نبرد افغانی استالین - بخش های ۱٧ و ۱٨ بازگشت برویۀ نخست

 

نبرد افغانی استالین

(سیاست قدرت های بزرگ در افغانستان و قبایل پشتون)

 

بخش های هفدهم و هژدهم

انتقام نافرجام کمینترن در «دهلیز افغانستان» و سرنگونی امان الله خان

 

سرکوب آشوب سال های 1924-1925 خوست به یاری شوروی، موقف مسکو را در افغانستان تحکیم بخشید. نیروی هوایی افغانستان نیز زیر کنترل خلبانان سرخ در آمد. هواپیماهایی که از سوی آنان پرواز داده می شد، تا نزدیکی های مرزهای هند می شتافتند.

 

امان الله خان که به جنگ افزارهای شوروی نیاز داشت، ناگزیر بود پویایی های اجنت های کمینترن در افغانستان را نادیده بگیرد. چنین فرصتی بی درنگ از سوی کمینترن برای راه اندازی پویایی های ضد بریتانیایی در میان قبایل پشتون بهره گیری شد.

 

بایسته است نشاندهی کرد که به سال 1925 همه کارهای انترناسیونال کمونیستی در افغانستان و شمال هند از شهر باکو که در آن برهه دفترهای بسیار این سازمان بین المللی کمونیستی در آن مسقر بود، سازماندهی می شد. از جمله در گام نخست، دفتر روابط بین المللی کمینترن[1] و «شورای تبلیغات و اقدامات توده های آسیایی» و نیز سازمان های رنگارنگ مهاجران سیاسی ایرانی.[2]همه آن ها زیر پوشش کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان عمل می کردند. این گونه، در میانه های سال های دهه بیست سده بیستم، باکو، مرکز مهمی در زمینه رهبری پویایی های زیر زمینی کمینترن در خاور بود.

 

در ماه جنوری 1925 «شورای تبلیغات و اقدامات توده های خاور» در باکو با انجام رهنمودهای مسکو، هیات ویژه یی را متشکل بر سه کارمند خود (قاسمف، آدمیانس و اصلانف) برای سازمانگری دو باره کار کمینترن در افغانستان و هند به کابل گسیل داشت.[3]

به این کارمندان کمینترن سپرده شده بودتا  اوضاع را در افغانستان و در گستره قبایل پشتون برای ایجاد گروه های زیر زمینی  به یاری مالی  کمینترن، ارزیابی نمایند.  افزون بر این، به «رفقای باکویی» رهنمود داده شده بود تا هزینه این کار را برآورد نمایند و شماری مربیان را برای ایجاد شبکه های کمونیستی در خود افغانستان بگمارند.[4]

 

 

حکومت انگلیس در هند با به دست آوردن این مدارک دانست که کمینترن برای انجام اقدامات خرابکارانه تازه در گستره مرزی هند و افغانستان آماده می شود. به راستی، در کمیته اجرایی انترناسیونال کمونیستی در آن دوره در پی تدارک راه اندازی پلینوم گسترده پنجم بودند که در آن در برنامه بود مساله ایجاد «حزب خلق»[5] در هند ارزیابی گردد. برای روی چپگرا چنین سازمانی(حزبی) می بایستی انقلاب در هند را آماده می ساخت. در پیوند با این، در کمیته اجرایی انترناسیونال کمونیستی بار دیگر قبایل پشتون «گستره آزاد» قبایل را به یاد آوردند.

 

در اوایل 1925، بر پایه اطلاعات انگلیسی ها، ب. زایگل[6]-آمر دفتر خاور کمیسیون نظامی در جنب کمیته اجرایی کمینترن، پلان ایجاد تشکیلات غیر منظم پشتون ها را در ناحیه قندهارآماده می ساخت. در برنامه بود برای این دسته ها از شوروی  از راه هرات و میمنه جنگ افزار برسانند. توزیع بعدی اسلحه و مهمات را باید وزارت حربیه افغانستان به دوش می گرفت.[7]

 

روشن است کمینترن امیدوار بود با امان الله خان سازشنامه محرمی در باره ارایه کمک به کوهنشینان نوار «آزاد» به امضاء برساند. برای دستیابی به این مقصد، رهبری کمینترن آماده بود دست به تفاهمی بزند که در سال های 1920-1921 با امان الله خان به دست نیامده بود: اسلحه شوروی به افغانستان آورده شود و سپس حکومت افغانستان آن را در میان قبایل مرزی توزیع نماید. «طرح زایگل» از سوی رهبری کمینترن تایید و با اداره اطلاعات هماهنگ شد.

 

به تاریخ 16 مارس1925 اداره اطلاعات رفیق نما فضل- فرمانده پیشین بریگاد مستقل انترناسیونالیسیتی به نام  لینن را به کمینترن گسیل داشت تا زیر رهبری مستقیم ی. رینک- آتشه نظامی شوروی در کابل کار کند. نمایندگی بازرگانی شوروی در کابل چونان سرپوشی برای فضل بود.[8] 

 

هر چند، استاتوس کارمند نمایندگی به او مصوونیت دیپلماتیک می داد، مگر، راستش این مصوونیت برای سازمانده آینده پویایی های خرابکارانه در شمال هند تضمین ضعیف امنیت شخصی به شمار می رفت. بنا به مدارک سازمان اطلاعات بریتانیا، فضل پیشنهادهای خود را در زمینه پویای های نظامی کمینترن در شمال باختری هند ارائه نمود. طرح او در بر گیرنده ایجاد دسته های چریکی برای یورش بر پاسگاه های انگلیسی ها، یگان های ارتشی و نیز قبایل متمایل به بریتانیایی ها در نوار «آزاد» بود. این دسته هاس «تکاور»، با مربیان نظامی گسیل شده از سوی شوروی می بایستی هماهنگ عمل می کردند.

 

افزون بر لشکرهای پشتون ها، فضل ممکن می پنداشت برای پویایی های خرابکارانه در هند بریتانیایی، یگان های «ضربتی» کمونیست های هندی و «متعصبان مذهبی» (که او می خواست از جمع مهاجران هندی در شوروی، ایران، افغانستان و نیز  در میان «خلق انقلابی هند» اجیر بگیرد)، ساخته شود. این یگان های ضربتی در صورت درگرفتن جنگ میان شوروی و انگلیس، یا افغانستان و انگلیس، می بایستی «هسته» یی برای ایجاد «ارتش انقلابی» یی می گردیدند که ستاد آن باید در کابل مستقر می بود.

 

در یک سخن، فضل (با آن که در ابعاد محدود تر)، طرح تدوین شده از سوی روی را که در سال های 1920-1921 ریخته شده بود، پیشنهاد می کرد. روشن است دامنه تنگنر پویایی های ضد بریتانیایی پیش رو، به هزینه های کمتری نیاز داشت. روی برای ایجاد «ارتش انقلابی» خود میلیون ها روبل با پشتوانه طلا می خواست. در حالی که فضل تنها به پنجاه هزار پوند استرلینگ بسنده کرده بود. پس از همه چانه زنی ها و هماهنگی ها در کمینترن، این مبلغ به 35 هزار پوند کاهش یافت.[9]

 

با همه همگونی ها و همخوانی ها با پلان روی، پویایی های زیر زمینی کمینترن در گستره قبایل پشتون در 1925 یک تفاوت اصولی داشت: روی در سال های1920-1921 می خواست بی درنگ و علنی در هند «انقلاب» راه بیندازد، در حالی که فضل به دستور کمینترن و اداره اطلاعات، مخفیانه (با تنیدن شبکه خرابکار در پشت جبهه سپاهیان بریتانیایی در هند در صورت درگرفتن جنگ ممکنه با انگلیس) عمل می کرد.

 

طرح او کاملا در چهارچوب فیصله دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه (شاخه بلشویکی) در باره استخبارات پویا  مصوب 25 فبروری 1925، بود. در این روز، دفتر سیاسی پس از اتخاذ تصمیم در باره ایجاد حزب توده یی- انقلابی در ایران، بند شماره 26 را در باره بازبینی اقدامات خرابکارانه (استخبارات فعال) در کشورهای همسایه شوروی تایید کرد. این مصوبه در گام نخست به لهستان ربط می گرفت. مگر، در آن همچنان مسایل عمومی کار اداره اطلاعات با گروه های شورشی در کشورهای خارجی بالا شده بود.

 

در این سند، برای مثال؛ آمده بود: «به جای استخبارات فعال به شکل کنونی برای مقاصد صرفا نظامی شوروی، باید در کشورهای همسایه به محرمانه ترین وجهه نقاط ویژه یی برای بررسی و مطالعه تاسیسات نظامی، برپایی روابط با آدم های لازم و آماده سازی برای کار ویرانگرانه(خرابکاری و سبوتاژ) در صورت درگیری جنگ در پشت جبهه حریف سازماندهی شوند. این گونه، این نقاط دارای بار اطلاعاتی و آماده سازی بودند تا در لحظات لازم بتوانند به شکل جنگی درآیند».[10]

 

روشن است، فضل، پیش از رفتن به ماموریت به کمینترن، از رییس خود در اداره اطلاعات دستورهایی را با چنین باری به دست آورده بود. مگر، روشن است او در آینده با توجه به شرایط در گستره قبایل، کار خود را پیوسته هماهنگ می ساخت.

 

طرح «زایگل- فضل» در روند کار پلینوم پنجم کمیته اجرایی کمینترن در مسکو بررسی گردید. از سوی رهبران کمینترن، کمک به مبارزه مسلحانه قبایل مرزی پشتون- چونان شیوه مساعدت به جنبش رهایی بخش در هند، تصویب گردید. به تاریخ 23 اپریل در نشست مشترک هیات رییسه کمیته اجرایی کمینترن فیصله گردید از جنبش ملی قبایل باشنده گستره نیترال (میان افغانستان و هند حمایت و به کمیساریای خلق در امور خارجی برای تدوین برنامه اقدامات باهمی در «دهلیز افغانستان» رو بیاوردند.[11]

 

د. مانوئلسکی– عضو هیات رییسه دبیر خانه کمیته اجرایی کمینترن نامه یی به م. لیتویننف- معاون کمیساریای خلق در امور خارجی فرستاد که در آن جهات اساسی همکاری های کمیساریای خلق در امور خارجی و کمینترن را در افغانستان را تدوین نموده بود. نخست این که چنین پنداشته می شد که از افغانستان چونان پایگاهی برای «اداره و حمایت از جنبش رهایی بخش ملی در هند» بهره گرفته شود.

دو دیگر این که کمینترن پیشنهاد کرد با افغانستان در باره به رسمیت شناختن استقلال «قبایل ساحه نیترال میان افغانستان و بخش شمال باختری هند بریتانیایی و بلوچستان» به تفاهم رسید.

 

بند اخیر گواه بر آن است که رهبری کمینترن بار دیگر ماجراجویی خطرناکی را در آسیا به حکومت شوروی پیشنهاد می کرد، بی آن که سر سوزنی از برخورد میان شوروی و بریتانیای کبیر بترسد. به استقلال شناحتن یک گستره بس مهم استراتیژیک که عملا در ترکیب هند بریتانیایی بود، گامی بود که کاملا به مزاح زینوفیف- رهبر وقت کمینترن که یک جنگ نو را «کاتالیزاتور انقلاب» می پنداشت، برابر بود.[12]

 

احتجاج قاطعانه چیچیرین که ناگزیر بود در جریان 1925 روشن بینانه و آگاهانه بر اقدامات کمینترن و اداره کل سیاسی (سازمان امنیت و اطلاعات) در افغانستان نظارت داشته باشد، پیاده سازی این طرح را در «دهلیز افغانستان» بر هم زد. مگر، با این هم، هر چه بود، زینوفیف توانست موافقت دفتر سیاسی را در این زمینه به دست بیاورد که کمیته اجرایی کمینترن با حکومت افغانستان در باره رسانیدن اسلحه و مهمات برای قبایل نوار «آزاد» گفتگوهایی انجام دهد.[13]

 

در ماه می 1925 فضل در تاشکنت آگاهی یافت که مسکو طرح او در زمینه پویایی های خرابکارانه در نوار «آزاد» هند بریتاتیایی را چونان یک طرح بس پرخطر و پر هزینه نپذیرفته است.[14] این بود که خود او را به جای کابل به قونسولگری شوروی در کاشغر فرستادند.

 

آغاز انقلاب سال های 1925-1927 در چین، تاثیر شگرفی بر همه مشی کمینترن در خاور بر جای نهاد. رخدادها در این کشور، دستاویزی به دست زینوفیف و «حواریون» او دادند تا بار دیگر تلاش ورزند پلان های ماجراجویانه خود را در عرصه گسترش پویایی های نظامی- زیر زمینی کمنیترن در کشورهای آسیایی از سر بگیرند. در اوایل جون 1925 کمیته اجرایی کمینترن به تدارک برگزاری کنفرانس محرمی در باکو دست یازید که در آن قرار بود «منازعات میان ملل خاور و امپریالیسم اروپایی- امریکایی» بررسی گردد.[15]

 

بنا به مدارک اطلاعاتی، در این کنفرانس برنامه ریزی می شد مشی «صدور انقلاب» به کشورهای خاور را سر از نو، روی دست بگیرند. برای مثال، افزون بر «مساله چین» در پلان کار کنفرانس باکو بندی در باره ایجاد دفتر دایمی نظامی در جنب «شورای تبلیغات و اقدامات توده های خاور» به مقصد رهبری «جنگ های داخلی» در کشورهای مستعمره و آماده سازی «کادرهای رزمندگان انقلابی از جمع عناصر مستعمراتی و خاوری» شامل ساخته شد. در دایره کار پویایی این دفتر می بایستی چین، هند، افغانستان، ایران و ترکیه داخل می شدند.

 

به ویژه بایسته است این نکته را که در برنامه کاری کنفرانس در بند «گسترش پویایی های اطلاعاتی کمنینترن در ساختارهای دولتی و نظامی کشورهای همسایه خاور»، به افغانستان جای نخست داده می شد و به هند جای سوم؛ نشاندهی کرد.[16] این گونه، می توان با آن تحلیلگران بریتانیایی از انتلجنت سرویس که نتیجه گیری نمودند که کمینترن به سال 1925 تلاش ورزید به سیاست سال 1920 خود (که بخش مهم تشکیل دهنده آن- مبارزه بر سر «دهلیز افغانستان» برای آماده سازی خیزش مسلحانه در هند بود)، برگردد؛ موافقت نمود.

 

به تاریخ اول جولای 1925 کنفرانس کار خود را در باکو با محرمیت، پرده پوشی و راز داری بسیار شدید آغاز کرد. برای بررسی سیاست آینده در خاور؛ در پایتحت آذربایجان نه تنها نمایندگان کمیته اجرایی کمینترن، بل نیز اعضای دفتر سیاسی حزب کمونیست سراسری (شاخه بلشویکی) و کارمندان بورد رهبری کمیساریای خلق در امور خارجی آمدند. از کشورهای خاور بر پایه اطلاعات اجنت بریتانیا در باکو، شخصیت های دست دوم نمایندگی می کردند. همه اشتراک کنندگان کنفرانس با نام های مستعار ثبت نام شده بودند.

 

با این هم، با آن که به رغم  همه راز داری ها و پرده پوشی ها نتوانستند حضور زینوفیف را در کنفرانس پنهان نگه دارند، تنها توانستند کار سازمان اطلاعات انگلیس را در زمینه روشن ساختن نام های اصلی نمایندگان افغانستان و هند دشوار سازند[17]. 

 

 

«شورای تبلیغات و اقدامات توده های خاور» در پرتو تصامیم گرفته شده در کنفرانس باکو در پاییز 1925، تدبیرهایی برای گسترش اجنتوری کمینترن در افغانستان روی دست گرفت. این بود که در میانه های سپتامبر 1925 نه تن مربی در رشته های تبلیغات، ارتباطات و ... به کابل آمدند. بر پایه گزارش های سازمان های اطلاعاتی، آن ها وظیفه داشتند در کابل به جلب و جذب هندوها و مسلمانان برای این که بعدها از آن ها به عنوان اجنت ها و پیک رسانان به هند کار بگیرند، بپردازند. مربی های باکویی همچنان می بایست کانال های مطمین ارتباط میان کابل و هند را برای رسانایی پول و آثار تبلیغی ایجاد می نمودند.

 

همراه با حل این مساله، مرکز کابل کمینترن پویایی نظامی- نهانی را در گستره قبایل پشتون تقویت نمود. اطلاعات کشف شده از مراسلات میان این مرکز و «شورای تبلیغات و اقدامات توده های خاور» گواه بر آن بودند که کسی به نام لوبود- مسوول این عرصه زیرزمینی در افغانستان، پول هنگفتی را از طریق سفارت شوروی در کابل به دست آورده بود. او برای تسریع رسانایی اسلحه به هند بریتانیایی  سه «دریچه» به سوی مرز هند و افغانستان گشوده بود و می خواست دست به خرید اسلحه در افغانستان بیازد.

 

شورای باکو، برای تنیدن و پهن ساختن شبکه پر شاخ و برگ زیر زمینی کمینترن در «دهلیز افغانستان»، در اواخر سپتامبر ده مربی دیگر خود را به کابل گسیل داشت. از جمع آنان، لوپوتوخین (که با پاسپورت دیپلماتیک آمده بود)- مسوول ایجاد گروه های مسلح، عیساخانف- مسوول انتقالات و ابوالمیک خان- مسوول اتصالات و ارتباطات با هند بودند.

 

گسترش پویایی های «مرکز کابل» شورا، به علت این که این اجنت های کمینرتنی اسناد موثق و مطمین و در گام نخست اسناد انگلیسی نداشتند، به کندی پیش می رفت. در این پیوند، از باکو به پایتخت افغانستان صد هزار روبل برای خرید پاسپورت های اصلی افغانی آورده شد.[18] روی هم رفته کمینترن در کابل مقارن با اواخر 1925 برای گسترش پویایی های زیر زمینی خود در افغانستان و هند 500 هزار روبل با پشتوانه طلا به دست آورده بود. در حالی که مصارف راسکلنیکف به پیمانه بسیاری کمتر از این بود.

 

کمینترن به این هزینه هنگفت برای تنیدن شبکه گسترده زیر زمینی بی سابقه از ترکستان تا هند شمالی نیاز داشت. در ماه اکتبر 1925 در باکو پس از هماهنگی های بایسته، طرحی به تایید رسید که وظایف عمده پویایی های کمینترن را در این راستا تعیین می نمود. در برنامه بود تا در مهم ترین مناطق نشیمنی بخارا، ایران، افغانستان و هند شمالی گروه های زیر زمینی کمونیستی ایجاد شود. این گونه، در نظر بود تنها در افغانستان هسته های زیر زمینی یی را در بالامرغاب، میمنه، بلخ، مزار شریف، خلم، هرات، جلال آباد، کنر و شمار دیگری از شهرها ایجاد کنند.

 

اجنتوری در افغانستان می بایستی ارتباط کمنیترن را با پیشاور، اتک، راولپندی و لاهور تامین می نمود.[19] در یک سخن، «دهلیز افغانستان» را بار دیگر می خواستند برای گسیل اسلحه، مواد تبلیغی و اجنت های کمینترن به هند بگشایند. همزمان با آن، در آسیای میانه شبکه اطلاعاتی یی که جمع آوری اطلاعات در باره افغانستان و هند را تامین می نمود و نیز دست به اقدامات ضد انگلیسی در این منطقه می یازید، ایجاد گردید.

 

مهم ترین بخش تشکیل دهنده پویایی های زیر زمینی کمینترن و استخبارات شوروی در کابل، همکاری با حزب ناسیونالیستی سیک ها- «گادر » بود که هنوز در سال های جنگ جهانی یکم تلاش می ورزید به یاری آلمان خیزش مسلحانه یی را در هند سازماندهی کند. افغانستان، برای این سازمان نیرومند و معروف سیک، از مدت ها پیش پایگاهی برای سازماندهی کار انقلابی در برابر انگلیسی ها گردیده بود.

 

تابستان 1923، سانتوک سینگ- دبیر کل گادر و راتان سینگ- رییس آن که به سال 1922 نمایندگان اشتراک کننده در چهارمین کنگره کمینترن در مسکو بودند، به کابل آمدند. آن ها از مسکو یکراست برای سازماندهی جنبش انقلابی در پنجاب، به کابل آمدند. روی همین منظور، به سال 1924 راتان سینگ از بسیاری از نواهی هند بازدید کرد و «پیروزمندانه» به افغانستان آمد با آن که سازمان اطلاعات بریتانیا شکار تمام عیاری را برای به دام انداختن رهبر گادر به راه انداخته بود.[20]

 

گادری ها رازداران و نهانکاران بسیار ماهر و برخوردار از تجربه بزرگ کار در اوضاع زیر زمینی بودند و شبکه های سازمانی پر شاخ و برگی نه تنها در هند، بل نیز در امریکا، کانادا و کشورهای امریکای لاتین و کشورهای جنوب خاوری آسیا داشتند. در این پیوند، کمینترن با اشتیاق و دلگرمی به همکاری با گادر شتافت که به آن کمک مالی نمود و بی درنگ این حزب را به عضویت کمینترن پذبرفت.  مگر گادری ها به باور جانب شوروی دو نارسایی داشتند:

نخست این که راتان سینگ و سانتوک سینگ بی درنگ به محض رسیدن به کابل، نه به آن پیمانه پول که اسلحه تقاضا نمودند. چون ایده اصلی آنان کماکان راه اندازی خیزش مسلخانه در پنجاب بود.[21] چنین اقداماتی را در مسکو پیش از وقت می پنداشتند و کارمندان  سفارت شوروی در کابل، هر چند هم به دشوار، مگر هر چه بود توانستند سیک هار ا متقاعد سازند.

 

دو دیگر، این که گادری ها در آغاز از همکاری با سازمان اطلاعات شوروی سر باز می زدند. در یکی از اسناد کمیساریای خلق در امور خارجی نشاندهی می شد:

«در لحظات بسیار بحرانی جنگ داخلی افغانستان (در شورش خوست) تلاش هایی به راه افتاد مبنی بر این که از «گادری های کابلی» و ارتباطات آن ها برای کار اطلاعاتی در افغانستان بهره گیری شود. مگر، آن ها از این کار با شیوه های گوناگون سر باز زدند. همه روابط ما با گادری های کابل در چند خدمت کوچکی  که به ما  در زمینه رسانیدن کتاب ها و نقشه ها از هند کردند، خلاصه می شود.

 

همچنان برنامه یی در دست بود تا رابطه گادری ها را با پامیری های ما برای بهره گیری از آنان در زمینه کارهای نظامی- اطلاعاتی برقرار سازیم».[22]

 

با این هم، به رغم دشواری ها در آغاز همکاری، همو همین حزب گادر بود که در سال های دهه 20-30 سده بیستم کانال های روابط کمینترن را در «دهلیز افغانستان»ایجاد و کنترل می کرد. گادری ها در هنگامی که ماجراجویی دیگر زینوفیف در افغانستان و هند با شکست رو به رو شده بود، به دستور کمینترن حتا کار در میان قبایل نوار «آزاد» را به دوش گرفتند. همچنان همو آنان بودند که گروه کمونیستی «کیرتی» (کارگران) را در پنجاب ایجاد کردند. با گذشت زمان، گادری ها تماس های تنگاتنگی هم با سرویس های اطلاعاتی شوروی برپا نمودند. بایسته است نشاندهی نماییم که آن ها همه این کارها را برای دستیابی به یک آرمان مقدس می کردند- آزادی هند از چنگ بریتانیا.

 

با سرهمبندی دستاوردهای پویایی های کمینترن در افغانستان و هند در سال 1925 بایسته است نشاندهی کرد که کمینترن تلاش ورزیده بود بار دیگر سر از نو یکراست به هند رخنه کند. به عنوان کاتالیزاتور جنبش آزادی بخش در این کشور، بار دیگر تصمیم گرفته شده بود جنبش شورشی قبایل پشتون استان مرزی شمال باختری هند را به کار گیرند. کمینترن در همکاری با سازمان اطلاعات شوروی بار دیگر کوشیده بود شبکه اطلاعاتی پر شاخ و برگی را در افغانستان تنیده و پهن نماید.

 

 این که دستاوردهای این مساعی در سال های پسین فرمانروایی امان الله خان چه بودند، به دشوار بتوان کنون به آن پاسخ روشنی داد. مگر، این که سازمان اطلاعات بریتانیا توانسته بود به تفصیل از برنامه های کمینترن در افغانستان و هند آگاهی یابد، به تاریخ پژوه معاصر امکان می دهد با بی باکی گمان بزند که در آن برهه انگلیس توانسته بود پویایی های کمونیستی را در این منطقه خنثی بسازد.

  

 بخش هژدهم

سرنگونی امان الله خان

 

رخدادهای سال های 1924-1925 در خوست، پیش درآمدی بر خیزش های بس سهمگین تری در افغانستان بودند. این را در کرملن نیک می دانستند. هنورز یک ماه از سرکوب شورش خوست نگذشته بود که به تاریخ 13 مارچ 1925 دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه (شاخه بلشویکی) در نشست ویژه خود در باره مساله افغانستان فیصله نمود: «به رفیق فرونزه کمیسار خلق در امور نظامی و نیروی دریایی سپرده شود تا در باره تدبیرهای ممکنه پیشگیرانه در قبال شورش در افغانستان بیندیشد».[23]

 

به تاریخ 26 ماه مارچ 1925 فرونزه و چیچیرین پیشنهادهای خود را مبنی بر این که چگونه می توان به امان الله خان کمک نظامی ارزانی نمود، به دفتر سیاسی ارائه دادند. بنا به توصیه فرونزه، دفتر سیاسی تصویب نمود که در مرزهای افغانستان و شوروی یگان های بیشتر رزمی متمرکز گردد و به افغانستان شش فروند هواپیمای جنگی فروخته شود. افزون بر این، به امان الله به شکل سوبسایدی بار دیگر 250 هزار روبل پرداخته شود و با شرایط مساعد محموله بزرگ جنگ افزار و مهمات(به میزان 500هزار روبل ارزانتر از بهای واقعی آن) فروخته شود[24].

 

در میانه های سال 1925، امان الله خان خواستار کمک نظامی بزرگتری از شوروی برای بازآرایی و تجهیز ارتش خود گردید. در روند گفتگوهای اقتصادی افغانستان و شوروی میان امان الله و آ. لیژاوا  ماریوت- نماینده کمیساریای خلق در امور بازرگانی خارجی در کابل، دو طرف مهمترین مسایل همکاری های نظامی میان مسکو و کابل را بررسی کردند.

 

به تاریخ 24 سپتامبر 1925 رهبری شوروی موافقت نمود که «ارتش افغانستان با تسلیحات، مهمات و لوازم حربی ساخت صنایع نظامی شوروی بازآرایی و باز تجهیز گردد».[25] در این حال قید می گردید که بهای محموله های جنگی به افغانستان نباید بیشتر از میزان پیش بینی شده در قرار داد 1921 یعنی بیشتر از یک میلیون روبل در سال باشد.

 

به فرونزه رهنمود داده شد جزییات اصلاحات در دست اجرای نظامی را در افغانستان روشن سازد و میزان مشارکت ممکنه صنایع نظامی شوروی را در بازآرایی و تجهیز ارتش افغانستان تعیین نماید. افزون بر این، کمیساریای خلق در امور نظامی باید به جانب افغانی در تدوین طرح این تدبیرها همکاری نماید. همچنان در برنامه بود تا از مجرای نظامی مشارکت شوروی در کشیدن راه میان کوشکا- هرات و مزار شریف- کابل معین گردد و نیز کشیدن خط تلگراف و ساختن کارخانه بارودسازی بررسی گردد. .[26]

 

 در چهارچوب کمک نظامی شوروی به کابل، همچنان در نظر بود آموزشگاه هوایی یی برای آماده سازی خلبانان نیروی هوایی افغانستان ایجاد گردد. برای تحقق این اندیشه بایسته بود 135150 روبل هزینه و شمار بیشتر هواپیمای جنگی به امان الله خان کمک شود. مگر این طرح تحقق نیافت.[27]

 

روشن بود واگذاری جنگ افزارهای ساخت شوروی در چهار چوب سوبسایدی ها نمی توانستند همه نیازهای جانب افغانی را برآورده سازند. در این پیوند، امان الله خان ناگزیر بخش چشمگیر جنگ افزارها و مهمات را از شوروی خریداری کرد. برای مثال، او از شوروی پنجاه هزار میل تفنگ و بیست میلیون گلوله (در دو پارتی- پنج میلیون وپانزده میلیون) خرید.[28] در پهلوی آن، در کارخانه های شوروی، پانزده هزار میل تفنگ شکسته و خراب ارتش افغانستان را ترمیم کردند.

 

در یک سخن، در سال های 1925-1927 از انبارهای آسیای میانه به افغانستان در ابعاد چشمگیری جنگ افزار گسیل گردیده بود.

 

بهار1927 دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه (شاخه بلشویکی) تصمیم گرفت آهنگ بازآرایی و تجهیز ارتش افغانستان را با جنگ افزارهای ساخت شوروی سرعت ببخشد. به تاریخ دهم ماه مارچ 1927 در کرملن فیصله گردید بی درنگ در روند یک سال به گونه بلاعوض به امان الله خان جنگ افزارهایی به بهای سه میلیون روبل داده شود و به گونه تکمیلی به او از همین «کالاها» به بهای یک میلیون روبل فروخته شود.[29]

 

جدا از این، افغانستان همچنان مقادیر بزرگ جنگ افزار را از فرانسه، ایتالیا، آلمان و حتا انگلیس به دست آورده بود. برای مثال، در سال 1927 در روند بازدید امان الله خان از این کشورها و نیز شوروی، او از دولت های این کشورها 53000 میل تفنگ و 53 میلیون گلوله برای آن ها، 106 دستگاه توپ و 106 هزار مرمی برای آن ها، هژده فروند هواپیما، پنج دستگاه زرهی و شش دستگاه تانک به دست آورده بود که بخشی از آن ها را به شکل تحفه دریافت داشته بود. [30]

 

چنانی که دیده می شود، به دست آوردن این پیمانه جنگ افزارهای مورد نیاز یرای امان الله یکی از عللی بود که او خطر کرد از کشور برآید. با آن که اوضاع در کشور هر چه بیشتر انفجار آمیز تر می گردید. امیر که خود را در آستانه سفر به اروپا پادشاه خوانده بود، می توانست کشور را تنها در صورتی نجات بدهد که ارتش بسیار نیرومند و وفادار در اختیار می داشت. روشن است داشتن یک ارتش وفادار چنانچه رویدادهای بعدی نشان دادند، نسبت به دستیابی به جنگ افزارهای مدرن بارها دشوارتر از کار برآمد.

 

امان الله خان، پس از بازگشت از سفر برونمرزی، به گونه آشکارا ناسنجیده آغاز به نوآوری های رنگارنگ کرد که با موازین شریعت در تناقض بود و با این کار، اکثریت مردم را اهانت کرد. در نتیجه، بهای شتافتن به سوی «اروپایی گرایی» تاج و تخت او گردید. برای مثال، روز رخصتی را از جمعه (روز رخصتی همه مسلمانان جهان) به پنجشنبه آورد! او همچنان اعلام داشت که زن ها بنا به آرزومندی خود می توانند چادرهای شان را بردارند. امان الله خان درست مانند پتر کبیر فرمان داد تا مردم لباس های اروپایی بپوشند. این در حالی بود که در کابل به اندازه کافی لباس های اروپایی پیدا نمی شد.[31]

طرفه این که همه این تدبیرها به زور پیاده می شد که موجب برانگیخته شدن تنفر باشندگان می گردید. در این پیوند، حتا فیض محمد کاتب- وقایع نگار در بار در دفترچه یاداشت های خود نوشت: «در نتیجه چنین اقدامات، باشندگان رنجدیده [کابل]  به بارگاه خداوند در باره سقوط حکومت امیر امان الله دعا کردند».[32]

 

بایسته است در نظر گرفت که همه این لغزش ها در هنگامی صورت گرفتند که فساد در کشور ابعاد گسترده یی می گرفت که حتا برای دیگر کشورهای خاورزمین بی سابقه پنداشته می شد. اصلاحات پیرامونیان شاه را پولدارتر می ساخت و مردم نادار را بینواتر و این گونه، بر شانه های افغان های ساده بار سنگینی را می گذاشت.

 

ناخشنودی از رژیم امان الله، ارتش را (که در آن وضعیت سربازان به پیمانه چشمگیری به دلیل دستبرد زدن به خزانه دولتی رو به خرابی داشت)، هم فرا گرفت. بسیاری از افسران باوجدان و باشرف، گام های نسنجیده امان الله خان را که با انجام تسویه ها و پاکسازی های بورد افسری، اوضاع را از این هم تیره تر و پرتنش تر می ساخت، به باد نکوهش و سرزنش می گرفتند.

 

همچنان بایسته است در شمار لغزش های شاه یکی هم منع سیستم «بدرقه» (باج ستانی قبایل از بازرگانان در ازای اسکورت کاروان های شان) را در مشرقی شمرد.[33] این گام شاه با آن که ماهیت مترقی داشت [و متوجه جلوگیری از رهزنی بی پرده زیر پوشش بدرقه کاروان های بازرگانی بود-گ.] ، آشکارا پیش از وقت بود و در اوضاع واقعی نادار ترین قبایل مرزی جنوب کشور را از منبع پولی مهم سنتی [(و شاید هم یگانه منبع درآمد شان)-گ.] محروم می ساخت بی آن که به آنان چیزی در عوض بدهد یا پیشنهادکند.

 

این گونه، امان الله خان با اقدامات خود، خیزش های نو و گسترده تر و پر دامنه تر ضد دولتی را در کشور بر می انگیخت. در چنین اوضاعی، شوروی نمی توانست او را نجات بخشد و برای بریتانیای کبیر هم لازم نبود مساعی بزرگی را به خرج دهد تا از شر  دشمن خود رهایی یابد.

 

نادیده گرفتن موازین شرعی و پشت پا زدن به آن،  با واکنش بس خصمانه و تند روحانیون مسلمان رو به رو گردید که با توانمندی آن را به سود خود با بهره گیری از ناخشنودی سراسری از اصلاحات به کار گرفتند. ملاها بر ضد امان الله خان تبلیغات پر هنگامه و داغی را به راه انداختند که او هم با خشونت پاسخ گفت. مگر، روشن بود پیگیرد و سرکوب رهبران مذهبی تنها آغاز جنگ داخلی و گریز شاه از کشور را سرعت می بخشید.

 

در اواخر 1928 خیزش ها در برابر امان الله خان عملا همزمان هم در شمال و هم در گستره قبایل پشتون آغاز گردید. در شمال کابل، دسته هایی به رهبری جبیب الله کوهدامنی معروف به بچه سقاء[34] و در مشرقی قبایل شینواری در برابر امیر به پا برخاسته بودند که این کار منجر به راه افتادن تعامل زنجیره یی در میان قبایل دیگر پشتون گردید.

 

شورش در جنوب افغانستان برای امان الله خان خطر بزرگی را می ساخت از این رو در آغاز جنگ داخلی در افغانستان، «شورش بچه سقاء در مقایسه با خیزش قبایل جلال آباد ناچیز جلوه می کرد».[35] در پیوند با این، در اوایل دسامبر 1928 نیروهای اصلی امان الله خان را به خاور و جنوب گسیل داشتند که با این کار، زمینه بس مساعدی را برای تصرف کابل از سوی نیروهای بچه سقاء فراهم نمودند.

حبیب الله، خود را امیر حبیب الله خان خوانده و سرسختانه بر سر تاج و تخت مبارزه می کرد. او نه ماه آزگار به پیکار بی امان ادامه داد تا این که از سوی جنگاوران قبیله یی پشتون به رهبری نادر خان و برادران او سرنگون گردید. در یک سخن، حرف آخر را در پیکار خونین سال های 1928-1929 در افغانستان پشتون ها زدند[36].

در پیوند با این، رخدادها در گستره قبایل پشتون شایسته روشنی افگنی بایسته و همه جانبه است.

 نخستین نشانه های پسلرزه های سیاسی- نظامی در افغانستان در پاییز 1928 رونما گردید. در جنویی چندین ملا را دستگیر کردند که در میان منگل ها، احمد زایی ها و جدرانی ها به تبلیغات [زهر آگین در برابر امان الله-گ.] می پرداختند و آنان را به قیام فرا می خواندند.  به تاریخ هفتم اکتبر 1928 امیر فرمان داد آشوبگران را به دار بزنند. مگر، هنوز دو روز نگذشته بود که ناگزیر گردید بخشی از پادگان پایتخت را برای سرکوب شورش غلزایی ها به ناحیه کتل التیمور گسیل دارد.[37] این بار عملیات سرکوب پیروزمندانه به پایان رسید. مگر این تازه آغاز کار بود.

 

به تاریخ 13 نوامبر 1928 قبیله شینواری در نزدیکی جلال آباد سر به آشوب برداشت. در خاک افغانستان شورش را محمد افضل خان رهبری می کرد. از آن سوی مرز، میر اکبر خان شینواری از نوار «آزاد» استان مرزی شمال باختری هند بریتانیایی هم به پشتیبانی از او برخاست. این گونه، همه قبیله شینواری در مبارزه با امان الله خان به پا برخاستند.[38]

 

به تاریخ 14 نوامبر پست نظامی کوهی که در پادگان آن نزدیک به یگ گردان(کندک) افسر و سرباز بود، به تصرف شورشیان درآمد. پست را انفجار دادند و مقادیر بزرگ جنگ افزار و مهمات به دست آشوبگران افتاد. در پیوند با این، شینواری ها تلاش کردند شهرک داکه را با یورش بگیرند. مگر، شکست خوردند. به رغم این، شورش در مشرقی اوج می گرفت. چندی نگذشت که خوگیانی ها و غلزایی های حصارک به شینواری ها پیوستند.

 

به تاریخ 20 نوامبر 1928 سپاهیان دولتی آغاز به اقدامات رزمی در برابر شینواری ها و متحدان آن ها کردند. هواپیماهایی که از سوی خلبانان شوروی به پرواز در می آمدند، آغاز به بمباران روستاهای شورشیان نمودند.[39] با توجه به این که به وفاداری سپاهیان دولتی اطمینان چندانی نبود، امان الله خان امید فراوانی به نیروی هوایی بسته بود و در روند نبردهای آغاز شده، گروهبندی هوایی یی که در حومه جلال آباد عمل می کرد، پیوسته رو به افزایش داشت.

 

به تاریخ 22 نوامبر دوازده فروند هواپیما بر دسته های شورشی بمب ریختند که در نتیجه، شینواری ها ناگزیر گردیدند به کوه ها عقب نشینی کنند.[40] این بود که برای چندی آرامش برقرار گردید. مگر باز هم به تاریخ 24 نوامبر نبردها از سر گرفته شدند و شینواری ها به سوی جلال آباد سرازیر شدند. به تاریخ 29 نوامبر ده هزار شورشی روستاهای پیرامون شهر را گرفتند و به تاراج بردند و نیز خانه ها را آتش زدند. سپاهیان وفادار به دولت به فرماندهی والی محمد گل خان مومند در پادگان به محاصره در آمدند. از همین رو هم بود که برای آنان از راه هوا مهمات رسانیده می شد.

 

پیروزی بزرگ آشوبگران در حومه جلال آباد، پیوستن قبایل دیگر پشتون را به آنان سرعت بخشید. چنانچه در ماه دسامبر 1928 شمار نیروهای شینواری ها و متحدان آن ها به چهل هزار نفر رسید.[41] از سوی دیگر، تسلیحات نیروهای ضد دولتی در مشرقی به یاری پیروزی های بزرگ، هم از دیدگاه کیفی و هم از دیدگاه کمی افزایش می یافت. برای مثال، شورشی ها توانسته بودند توپخانه مستقر در حومه جلال آباد و شمار بسیار مرمی های توپ را به چنگ بیاورند.

 

همزمان با آن، در جنوبی هم خیزش های ضد دولتی آغاز گردید [که در روندآن-گ.] قبایل پشتون همه نهادهای دولتی را از میان بردند. مگر با این هم، در اواخر 1928 این هرج و مرج ها تهدید چشمگیری برای امان الله خان به شمار نمی رفتتد. چون پشتون های باشنده استان جنوبی دست به یورش به سوی کابل نیازیدند و با شینواری ها و متحدان آن ها پیمان اتحاد نبسته بودند. [42]

 

[پس از درگرفتن دوباره جنگ در مشرقی-گ.]، امان الله خان با به دست آوردن پیک های نگران کننده، بی درنگ به جلال آباد نیروهای تقویتی فرستاد. در این حال، او نیک می دانست که چنین شورش بزرگی را نمی توان تنها به یاری نیرو فروخوابانید. از همین رو، برای جلب موافقت شینواری ها برای پایان بخشیدن به شورش، بی درنگ صدیق خان چرخی- وزیر خارجه را با هواپیما به جلال آباد فرستاد که توانست با آن ها گفتگوها را آغاز کند.

 

حکومت افغانستان کوشید درست مانند سرکوب شورش خوست در سال های 1924-1925، به هر بهایی که شده «وقت کشی» کند و فرصت کمایی نماید. 

 

به تاریخ 29 نوامبر 1928 امان الله خان با ای. رینک- رایزن نظامی شوروی دیدار و از حکومت شوروی خواست تا به گونه فوری به او 1200 بمب خوشه یی، 1200 بمب آتشزا (آتش افروز) و 600 بمب شیمیایی بفروشد. در پیوند با این، به تاریخ سوم دسامبر 1928 دفتر سیاسی کمیته مرکزی حرب کمونیست روسیه (شاخه بلشویکی) فیصله کرد: «اجازه داده شود تا به افغانستان 2400 بمب خوشه یی و آتش افروز فروخته شود».[43] مگر؛ روشن است از فروختن بمب های شیمیایی به امیر پوزش خواستند.

 

رخدادهای پیرامون جلال آباد در اواخر 1928 بار دیگر ثابت ساختند که امان الله نمی توانست بدون یاری شوروی سر پا بیستد. نیروی هوایی کارا ترین حربه در مبارزه در برابر شورشیان بود. این در حالی بود که آمادگی رزمی نیروی هوایی افغانستان بسیار پایین بود و تنها به یاری کار خلبانان نظامی و تکنیسین های شوروی سر پا ایستاده بود. در ماه دسامبر در فرودگاه کابل 15 فروند هواپیمای آر-1 ساخت شوروی مستقر بودند که هشت فروند آن فعالانه در اقدامات رزمی در برابر شورشیان شرکت داشتند. هفت فروند هواپیمای آر-1 در ماه دسامبر 1928 زیر ترمیم بودند. چون در شرایط کوهستانی موترهای هواپیماها به خاطر رژیم گرانبار بهره برداری یسیار زود از کار می برآمدند.  از جمع هواپیماهای ساخت کشورهای دیگر در فرودگاه کابل تنها یک فروند یو-1 و دو فروند ف-13 فعال بودند. [44]

بخش بیشر خلبانان افغانی به بهانه های گوناگون از انجام دستورهای فرماندهان خود سر باز می زدند. این گونه، امان الله، بدون هواپیماها و کارشناسان شوروی فلج بود و می توانست تخت و تاج خود را مدت ها پیش از سرنگونی از دست بدهد.

 

 در این جا بایسته است در باره موقف بریتانیای کبیر در قبال رخدادهای سال های 1928-1929 در افغانستان سخن بگوییم. هرگاه شوروی تا آخرین امکانات تلاش ورزید به امان الله خان کمک نطامی ارائه نماید، بریتانیای کبیر خرد ورزانه مشی بیطرفی را پیش گرفت. ارزیابی درست دیپلمات ها و جاسوسان های بریتانیایی از اوضاع در افغانستان گواهی می داد که روزهای فرمانروایی امیر به پایان رسیده است. همه اعلامیه های متعدد سیاستمداران افغانی و شوروی و راه اندازی کارزار نفرت آمیز در رسانه های جهانی در برابر دسایس و توطیه های انگلیس در افغانستان بر پیش داوری ها یا پخش  آگاهامه  اکاذیب استوار بودند.

 

زمان توانمندی امپراتوری بریتانیا به گذشته پیوسته بود. جنبش آزادی بخش ملی در هند نیرو می گرفت و با گذشت هر روز پایان فرمانروایی بریتانیا بر هند نزدیک می شد. بسیاری از قبایل پشتون«نوار آزاد» استان مرزی شمال باختری هند بریتانیایی در سیمای امان الله حامی خود را می دیدند و در هر لحظه می توانستند در برابر دشمنان او به پا خیزند. این گونه تحول اوضاع صلح شکننده در گستره قبایل پشتون را تهدید می کرد که برای بریتانیا بس زیانبار بود. در پیوند با این، در اواخر 1928- اوایل 1929 حکومت انگلیس در هند هرگونه مساعی را به خرچ می داد برای آن که  قبایل مرزی «خود» را از یاری رسانیدن به امان الله باز دارند و عمدتا تنها به این کار بسنده می کردند.

 

حتا کارمندان سازمان اطلاعات و امنیت شوروی ناگزیر بودند اعتراف نمایند: «نقش انگلیس را (که به گونه عینی به به قدرت رسیدن ارتجاع ذینفع بود)، می توان تنها در «نظاره گری آگاهانه» [و عدم مداخله سازنده و فعال و تماشای روبدادها از دور-گ.]که با اهداف زمینداران و روحانیون همخوانی داشت، ارزیابی نمود».[45]

 

رینک- رایزن نظامی شوروی در کابل، هنگام توضیح علل شورش در افغانستان، بیشتر بی پرده بود: «غرور امان الله خان، سیاست خارجی ناسخته او، ارزیابی نادرست از توانمندی هایش (بیش از آن چه که بود) و نداشتن درک عمیق از نیروهای موثر کشورش، اوضاعی را در افغانستان ایجاد کرد که در آن بسنده بود تکانه کوچکی داده شود برای آن که خیزش را در هر ناحیه دلخواه جنوب بر انگیزد. در برابر امان الله خان و اصلاحات وی تقریبا همه لایه های باشنده کشور به پا برخاسته بودند».[46]

 

به هر پیمانه که وضع امان اله خان دشوار تر می گردید، او به همان پیمانه بیشتر امپراتوری بریتانیا را به سازماندهی توطئه در برابر خود متهم می گردانید. مگر، حتا در بایگانی های هند مستقل هم تا کنون اسنادی دال بر حقانیت این امر یافت نشده است. [چه رسد به بایگانی های بریتانیا-گ.]. طی بیست سال گذشته در انگلیس چندین بار مهر از سر اسناد و مدارک سازمان اطلاعات و امنیت و وزارت خارجه و.... برداشته شده است و چه بسا مطالبی هم که فاش شده است. مگر، اسنادی به چشم نمی خورد که نشان دهد که سرنگونی امان الله نتیجه عملیات به خوبی برنامه ریزی شده سازمان استخبارات انگلیس بوده باشد. مگر، هر چه بود، در آن برهه، حکومت انگلیس به آن بسنده نموده بود که با رضایت مندی به سرنگونی امیر اصلاح طلبی که از سوی اتباع متعصب خود محکوم به سرنگونی بود، نظاره کند.

 

خود امیر، به گواهی خلبانان شوروی در این هنگام از خود مردانگی و پایمردی نشان می داد. او بارها با شمار اندک محافظان به کارزار جنگ می رفت. مگر، هر چه بود، نتوانست روحیه رزمی سپاهیان دولتی و قبایل وفادار به خود را بلند ببرد. کارشناسان نظامی شوروی در گزارش خود نشاندهی کردند: «[عملیات رزمی-گ.] مطلقا به شکل پراگنده و سست پیش برده می شود. در اقدامات فرماندهان قاطعیت و پایداری دیده نمی شود. چنین بر می آید که سپاهیان در پی آن نیستند که زیان جدی یی به شورشیان برسانند و همه تدبیرها را برای آن به خرج می دهند که اقدامات نظامی تنها شورشیان را بترساند و بار نمایشی داشته باشد، نه کوبنده».[47]

 

حتا آن قبایل مرزی یی که به امان الله وفادار بودند، شتاب نمی ورزیدند به باری او بیایند. برای مثال، مومندها 1200 تن از جنگجویان خود را برای ارایه کمک به پادگان جلال آباد فرستادند. مگر با به دست آوردن اسلحه، پس از چندی به خانه برگشتند. به گمان بسیار، آن ها زیر تاثیر تبلیغات ملاهای محلی قرار گرفته بودند. به نوبه خود، قبایل پشتون نوار «آزاد» هند بریتانیایی موافقت نمودند به امان الله خان کمک نمایند. مگر تنها پس از لغو اصلاحاتی که با موازین شرعی در تناقض قرار داشتند.[48] این هم یکی از دلایل در پهلوی سایر دلایل بود که حکومت تصمیم گرفت تا اصلاحات را متوقف سازد.

 

حتا در قندهار- سرزمین آبایی امیر که هم قبیله یی هایش در آن بود و باش داشتند، باشندگان بومی به رغم اعلام وفاداری به او، از ایستاده شدن در برابر شینواری ها سر باز زدند.[49]در چنین اوضاعی، امان الله به کنار آمدن هر چه سریع تر با شورشیان هم در شمال و هم در جنوب کشور نیازمند بود. حتا آتش بس کوتاهمدت در حومه جلال آباد به او مجال می داد یگان های اضافی را برای راندن دسته های بچه سقاء متمرکز بسازد.

 

 

امان الله خان کسی نبود که بدون نبرد تسلیم شود. در کشور بسیج سراسری (سفر بری عمومی) اعلام گردید. به کابل، سپاهیان تازه نفسی از مزار شریف و قندهار رسیدند. برای مثال، از مزار شریف دو هنگ( غند) پیاده، دو اسکادرون سواره نظام و شش دستگاه توپ کوهی و چهار دستگاه تیربار با مهمات به کابل رسید.[50] مگر، امان الله ناگزیر بود نیروهای بیشتری به مشرقی گسیل دارد. در نتیجه برای دفاع از کابل، آشکارا نیروی کافی نمی ماند.

 

امان الله را نیروهای مردمی باشنده کابل می توانستند نجات بدهند. مگر، او به رغم پخش بیش از پنجاه هزار میل تفنگ نتوانست دسته های رزمنده یی را از جمع کابلیان تشکیل بدهد.

 

در چنین اوضاعی، بر او بود به هر بهایی که شده، با قبایل شورشی مشرقی به تفاهم برسد. چون کابل در آستانه سقوط قرار گرفته بود[51]

 

به تاریخ 8 دسامبر علی احمد خان- والی پیشین کابل با نیروهای تقویتی تازه نفس و منابع هنگفت پولی برای خریداری سران قبایل و ملاهای سرشناس در میان قبایل مرزی به جلال آباد آمد. در همان روز جرگه نمایندگان همه طوایف شینواری برگزار گردید.

 

مگر، گفتگوها با شینواری ها به رغم همه مساعی علی احمد خان از سوی آنان که به تاریخ 14 دسامبر اقدامات رزمی را در برابر نیروهای دولتی در محور کابل از سر گرفتند، بر هم خوردند[52]. این گونه، شورشیان همزمان بر سپاهیان دولتی یورش بردند و امیر را از امکان مانور دهی با نیروهای باقی مانده محروم گردانیدند.

 

تنها به تاریخ 29 دسامبر 1928 علی احمد خان موفق شد بار دیگر شینواری ها و متحدان آن ها را رام سازد تا در جرگه دوم گرد بیایند. در این جرگه، به گونه نهایی تقاضاهای قبایل شورشی از امیر تدوین و فیصله گردید به تاریخ 6 جنوری 1929 آتش بس اعلام شود. این گونه، امان الله خان به فرصتی دست یافت که مدت ها پیش چشم به راه آن دوخته بود. او بی درنگ از این وقفه برای آن بهره گیری کرد تا گروهبندی بزرگی از سپاهیان(نزدیک به سه لشکر) را برای یورش بر بچه سقاء در کابل متمرکز سازد. مگر، در اوایل جنوری این کار برهم خورد. در این اوضاع بحرانی، برای امان الله خان برای حفظ قدرت راه دیگری نمانده بود جر این که بخش چشمگیر خواهش های قبایل شورشی مشرقی را برآورده سازد.

 

به تاریخ 9 جنوری 1929 امیر فرمانی داد که در آن تا جای امکان دست به عقب نشینی زده بود:

1-      شورایی ایجاد گردید متشکل از سرشناس ترین نمایندگان روحانیون مسلمان، رهبران قبایل و ماموران بلندپایه دولتی. ارگان تازه دولتی می بایستی پویایی های حکومت افغانستان را زیر کنترل خود گرفته، همه قوانینی را که با موازین شرعی در تناقض بودند، لغو نماید.

2-      لغو خدمت سربازی سرکاری (مکلفیت عسکری) لغو و اعلام بازگشت به نظام سنتی سربازگیری در میان قبایل 

3-      لغو همه قوانینی که منافع روحانیون مسلمان را با خطر رو به رو می ساختند.

4-     روز جمعه سر از نو روز رخصتی اعلام گردید.

5-     کرسی مدعی العموم دولتی ایجاد گردید که مهترین وظیفه آن مبارزه با رشوه ستانی بود.

6-     پوشیدن چادری برای همه زنان اجباری اعلام گردید. همه مکتب های دخترانه بسته شدند.  اعلام گردید دخترانی که برای تحصیل به خارج فرستاده شده بودند، به کشور برگردانیده شوند.

7-     لغو ممنوعیت ازدواج با دختران نوباوه

8-      لغو پوشیدن اجباری  لباس های اروپایی[53]

 

فرمان تاریخی 9 جنوری 1929 می توانست چونان شالوده یی برای مصالحه میان امان الله و اتباع وی در هنگام رویدادهای خوست در سال های 1924-1925 ارزیابی گردد. مگر نه در 1929- هنگامی که دیگر بخش چشمگیر افغان ها به امیر باور نداشتند. قبایل جنوبی و مشرقی بر برکناری امان الله پافشاری داشتند. تنها پشتون های قندهار به او وفادار مانده بودند.

 

مخاصمت بخش بزگ قبایل پشتون با امیر اصلاح طلب در سر انجام سرنوشت او را در ماه جنوری 1929 رقم زد. شبه نظامی های منگلی که وظیفه دفاع از یکی از جبهات را در برابر بچه سقاء به دوش داشتند، به شورشیان [شمال] پیوستند. بچه سقاء با بهره گیری از این فرصت، در جریان روز و شب حلقه دفاعی پیرامون پایتخت را شکستاند و شمار بسیار توپخانه را به چنگ آورد.[54]

 

در این اوضاع، امان الله خان شب هنگام 13/14 جنوری 1929 از تخت و تاج پادشاهی به سود برادر بزرگ خود سردار عنایت الله خان کناره گیری کرد و با گروه کوچک نزدیکانش بامداد همان روز به قندهار پرواز کرد. در سندی که در کاخ [دلکشاه-گ.] (ارگ) شاهی یک ساعت پس از رفتن «شاه گریزی» در حضور اراکین دولتی خوانده شد، او دلیل کناره گیری خود را توضیح داده بود.[55]

 

کناره گیری [نا به هنگام-گ.] امان الله خان لغزش نابخشودنی یی بود که به زودی پشیمانی او را بار آورد. عنایت الله خان نمی توانست پادشاهی خاندان را حفظ نماید و اوضاع را در کشور باثبات گرداند. گریز امیر از کابل به گونه نهایی در میان نیروهای دولتی سراسیمگی و دستپاچگی افگند و اشغال کابل از سوی بچه سقاء را سرعت بخشید. افزون بر این، امان الله خزانه دولتی را با انبارهای بزرگی از جنگ افزارها در کابل ماند که از پیش شکست نهایی خود را در مبارزه آینده محتوم گردانید.  

 

بخش های زیر ترجمه

 

بخش نزدهم

کشاکش تازه بر سر اورنگ پادشاهی

 

بخش بیستم

نبرد دو امیر: امان الله خان در برابر حبیب الله خان

  

بخش بیست و یکم

اشغال کابل به دست قبایل مرزی هند بریتانیایی و  به پادشاهی رسیدن نادر

 

بخش بیست و دوم

خون های تازه بر زمین نوار قبایل «آزاد»

 

بخش  بیست و سوم

توطئه نبی خان

 

بخش بیست و چهارم

واپسین پیروزی نادر خان

 

بخش بیست و پنجم

درد سر افغانستان و شوروی

 

بخش بیست و ششم

اوج شکوه فقیر ایپی

 

بخش بیست و هفتم

ماجراجویی پیر شامی: نخسیت عملیات سرویس هاس اطلاعاتی رایش سوم در گستره قبایل پشتون

 

بخش بیست و هشتم

عملیات با رمز «امان الله» و «تبت»

 

بخش  بیست و نهم

بحران اعتماد سال های 1940-1941 در آسیای میانه

 

 

بخش سیم

سال های پر دلهره

 

بخش سی و یکم

مهانان ناخوانده در کابل

 

بخش سی و دوم

هند بریتانیایی در تیر رس شبکه اطلاعاتی کشورهای محور

 

بخش سی و سوم

شکت عملیات «آتشخوار»

 

 

بخش سی و چهارم

درد سر اگریمان (اعتماد نامه هنیتگ)

 

بخش سی و پنجم

ببر برای پرش آماده می شود

 

بخش سی و ششم

ضربه درهم کوبنده بر شبکه جاسوسی کشورهای محور در افغانستان

 

بخش سی و هفتم

ناکامی ارتش آلمان  در برپایی پل هوایی میان باکو و وزیرستان

 

بخش سی و هشتم

کابل- 42، بازی در دو جبهه

 

بخش سی و نهم

لشکر کشی نافرجام به بخارا

 

بخش چهلم

اتحاد دیپلمات ها و اطلاعات چیان در جنگ پنهانی در کابل

 

بخش چهل و یکم

خیزش قبایل پشتون و ناکامی رایش سوم در بهره برداری از آن

 

بخش چهل و دوم

اپی لوگ  (پایان سخن) مسکو

 

بخش چهل و سوم

سخن آخر مولف

 

ملاحظات

 

پیوست ها


 

[1] . هادی بیکف، گ.م.، شاه نظرووا ای. ان.، شیرینوا ک.ک.، «ساختار سازمانی کمینترن»، 1919-1943،مسکو، 1997.

[2] . در میان چنین سازمان هایی می توان از «جامعه فرهنگ و معارف ایران»، «سازمان دانشجوبان ایرانی» و ... را نام برد.

[3] . به گمان غالب این ها نام های مستعار بودند تا نام های خانوادگی جعلی.

[4] . برگرفته از: گزارش سازمان اطلاعات بریتانیا، «تبلیغات شوروی در خاور»، پویایی های مرکز باکو»، تاریخی1925. 01.26 ، L//P@J/12/177/  P. 3.   

[5]. پانسف، آ. و. «تاریخ نهانی مناسبات چین و شوروی»، مسکو، 2001، ص.28.

[6] . چنین بر می آید که زایگل نام مستعار ب. ی.  فرایر بوده باشد.

[7] . برگرفته از نامه روی به  دفتر سازمانی کمیته اجرایی کمینترن تاریخی 13.03.1925//  برگرفته ا:      .16 L//P@J/12/251/ P.  .   

[8]. رینک، ایوان الکساندروویچ - کارمند اداره اطلاعات از سال 1922، به سال های 1924-1925 و سال های 1928-1929 رایزن نظامی شوروی در کابل بود// برگرفته از بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 17، پرونده ویژه 100، پوشه 63031.

[9] . برگرفته از منابع اطلاعاتی بریتانیایی، «پلان شوروی ها در زمینه سازماندهی پویایی های قبایل مرزی در هند»، تاریخی 7.07.1925   L//P@J/12/251/  P. 18.   

[10]. همان جا ص. 19.

[11] . دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه (شاخه بلشویکی)، «حزب سراسری کمونیستی روسیه (شاخه بلشویکی) و کمینترن»، 1919-1943،  اسناد، مسکو، 2004 ، ص. 303.

[12]. د. مانوئلسکی– دبیر کمیته اجرایی کمینترن به م. لیتوینن- معاون کمیساریای خلق در امور خارجه شوروی، تاریخی 23.04.1925

[13] . درابکین، ی.س.، اندیشه انقلاب جهانی و تحول آن، // تاریخ انترناسیونال کمونیستی، 1919-1943. اوچرک های مستند، مسکو، 2022، ص.51.

[14]. تبصره سازمان اطلاعات بریتاتیا به نامه مانوئلسکی تاریخی 23.04.1925  

[15] . برگرفته از  مدارک سازمان ضد جاسوسی بریتانیا ( SIS ) تاریخی 02.02.1926

[16] . نامه ن. بوخارین و سن کاتایامی – عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست فرانسه و کمیته اجرایی کمینترن به د. دوریو تاریخی 03.06.1925

[17] . برگرفته از مدارک منابع اطلاعاتی بریتانیا، «پویا شدن تبلیغات خاوری شوروی: کنفرانس نظامی در باکو» تاریخی 04.08.1925

[18] . برگرفته از منابع استخباراتی سیاسی هند، «کنفرانس کمونیستی نظامی در باکو در ماه جولای 1925»، تاریخی 07.09.1925.

[19]. برگرفته از مدارک حزب کمونیست هند، «پویایی های کمونیستی در هند،  رهبری شده از کابل،  تاریخی 06.11.1925.

[20] . دیویاتکینا، ت.د.، ایگور اوا م. ان، میلنیکف آ. م.، «جوانه های جنش کمونیستی در هند»، مسکو، 1978، ص. 272.

[21] . یادداشت گزارشی سفارت شوروی در کابل// «گادر» 1926. // بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 495، پرونده ویژه 68، کارتن 191، برگ 2

[22] . همان جا، برگ 176

[23]. بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 17، پرونده ویژه 162، کارتن 2، برگ 86.

[24] . همان جا، برگ 91.

[25] . همان جا، یرگ 176.

[26] . فیصله در باره مشارکت شوروی در احداث راه های استراتیژیک در افغانستان با تاخیر بزرگی اتخاذ گردید. تنها در آستانه سرنگونی امان الله خان در اکتبر 1928 مسکو و کابل توانستند همه مسایل در زمینه ساختن جاده ترمز- کابل را هماهنگ سازند. نگاه شود به: تپلینسکی، ل.ب.، تاریخ مناسبات افغانستان و شوروی، مسکو، ص.ص.99-100.

[27] .پانین س. ب.، روسیه شوروی و افغانستان، 1919-1929، مسکو، 1998 ص.91.

[28] . همان جا، ص.190. پروتکل شماره 14 نشست دفتر سیاسی کمیته مرکزی حرب سراسری کمونیست روسیه( شاخه بلشویکی)، تاریخی 11.03.1926// بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 17، پزونده ویژه 162، دوسیه 3، برگ 31.

[29]. بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 17، پرونده ویژه 162، کارتن 4، برگ 75. مقارن با ماه سپتامبر 1927 جانب شوروی کماکان با امان الله خان گفتگوها را در زمینه تحویلدهی اسلحه ادامه می داد. در این حال، به افغانستان اسلحه به شکل سویسایدی به میزان نه سه میلیون بل دو میلیون و 150 هزار روبل داده شده بود.  

[30] . تاریخ نیروهای مسلح افغانستان، 1747-1977، مسکو، 1985، ص.94.

[31] . غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، مسکو، 1987، ص.94.

[32] . فیض محمد کاتب، تذکر الانقلاب، مسکو، ترجمه روسی، مسکو، 1988، ص.35.

[33] . کارگون، و.گ.، تاریخ افغانستان سده بیستم، مسکو، 2004، ص.163.

[34] . پدر حبیب الله، به گفته استاد خلیلی، در هنگام جنگ دوم افغان و انگلیس برای زخمی های جنگ با مشک خود آب می رسانید که از همین رو، در میان مردم سقای شهیدان لقب گرفته بود. از همین رو، پسر او حبیب الله به بچه سقاء معروف گردیده بود.-گ..

[35] . کاتب، 36.

[36] . بایسته است خاطر نشان ساخت که در کشاکش های میان جبیب الله خان و نادر خان، حرف آخر را جنگجویان وزیری هند بریتانیایی زدند تا قبایل پشتون خود افغانستان. چه، در اوایل، همه تلاش های نادر خان برای رسیدن به تاج و تخت کابل  با تکیه بر عشایر پشتون افغانی نقش بر آب شده بود و او هم ناگزیر به عشایر وزیری هند بریتانیایی که می پنداشتند همه جد و جهد نادر برای باز آوردن امان الله خان است، رو آورد و به کمک آن ها توانست کابل را بگیرد.-گ.

[37] . «جنگ داخلی در افغانستان در 1928-1929»، // بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 532، پرونده ویژه 4، کارتن 110،  برگ 46.

[38] . کاتب ، ص.71.

[39] . پانین، ص. 197.

[40] . «فشرده گزارش های رسیده در باره شورش قبایل در مرزهای هند و افغانستان»، 1928، // بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 62، پرونده ویژه 2، کارتن 1342، برگ 129. 

[41] .فشرده گزارش ستاد حوزه نظامی آسیای میانه، //بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند62، پزونده ویژه 2، کارتن1805، برگ 15.

[42] . همان جا، برگ 16.

[43] . بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند17، پرونده ویژه 3، کارتن 715، برگ68.

[44] . گزارش زولوتاریف - فرمانده نیروی هوایی حوزه نظامی آسیای میانه، تاریخی 09.01.1929، //بایگانی دولتی نظامی روسیه، فوند 25895 ، پرونده ویژه 1، کارتن670، برگ6.

[45] .گزارش سوکولسکی «در باره رخدادها در افغانستان» فرمانده بخش هفتم حوزه نظامی آسیای میانه، تاریخی 25.12.1928،// بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 62، پرونده ویژه 1، کارتن 670، برگ 5.

[46] . همان جا، برگ 176.

[47] . گزارش زولوتاریف-  فرمانده نیروی هوایی حوزه نظامی آسیای میانه، تاریخی 09.01.1929// بایگانی دولتی نظامی روسیه،  فوند 25895، پرونده ویژه 1، کارتن 670، برگ5.

[48] . بایگانی دولتی نظامی روسیه، فوند 25895، پرونده ویژه 1، کارتن 897، برگ 25.

[49] .گزارش ستاد حوزه نظامی آسیای میانه // بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 62، پرونده ویژه2 کارتن 1805، برگ 70. 

[50] . گزارش سوکولسکی «در باره رخدادهای افغانستان» // بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 62، پرونده ویژه 2، کارتن 1342، برگ 155.

[51] . به تاریخ 14 دسامبر 1928 نزدیک بود بچه سقاء با نیروهای اندکی پایتخت را بگیرد.

[52] . گزارش « جنگ داخلی در افغانستان در سال های 1928-1929»، // بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 532، پرونده ویژه 4، کارتن 110، برگ 46.

[53] . گزارش ستاد حوزه نظامی آسیای میانه// بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 62، پرونده ویژه 2، کارتن 1805، برگ های 17-18.

[54] . بایگانی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 532، پرونده ویژه 4، کارتن 110، برگ 40.

[55] . در این رابطه غبار در ص. 825 جلد اول«افغانستان در مسیر تاریخ» چنین نگاشته است: «شاه به تاریخ 14 جنوری با یک عده افراد خانواده و غیر خانواده خود با سواری موتر پایتحت را ترک کرده و به قندهار روان شده بود. در صورتی که هیچ کسی از جرکت او مسبوق نبود. حرکت امان الله خان در ساعت 9 قبل از ظهر بود و در ساعت ده طبق یک اعلان رسمی مامور و افسر در قصر دلکشا مجتمع گردیدند و بدون آن که بدانند چه حادثه یی رخ داده است، در انتظار بماندند. بعد از مدتی سردار عنایت الله خان معین السلطنه– برادر بزرگ شاه با سرمنشی شاه وارد مجلس شد و در یک فضای سرد و خاموش و محزون که روز عزا را مانست، ورقه یی به امضای شاه امان الله خان قرائت گردید: «خیر مملکت مقتضی این است که باید دست از کار بکشم. زیرا تمام خونریزی و انقلاباتی که در مملکت است، به سبب برخلافی با من می باشد».



نویسنده: پروفیسور داکتر یوری تیخانف
گزارنده: عزیز آریانفر

6 دسامبر 2009
  
  
Copyright © 2005-2009 www.khorasanzameen.net