندند. افزون براین، در افغانستان دومین سال پیهم بود که شورش قبایل سلیمان خیل که شمار آنان به سه صد هزار نفر می رسید، روان بود.[4]

 

علت عمده شورش مسلحانه سلیمان خیلی ها، وضع مالیات از سوی کابل بر کالاهایی که این قبایل از هند می آوردند، بود. سر از میانه های سال های دهه سی سده بیستم،  حکومت افغانستان به رهبری صدر اعظم هاشم خان آغاز به ساختن گمرک هایی در مرز هند و افغانستان کرد. عوارض گمرکی موجب ناخشنودی شدید در میان قبایل پشتون گردید. چون بسیاری از آن ها تنها از مدرک بازرگانی امرار حیات می نمودند. قبایل سلیمان خیل که در میان قبایل مرزی پشتون ثروتمند ترین قبایل بودند، بیش از دیگران از وضع عوارض زیانمند شده بودند. بخشی از این قبایل، با نادیده گرفتن ممانعت حکومت افغانستان، فیصله نمودند به فقیر ایپی کمک نمایند. آنگاه حکومت افغانستان تلاش ورزید همه سلیمان خیلی ها را خلع سلاح نماید و با آهنگ بس پر شتابی آغاز به ساختن «تهانه ها» (استحکامات نظامی) در مرز با وزیرستان نمود تا به آنان امکان ندهد با وزیری ها همدست شوند. 

 

مگر، سلیمان خیلی ها به تاریخ 22 جون 1937 آغاز به جنگ در برابر سپاهیان دولتی افغانستان نمودند. آن ها توانستند یک هنگ از سپاهیان را در هم بکوبند و همه جنگ افزارها و ساز و برگ آن ها را به چنگ بیاورند.

 

حکومت افغانستان که از قیام سلیمان خیلی ها و تهدید قیام سراسری قبایل پشتون افغانستان جنوبی و قبایل نوار «آزاد» هند بریتانیایی هراسان شده و ترسیده بود، در برابر شورشیان پانزده هزار سپاهی بسیار آماده به شمول نیروهایی از گارد شاهی را گسیل نمود. هاشم خان به منظور جلوگیری از پیوستن آن عده از قبایل سلیمان خیل که هنوز هوادار دولت بودند، به شورشیان؛ بی درنگ به آنان پنجصد هزار افغانی پرداخت.

 

حکومت افغانستان، به یاری چنین تدبیرهایی، توانست شورشیان را در افغانستان تجرید نماید. مگر، هر چه بود، کابل به اجرای عملیات بزرگ  سرکوبگرانه در برابر سلیمان خیل نپرداخت. با آن که سپاهیان دولتی هم از دیدگاه شمار و هم از دیدگاه ساز و برگ بر شورشیان برتری داشتند. خویشتنداری هاشم خان مدلل بود. چون در آن برهه هر پیروزی- بگذار ناچیز، سلیمان خیلی ها بر ارتش افغانستان، می توانست آژیری گردد برای تهاجم سراسری قبایل مرزی در برابر کابل.

 

آن طوایف شورشی سلیمان خیل که از سوی ارتش افغانستان تعقیب می شدند، به وزیرستان گریختند که از این هم بیشتر اوضاع را در مرز هند و افغانستان پر تنش و پیچیده تر ساخت. این کار، هرگاه آن ها به قیام وزیری ها می پیوستند، می توانست منجر به قیام ضد بریتانیایی همه پشتون های نوار «آزاد» قبایل گردد. انگلیسی ها با هراس از این گونه تحول اوضاع، پشتون های آمده از افغانستان را خلع سلاح ساخته، و سران آن ها را گروگان گرفتند. سلیمان خیلی ها بدون مقاومت بخشی از تفنگ های خود را تسلیم نمودند، چون حکومت هند بریتانیایی به آنان تضمین نمود که سال آینده اسلحه گرفته شده از نزد آنان را باز گرداند.

 

سلیمان خیلی ها که از بخش بزرگ تفنگ های خود محروم شده بودند، نتوانستند به قیام در وزیرستان بپیوندند، مگر کارزار پویایی را برای تدارک از سر گیری مبارزه مسلحانه در برابر حکومت افغانستان به راه انداختند. روی این منظور، آن ها هیات های خود را برای هماهنگی در زمینه قیام باهمی در برابر کابل در 1938، نزد بزرگترین قبایل مرزی پشتون گسیل داشتند. 

 

بسیاری از قبایل آماده بودند، از سلیمان خیلی ها حمایت بنمایند و در برابر ظاهرشاه به پا برخیزند. این گونه، وزیری ها و مسعودها که از مشی هوادار انگلیس حکومت افغانستان ناخشنود بودند، بی درنگ پیشنهاد سلیمان خیلی ها را پذیرفتند. مومندها، شینواری ها، منگل ها، و جدران ها با آن که هم متردد بودند، با این هم آماده بودند به قیام بپیوندند.[5]

 حکومت بریتانیا نمی توانست جلو پویایی های سلیمان خیلی ها مبنی بر پیشبرد کارزار تبلیغاتی در برابر حکومت افغانستان را بگیرد و شاید هم نمی خواست. چون بر آن سنجش داشت که هاشم خان برای جلوگیری از شورش ضد دولتی قبایل پشتون ناگزیر خواهد گردید در برابر انگلیسی ها کوتاه بیاید و با آن ها سازشنامه نوی را در باره همکاری در برابر قبایل مرزی پشتون عقد نماید. افزون بر این، حکومت بریتانیا از رخنه و راهیابی روز افزون ایتالیا و آلمان در افغانستان ناخشنود بود و می کوشید بر هاشم خان فشار وارد بیاورد برای آن که او را واردار سازند تا همکاری کابل را با کشورهای محور محدود سازد.[6]

 

در یک سخن، در این مورد حکومت بریتانیا در هند تصمیم گرفت از شیوه آزموده شده یی بهره بگیرد: کابل را در رویارویی با شورشیان تنها بگذارد و بکوشد از آب گل آلود  ماهی بگیرد. به همین دلیل، در آغاز تابستان 1938 انگلیسی ها به سلیمان خیلی ها سلاح های آن ها را برگردانیدند. مگر، این بار انگلیسی ها دچار لغزش شدند، چون حکومت بریتانیا با رفتارهای خود ناخواسته به پیر شامی در انجام وظیفه گرفته از هینتیگ و سازماندهی کارزار بزرگ در مرزهای هند و افغانستان کمک نمودند. 

 

قیام مسلحانه نوبتی سلیمان خیلی ها در برابر حکومت افغانستان چیزی نمانده  بود که به خیزش سراسری قبایل مرزی در برابر ظاهرشاه مبدل شود. هنگامی که پیر شامی به وزیرستان رسید، بی درنگ هیات سران سلیمان خیل  نزد او آمدند و از خودکامگی ها و شیوه های مستبدانه حکومت داری دولت افغانستان شکایت کردند.[7]

 

به گمان غالب، از دیدار با اعضای این هیات برای پیر سید سعدی گیلانی– اجنت آلمان روشن گردید که سلیمان خیلی ها در روزهای نزدیک در برابر حکومت هاشم خان به پا می خیزند و دست به آشوب می زنند. از این رو، گیلانی، بی درنگ به تاریخ 15 جون 1938 جرگه قبایل پشتون را در نزدیکی های کانی گوراما فرا خواند که در آن پشتون ها را به تهاجم به سوی کابل برای سرنگونی ظاهرشاه «غاصب» و روی کار آوردن دو باره امان الله خان فرا خواند.[8]پیر، بی آن که تنها به سخنان آراسته خود دل ببندد، برای خرید پشتون ها مبلغ هنگفت و گزافی را (در سکه های نقره یی افغانی) که وزن کل آن به 5/1 تن می رسید، وآن را از نواب تنک به دست آورده بود، پرداخت.

 

مسعودها و وزیری ها با گرمجوشی به فراخوان پیر شامی مبنی بر سرنگون ساختن ظاهرشاه و نشاندن امان الله خان بر تخت، گرویدند. از این رو، آن ها به سرعت لشکر پنج هزار نفری یی آرایش دادند که فرماندهی آن به دست پیر شامی بود و این لشکر را به سوی مرزهای افغانستان و هند حرکت دادند.  چنین بر می آمد که برنامه آلمانی ها مبنی بر برانگیختن قیام مسلحانه قبایل مرزی پشتون در هر دو سوی مرزهای هند و افغانستان نزدیک به بار نشستن است.

 

با این هم، چنین چیزی رخ نداد. چون فقیر ایپی دور اندیش و خویشتندار از پیر شامی پشتیبانی نکرد. شاید، رهبر وزیری ها پی برده بود که پشت سر  پیر گیلانی کدام قدرت مخاصم با انگلیس ایستاده است که می خواهد روی مقاصد خود از مبارزه رهایی بخش پشتون ها در برابر بریتانیای کبیر بهره برداری نماید.  هر چند هم فقیر ایپی خود از ایتالیایی ها سلاح دریافت داشته بود، مگر او هیچگاهی «پیاده بازی شطرنج بیگانه» نبود و نمی خواست جان پشتون ها را در راه منافع دیگران قربانی نماید.

 

قبیله سلیمان خیل نیز تصمیم گرفت مستقلانه عمل نماید و لشکرهای آنان که شمار شان به 25000 رزمنده می رسید، نیز به گیلانی نپیوستند.  موقف همانندی را قبایل مومند و شینواری پیش گرفتند. این بود که لشکرکشی باهمی قبایل مرزی به سوی کابل صورت نگرفت.

 

در ماه جون 1938 در نتیجه قیام های پراگنده قبایل مومند، شینواری و سلیمان خیل و سپس هم وزیری در جنوب افغانستان، برای حکومت کابل وضع بس تهدید کننده یی پدید آمده بود. شمار لشکریان این قبایل از شمار سپاهیان ارتش افغانستان در جنوب کشور کمتر نبود. هاشم خان که از قیام فرا رس سلیمان خیلی ها آگاهی داشت، شصت هزار سپاهی را در گستره مرزی هند و افغانستان جا به جا ساخته بود.[9]

 

تنها اقدامات ناهماهنگ قیام کنندگان و برتری ارتش افغانستان از دیدگاه ساز و برگ به کابل امکان داد جلو تهاجم نخست قبایل شورشی مرزی پشتون را به اعماق کشور بگیرد. با این هم، اوضاع برای خاندان حاکم یحیی خان بس بحرانی بود. لشکرهای سلیمان خیل نه تنها توانستند به افغانستان رخنه نمایند، بل نیز به تاریخ های 20-21 جون 1938 کوشیدند با یورش شهر غزنی را بگیرند. سپاهیان دولتی تنها به کمک نیروی هوایی توانستند این یورش را دفع نمایند.  همچنان روستاهای سلیمان خیلی ها آماج بمباران های هوایی قرار گرفتند. شینواری ها در این روزها به شهر جلال آباد نزدیک شده بودند و حکومت افغانستان ناگزیر گردید بی درنگ نیروهای بزرگی را  برای پدافند از این شهر  گسیل دارد.

 

هرگاه در این هنگام وزیری ها، مسعودها و مومندها از سلیمان خیلی ها پشتیبانی می کردند، جنگ های جنوب افغانستان سیمای به ویژه پر آزنگی به خود می گرفتند. به گونه یی که فرجام آن را به دشوار می شد در آن برهه پیش بینی کرد. از این رو، هاشم خان هر آن چه را که در توان داشت به کار بست برای آن که لشکرهای وزیری، مسعود و مومند در نبردها در جنوب کشور درگیر نشوند.

 

هاشم خان به امید دلاسا کردن سران وزیری و جلوگیری از شرکت آن ها در قیام ضد دولتی، بی درنگ الله نواز خان- سفیر افغانستان در برلین را که در میان قبایل وزیرستان از اتوریته بالایی برخوردار بود، به کابل فرا خواند. آلمانی ها برای سنگ اندازی بر سر راه بازگشت سریع الله نوار خان، به بهانه «نقص فنی» هواپیمای «لوفت هانزا» یی را که قرار بود الله نواز خان با آن پرواز نماید، هفت روز آزگار در بغداد نگه داشتند.  

 

به هر رو، سرشناس ترین و رسوخمندترین شخصیت های افغانی که مبالغ هنگفت پول به دسترس شان گذاشته شده بود، به گستره بود و باش وزیری ها و دیگر قبایل مرزی پشتون ، گسیل گردیدند. برای مثال، به خواهش ظاهرشاه، حضرت شور بازار و محمد گل خان مومند- وزیر داخله، نزد مومندها شتافتند. با این هم، حکومت افغانستان اطمینان چندانی به این که گفتگوها با قبایل موفقانه به پایان برسد، نداشت. از این رو، برای آن که بریتانیایی ها را ناگزیر سازد تدبیرهای بی درنگی را در برابر وزیری ها و لشکرهای پیر شامی روی دست بگیرد، دست به اتخاذ تدبیرهای بس تهدید آمیزی یازید: کابل به حکومت هند بریتانیایی هشدار داد که هرگاه وزیری ها را «آرام» نسازند، افغانستان روابط دیپلماتیک خود را با بریتانیای کبیر برهم خواهد زد و قیام ضد انگلیسی را در نوار «آزاد» قبایل پشتون هند بر خواهد انگیخت!

 

تهدید افغانستان، انگلیسی ها را ناگزیر ساخت تدبیرهایی در برابر پیر شامی که لشکرهای  پنج هزار نفری او مقارن با 24 جون به مرزهای هند و افغانستان رسیده بودند، روی دست بگیرد. اجنت آلمان (پیر سید سعدی گیلانی)،  آشکارا شتاب نمی ورزید با یگان های ارتش افغانستان درگیر نبرد گردد. از این رو، دسته های او می بایستی راه دو، سه روزه را در نه روز در می نوردیدند. سنجش پیر شامی درست بود: باید منتظر بود تا سلیمان خیلی ها و شینواری ها نخستین ضربات را بر سپاهیان افغانی وارد بیاورند، تلفاتی ببینند و به نیروهای کمکی نیازمند شوند.  درست در این هنگام او با دسته های خود پا به کار زار گذاشته و می تواند فرماندهی قیام را به دست خود بگیرد.

 

مگر انگلیسی ها که در بر هم خوردن روابط دیپلماتیک خود با کابل ذینفع نبودند، با سپاهیان خود لشکرهای پنج هزار نفری پیر شامی را به محاصره کشاندند. به تاریخ 24 جون 1938 هواپیماهای بریتانیایی برای ترساندن وزیری ها و مسعودها به تیرباران مواضع آنان پرداختند که در نتیجه سه تن از آنان کشته شدند. انگلیسی ها هرزه بمباران پشتون ها را نداشتند. چون از خراب شدن اوضاع در گستره قبایل پشتون می ترسیدند.

 

به همین دلیل هم، سخاورزی بزرگی را در قبال پیر سعدی گیلانی (با آن که او در منگنه یی گیر افتاده بودکه برونرفت از آن ممکن نبود)، تبارز دادند- به او دادن 25 هزار پوند استرلینگ رشوه را پیشنهاد کردند. افزون برآن، به پیر مقدس تضمین سپرده شد تا او را با هواپیمای ویژه انگلیسی به بغداد برسانند. پیر شامی با این پیشنهادها موافقت کرد و به تاریخ 30 جون خود را به برنس- اجنت سیاسی انگلیسی ها در وزیرستان تسلیم نمود.[10] این بود که پشتون ها که از گریز او روحیه خود را پاک باخته بودند، کارزار را ترک و به سوی خانه های خود شتافتند.   

 

بایسته است نشاندهی کرد که حکومت انگلیس در هند به تعهدات خود در برابر اجنت آلمان- پیر گیلانی عمل کرد و او پس از چندی به دمشق رفت. آوندهای انگلیسی ها برای نوازشدهی اجنت آلمان قرار زیر بودند:

1-      استخبارات انگلیس نتوانسته بود به موقع تماس های او با هنتیگ را کشف نماید. سرویس های ویژه بریتانیا در آن لحظه شواهدی در باره همکاری پیر شامی با آلمان فاشیستی در دست نداشتند. در این رابطه، در حکومت انگلیس در هند، دیدگاه واحدی در قبال رخدادهای وزیرستان نبود: اولاف کرو- کارمند بلندپایه در اداره استعماری هند بریتانیایی، دادگرانه می پنداشت که پشت سر پیر «مقدس» آلمان ایستاده است. کانینگهام- گورنر استان مرزی شمال باختری با وی همنوا نبود. او ایتالیا را در «کارروایی» ها در مرزهای هند و افغانستان متهم می ساخت.[11]برای روشن ساختن این که چه کسی گیلانی را به وزیرستان فرستاده بود، بر انگلیسی ها بود تا همه روابط او را در سوریه ردیابی کنند.

2-      انگلیسی ها از پیش گیری تدبیرهای سخت ابزاری در برابر پیر که برای پشتون های خاوری آدم مقدسی شمرده می شد،[12] و افزون بر آن، پیشوای طریقه قادریه در سوریه بود، می ترسیدند. چون این کار تنفر بیشتر قبایل وزیرستان را در برابر آن ها بر می انگیخت و از این هم بیشتر اوضاع را در مرزهای هند و افغانستان پر تنش می ساخت.

3-      در فلسطین در سال 1938 وضع بس خطرناکی برای بریتانیای کبیر پدید آمده بود- عرب ها به رهبری حسین گیلانی- مفتی بیت المقدس آماده بودند در هر لحظه دست به قیام بزنند (چیزی که در 1939 رخ داد). در این اوضاع، حکومت انگلیس نمی خواست پیر شامی را بازداشت و با این کار مناسبات خود را با عموی او– حسین گیلانی تیره بسازد.

 

خوش و بش و مهرورزی حکومت هند بریتانیایی  با پیر شامی، این سوء ظن را در کابل تقویت بخشید که پشت پرده رخدادها در مرزها، انگلیس ها ایستاده اند. در افغانستان دیرگاهی این پیر روحانی را مقصر اصلی آشوب قبایل پشتون می شمردند. هنگامی که پیر شامی در آستانه پرواز به بغداد از سوی نائب السطنه هند بریتانیایی پذیرایی شد، رهبری افغانستان دیگر هیچ تردیدی نداشت که بریتانیایی ها قیام قبایل مرزی پشتون را سازماندهی نموده اند.[13]

 

به تاریخ دهم جولای 1938 علی محمد خان- وزیر خارجه افغانستان به میخاییلف- سفیر شوروی در باره دست داشتن انگلیس در پویایی های پیر شامی اطلاع داد و نیز در باره آن که «حکومت افغانستان از تحریکات انگلیسی ها در قبایل بسیار ناخشنود است و یادداشتی را به انگلیسی ها فرستاده است که در آن اعلام نموده است که هرگاه آن ها دست از تحریک قبایل در برابر حکومت افغانستان بر ندارند، آماده اند قیام نوار «آزاد» قبایل را در برابر انگلیسی ها بر انگیزند».[14]

 

در پایان گفتگوها، علی محمد خان به میخاییلف اعلام داشت: «سپاهیان افغانی در مرزهای وزیرستان مستقر هستند و در صورت لزوم آماده هستند به آن سوی مرزها بروند».

 

روز دیگر، «اصلاح»- معروف ترین روزنامه کشور مقاله یی را به چاپ رساند که در آن در باره مصمم بودن حکومت افغانستان بر سازماندهی قیام ضد بریتانیایی کوهنشینان نوار «آزاد» قبایل پشتون هند سخن در میان آمده بود. افزون بر این، هاشم خان پرداخت یارانه های گزاف برای قبایل وزیرستان را از سر گرفت و از میانجیگری میان انگلیسی ها و فقیر ایپی خود داری ورزید. با آن قبلا به انگلیسی ها وعده سپرده بود تا مساعی خود را در زمینه «رامسازی» وزیری های شورشی به خرچ دهد.

 

تابستان 1938 هنگامی که کابل می کوشید بر انگلیس فشار وارد بیاورد تا جلو پیوستن پشتون های خاوری را به شورش پشتون های افغانستان جنوبی بگیرد، در مرزهای هند و افغانستان نبردها میان سپاهیان دولتی و قبایل شورشی ادامه داشت. سلیمان خیلی ها و متحدان آن ها به رغم شکست های اولیه در اندیشه بر زمین گذاشتن سلاح های خود نبودند. آن ها با پرهیز از درگیر شدن در نبردهای بزرگ، برای پیکار تعیین کننده آماده می شدند.

 

به تاریخ 30 جون 1938 سفیر شوروی به مسکو گزارش داد: «بر پایه اطلاعاتی که ما در دست داریم، در روزهای آینده نبردهای سهمگینی میان شورشیان و سپاهیان دولتی  پیش رو است که می تواند سرنوشت قیام را تعیین نماید....»[15]

مگر، این نبردها رخ ندادند. چون مقارن با ماه سپتامبر انگلیسی ها و حکومت افغانستان موفق شدند با خرید سران قبایل پشتون متحد سلیمان خیلی ها و دادن امتیازات گوناگون، آنان را از سلیمان خیلی ها جدا و دور نمایند و گستره آشوبزده را با سپاهیان محاصره کنند. از این رو، برخی از تیره های سلیمان خیل با کابل مصالحه کردند و جنگنده ترین تیره ها ناگزیر گردیدند به هند بکوچند- جایی که بار دیگر سر از نو آغاز به تدارک از سرگیری مبارزه مسلحانه در برابر حکومت افغانستان پرداختند.

 

انگلیسی ها نمی توانستند اجازه بدهند که رخدادهای سال 1938 در مرزهای هند و افغانستان  دو باره تکرار شود. چون خطر آن می رفت که وزیری ها و سلیمان خیلی ها در هر رو می توانند همدست شوند. آن هم زیر چتر رهبری اجنتی از آلمان یا ایتالیا. در این صورت، فقیر ایپی می توانست با نیروهای تازه نفس رسیده از افغانستان  اقدامات رزمی را در برابر سپاهیان بریتانیایی در وزیرستان آغاز نماید. از این رو،  هنگامی که در ماه اگست 1938 لشکرهای قبایل پشتون از افغانستان جنوبی به وزیرستان رخنه کردند، انگلیسی ها با بمباران های هوایی آنان را وادار به بازگشت نمودند.

 

هر چه بود، بریتانیایی ها نیک می دانستند که بدون همکاری با کابل نمی توانند موثرانه با قبایل مرزی پشتون مبارزه نمایند. از این رو، دست به تدبیرهای فوق العاده یی یازیدند:  متکاف- سکرتر امور خارجی حکومت هند بریتانیایی با ماموریت ویژه یی به کابل گسیل گردید. هرگاه در نظر گرفت که پس از گرفتن استقلال افغانستان، حکومت هند بریتانیایی تنها یک بار به سال 1921 (هنگامی که پس از جنگ سوم افغان و انگلیس، قرار داد صلح به امضاء رسید)، هیات بلند پایه یی را برای انجام گفتگوها به پایتخت افغانستان گسیل داشته بود، می توان تصور کرد که در لندن و سمله به رخدادها در وزیرستان  چه بهایی می دادند.

 

به تاريخ 6 اکتبر 1938  هيات انگليسي به رياست متکاف وارد کابل گرديد و چندين روز با ظاهر خان و هاشم خان و دیگر نمایندگان دولت افغانستان گفتگوهايي محرمانه يي پيرامون مسايل مرزي انجام داد. در هنگام این گفتگوها، ديپلومات بريتانيايي کوشید افغان ها را متقاعد سازد که ماجراجوی پیر شامی هیچ ربطی به انگلستان ندارد.  مگر، در کابل کسی به گفته های او باور نمی کرد.

 

به هر رو، حکومت افغانستان موافقت کرد تا میان انگلیسی ها و فقیر ایپی میانجیگری کند. مگر، به خاطر این کار تقاضا می نمود که بریتانیای کبیر تضمین استواری بدهد تا از قبایل مرزی پشتون در برابر حکومت افغانستان بهره برداری ابزاری ننماید. در پهلوی آن، حکومت افغانستان از لندن می خواست وعده بگیرد که بریتانیای کبیر «مقاصد تجاوز کارانه یی در قبال پشتون های نوار «آزاد» هند بریتانیایی ندارد».[16] انگلیسی ها چنین تضمینی داده نمی توانستند. این بود که گفتگوها به بن بست رسیدند.

 

در چنین وضع آشفته و بحرانی، متکاف زرنگی بزرگ دیپلماتیک را از خود تبارز  داد. او هاشم خان را به ضرورت عقد يک موافقتنامه «جوانمردانه» (جنتلمني) محرمانه در باره پيشگيري يک سياست باهمي در زمينه حفظ ثبات در گستره قبايل پشتون متقاعد ساخت. او به حکومت افغانستان شرايط زير را پيشنهاد کرد:

1-     بريتانياي کبير متعهد مي شود  قبايل [(پشتون)-گ.] را در برابر کابل استعمال نکند.

2-     افغانستان به نوبه خود مي بايست از «ابراز هر گونه همدردي» با قبايل پشتون هند بريتانيايي خود داري ورزد.

3-     انگلستان به حکومت افغانستان پول و جنگ افزارهايي براي تحکيم مرزهاي افغانستان و هند بدهد.

 

ديپلمات بريتانيايي همه چيز را درست ارزيابي کرده بود. خاندان حاکم افغانستان- يحيي خيل، از قبايل مرز نشين پشتون کمتر از انگليسي ها  نمي ترسيد. از اين رو، هنگامي که انگليسي ها به افغان ها پيشنهاد نمودند مرزهاي خود را تحکيم نمايند، هاشم خان به اين امر موافقت نمود. بريتانياي کبير تعهد سپرد، ده هزار ميل تفنگ يازده تير، يک هزار قبضه تيربار و پنج ميليون گلوله به افغانستان بدهد.[17]راستش، پسان ها انگليسي ها به ابتکار سفارت بريتانيا به جاي تيربارها بيست فروند هواپيماي جنگي به افغانستان دادند. زيرا نيروي هوايي موثر ترين جنگ افزار در برابر قبايل کوچي بود.

 

براي نگهداري و بازآرايي سپاهيان مرزي افغانستان، انگليسي ها سالانه سوبسايدي يي به ميزان 170 هزار پوند تخصيص دادند.  ظاهرا افزون بر پيشکشي چنين ياري هاي سخاورزانه، متکاف موفق شد هاشم خان– صدر اعظم را نيز بخرد که سالانه پنهاني به حساب جاري شخصي وي در بانک امپريال (امپراتوري) هند پنج ميليون روپيه واريز مي نمود.[18]

 

«سازشنامه متکاف» زمینه بهبود مناسبات  افغان و انگلیس را فراهم کرد. اما تنها به بهای عقب نشینی های یک جانبه انگلیسی ها. آنچه مربوط به افغان ها می گردد، حکومت افغانستان در آینده بارها به این سازشنامه با ارائه کمک به قبایل مرزی پشتون پشت پا زد. با این هم، همانا همو سازشنامه 1938 شالوده همکاری میان افغانستان و بریتانیای کبیر  را در برابر پویایی های اجنت های فاشیستی در نوار «آزاد» قبایل  پشتون در سال های جنگ جهانی دوم گذاشتند.

 

هر چه بود، حتا در ماه جولای 1941 فریزر تیتلر- فرستاده بریتانیا در کابل در یکی از دیدارها با میخاییلف- سفیر شوروی با اندوه یادآور گردید: «...انگلیسی ها اشتباه بزرگی را مرتکب گردیدند که به پیر شامی اجازه  دادند به نوار قبایل «آزاد» بیاید. پیر شامی به سازماندهی «انقلاب» در افغانستان پرداخت که در پیوند با آن مناسبات افغان و انگلیس  به شدت تیره گردید. رنج فراوانی بردیم تا این مناسبات بار دیگر بهبود یافت».[19]

 

بایسته است سخنی چند در باره سرگذشت بعدی پیر شامی که برای انگلیسی ها این همه درد سر آفریده بود، بگوییم: استخبارات انگلیس پس از رسیدن پیر به دمشق، او را زیر ترصد گرفت که بسیار به زودی امکان داد روشن گردانید که این مرد «مقدس» برای چه کسی کار می کند؟ : بهار 1939 انگلیسی ها تماس او را در مصر با هینتیگ تثبیت نمودند. این بود که حکومت بریتانیا از هاشم خان خواست تا کابل روابط خود را با آلمان برهم بزند. مگر هاشم خان به شدت پاسخ رد داد. چون همکاری با رایش سوم بسیار به سود افغانستان بود. این بود که انگلیسی ها ناگزیر گردیدند برای چندی تقاضای خود را پس بگیرند.

 

 با آغاز جنگ جهانی دوم، دلچسپی حکومت های انگلیس و افغانستان به پیر شامی افزایش چشمگیری یافت.[20] در ماه سپتامبر 1939 هاشم خان توانست موافقت حکومت فرانسه را در زمینه بازداشت روحانی مقدس به دست بیاورد. چیزی که بی درنگ انگلیسی ها را در روشنی آن گذاشت.[21] هر چه بود، به تاریخ 12 سپتامبر 1939 پیر همراه با همسرش از سوی فرانسوی ها در سوریه بازداشت گردید. مگر در زندان دیری نپایید. چنین بر می آید که فرانسوی ها درست مانند انگلیسی ها خطر نکردند با خاندان رسوخمند گیلانی «گلاویز» شوند. به تاریخ 22 سپتامبر 1939 حکومت انگلیس به قنسول خود در دمشق رهنمود داد تا به خاطر حفظ ثبات در افغانستان و نوار «آزاد» قبایل مرزی شمال باختری هند بریتانیایی، «مزاحم از سر گیری تماس های پیر شامی با آلمانی ها و ایتالیایی ها و یا اجنت های او در گستره مرز شمال باختری هند گردند».[22]

 

این گونه، برپایی هنگامه پیر شامی، نخستین «کارستان» موفقانه «ابویر» (سازمان استخبارات نیروهای مسلح آلمان) در نوار «آزاد» قبایل هند بریتانیایی بود که به «برکت» آن آلمان توانست چنان دستاوردهایی داشته باشد که به دشوار می توانست بر آن سنجش نماید. هنگامه استخباراتی پیر در وزیرستان نه تنها بر محبوبیت امان الله خان در میان قبایل پشتون مهر تایید زد، بل نیز زیان چشمگیری به بریتانیای کبیر رسانید:

1-     مناسبات میان افغانستان و انگلیس را تیره ساخت. از این رو، آلمان می توانست هراس نداشته باشد که آشوب در وزیرستان با میانجیگری کابل پایان بیابد.

2-      لندن برای بهبود بخشیدن مناسبات با افغانستان ناگزیر گردید هزینه های مالی بزرگی را به دوش بگیرد: دادن رشوه به هاشم خان به میزان پنج میلیون روپیه در سال و دادن یارانه سالیانه به دولت افغانستان به میزان 170 هزار پوند استرلینگ در سال و...

3-     بریتانیا ناگزیر گردید به افغانستان بیست فروند هواپیمای جنگی مدرن بفروشد که روشن است از تئاتر جنگی اروپا  بیرون می شدند.

4-     ماجرای پیر شام برای آلمان سود چشمگیری به همراه آورد و بار دیگر به اثبات رساند که رهبری فاشیستی چه آسان می تواند قبایل مرزی پشتون را چه در برابر کابل و چه در برابر انگلیسی ها بر انگیزد.

 

نخستین ره آوردهای سازمان اطلاعات آلمان در وزیرستان در آستانه جنگ جهانی دوم، نزد برخی از گردانندگان آلمان فاشیستی این اندیشه و امیدواری را آفریدند که به یاری امانیست ها و شبکه اجنتوری خود در گستره قبایل پشتون می توانند قیام سراسری ضد بریتانیایی پشتون ها را بر انگیزند. انگلیس برای درهم کوبیدن تهاجم مسلحانه قبایل مرزی به نیروهای بزرگی نیاز داشت که دیگر نمی توانست آنان را به شمال افریقا گسیل دارد. این بود که کشورهای محور بر پشتیبانی از امان الله خان و بهره برداری از پیکار مسلحانه قبایل پشتون برای تضعیف بریتانیای کبیر تکیه نمودند. 

  

 

 

 

 

بخش های زیر ترجمه:

 

بخش بیست و هشتم

عملیات با رمز «امان الله» و «تبت»

 

بخش  بیست و نهم

بحران اعتماد سال های 1940-1941 در آسیای میانه

 

 

بخش سیم

سال های پر دلهره

 

بخش سی و یکم

مهانان ناخوانده در کابل

 

بخش سی و دوم

هند بریتانیایی در تیر رس شبکه اطلاعاتی کشورهای محور

 

بخش سی و سوم

شکت عملیات «آتشخوار»

 

 

بخش سی و چهارم

درد سر اگریمان (اعتماد نامه هنیتگ)

 

بخش سی و پنجم

ببر برای پرش آماده می شود

 

بخش سی و ششم

ضربه درهم کوبنده بر شبکه جاسوسی کشورهای محور در افغانستان

 

بخش سی و هفتم

ناکامی ارتش آلمان  در برپایی پل هوایی میان باکو و وزیرستان

 

بخش سی و هشتم

کابل- 42، بازی در دو جبهه

 

بخش سی و نهم

لشکر کشی نافرجام به بخارا

 

بخش چهلم

اتحاد دیپلمات ها و اطلاعات چیان در جنگ پنهانی در کابل

 

بخش چهل و یکم

خیزش قبایل پشتون و ناکامی رایش سوم در بهره برداری از آن

 

بخش چهل و دوم

اپی لوگ  (پایان سخن) مسکو

 

بخش چهل و سوم

سخن آخر مولف

 

ملاحظات

 

پیوست ها


 

[1] . Hauner M. India in Axis Strategy. Germany Japan and Indian Natiolists in the Second World War. Stutgard. 1981. P.313. 

[2]. خاستگاه مادر شهبانو ثریا- همسر محمود طرزی  شهر شام (دمشق امروزی) سوریه بود. - گ.

[3] .  زندگینامه فشرده پیر شامی در این کتاب آدمک آمده است:

Adamec L.W. Historical and Political Whos Who of Afghanistan. Garz 1975. P.175-176.

[4] . استانیشفسکی آ. افغانستان. مسکو، 1940، ص. 82

[5] . گزارش میخاییلف- سفیر شوروی در کابل به استومونیاکف- معاون کمیساریای خلق در امور خارجی، تاریخی 21/6/1938// بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071، سال 1938. پرونده ویژه 20، کارتن 185، پوشه 4، برگ 184.

[6]. به ویژه راهیابی آلمانی ها در جنوب افغانستان و آمدن تکنیسین های هوایی ایتالیایی به کابل به سال 1938، ناخشنودی شدید حکومت بریتانیا در هند را برانگیخته بود.// بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071، سال 1938، پرونده ویژه 20، کارتن 185، پوشه 4، برگ260.

[7] .  بر گرفته از گزارش تدوین شده بر پایه گواهی های پیر شامی هنگام بازپرسی او از سوی استخبارات انگلیس در اکتبر 1945.//

L/P@ j.12-121. P . 49

[8] . Mitchell N. Sir Georg Cunningham. Edinburg, 1968. P. 67.

[9] . برگرفته از گزارش میخاییلف- سفیر شوروی به لیتوینف- کمیسار خلق در امور خارجی، تاریخی 23/6/1938// بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071، سال 1938، پرونده ویژه 20، کارتن 185، پوشه 4، برگ های 171-172.

[10] . بر گرفته از گزارش تدوین شده بر پایه گواهی های پیر شامی هنگام بازپرسی او از سوی استخبارات انگلیس در اکتبر 1945//

L/P@ j.12-121. P 56.

[11]. Caroe O. The Patans. 550 B. C. to A. D. 1975.L. 1985. P. 408-409, Mitchell N. Op. cit. P.67.

  

[12] . جدا از این ها، انگلیسی ها  که متوجه نفوذ بسیار بالای پیر در میان قبایل پشتون گردیده بودند، بیگمان بر آن شده بودند تا به هر بهایی که شده او را به سوی خود بکشانند تا در آینده بتوانند از یک سو از هرگونه بهره گیری ابزاری کشورهای متخاصم از جمله آلمان از نفوذ او بر قبایل پشتون پیشگیری نمایند و از سوی دیگر خود بتوانند در آینده از وجود او و خاندانش در صورت نیاز در گستره قبایل حد اکثر بهره برداری را نمایند.

 

رخدادهای سده گذشته به ویژه رخدادهای دهه هشتاد سده بیستم در کشور نشان دادند که دور اندیشی انگلیسی ها تا چه اندازه خردورزانه و مدلل بوده است و این خاندان چه خدمات ارزنده یی برای منافع انگلیس و متحدانش انجام دادند.-گ.  

[13] . روشن است، در کابل، گردانندگان غرق گمانه زنی در این باره بودند که انگیزه انگلیسی ها از این کار چیست و با راه اندازی این هنگامه چه اهدافی را دنبال می کنند!-گ.

[14] . بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071، سال 1938، پرونده ویژه 20، کارتن 185، پوشه 4، برگ 259.

[15] . همان جا، برگ 235.

[16] . Adamec L. W. Afghanistan s Foreign Affairs to the Mid- Twentieth Centry. Tucson (Arisona). 1974. P. 230.

[17] . بر گرفته از: گزارش آتشه نظامي سفارت شوروي در افغانستان ي. کارپف، «در باره سياست خارجي حکومت افغانستان»، تاريخي 14/08/1940، // بايگاني سياست خارجي فدراسيون روسيه، فوند 071،1942، کارتن 24، پرونده 200، پوشه 8، برگ 17.

[18] . بر گرفته از: گزارش يرشف- دستيار  ارشد دفتر خاور ميانه کميسارياي خلق در امور خارجي  شوروي زير نام- «اوضاع سياسي افغانستان در آغاز سال 1942»// بايگاني سياست خارجي فدراسيون روسيه، فوند 071، 1942 کارتن 24، پرونده ويژه 200، پوشه 8، برگ17.

[19] . برگرفته از: گزارش گفتگوهای میخاییلف- سفیر شوروی با فریزر تیتلر تاریخی 4/7/1941// بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071/سال 1941. پرونده ویژه 23. کارتن 196. پوشه 5. برگ 164. 

[20] . روشن است که هم انگلیسی ها و هم هاشم خان دادگرانه هراس داشتند که آلمانی ها حتما  بار دیگر از نفوذ پیر سعدی گیلانی بر قبایل پشتون دو سوی خط دیورند برای برپایی خیزش های ضد انگلیسی و ضد حکومت افغانستان در گستره قبایل مرزی بهره برداری خواهند نمود. از این رو، ناگزیر بودند دست به اقدامات پیشگیرانه بیازند.-گ.   

[21] . برگرفته از تلگرام فرستاده بریتانیا در کابل فریزر تیتلر به وزارت خارجه انگلیس، تاریخی 8/9/1939//

L/P@ j.12-121. P.  11.

 

[22] . L/P@ j.12-121. P. 17.

 



نویسنده: پروفیسور داکتر یوری تیخانف
گزارنده: عزیز آریانفر

02 فبروری 2010
  
  
Copyright © 2005-2010 www.khorasanzameen.net