نبرد افغانی استالین - بخش های ۱۳ - ۱۶ بازگشت برویۀ نخست

 

بر گرفته از کتاب نبرد افغانی استالین: سیاست قدرت های بزرگ در افغانستان و قبایل پشتون

 

بخش سیزدهم

اولتیماتم لردکِرزُن: پاسخ دندان شکن امپراتوری بریتانیا

 

پویایی های روسیه شوروی و کمینترن مبنی بر وارد آوردن ضربه بر توان امپراتوری بریتانیا در آسیای میانه، حکومت انگلیس را ناگزیر ساخت به گونه شتابان اقدامات متقابل نیرومندی را در همه جبهات برای دفع «تهدید سرخ» روی دست بگیرد. اوضاع پیچیده در مرزهای هند از انگلیس بستن هر چه سریع تر «دهلیز افغانستان» را به روی حریف خطرناکی که می کوشید به نوار «آزاد» استان مرزی شمال باختری رخنه و در آن جا پایگاهی را برای انقلاب آینده در هند به میان بیاورد، می طلبید.

 

در پرتو کار عالی دستگاه اطلاعاتی انگلیس، در لندن از برنامه های بلشویک ها و کمینترن در آسیا به تفصیل آگاهی داشتند. انتلجنت سرویس توانسته بود در ساختارهای کمینترنی هم در تاشکنت و هم در مسکو رخنه نماید[1]. در سال های 1919-...- سرهنگ ف. بیلی- جاسوس انگلیس به گونه زیر زمینی به گردآوری  اطلاعات در باره تماس های افغانستان و شوروی و همچنان در باره پویایی های هندی هایی که به تاشکنت می آمدند، می پرداخت. او اطلاعات در باره کارکردهای هیات براوین، در افغانستان را جمع و با عبدالغنی- ترجمان نخستین هیات افغانی به ریاست ولی خان در مسکو دیدار می کرد.

 

چنین بر می آید که سلیم (که روی او را به مسکو فرستاده بود، تا برای قبایل پشتون تقاضای اسلحه نماید) نیز در دایره دید او، افتاده بود. راستش، این پشتون هوشمند به آن پیمانه زیرک بود که هیچ سخن اضافی یی برای آشنای خود تاشکنتی خود- بیلی بر زبان نیاورده بود و بیلی نتوانسته بود اهداف سفر او را در یابد.[2]

 می توان بی باکانه گمان زد که بیلی- جاسوس نامدار، تنها  مامور انگلیس در تاشکنت نبود. بریتانیای کبیر از زمان تزاری در ترکستان شبکه گسترده خبر چینی داشت. در گیر ودار خونبار جنگ داخلی، امکانات آن کشور در آسیای میانه به پیمانه چشمگیری افزایش یافته بود. انگلیسی ها همچنان به گونه سنتی خبرچین های مطمینی در پیرامون امیر افغانستان داشتند. حتا با به قدرت رسیدن امان الله خان، انتلجنت سرویس توانست «منابع» ارزنده یی را در کابل نگهدارد که به یاری آن ها بر گفتگوهای افغانستان و شوروی  و ترانزیت جنگ افزارها و طلا به قبایل پشتون آگاهانه نظارت داشت.

 

موفقیت های سازمان اطلاعات بریتانیا در مسکو و تاشکنت به پیمانه بسیاری ناچیز می بود هرگاه دستگاه استخباراتی ارتش گارد سفید به آن کمک نمی کرد. شبکه استخباراتی گارد سفید در پایتخت روسیه اطلاعات را در باره همه هندی هایی که نزد کمینترن و به وزارت خارجه می آمدند، جمع می کرد. برای نمونه، در ماه فبروری 1921 هنگام گفتگوهای موفقانه ناسیونالیست های هندی با نمایندگان شوروی در مسکو در باره انتقال اسلحه و مهمات از طریق افغانستان، از نزد آچاری دفترچه یادداشت او را با کد رمزی یی که برای ارتباط نه تنها با تاشکنت، بل نیز هند کار می گرفت، دزدیدند.[3] سازمان ضد اطلاعات دریاسالار کولچاک به گونه منظم مخابرات رادیویی میان وزارت خارجه و تاشکنت یه شمول نامه های رمزی ی. سوریتس از کابل را ضبط می نمود.[4]

 

سرویس های ویژه دینیکین و ورانگل به همکاری با انگلیسی ها در این عرصه ادامه می دادند.  در ماه دسامبر1921 میخاییل فرونزه- فرمانده گروهبندی سپاهیان جنوب ارتش سرخ پس از سرکوب ورانگل با اندوه به مسکو گزارش داد: «مخابرات رادیویی ما منبع بس ارزشمندی برای آگاهی یابی حریف می باشد. به ویژه مخابرات کمیساریای خلق در امور خارجی با نمایندگی های آن در اروپا و تاشکنت حرف به حرف برای انگلیسی ها روشن می باشد که برای شنودن ارتباطات رادیویی ما شبکه کاملی از دستگاه های ویژه را سازماندهی نموده اند.[5]

 

دستگاه اصلی گیرنده رادیویی که مخابرات رادیویی را در فضای افغانستان و ترکستان شنوایی می کرد، در کویته برپا بود. موثریت کار آن به پیمانه شایانی بالا بود. حکومت افغانستان، چنین بر می آید که نخستین مرجعی بود که نگرانی خود را از خبرچینی آن بالا کرد: «مادامی که ایستگاه رادیویی سفارت شوروی در کابل کار می کند، بریتانیا از همه مناسبات پنهانی افغانستان و شوروی آگاهی خواهد یافت». در این پیوند، در اوایل سال1921 امان الله خان از سفارت شوروی خواست تا دیگر از فرستنده رادیویی خود برای دادن گزارش ها به تاشکنت کار نگیرد. او تنها در اکتبر 1921 پس از تصویب قرار داد تاریخی14 اگست روسیه شوروی و افغانستان به راسکلنیکف اجازه داد بار دیگر فرستنده سفارت را به راه بیندازد.[6]

 

رویدادهای بعدی نشان دادند،که در آن برهه دستگاه گیرنده کویته کار خود را در زمینه رمزگشایی و رمزیابی مراسلات دیپلماتیک شوروی از سر گرفته بود. در چنین حالتی، بریتانیای کبیر تقریبا همیشه موفق می شد تدبیرهای مشخصی در برابر عملیات شبکه های اجنتوری کمینترن در آسیای میانه روی دست بگیرد.

 

روشن است، هر شبکه اطلاعات خارجی، تنها ابزار سیاست خارجی شمرده می شود و اطلاعات عینی آن حکومت را ناگزیر می سازد گام هایی برای تامین ثبات عمومی حکومت بردارد. حال چه رسد به امپراتوری عظیم بریتانیا.

 

در لندن نیک می دانستند که هرگاه در کرملن دست به اتخاذ تصمیم سیاسی مبنی بر وارد آوردن ضربه نیرومند بر مواضع بریتانیا در خاور بیازند، هیچ سرویس ویژه یی در جهان نمی تواند جلو لشکرکشی ارتش سرخ به ایران، افغانستان و هند را بگیرد. للوید جرج- نخست وزیر انگلیس، این موضوع را درک می کرد که بریتانیای کبیر باید از این گونه تحول اوضاع به هر بهایی که شده، جلوگیری نماید. در این پیوند، بر دیپلماسی انگلیس بود تا مساله بس پیچیده و دشوار سیاسی خارجی را حل نماید: دست کم قسما پویایی های ویرانگرانه روسیه شوروی را در امتداد راه های منتهی به هند خنثی بسازد و سپس کرملن را ناگزیر بسازد از «صدور انقلاب» به این ناحیه خود داری ورزد.

بی ثباتی سیاسی در انگلیس که سر از 1920 پا گرفته بود، بحران اقتصادی و «بالاگیری جنبش های رهایی بخش ملی» در مستعمرات؛ حکومت بریتانیا را وادار می ساخت با روسیه شوروی به سازش هایی تن در دهد. به نوبه خود روسیه شوروی پس از جنگ داخلی خانمان بر انداز به همکاری با بریتانیا نیاز داشت.

 

در پیوند با این، به تاریخ 26 ماه می 1920 هیات بازرگانی شوروی به ریاست ل. کاراسین (که از سوی چیچیرین صلاحیت داشت نه تنها به گفتگوهای اقتصادی بپردازد، بل نیز به گونه «شخصی» مسایل مربوط به پویایی های ضد بریتانیایی شوروی ها و کمینترن در آسیا را مطرح نماید)؛ به لندن  رفت. کاراسین می بایستی در چهارچوب دستور العمل کمیساریای خلق در امور خارجی به همتایان انگلیسی خود تفهیم می کرد که این مساله می تواند تنها در صورت مناسبات کامل و تمام عیار صلح آمیز میان لندن و مسکو بررسی گردد.[7]

 

این که سازمان اطلاعات بریتانیا دستور العمل چیچیرین- کمیسار خلق در امور خارجی روسیه شوروی به کاراسین را خوانده بود، از دید ما نه تنها گفتگوها در لندن را با دشواری رو به رو نساخت، بل برعکس تنها آن را آسان تر هم گردانید. چیچیرین در تلگرام های خود به کاراسین رهنمود داده بود تا از سوی خود حکومت انگلیس را با لشکرکشی به ایران و افغانستان تهدید نماید.[8]

 

در این حال، از هند سخنی در میان نبود. مگر سرازیری ارتش سرخ به سرزمین افغانستان (دوست روسیه) می توانست تنها یک هدف را دنبال نماید: تهاجم به هند! در یک سخن، به حکومت اعلی حضرت پادشاه انگلیس به شکل نسبتا خشنی گوشزد شد که هنگام آن فرا رسیده است که برای نجات امپراتوری بریتانیا از شر لرزه ها و تکان های سخت انقلابی [در هند-گ.] از دادن کمک به ورانگل و پیلودسکی دست بردارد. 

 

پیروزی بلشویک ها در جنگ داخلی، حکومت د. ل. جرج را ناگزیر گردانید بهار سال1921 به امضای سازشنامه بازرگانی با روسیه شوروی تن در دهد. مگر، سیاستمداران نامنهاد «آسیا گرا» در کابینه بریتانیا به رهبری لرد کرزن- وزیر خارجه تا «آخرین رمق» با به رسمیت نشناختن د فاکتوی (de facto  (روسیه شوروی به مخالفت برخاستند.  دلیل اصلی آنان مبنی بر این که شوروی ها و کمینترن در برابر بریتانیا در خاور پویایی های خرابکارانه را به پیش می برند، شالوده بس استواری داشت.

 

در این پیوند، د. ل. جرج بر آن پافشاری داشت که سازشنامه بازرگانی 16 مارچ 1921 بایست دیباچه مبسوطی داشته باشد، که در آن روی شرایط سیاسی توسعه آینده مناسبات اقتصادی میان لندن و مسکو نیز مفاهمه صورت گیرد. مهمترین بند آن- پایان دادن به «صدور انقلاب» از سوی بلشویک ها به آسیا و در گام نخست به هند بود. در بند «آ» ی دیباچه سازشنامه چنین آمده بود که «حکومت شوروی بایست از هر گونه تلاش مبنی بر بر انگیختن به شیوه تاثیر گذاری نظامی، دیپلوماتیک و ... یا تبلیغات در میان باشندگان آسیا که بار خصمانه ضد بریتانیایی داشته باشد یا  هر گونه اقدامات در برابر منافع بریتانیا به هر شکلی که باشد، به ویژه در هند و کشور مستقل افغانستان خود داری ورزد».[9]

 

مگر به رغم این بند مهم، کرزن از امضای سازشنامه 1921 خود داری ورزید. به جای  او، این سند را روبرت هورن- وزیر بازرگانی امضا نمود که افزون بر این، به کاراسین نامه یی را با شرح پویایی های ضد بریتانیایی نمایندگی های شوروی و ناسیونالیست های هندی در ترکستان و افغانستان سپرد. نامه هورن در بردارنده حقایق انکار ناپذیر تلاش های روسیه شوروی و کمینترن مبنی بر سرنگونی حکومت بریتانیا در هند بود.[10]

 

وزیر بریتانیایی این اقدامات شوروی ها را در آسیای میانه با روحیه سازشنامه به امضاء رسیده ناهمخوان می پنداشت:

1 - برپایی مناسبات دیپلماتیک با افغانستان برای آماده سازی تجاوز به هند،

2- گفتگوهای سوریتس با امان الله خان در باره رسانیدن محموله های بزرگ جنگ افزارها برای قبایل پشتون،

3-گفتگوهای سوریتس با سران قبایل مرزی در کابل،

4-گسیل هیات به کابل به رهبری جمال پاشا که در تماس های خود با سران قبایل حتا پا را از سوریتس هم فرا تر گذشته بود،

5-سپس هم فهرستی از نام های هندی هایی برشمرده شده بود که با نمایندگی های شوروی همکاری می کردند: پراتاب، برکت الله، آچاری، عبدالرب و روی...

6-ساختن «تخته پرش» برای کار در هند در تاشکنت و گسیل ایادی کمینترن از طریق افغانستان به هند برای برپایی تماس های مستقیم با قبایل مرزی و ایجاد پایگاه ها برای پویایی های ضد بریتانیا  در نوار قبایل «آزاد».

 

حکومت انگلیس همچنان ناحرسندی و ناخشنودی خویش را از پویایی های سوریتس که با «وظایف اصلی یک نماینده دیپلماتیک همخوانی ندارد و نیز تحویلدهی جنگ افزارهای ساخت شوروی به افغانستان، ابراز داشت. در پایان، هورن به آگاهی کاراسین رسانید که «در لندن روشن است که «انقلابیون هندی» بر ایجاد مراکز نظامی در پامیر و چترال پافشاری دارند».

 

این گونه، حکومت د. ل. جرج، پارتنر نو روسی (شوروی) خود را در برابر این فاکت قرار داد که از همه اقدامات ضد بریتانیایی که «پنهانی» در مرزهای هند به راه افتاده است، آگاهی دارد. روشن است رهبری شوروی نمی توانست بهبود روابط با بریتانیای کبیر را قربانی ماجراجویی در آسیا بسازد. در این پیوند، کمیساریای خلق و کمینترن بر آن می شوند که آهسته آهسته گلیم پویایی های ویرانگرانه را در برابر هند بریتانیایی برچینند. در تاشکنت آموزشگاه حربی هندی بسته شد. با این هم، هر چند، پایان یافتن فعالیت های دفتر ترکستان کمینترن رسما اعلام گردید، مگر در واقع آن را به حالت زیر زمینی در آوردند و به بخارا بردند. افزون بر این، دفتر عملا به کار در افغانستان و هند پایان داد و سر انجام هم راسکلنیکف به جای سوریتس در کابل به عنوان سفیر گماشته شد.

 

 

چنین وانمود می گردد که دیپلماسی انگلیس به اهداف خود در خاور میانه دست یافت: دیگر «تهدید سرخ» برای هند رنگ باخته بود. حتا کرزن در ماه مارچ 1922 می پنداشت که «اقدامات بلشویک ها در افغانستان، پارس و هند؛ پیش از آن که خطرناک باشند، آزار دهنده و درد سر آفرین بودند.»[11]

 

در اواخر 1922 ، حکومت محافظه کار بونار لو با پیروزی در انتخابات انگلیس روی کار آمد که در آن لرد کرزن کرسی پیشین خود را حفظ کرد.[12]مقارن با این زمان، در نوار «آزاد» استان مرزی شمال باختری اوضاع به شدت پر تنش گردید. پشتون ها بار دیگر در پاسخ به «سیاست پیشروی» نو انگلیس تفنگ برداشتند تا از آزادی خود پاسداری نمایند. اقدامات سپاهیان بریتانیایی در نزدیکی های مرزهای افغانستان مناسبات انگلیس و افغانستان را به شدت تیره گردانید. رهبری بلشویکی تصمیم گرفت از این اوضاع برای تحکیم مواضع شوروی در افغانستان و گستره قبایل پشتون بهره گیری نماید.

 

در جنب کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه (شاخه بلشویکی) کمیسیون ویژه یی ایجاد گردید در باره مسایل افغانستان که به تاریخ 28 فبروری 1923  فیصله نمود تا «به رفیق راسکلنیکف رهنمود داده شود تا بی درنگ با حکومت افغانستان گفتگوها در باره سازشنامه محرمانه در باره مبارزه در برابر سیاست تجاوزکارانه انگلیس در مرزهای افغانستان را آغاز نماید».[13]

 

به تاریخ اول ماه می 1923 دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه (شاخه بلشویکی) به اقدامات کمیساریای خلق در امور خارجی در این راستا مجوز صادر کرد. به گونه یی که در چنین موارد اجراآت می شد، دستورهای بایسته در زمینه به سفارت شوروی در کابل داده شد. به نوبه خود راسکلنیکف بی درنگ تلاش ورزید به کوهنشینان شورشی کمک ارایه گردد.

 

روشن است نمی توان باورمندانه گفت که در لندن از همه جزییات فیصله ها و اقدامات حکومت شوروی آگاهی داشتند. مگر هنگامی که انگلیسی ها آگاهی یافتند که شوروی بار دیگر این اندیشه ها را در سر می پروراند تا از طریق افغانستان برای قبایل پشتون جنگ افزار برساند، این کار آخرین قطره آبی گردید که کاسه شکیبایی و خویشتنداری بریتاتیای کبیر ار که با بیداری هوشمندانه سیاست شوروی و کمینترن را در افغانستان پیگیری می کرد، لبریز ساخت.

 

به تاریخ 8 می 1923 آر. هوجسون - نماینده دیپلماتیک بریتانیا در مسکو، یادداشت »آتشین» کرزن را به م. لیتوینف- معاون کمیسار خلق در امور خارجی سپرد. یک رویداد استثنایی در تاریخ دیپلماسی اتفاق افتاد: به خاطر «شکست دادن» حریف، وزیر خارجه بریتانیا در عمل این راز را افشا ساخت که انتلجنت سرویس به بازخوانی مراسلات دیپلماتیک شوروی ادامه می دهد! لرد کرزن با دستاویز ساختن مدارک گیرنده رادیویی، این یادداشت را تدوین کرده بود که از دیدگاه نیرو، توانی برابر با شلیک توپ های بزرگ لینکور داشت.

 

در سند، برگرفته هایی از محرمانه ترین گزارش های سفیر شوروی در کابل آورده شده بود! آن چه که در این یادداشت در رابطه با افغانستان از گزارش سفیر شوروی آمده بود، چنین بود: «افغانستان با توجه به نزدیکی آن با قبایل نا آرام و سرکش در منطقه مرزی هند، گستره بس سودمندی است برای چنین اقدامات [بریتانیا ستیزانه یی-گ.] ».

 

سفیر شوروی در کابل آدم بس جدی یی بود. او به تاریخ 17 فبروری 1923 به تاشکنت گزارش داده بود: «بایسته است با همه وسایل ممکنه از بحران موجود برای درز اندازی میان افغانستان و انگلیس بهره گیری کرد و از آن کار گرفت...رساندن بی درنگ جنگ افزارها و پول دارای اهمیت بزرگی خواهد بود».

 

کمیساریای خلق در امور خارجی بی تردید گزارش تاریخی 21 فبروری 1923 به دست آورده از راسکلنیکف را در دست داشت که در آن آمده بود: «من گام هایی بر می دارم برای آن که به وزیرستان شاید به میزان تا 300 رویل و ده صندوق مرمی کمک نمایم». و نیز گزارش دیگر تاریخی 17 مارچ وی را که در آن نوشته بود تا «پویایی های او را در محور هند محدود ننمایند و هزینه های فوق العاده را کاهش ندهند، چون این امر زیان جبران ناپذیری به کار هیات در مهمترین عرصه آن وارد می آورد». راسکلنیکف این هزینه های فوق العاده را طی یک سال از اکتبر 1922 تا اکتبر 1923  در نوامبر1923 هشتاد هزار روپیه کابلی برشمرده بود. در حالی که همه مخارج سفارت 120 هزار روپیه کابلی می شد.

 

کمیساریای خلق در امور خارجی، همچنان بی تردید گزارش تاریخی8 نوامبر 1922 رسیده از کابل را در نظر داشت که در آن آمده بود: «دستور العمل های شما در رابطه یا احتیاط آمیز بودن کارهای اطلاعاتی و تبلیغی ما به دقت اجرا می شود. حالا توجه ویژه یی به ناحیه مومندها در شمال پیشاور مبذول می گردد. مگر در این رابطه با توجه کمبود بودجه، نمی توانیم کار بسیاری را انجام دهیم».

 

همین گونه، کمیساریای خلق در امور خارجی نمی توانست نامه تاریخی 16 مارچ 1923  قره خان- معاون کمیساریای خلق در امور خارجی به راسکلنیکف را فراموش کند که در آن آمده بود: «پیشنهادهای مشخصی را در رابطه با اشکال همکاری برای ارایه کمک به قبایل با خود بیاورید. موضوع دادن اسلحه، از حل این مساله بستگی دارد. لطفا در باره تصور خود در باره اشکال همکاری های لازم برای تامین نظارت محلی بر توزیع اسلحه گزارش بدهید». «این گزارش ها بر رخدادها در مناطق مرزی هند روشنی می افگند».[14]

 

لرد کرزن پس از آوردن و برشمردن این همه اسناد انکار ناپذیر، از کرملن خواست تا به اقدامات ضد بریتانیایی خود در میان قبایل پشتون پایان دهد و راسکلنیکف را از کرسی سفارت در کابل به مسکو فرا خواند. روشن است شوروی برای حفظ آبروی خود در میان کشورهای خاور این خواست انگلیس را رد کرد. امان الله نیز به دفاع از راسکلنیکف برخاست و حتا به وی لقب سردار داد. در نتیجه، راسکلنیکف به رغم همه فشارها و تهدیدات بریتانیا تا فبروری 1924 در کابل ماند.

 

با این همه، پس از چندی وقت گذرانی، کمیساریای خلق در امور خارجی برای آن که آبروی خود را حفظ نموده باشد، ناگزیر گردید نماینده «ناکام» خود را از کابل فراخواند. سیاست شوروی در این کشور از این هم محتاطانه تر گردید و انتریگ ها در میان قبایل پشتون نوار «آزاد» هند بریتانیایی به پایین ترین تراز آورده شد.

 

به هر رو، لندن به مسکو ثابت ساخت که این توانایی را دارد تا به گونه موثر جلو هر گونه تلاش های آن را مبنی بر برهم زدن حاکمیت انگلیس در هند بگیرد. گزافه نخواهد بود هرگاه بگوییم که بریتانیا در این جنگ پنهانی که چندین سال آزگار در «دهلیز افغانستان» ادامه داشت، به پیروزی دست یافته بود.

 

 

بخش چهاردهم

سیاست پیشروی نو (نئو فارورد پالیسی)

 

همه اقدامات دیپلماسی امپراتوری بریتانیا در برابر سیاست شوروی در افغانستان، هدف تجرید گستره قبایل پشتون از جهان خارج را پیگیری می کرد تا کوهنشینان نوار «آزاد» نتوانند برای مبارزه در برابر سپاهیان انگلیسی، جنگ افزار و پول به دست بیاورند. صدها هزار جنگجوی پشتون مسلح با جنگ افزارهای مدرن برای حکومت مستعمراتی هند همزمان کابوس پیوسته و خطر راستین بود. برای با ثبات سازی اوضاع در مرزهای هند و افغانستان، انگلیسی ها ناگزیر گردیدند تدبیرهای عاجلی را در نوار قبایل «آزاد» پشتون اتخاذ نمایند.

 

قرار داد سال 1921 انگلیس- شوروی به پیمانه چشمگیری «خطر سرخ» را برای هند کمرنگ و سست ساخت. به محض امضای قرارداد، انگلیس بدون ضیاع وقت کلیه مساعی را برای حل مساله پشتون با افغانستان معطوف گردانید. برای این کار بریتانیای کبیر به تاریخ 22 نوامبر 1921 با امان الله خان قرار داد نوی را به امضاء رسانید. در نتیجه گفتگوهای دشوار که در کابل یازده ماه  آزگار به درازا کشید، انگلیس موفق شد افغانستان را ناگزیر گرداند با آن وضع موافقت نماید که «خط دیورند» مرز میان افغانستان و هند بماند.

 

مگر، افغان ها توانستند از جانب بریتانیا تعهدات معینی در زمینه کاهش عملیات سرکوبگرانه جنگی در برابر قبایل مرزی بگیرند. در عمل، این کار به معنای آن بود که بریتانیا وعده بسپارد گستره نوار قبایل «آزاد» پشتون را اشغال ننماید. در بند 11 قرار داد افغان و انگلیس آمده است: «هر یک از دو طرف عالی تعهد می سپارند مناسبات احترامانه و با حسن نیت خود را در قبال قبایل در هر دو سوی مرز تبارز دهند و یک دیگر را در باره هرگونه اقدامات جدی نظامی به مقصد برپایی نظم در میان این قبایل در جریان بگذارد».[15]

 

نامه سر هنری دابس- رییس هیات انگلیسی در این گفتگوها به محمود طرزی- وزیر خارجه افغانستان تاریخی 22 نوامبر  1922، بیمه دیگر برای افغانستان از دست اندازی های انگلیسی ها در گستره قبایل پشتون بود. دابس در این نامه به آگاهی طرزی رساند که «حکومت انگلستان نیک ترین تمنیات را در قبال این قبایل احساس می نماید و کماکان بر آن است با آنان در صورتی که از تاراج شهروندان بریتانیا خود داری ورزند، با نهایت مدارا و ملاطفت برخورد نماید».[16]

 

قرار داد که به رغم همه ملاحظات، بار دیگر قبایل نوار «آزاد» را زیر سیطره «انگریزی های منفور» سپرد، از سوی بسیاری از سیاستمداران متنفذ و رجال روحانی افغانستان بس منفی ارزیابی گردید. خود امان الله خان، امضای این قرار داد را با آن که بریتانیای کبیر در آن افغانستان را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخته بود، یک امر ناگزیر می پنداشت. امیر در آستانه بازگشت دابس به هند، آشکارا به او اعلام داشت: «تردیدی نیست که مناسبات ما دوستانه نیست، بل در گام نخست مناسبات میان دو آشنا یا دو همسایه است. شما هیچگاهی نباید بپندارید که مادامی که شما به بقیه جهان اسلام اهانت نمایید، افغانستان دوست شما خواهد گردید و یا باشندگان افغانستان به آرامی نظاره گر آن باشند که شما به ارزش های مقدس اسلامی بی حرمتی نمایید. حتا در هندوستان نیز شما باید به رفتارهای خود بیندیشید.»[17]

 

روشن است که سخن پایانی امان الله خان در گام نخست به سیاست آینده انگلیس در گستره قبایل پشتون ارتباط می گرفت.

 

دشوارترین کار برای امان الله مدلل ساختن درست بودن گام برداشته شده از سوی او برای پتان های هند بریتانیایی بود. روی این منظور، پیامی به آنان فرستاد که در آن قبایل را به آن فرا خواند تا در ظرف سه سال از رویارویی با انگلیسی ها خود داری ورزند. در این پیام آمده بود: «من به جانب مقابل بسیار آشکار و بی پرده تفهیم نمودم که مردم باشنده نوار مرزی خویشاوندان همخون من هستند. نباید آنان را با هیچ شیوه یی از من جدا ساخت. مادامی که آن ها از رفتارهای جانب مقابل راضی نباشند، صلح قابل تصور نخواهد بود. 

 

طی سه سال آینده دشمن باید ثابت بسازد که آیا می خواهد جدی و صادقانه با من در صلح و صفا بسر برد. هرگاه دشمن به سخنان خود پابند باشد و خواست هایی را که من پیش کشیده ام، انجام دهد، صلح پایدار خواهد بود. در غیر آن، ما بار دیگر جرگه را برای گرفتن تصمیم در باره اقدامات بعدی خویش فرا خواهیم خواند. به همین خاطر، من از شما خواهش می کنم در این سه سال با دشمن مناسبات صلجویانه برقرار نمایید...»[18]

 

 طرز و شیوه پیام امان الله خان عنوانی کوهنشینان قبایل  نوار «آزاد» استان مرزی شمال باختری گواه بر آن است که امیر به تعهدات داده شده از سوی بریتانیا مبنی بر پیشگیری مشی مسالمت آمیز در امتداد «خط دیورند» باور نداشت و به پشتون های خاوری در باره خیزش سراسری تازه ممکنه در برابر انگلیسی ها هشدار داد. چنانی که رخدادهای بعدی نشان دادند، امان الله خان حق به جانب بود: بریتانیا به تعهداتی که در قبایل قبایل مرزی به گردن گرفته بود، با خشونت پشت پا زد. افغانستان نیز بی آن که قرار داد سال 1921 را پاره نماید، عین کار را کرد.  

 

آدمک- تاریخ نویس نامدار، با بررسی علل رویارویی افغانستان و انگلیس در نوار «آزاد» هند بریتانیایی در یکی از آثار خود دقیقا علت این مخاصمت را نشاندهی کرد: «بریتانیا می خواست به این ناحیه رخنه نماید. مگر، فرمانروای افغانستان می خواست تا آن را همچون یک دولت حایل نگهدارد...»[19]

 

برای سرکوب مبارزه ضد بریتانیایی پشتون های خاوری، حکومت انگلیس تصمیم گرفت مناطق خیبر و وزیرستان را اشغال و سپاهیان خود را در آن مستقر سازد. از همین رو، به سال 1921 جون میفی به سمت فرمانده نو استان مرزی شمال باختری گماشته شد که طرح خود را برای باثبات سازی اوضاع پبشنهاد نمود. کمیسار ارشد نو استان مرزی شمال باختری می پنداشت که بایسته است هر چه عاجل تر یک رشته تدبیرها برای تحکیم مواضع بریتانیا در نوار قبایل مرزی و حفظ مرزهای اداری از شبیخون ها و یورش های کوهنشینان روی دست گرفته شود.

 

به پنداشت الیوت- تاریخ نویس نظامی انگلیسی، د. میفی «این اندیشه واهی را در سر می پرورانید که ارتش می تواند به سرعت وزیرستان را اشغال نماید».[20]

 

میفی به حکومت بریتانیا پیشنهاد نمود تا پاسگاه ها و دژهایی بزرگ نظامی در رزماک  و وانه برای کنترل مسعودها بسازد. در وانه و رزماک می بایستی نیروهای اصلی سپاهیان استعماری مستقر می گردیدند که هر آن می توانستند به پادگان ها و استحکامات کوچکتر ساخته شده در مهم ترین مناطق استراتیژیک وزیرستان یاری برسانند. برای گسیل و رسانیدن سریع سپاهیان انگلیسی پیشنهاد می شد راه دایره یی حلقه یی پیرامون منطقه با شبکه یی از راه های وتری در میان این  دایره کشیده شود.[21]

 

با توجه به این که یورش ها، رخنه ها و شبیخون های لشکرهای پشتون های خاوری در اعماق حوزه های اداری پایان ناپذیر بود، میفی به مقصد پاسداری بهتر از مرزهای اداری میان نوار «آزاد» قبایل و این حوزه های اداری طرح گسترده یی را تدوین کرد که پیاده سازی یک رشته کامل تدبیرها را در بر داشت:

1-      نیروهای بزرگ متحرک ارتش بریتانیا را در امتداد این مرزها برای پس زدن شبیخون های پتان ها مستقر ساخت.

2-       شبکه راه ها را برای بالا بردن توانایی مانور دهی سپاهیان گسترش داد.

3-       شمار پلیس را که می بایستی که با تعامل تنگاتنگ با سپاهیان عمل می کرد، افزایش داد.

4-       گروگان گرفتن نمایندگان قبایل شورشی و نگهداشتن آنان در زندان های هندی مادامی که قبایل مرزی همه شرایط انگلیسی ها را نپذیرند.

5-       برپایی کنترل بر قبایل از طریق منافع آنان در «هند». مهم ترین منافع قبایل کوهنشین پشتون چراهگاه های آنان برای چارپایان و خرید خوار بار بود. سرشناسان قبیله یی افزون بر این، در حوزه های اداری زمین های بسیاری داشتند که یه خاطر نافرمانی و سرکشی می شد این زمین ها را مصادره و ضبط نمود.

6-       نقش به ویژه مهمی در پاسداری از مرزهای اداری و خط دیورند به نیروی هوایی داده می شد که می توانست بر دور دست ترین نقاط «نوار آزاد» بمباری نماید و یا لشکرهایی را که پس از شبیخون زدن ها به سوی کوهسار  باز می گردیدند، از هوا  تیر باران کند.[22]

 

همه این تدبیرها هیچ چیز اصولا نوی را در نظام سنتی پاسداری از مرزهای اداری استان مرزی شمال باختری به ارمغان نیاوردند. میفی تنها پیشنهاد نموده بود به پیمانه گسترده تری از جنگ افزارهای مدرن (هواپیماها، زرهپوش ها و خود روهای زرهی) کار گرفته شود و در ابعاد گسترده تری تاکتیک های پیشین آزموده شده محاصره قبایل شورشی از سر گرفته شود تا با گرسنه نگهداشتن آنان، ایشان را ناگزیر به تابعیت حکومت بریتانیا گردانید.

 

تحقق برنامه پیشنهاد شده از سوی میفی به گونه ناگزیر خیزش های نو بزرگ قبایل مرزی و وخامت  جدید و اقدامات رزمی را در مرز شمال باختری هند بریتانیایی بر می انگیخت. مصارف برای ساختن استحکامات نو، راه ها و عملیات سرکوبگرانه بنا به برآوردهای مقدماتی، سر به مبالغ نجومی به میزان ده ها میلیون پوند استرلینگ می زدند.

 

ساختن استحکامات نو و راه ها در نزدیکی مرزهای هند و افغانستان، ناگزیر منجر به خراب شدن مناسبات با افغانستان گردیده و مستلزم هزینه های نظامی نو از سوی حکومت انگلیس می گردید.

 مگر اوضاع در مرزهای اداری میان نوار قبایل «آزاد» و حوزه های اداری انگلیسی ها را ناگزیر گردانید در زمینه تحکیم مواشع خود در گستره قبایل پشتون شتاب ورزند.

 

جنرال فولر در باره اوضاع در استان باختری شمال مرزی در 1922 چنین نوشت: «قبایل مرزی شمال باختری در طی چهار سال پس از جنگ جهانی 1315 شبیخون انجام داده اند که طی آن 518 کارمند غیر نظامی کشته شده اند...»[23] نظامیان انگلیسی با ابراز نگرانی از افزایش جنگ افزارها، بالا رفتن هنر رزمی پشتون ها را نشاندهی می کردند. برای نمونه، مک من- جنرال دیگر انگلیسی در مقاله خود «مرز شمال باختری هند» ارزیابی بالایی از هنر رزمی پتان ها داد. او علی الخصوص آن فاکت را نشاندهی کرد که کوهنشینان مسلح با تفنگ های مدرن شبیخون هایی می زنند که به یورش های منظم اجرا شونده با آدم های آشنا با هنرهای تاکتیکی رزمی که در صفوف ارتش ما آموزش دیده اند، مبدل شده است»[24].

 

برای ارزیابی همه جانبه سامانه نو دفاعی مرزهای شمال باختری هند بریتانیایی، کیمته ویژه یی به رهبری دنیس بیری- سکرتر دولتی در امور خارجی حکومت هند بریتانیایی ایجاد گردید. کار این کمیته همراه بود با راه اندازی کارزار پر شور و پرهنگامه در رسانه ها با فراخوان روی دست گرفتن تدبیرها برای برقراری نظم در استان مرزی شمال باختری.

 

روزنامه های انگلیسی و هندی در سال 1922 جر و بحث های داغی را در باره سیاست آینده در نوار قبایل «آزاد» پشتون به راه انداختند. دیدگاه هواداران اشغال نظامی را به نمایان ترین و بی پرده ترین وجهی روزنامه پر آوازه «انگلیش من» بازتاب می داد. در هر شماره نو این روزنامه فراخوان هایی مبنی بر برپایی کنترل نظامی بر نوار قبایل «آزاد» به چاپ می رسید.

 

تندترین مقاله در این باره به تاریخ 19 اپریل 1922 به چاپ رسید. در این نوشته آمده بود: «اندیشه زمین های بی صاحب- حایل میان هند و افغانستان در صورت درگرفتن جنگ، بچگانه از کار خواهد برآمد. چون قبایل سرکش همواره [به جانب-گ.] افغانستان پیوسته و خواهند پیوست».[25] با توجه به این موضوع، نویسنده گمنام این مقاله چنین نتیجه گیری نمود: «تنها یک شیوه برای در دست گرفتن قبایل پشتون هست و همو حضور در پشت جبهه آن ها است».

 

در اوایل 1922 کمیته د. بری پیشنهاد میفی را تایید نمود. این پیشنهاد با سرعت بی سابقه یی از سوی نائب السلطنه هند و حکومت بریتانیا به تصویب رسید. در چهارچوب «سامانه نو دفاعی مرز هندوستان و افغانستان»، سپاهیان مستعمراتی را در نظر بود در نوار  قبایل آزاد جا به جا نمایند. در پاسگاه ها و دژهای گذرگاه خیبر، پادگان های ارتش منظم بریتاینیا مستقر گردیده بود. برای سوق دهی سریع سپاهیان از طریق گذرگاه برنامه ریزی شده بود راه آ]ن تا مرز با افغانستان کشیده شود.

 

در وزیرستان برای مطیع ساختن قبایل بومی تصمیم گرفته شده بود بزرگترین گروهبندی سپاهیان انگلیسی را در رزماک، وانه و میران شاه مستقر سازند. همه پیشنهادهای د. میفی مربوط به کشیدن راه ها در ناحیه پذیرفته شده بود. با آن که در توصیه  نامه های کمیته د. بیری، بار پدافندی تدبیرهای روی دست گرفته شده از سوی حکومت انگلیس در گستره قبایل پشتون خاطر نشان ساخته شده بود، در عمل، پیاده سازی این طرح، ادامه «سیاست پیشروی قدیمی برینانیای کبیر در نوار قبایل «آزاد» پشتون بود.  در پیوند با این، تلاش تازه حکومت انگلیس مبنی بر اشغال زمین های پتان ها نام «سیاست نو پیشروی» (نیو فارورد پالیسی» گرفت.

 

ساختن اردوگاه بزرگ نظامی در رزماک و استقرار ده هزار سرباز انگلیسی در آن بار دیگر به قیام مسعودها انجامید. در ماه های جنوری- مارچ 1923 در وزیرستان جنوبی جنگ های سنگینی در گرفت. فرماندهی انگلیس برای این چنین تحول اوضاع آماده بود و مقاومت مسعودها به سرعت سرکوب گردید. نقش اصلی را در این حال، نیروی هوایی بازی نمود که نشیمنگاه های پشتون ها را در نزدیکی ماکین به گونه وحشیانه یی بمباران نمود. حکومت انگلیس کماکان امیدوار بود به یاری جنگ افزارهای مدرن و در گام نخست هواپیماهای جنگی، مقاومت پشتون ها را در هم کوبد و ترس به خاطر تکرار ممکنه خیزش سراسری قبایل پشتون انگلیسی ها را ناگزیر گردانید پرشور تر نسبت به گذشته عمل کنند. 

 

 ساختن راه استراتیژیک حلقه یی بنو- میرانشاه- رازماک– جان دوله در وزیرستان، زیر پوشش هفتاد و دو فروند هواپیمای جنگی آغاز گردید. همزمان در امتداد راه های منتهی به بلندی های حاکم، برج های نگهبانی استحکامی ساخته شد. مقارن با اواخر 1923 همه کارها پایان یافت.[26] در این هنگام، ساختمان استحکامات در رازماک، وانه، و مرانشاه هم به پایان رسید.

 

اردوگاه نظامی در رازماک، روی یک فلات کوهستانی مرتفع ساخته شد که نادسترس بودن آن به انگلیسی ها اجازه داد نیازی به ساختن دیوارهای سنگی برای دفاع از حملات مسعودها نداشته باشند. اردوگاه اصلی که در آن ده هزار سپاهی و افسر مستقر گردیده بودند، با دیواری احاطه شده بود از سیم های خار دار که در امتداد آن کشیک گاه های مجهز با تیربارها ساخته شده بود. همه توپخانه و وسایط نقلیه در درون این استحکامات جا به جا ساخته شده بودند. به فاصله هفت  کیلومتر از اردوگاه اصلی دژهای سنگی کوچکی ساخته شده بود که در هر یک از آن ها تا یک گروهان سپاهی مستقر ساخته شده بود.[27]

 

وانه از این هم بیشتر تحکیم گردیده بود: اردوگاه با دو راسته دیوارهای سنگی تحکیم یافته بود. در امتداد آن ها برج های مجهز با تیربارها ساخته شده بود. برای تقویت پادگان وانه در آن جا توپخانه سنگین استقرار یافته بود. هم در رازماک و هو در وانه یگان های سپاهیان انگلیسی استقرار یافته بودند. حمایه هر دو جبهه از راه هوا را یگان های هوایی مستقر در فرودگاه های میرانشاه و تاکه تامین می نمود.[28] 

 

 به جای دسته های فروپاشیده شبه نظامیان قبیله یی بازمانده از جنگ سوم افغان و انگلیس، بریتانیایی ها در هر اجنسی از جمع پشتون ها یگان هایی در سیمای سپاهیان کمکی پیشاهنگان (سکاوت ها) ایجاد کردند. به گونه یی که د. اسپین- تاریخدان امریکایی می نگارد، وظیفه آنان این بود تا «کنترل سیاسی انگلیس را بر گستره قبایل تحکیم بخشند و نظم حد اقلی را برای جلوگیری از شبیخون ها در اعماق حوزه های اداری حفظ نمایند».[29]

 

شمار کل پیشاهنگان به 7285 نفر می رسید که بخش بزرگی از آنان در وزیرستان متمرکز گردیده بود. به گونه مثال، در وزیرستان شمالی، انگلیسی ها دسته های «پیشاهنگان دره توچی» را ایجاد نموده بودند(1846 نفر) و در وزیرستان جنوبی دسته های «پیشاهنگان وزیرسیتان جنوبی» را (2006 نفر).[30]

پیشاهنگان تفنگدار زیر فرماندهی افسران بریتانیایی بودند. برای جلوگیری از تکرار رخدادهای بهار 1919 هنگامی که شبه نظامیان قبیله یی آغاز به گریز دسته جمعی کردند، انگلیسی ها سیستم سربازگیری پیشاهنگان را عوض نمودند. دیگر در گستره قبایل پشتون، بخش اندکی از نفرات این دسته ها به خدمت جلب و مغز شویی می شدند. گرفتن افراد مسعودها و افریدی ها به خدمت، بیخی ممنوع بود.  

برای پاسداری از بخش شمالی مرزهای اداری از شبیخون های پتان ها، حکومت بریتانیا هنوز در آستانه جنگ جهانی اول پلیس ویژه مرزی را ایجاد نموده بود که شمار آن به 2.4 هزار نفر می رسید. در آخرین جنگ با افغانستان، نفرات آن وفاداری خود را به انگلیسی ها به اثبات رسانیدند و در این حال توانایی رزمی بالایی از خود نشان داند. در این پیوند، شمار این نوع پلیس را تا 4547 نفر بالا بردند.[31]

 

پلیس مرزی تنها با تفنگ مجهز بود. مگر آموزش های ویژه دیده بود که با کورس تریننگ مرزبانان امروزی بسیار همانند بود. وظیفه این بگان های نخبه عبارت بود از: پس زدن شبیخون های کوهنشینان، پاسداری از راه ها و انجام بازداشت ها در نوار قبایل «آزاد». به گونه خاص برای یگان های این پلیس در امتداد مرزهای اداری چندین دژ ساخته شده بود.

 

حکومت هند بریتانیایی به این موضوع پی برده بودند که بدون پشتیبانی باشندگان، هیچ ارتشی در جهان نمی تواند به گونه مطمئن از چنین ناحیه ویژه یی چون مرز هند و افغانستان پاسداری کند. انگلیسی ها می کوشیدند مهربانی پشتون های گستره قبایل را به یاری نظام «حصه داری»- شکل پرده پوشی خرید و تطمیع قبایل- تامین نمایند. به هر پیمانه که ناحیه ناآرام می بود، به همان پیمانه حکومت انگلیس بیشتر کوهنشینان همان ناحیه را به خدمت خود می گرفت. برای مثال، در وزیرستان در صفوف حصه داران 3.5 هزار پشتون و در کوهات نسبتا آرام 1400 پشتون به خدمت گماشته شده بود.[32]

حصه دار عادی در ازای خدمت خود بارها از یک جنگجوی پلیس مرزبانی خوب آموزش دیده بیشتر دریافت می داشت. وظیفه اصلی حصه داران این بود تا جلو شبیخون ها و یورش گران را گرفته و نگذارند تا آنان از طریق گستره قیبله شان دست به چنین کاری بزنند. همچنان پاسبانی از راه هایی که به جز از خود آن ها کس دیگری در آن به رهزنی نمی پرداخت. بریتانیایی ها با به خدمت گرفتن قبایل، در واقع آن ها را می خریدند.

 

همه شبیخون ها و یورش های قبایل کوهنشین با تاراج باشندگان بومی به همراه بود. چور و چپاول برای آنان نه وسیله زر اندوزی و ثروتمند شدن، بل شیوه  یی برای ادامه زندگی در شرایط سخت و دشوار بود. روشن است برای باشندگان کرانه راست رود سند این کار به یک درد سر مزمن همانند بود. سده های آزگار آن ها پتان های کوهنشین را دشمن خود می پنداشتند. انگلیسی ها می کوشیدند تا از این خصومت به سود خود بهره برداری نمایند. حکومت بریتانیا برای دفع یورش های کوهنشینان بر مناطق نشیمنی، در مرزهای اداری، دسته های دفاع خودی را ایجاد نموده بود. برای مسلح ساختن این دسته ها به باشندگان نزدیک به ده هزار میل تفنگ داده شده بود.[33]

 

افزون بر این دسته ها، حکومت استعماری برای خان های بزرگ حوزه های اداری، برای تشکیل دسته های اجیر پول و اسلحه می داد. این دسته ها می بایستی نه تنها از دارایی های خان ها نگهبانی می کردند، بل نیز به سپاهیان بریتانیایی در برابر یورش های کوهنشینان همکاری می کردند . با آن که به گونه ظاهری سر دسته این تشکیلات خان ها به شمار می رفتند، مگر در عمل افسران انگلیسی که نقش مشاوران نظامی خان ها را بازی می کردند، بر آنان فرمان می راندند. [34]

 

روشن است نیو فارورد پالیسی منجر به تیره شدن شدید مناسبات افغانستان و انگلیس گردید. بی درنگ پس از ساختن اردوگاه بریتانیا در رازماک و در پی آن قیام مسعودها، حکومت افغانستان به تاریخ 31 جنوری 1923 در برابر اقدامات بریتانیا در وزیرستان اعتراض کرد. کابل، با تکیه به بند11 قرار داد 1921  انگلیس و افغانستان تقاضا نمود تا به بمباران مناطق نشیمنی وزیرستان پایان داده شود.

 

همزمان با این اقدام سیاسی، امان الله خان یه جلال آباد رفت و در آن جا جرگه سران قبایل مرزی به شمول زمیندارانی از قبایل نوار «آزاد» هند بریتانیایی را برگزار کرد. در این جرگه امیر مبالغ هنگفتی را برای سران قبایل داد و به امکان اقدامات باهمی در آینده در برابر انگلیسی ها اشاره کرد.[35]

 

امان الله به دسته های پشتون های خاوری اجازه داد از گستره افغانستان برای مبارزه در برابر سپاهیان بریتانیایی بهره گیری کنند. حتا هنگی در جلال آباد در چهارچوب ارتش افغانستان متشکل از جنگجوبان افریدی ایجاد گردید.[36] او همچنان برای رویارویی با بریتانیایی ها در وزیرستان دسته های حصه داران خود را ایجاد نمود.

 

سپهسالار نادر خان به نوبه خود با همه امکانات به پتان های هند بریتانیایی کمک کرد. او می پنداشت که نوار پشتون های قبایل «آزاد» سد استواری برای افغانستان از تجاوز تازه انگلیس به شمار می رود.[37]

فرانسس همفریس– سفیر بریتانیا در کابل باورمند بود که حکومت افغانستان یه زودی قرار داد سال 1921 را فسخ خواهد نمود».[38]

 

سخنرانی امان الله خان در جلال آباد در باره امکان جهاد در برابر انگلیس اوضاع را در گستره قبایل بس پر تنش گردانیده بود. شمار یورش های پشتون ها در اعماق گستره هند بریتانیایی بار دیگر افزایش گرفت. در برابر دیدگان همه جهانیان بریتانیای کبیر مقصر خونریزی های تازه در مرز شمال باختری هند بود، نه افغانستان. اوضاع سیاسی در انگلیس و هند به حکومت بریتانیا اجازه نمی داد عملیات جدید سرکوبگرانه را در برابر قبایل مرزی پشتون تنها زیر شعار تامین امنیت باشندگان کرانه های راست رود سند آغاز نماید.

 

حکومت استعماری انگلیس با واقعه اختطاف مولی الیس- دوشیزه هفده ساله انگلیسی راه برونرفت از این تنگنا را یافت. اختطاف دختران و زنان جوان برای استان مرزی شنال باختری یک رویداد عادی بود. مگر حکومت بریتانیا گریختاندن مولی الیس را همچون تراژدی ملی جلوه داد.[39] انگلیسی ها با توانمندی مطابق همه قوانین تیاتر یک درامه سیاسی را به نمایش گذاشتند که به آنان اجازه داد  اقدامات جنگی در برابر پشتون ها را در دیدگان جامعه توجیه نمایند.

 

واقعه گریختاندن این دختر چنین رخ داده بود: به تاریخ 6 فبروری 1923 افریدی ها در کوهات از یکی از شهرک های نظامی انگلیسی47 میل تفنگ را دزدیدند. حکومت بریتانیا نسبتا به سرعت آگاهی یافت که تفنگ ها در دهکده کوهستانی متعلق به عجب خان پنهان گردیده است. چون او یا جنگجویان خود در حال یورش و جنگ بیرون از ده بود، پلیس مرزی انگلیس یه سرعت بدون جنگ این روستا را گرفت. هنگام جستجوی تفنگ ها پلیس ها نه تنها همه خانه ها بل زنان عجب خان را نیز بازرسی کردند که با این کار به آبروی عجب خان به عنوان یک مسلمان بی حرمتی بزرگی وارد آمد.

عجب خان به خاطر دفاع از شرف و عزت بر باد رفته اش به دلیل اهانتی که به او شده بود، در ماه اپریل 1923 از همان شهرک نظامی در کوهات الیس را به عنوان انتقام جویی ریود. پدر و مادر دختر هنگام اختطاف وی کشته شدند. مگر خود مولی الیس را سالم به یکی از روستاهای تیراخ بردند.[40]

 

خانواده الیس روابط گسترده یی در اداره مستعمراتی داشتند. خود میفی روابط خوبی با پدر الیس داشت. از این رو، حکومت انگلیس برای رهایی دختر همه تدبیرها را اتخاذ نمود.  البته، او را بدون زحمت خاصی می توانستند بخرند. مگر میفی تصمیم گرفت بهانه خوب را برای ترسانیدن افریدی ها را فرو نگذارد.

 

افریدی ها در اثر تهدید قطع پرداخت سوبسایدی ها از سوی انگلیسی ها الیس را بر گردانیدند. مگر با آن هم، دهکده عجب خان را با خاک یکسان کردند و به کشتزارهای پیرامون آن  نمک پاشیدند و خاک آن را زیر و رو کردند. سپس میفی از افریدی ها خواست تا عجب خان را به وی بسپارند. مگر پس از آن که افریدی ها از این کار سر باز زدند، هواپیماهای انگلیسی سه روستای کوهی را در تیراخ به ویرانه مبدل نمودند.[41]

 

 وانگهی افریدی ها چنگ به دامن نیرنگ قدیمی پشتون های مرزی زدند و به عجب خان کمک کردند تا به افغانستان بگریزد. تنها پس از این بود که به تاریخ 12 ماه می 1923 جرگه افریدی ها به سپردن او به انگلیسی ها موافقت کرد. عجب خان در ماه نوامیر همان سال از افغانستان بازگشت و در یکی از شبیخون هایش دو افسر بریتانیایی را کشت. پس از این، او و لشکریانش بی درنگ به افغانستان گریختند و خود را به والی جلال آباد تسلیم نمودند.

 

سفیر انگلیس در کابل امان الله خان را تهدید کرد هرگاه عجب خان را به هند بریتانیایی نسپارد، مناسبات دیپلماتیک  با کابل را بر هم خواهد زد. نایب السطنه هند برای آن که امیر را وادار یه این کار نماید، جنگ افزارهایی را که افغانستان خریداری نموده بود؛ در بندر بمبی توقیف نمود. مگر با این همه، امان الله پایمردی به خرج داد و از دادن عجب خان خود داری ورزید.

 

در گذشته ها کشاکش های افغان ها و انگلیسی ها به خاطر تلاش های بریتانیای کبیر مبنی بر برقراری کنترل بر قبایل مرزی می توانست منجر به درگیری نظامی دیگری گردد. مگر، این بار انگلیسی ها بنا به یک رشته دلایل که دو دلیل عمده آن در زیر می آید، نخواستند مناسبات دیپلماتیک خود را با افغانستان بر هم بزنند. حال چه رسد به در دادن آتش یک جنگ تازه با این کشور:

1-تاثیر «شگردهای شوروی ها» بر روند رخدادهای آینده:

 در ماه جنوری 1924 جمهوری توده یی بخارای شوروی اعلام نمود در صورت تجاوز انگلیس با همه نیرو به کمک  افغانستان خواهد شتافت. این جمهوری خود مختار شوروی گویا به ابتکار خود! آماده بود با بریتانیای کبیر [در صورت تجاوز آن به افغانستان-گ.] وارد جنگ شود. به همه جهانیان روشن بود که پشت یر این دولت «دست نشانده»، شوروی ایستاده بود که در ظاهر بدون آن که با بریتانیا اعلام جنگ نماید، می توانست از طریق بخارایی ها به امان  الله به پیمانه بزرگی جنگ افزار و مشاور بفرستد. افزون بر این، تا این دم هم اسلحه خریداری شده از سوی امیر در اروپا از طریق خاک شوروی به افغانستان می رسید. این گونه، سیاستمداران و نظامیان در لندن نمی توانستند روی یک جنگ آسان سنجش نمایند.

 

شوروی از افغانستان از مجاری دیپلماتیک هم حمایت می کرد. خ. راکفسکی- سفیر شوروی در لندن به حکومت بریتانیا پیشنهاد کرد کشورش آماده است برای تنش زدایی در منازعه افغان و انگلیس، میان دو کشور میانجیگری کند. روشن است این پیشنهاد از سوی انگلیس رد گردید. انگلیسی ها نمی توانستند به روس ها– آن هم بلشویک ها اجازه بدهند در مسایل مرزی میان بریتانیا و افغانستان در نقش داور ظاهر شوند.[42]

 

2- موجودیت خطر خیزش تازه بزرگ قبایل مرزی پشتون:

میفی نخستین کسی بود که در برابر فسخ قرار داد افغان و انگلیس برخاست. چون می پنداشت که این کار «منجر به خیزش قبایل گردیده و به افغانستان دستاویز کارایی برای پهن ساختن گسترده تبلیغات در میان آنان می دهد».[43]

 

این بود که حکومت بریتانیا تصمیم گرفت کار را به جایی نرساند که گپ به برهم خوردن مناسبات با افغانستان بکشد. برای آن که از بین المللی شدن منازعه جلوگیری کند و بتوانند با آهنگ پرشتابی کار اعمار پایگاه های نظامی را در نوار »آزاد» به پایان برساند.

 

نیروی هوایی انگلیس در تیراخ دهکده های افریدی ها را در هم کوبیده و نابود ساخت. در وزیرستان  کشیدن راه ها و استحکامات ادامه داشت. حکومت بریتانیا در هند از صرف پول و حتا زندگانی سربازان و افسران انگلیسی برای بستن همه کتل های کهستانی منتهی به افغانستان  و هند با استحکامات خود ابایی نداشت. سازمان اطلاعات انگلیس آهنگ کارهای ساختمانی را در وزیرستان با دادن این اطلاعات دروغین به لندن که شوروی به سال 1925 در برنامه دارد به هند لشکرکشی نماید، از این هم بیشتر شتابان ساخته بود.[44]

 

فرماندهی بریتانیا برای در هم شکستاندن نهایی مقاومت مسعودها و افریدی ها، فرمان بمباران دور دست ترین مناطق نشیمنی وزیرستان را که باشندگان آن درگیر  نبرد با انگلیسی ها بودند، داد. از ماه مارچ تا اواخر اپریل 1925 هفتاد و دو فروند هواپیمای انگلیسی در روند 57 شب و روز روستاهای شورشی را بمباران کردند.[45]

 

مقصد نیروی هوایی انگلیس نه تنها ویران ساختن روستاهای شورشی، بل نیز نابود سازی رمه های گوسفندان و بزهای شان بود. انگلیسی ها با دچار ساختن پشتون ها یا گرسنگی می خواستند آن ها را ناگزیر گردانند تا تفنگ های شان را به زمین بگذارند و با اشغال نظامی وزیرستان بسازند. تهدید گرسنگی مرگبار، کوهنشینان را ناگزیر گردانید دست از مقاومت بردارند: در وزیرستان برای چندی آرامش حکمفرما گردید.

 

هر چه بود، شبیخون ها و یورش های پشتون ها در اعماق حوزه های اداری پایان نمی یافت. تنها شمار آن ها به گونه چشمگیری کاهش یافت. هرگاه در 1921 کوهنشینان 191 بار بر دژهای انگلیسی ها و روستاهای حوزه های اداری تاخته بودند، در سال 1925 شمار این گونه اقدامات به 25 مورد رسید.[46] حکومت استعماری هند بریتانیایی می توانست سخن از نخستین پیروزی در «سیاست پیشروی نو» بر زبان بیاورد.

 

برای آرام و خاموش ساختن کامل نوار «آزاد» تصمیم گرفتند بخشی از آنان را به زمین های پر بار کرانه راست رود سند مسکون بسازند. انگلیسی ها به سال های 1925-1930 به گونه چشمگیری شبکه کانال های آبیاری را در حوزه های اداری استان مرزی شمال باختری گسترش دادند. به یاری این کار بیش از شصت درصد همه زمین ها در استان زیر آبیاری رفت.[47] حکومت استعماری به کوهنشینان در این زمین ها جایداد داد. در سمله می پنداشتند هر پشتون با داشتن این امکان که خانواده خود را با کار صلح آمیز اعاشه نماید، خطر نمی نماید تا با بازی با زندگی خود در حوزه های اداری، دست به تاراج و یغما بزند. مگر، انگلیسی ها با انجام مشی اسکان دهی خود، دو اشتباه جدی را مرتکب شدند:

1-      آن ها نیروی پبوندهای خونشریکی و همریشگی را که هر گونه رفتارهای پشتون ها را تعیین می کند، درست ارزیابی نکرده بودند. ناقلان در حوزه های اداری کماکان بخشی از هر قبیله کوهنشین شمرده می شدند. در این حال، در صورت هر گونه فشار دهی بر کسانی که در همواری ها بود و باش داشتند، همه هم قبیله یی های شان در کوهستان ها در دفاع از برادرانشان به پا بر می خاستند. بر عکس، هنگامی که پشتون های نوار قبیله یی قیام می کردند، هرگونه عملیات سرکوبگرانه در برابر آن ها می توانست به خیزش های ضد دولتی خویشاندان آنان در پشت جبهه سپاهیان بریتانیایی [در همواری ها-گ.]  بینجامد.

 

در عمل، مقارن با سال های سی سده بیستم، انگلیسی ها یا مشی اسکان دهی و زمیندهی خود به گونه چشمگیری آرامش مرزهای اداری را با نوار قبایل «آزاد» پشتون را تضعیف نمودند.

 

انگلیسی ها با توزیع زمین های نو، بخش بزرگ این زمین ها را به خان های بزرگ و سران قبایل دادند و با این کار پیوند خود با آن ها  را تحکیم بخشیدند. مگر خان های کوچک تر که از این خوان یغما بهره یی نگرفته بودند، با همدست شدن در برابر خان های بزرگ، به دشمنان تشنه به خون آنان مبدل گردیدند. در این حال، پشتون های عادی که به اجاره داران زمین های خان های بزرگ تبدیل شده بودند، نیز به دشمنان کینه توز باداران خود که دیگر از ته دل چاکران فرمانبردار  حکومت بریتانیا بودند، مبدل شدند.

 

خان های بزرگ که با به دست آوردن زمین های زرخیز به زمینداران پولداری مبدل گردیده بودند، و از هم قبیله یی های خود با خود کامگی بزهکارانه بهره کشی می کردند، اتوریته پیشین خود را در میان هم قبیله یی ها از دست داند. حکومت آن ها تضعیف گردید و دیگر نمی توانستند جلو قبام های ضد انگلیسی پشتون ها را بگیرند.

 

با افگندن نگاهی گذرا بر «نیو فارورد پالیسی» انگلیس در استان مرزی شمال باختری هند بریتانیایی، بایسته است نشاندهی کرد که تدبیرهای نظامی و اقتصادی حکومت بریتانیا توانست تنها برای چندی  آرامی را در قبایل «آزاد» پشتون تامین نماید. مگر، انگلیسی ها نتوانستند پشتون ها را وادار سازند دست از مبارزه به خاطر آزادی خود بردارند. نه تنها ناداری و بینوایی آن ها را ناگزیر نمی گردانید دست به یورش های مسلحانه در برابر انگلیسی ها بیازند. آن ها با «بیخدایانی» که تلاش داشتند زمین های شان را اشغال کنند، مبارزه می نمودند. روشن است مادامی که بریتانیای کبیر تلاش می ورزید قبایل پشتون را سرکوب نماید، هیچ سخنی نمی توانست از هیچ صلح پایداری در مرزهای افغانستان و هند بر زبان بیاید.

 

 

بخش پانزدهم

شورش در خوست: پشتون ها در برابر اصلاحات امان الله

 

به سال 1924 برخی از قبایل مرزی پشتون که از اصلاحات فرنگی گرایانه امان الله (که منجر به افرایش مالیات و بر هم زدن سنت های سده یی افغان ها گردیده بود) به ستوه آمده بودند،، در برابر او دست به قیام زدند. پویایی های ترقی خواهانه امیر موجب برانگیخته شدن اعتراض نمایندگان برجسته روحانیون مسلمان گردید که فرمانروای اصلاحگر را به نقض موازین شریعت متهم می نمودند.[48] زیر تاثیر تبلیغات آن ها امان الله نزد مردم به عنوان بی دین و بی ایمان معرفی گردید.

 

تبلیغات ضد دولتی بخشی از سران قبایل و ملاها که نفوذ و تاثیر خود را بر حکومت از دست داده بودند، و نیز کوچی ها و دهقانان ساده یی که در روند پیاده سازی اصلاحات تنگدست و ورشکسته شده بودند، منجر به خیزش نیرومند ضد دولتی پشتون های جنوب افغانستان گردید. این گونه، مقارن با 1924 کوهنشینان در هر دو سوی «خط دیورند» تفنگ در دست به خاطر استقلال خود از هر مرکز دولتی که نظام سنتی قبیله یی آنان را به چالش می کشید، می رزمیدند.

 

در میانه های ماه مارچ 1924 فرمانی از کابل به ولایت جنوبی مبنی بر جمع آوری سرباز به ارتش افغانستان رسید. به گونه سنتی قبایل در جریان جنگ، لشکرهای خود را در اختیار امیر می گذاشتند مگر در هنگام صلح «داوطلبان» بنا به فیصله رهبران قبایل به خدمت نظامی گسیل می گردیدند. مگر کنون دیگر مساله خدمت عسکری برای همه پشتون ها مطرج گردیده بود! این رفتار امان الله خان آحرین قطره یی گردید که کاسه شکیبایی قبایل منگل، جدران و جاجی را که شمار کل نیروهای آنان به ده هزار جنگجوی مسلح با تفنگ های انگلیسی می رسید، لبریز کرد.[49]

 

خواست های رهبران اغتشاش- ملا عبدالله («ملای لنگ») و عبدالرشید از امان الله خان چنین بود:

  1. فسخ و ملغای قوانین جدید
  2. کاهش مالیات
  3. اخراج همه اروپاییانی که امیر را فریب داده و مردم را تاراج نموده اند
  4. بستن دبستان های دخترانه در کابل
  5. تشکیل حکومت جدبد دلسوز به مردم که به آن در احیای رفاه پیشین کمک نماید.
  6. از سر گیری تجارت آزاد با هند (بدون محصول گمرکی و کنترل دولتی)
  7. اعاده سیستم قبلی سربازگیری و جلب و احضار

 

چنین برنامه یی برای نخستین بار از سوی قبایل پشتون در برابر حکومت کابل پس از به استقلال رسیدن افغانستان مطرح می گردید. این کار به نظر بسیاری از مردم، دادگرانه بود. امان الله کوشید آشوب را از راه های مسالمت آمیز خاموش بسازد و رهبران شورش را برای انجام گفتگوها به کابل دعوت کرد. هیات دولتی نزد عبدالله و عبدالرشید گسیل گردید. مگر آن دو از انجام دیدار سریاز زدند.

 

 غبار بر آن است که امیر در آغاز شورش خوست دچار اشتباه گردیده بود: «اعزام هیات فقط برای شورشیان مهلت مساعدی به دست داد. از سوی دیگر، این کار گواه بر به رسمیت شناختن شورشیان از سوی حکومت بود که با این کار مقام آن ها در دیدگاه مردم بالا می رفت».[50]

 

از دید ما، اقدام امان الله خان یگانه اقدام درست و خرد ورزانه بود، زیرا شمار نیروهای منگل ها، جدران ها و جاجی ها بیشتر از سپاهیان دولتی بود. همچنان بایسته است این نکته را در سنجش داشت که شعارهای شورش خوست در هر لحظه می توانست دسته های جنگی قبایل دیگر را به سوی عبدالله و عبدالرشید بکشاند. در این صورت، در گستره قبایل پشتون تعاملات زنجیره یی از شورش ها آغاز می گردید که بی چون و چرا امان الله را به لبه پرتگاه شکست می کشانید.

 

جدا از این، موقف امیر  و «حواریون» او حتا در کابل– جایی که روحانیون مسلمان یا با شورشیان همدردی داشتند و یا سرگرم پخش تبلیغات ضد دولتی  بودند، بس شکننده بود.

 

ارتش هم برای سرکوب چنین شورش نیرومندی آماده نبود. چون در جنوب شمار بسیاری از سپاهیان، فرزندان ولایت جنوبی بودند. [شاید با توجه به همین دلایل بوده باشد که-گ.] سپهسالار نادر خان- وزیر حربیه، از پذیرفتن فرمان امیر مبنی بر به دوش گرفتن فرماندهی عملیات سرکوبگرانه در برابر پشتون های خوست (که در سال های جنگ سوم افغان و انگلیس پیروزمندانه در برابر انگلیسی ها رزمیده بودند)، خود داری ورزید. او کناره گیری و «تبعید» آبرومندانه به سمت سفیر افغانستان در پاریس را از خیانت به هواداران و همرزمان پیشین خود ترجیج داد.[51]

 

هر چه بود، سر انجام، در خوست میان شورشیان و سپاهیان دولتی نبرد در گرفت. در آن هنگام در شهر متون پادگان نیرومندی متشکل از یک هزار پیاده، سه صد سوار با نه دستگاه توپ کوهی استقرار داشت. سپاهیان دولتی پس از یک رشته درگیری ها ناگزیر گردیدند از اقدامات رزمی پویا دست بردارند و پشت دیوارهای دژ پادگان پنهان شوند. محاصره متون تنها در پایان شورش برداشته شد.

 

رخدادها در خوست امان الله را ناگزیر گردانید به تاریخ 20 مارچ 1924 با عبدالله و عبدالرشید برای پانزده روز آتش بس به امضاء برساند. برای هر دو جانب درگیر لازم بود برای آن که برای نبردهای تازه آماده گیری نمایند، وقت کمایی کنند.

 

به تاریخ دهم اپریل 1924 قبایل شورشی آغاز به تهاجم به کابل نمودند. برای رویارویی با آن ها 5000 سپاهی دولتی به فرماندهی جنرال محمد گل خان[52]برآمدند که با دادن تلفات سنگین توانستند به شهر گردیز برسند. مگر، در آن جا از سوی حریف به محاصره در آمدند. به تاریخ 22 اپریل، شورشیان شهر گردیز را از سوی شمال دور زدند و به پیشروی به سوی پایتخت (که در آن لحظه در پادگان آن بر پایه گزارش رایزن نظامی شوروی تنها 1000 نفر سپاهی مانده بود)، پرداختند. بزرگترین مانع بر سر راه مهاجمان- گردنه (کتل) التیمور[53] بود که آن هم به زودی به دست شان افتاد. در کابل آغاز به آماده گیری برای برونبری ادارات دولتی و تخلیه شهر می گرفتند.

 

 امان الله خان و «حواریون» او در آن لحظات بس خطرناک، همه تدبیرها را برای با ثبات سازی اوضاع اتخاذ می کردند. در کشور برای دومین بار بسیج سراسری (احضارات حربی و سفربری عمومی) اعلام گردید. برای خرید سرشناسان قبایل با سخاوتمندی پول های هنگفتی باد می شد. همچنان برای سران قبایل مناصب و القاب درشتی اعطاء می شد. فرمان داده شد تا سربازان گریزی به شدت تنبیه و مجازات شوند. در نتیجه، در لحظه بسیار تعیین کننده، حکومت افغانستان توانست شورشیان را با وارد آوردن ضربه به پشت جبهه آن ها از ناحیه گردیز از کتل التیمور (تیره) به عقب بزند.

 

پس از این پیروزی مهم، یگان های ارتشی به فرماندهی جنرال محمد ولی خان [دروازی-گ.]- وزیر حربیه تازه گماشته شده، به گروهبندی سپاهیان دولتی در گردیز پیوستند[54]. پیگرد شورشیانی که دست به عقب نشینی زده بودند، پیروزمندانه انجام یافت. نیروهای دولتی در نزدیکی کتل میرزکه (میر زکی؟) در جنوب خاوری گردیز در روند نبرد ده ساعته بسیار سنگین، پیروزی بزرگی را به دست آوردند. همچنان دسته یی که به سوی متون محاصره شده پیشروی نموده بود، در نزدیکی روستای جاجی میدان نیروهای شورشی را به سختی در هم کوبید.

 

نخستین شکست های منگل ها، جدران ها و متحدان آنان در صوف شان درز انداخت. پس از آن که ولی خان به شورشیان وعده سپرد که شورشیان عادی در صورت تسلیمی بخشنوده خواهند شد، شماری از ملاها و خان های این قبایل به گردیز آمدند تا بار دیگر به امیر امان الله سوگند وفاداری بخورند.

 

مقارن با اواخر ماه می 1924 نیردهای سنگین در جنوب افغانستان آغاز به افت و کمرنگ شدن گرفت. مگر پایان شورش خوست هنوز بسیار دور بود: بخش اصلی منگل ها و جدران ها به کنترل این ناحیه و وارد آوردن ضربات ناگهانی بر سپاهیان دولتی ادامه می دادند.  

 

 امان الله برای پایان دادن به شورش در جنوبی و نجات تاج و تخت خود دست به فراخواندن لویه جرگه در پغمان یازید که می بایستی در سیاست های امیر تغییراتی می آوردند. به تاریخ 19 جون 1924 این همایش سراسری افغانی (کنگره سران قبایل و ریش سپیدان) آغاز  به کار کرد. مگر در آن نمایندگان جنوبی اشتراک نورزیده بودند. کار لویه جرگه دو هفته آزگار به درازا کشید.  حکومت ناگزیر گردید دست به یک رشته عقب نشینی های بسیار در برابر رهبران قبایل و روحانیون بزند. عملا لویه جرگه 1924 بسیاری از اصلاحات امان الله خان را که خلاف خواست و اراده خود ناگزیر گردید فیصله های آن جرگه را تایید نماید، ضرب صفر کرد.[55] بسیاری از 700 نماینده اشتراک کننده در جرگه که در میان آن ها بسیاری از جمع روحانیون مسلمان بودند، تصویب نمودند:

1-      آزادی های مذهبی لغو گردد.

2-      در کابل و ولایات اداره های اخلاق اجتماعی برای تربیه مردم مطابق موازین اسلام سنی تشکیل گردد.

3-      قضات به صورت حتمی باید در همه ارگان های قضایی دولتی شامل شوند.

4-      لغو همه ممنوعیت هایی که از سوی امیر برای تنظیم روابط خانوادگی و عقد نکاح وضع گردیده بود.

5-      نکاح با دختران نابالغ بار دیگر اجازه داده شود و تعدد زوجات مجاز گردد.

6-      بسته شدن مکاتب دخترانه

7-      گماشتن افراد «باتجربه» یعنی نمایندگان نحبگان بومی در کارهای اداری

8-      پایین آوردن مبلغ بیع خدمت عسکری از 600 افغانی به 400 افغانی (امان الله هر چه بود توانست روی هم رفته از احکام مربوط به اصلاحات نظامی دفاع کند).

9-      لغو جریمه های پولی در کشور[56]

 

امان الله توانست به یاری فیصله لویه جرگه، برای چندی با روحانیون مسلمان و سران بیشترینه قبایل کشور به تفاهم برسد. این کار، برای چندی تاثیر و نفوذ حکومت را در کشور تقویت بخشید. مگر، در لویه جرگه مساله کاهش مالیات و تجارت آزاد قبایل مرزی با هند حل نگردید. این بود که شورش در خورست بار دیگر با نیروی تازه یی سر از نو درگرفت.

 

در اوایل ماه اگست 1924 پس از پایان «خرمن چینی» قبایل دیگر پشتون به منگل ها و جدران ها پیوستند: چمکنی ها، سلیمان خیل و سپس هم احمدزایی ها و بخشی از طوایف غلزایی. پلان آشوبگران چنین بود: بار دیگر کتل التیمور را گرفته و نیروهای دولتی  را در ناحیه گردیز محاصره کرد و پس از آن باید  قبایل وادی لوگر را برای تهاجم باهمی بر کابل به سوی خود کشید.

 

نیروهای شورشی را عبدالکریم[57]- پسر امیر یعقوب خان که پنهانی از هند به میهن بازگشته بود، رهبری می کرد.[58] او با پشتیبانی ملای لنگ (عبدالله) ادعای پادشاهی و تاج و تخت داشت. پس از چندی او به کمک ملای لنگ پیرامون خود همه لشکر های قبایل شورشی را که شمار جنگجویان آن ها به پانرده هزار نفر می رسید، گرد آورد. راستش این نیروها فرماندهی واحد نداشتند و در گستره پهناوری پخش بودند. با پدیدار شدن سر و کله عبدالکریم و پیوستن قبایل جدید به منگلی ها، شورش خوست به جنگ تمام عیار داخلی مبدل گردید.[59]

 

در اوایل ماه اگست نیروهای قبایل شورشی کتل التیمور (تیره) را بار دیگر بدون زحمت گرفتند. سپس با پیشروی و تاختن به سوی کابل از طریق وادی لوگر روستای حصارک را به دست آوردند که با این کار، دیگر راه به سوی کابل برای آنان باز بود. در کابل برای بازپسگیری مواضع بسیار مهم و حیاتی دولتی، دسته های «جان فداییان» تشکیل شده از جمع جوانان به فرماندهی عبدالحمید خان سوار بر موترهای باربری شنتابان به حصارک گسیل گردیدند. مگر جان فداییان که در دو گروهان(تولی) پیاده سازماندهی شده بودند، نتوانستند به مقصد برسند. چون شب هنگام در شبیخون شورشیان همراه با ستاد فرماندهی خود یکجا سرکوب و نابود شدند.[60]  

 

در این لحظه بس بحرانی امان الله خان پایمردی نشان داد و آخرین نبروهای ذخیره خود را مشتمل بر چهار گردان پیاده و یک هنگ سواره نظام به سوی حصارک گسیل کرد. به یاری این نیروها حصارک باز پس گرفته شد. به تاریخ 12 اگست قبایل شورشی به ضد حمله دست بتزیدند و هشت روز آزگار در آستانه جنوبی حصارک نبردهای سهمگینی ادامه یافت که سر انجام با پیروزی نیروهای دولتی به پایان رسید.[61]

 

در نیمه اگست 1924 نیروهای ضد دولتی همچنان شکست بزرگی در حومه غزنی دیدند. با پیوستن دسته های رزمی قبایل غلزایی به شورشیان، شمار نیروهای شورشی در این ناحیه تا 5000 نفر رسیده بود. شورشیان با داشتن برتری ده چندی بر سپاهیان پادگان این شهر بزرگ یورش بردند، مگر، پس زده شدند. افزون بر آن، یگان های منظم ارتش افغانستان دست به ضد حمله یازیده، حریف را وادار به گریز گردانیدند.

 

 امان الله خان با بهره گیری از فرصت به دست آمده، نمایندگان خود را به سوی قبایل جنوبی با پیشنهاد آتش بس از تاریخ 3 تا 11 سپتامبر 1924 گسیل داشت. پیشنهاد امبر پذیرفته شد. چون شورشیان برای بازآرایی نیروهای شان به زمان نیاز داشتند. امان الله توانست بار دیگر برای سربازگیری و اکمال یگان های تازه رزمی و انجام گفتگوها با اقوام و قبایل مرزی یی که هنوز هم به کابل وفادار مانده بودند، فرصت کمایی کند  و نیز برای این که این قبایل از دولت در برابر منگل ها و متحدان ایشان پشتیبانی کنند.

 

امیر نیک می دانست که زمان به سود اوست: زمستان در راه بود و فرا می رسید. روشن بود جنگ ها به دلیل سرما به پایین ترین تراز فرو خواهد کشید. افزون بر این، حکومت افغانستان در انتظار رسیدن پارتی بزرگ جنگ افزارهای شوروی بود.

 

بایسته است نشاندهی کرد که عامل خارجی نقش مهمی را در زدایش بحران درونی سیاسی ناشی از رخدادهای خوست بازی نمود. رهبری شوروی به تاسی از دیدگاه جانب افغانی، خیزش ضد دولتی پشتون های جنوبی را چونان توطئه دیگر بریتانیای کبیر در برابر امان الله ارزیابی می کرد.  در پیوند با این، در کرملن فیصله شد تا به کابل کمک بایسته صورت گیرد.

 

به تاریخ 5 می 1924 استالین، ترتسکی و چیچیرین به دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست (شاخه بلشویکی) پیشنهاد نمودند تا بی درنگ به امان الله 250 هزار روبل با پشتوانه نقره «از جمع پرداخت های سالیانه»[62] بپردازند.

پس از نخستین پیروزی های شورشیان در اگست 1924 و پدیدار شدن عبدالکریم در افغانستان، در کرملن فیصله شد بر بریتانیای کبیر فشار دیپلماتیک آورده شود: سفیر شوروی در لندن از چیچیرین رهنمود به دست آورد تا دیدگاه های شوروی را در باره رخدادهای افغانستان به حکومت بریتانیا گوشزد کند. افزون بر این، به فرماندهی جبهه ترکستان از مسکو رهنمود داده شد در پیوند با رخدادهای افغانستان فهرستی از تدبیرها را تدوین نماید.[63]

 

به تاریخ 21 اگست 1924 به پیشنهاد چیچیرین دقتر سیاسی فیصله کرد به امان الله 5000 میل تفنگ با شمار لازم مرمی، 50- 100 میل تیربار، سه ایستگاه رادیویی بدهد و مساله واگذاری آیروپلان ها (هواپیماهای جنگی) مستقر در کوشکا را همراه با پیلوت ها به افغانستان تسریع کند و نیز پیلوت های شوروی را برای پرواز دادن هواپیماهای افغانستان به آن کشور گسیل دارند».[64]

 

در ماه های سپتامبر- اکتبر 1924 کابل از شوروی پنج فروند هواپیمای رزمی با خلبانان و مکانیک ها به دست آورد[65]. افزون بر این جنگ افزارها، افغانستان به گونه اضافی لوازم و مهمات توپخانه یی به شمول در گام نخست بمب های هوایی و مرمی های آتشبار به مبلغ 607 هزار روبل به دست آورد.

 

به گونه یی که در دید نخست شگفتی برانگیز است، بریتانیای کبیر در ماه اگست 1924 نیز به کمک امان الله خان در امر سرکوب قیام خوست شتافت!! به امیر دو فروند هواپیمای جنگی «بریستول» هدیه داده شد که نخستین هواپیماهایی بودند که آغاز به وارد نمودن ضربات هوایی بر دسته های و روستاهای جنوبی نمودند. انگلیسی ها با کمک به حریف خود- امان الله با یک تیر چند فاخته را زدند که برای بریتانیا بس سودمند بود:

1-       در عمل در 1924 بریتانیا توانست از آن قبایلی که در جنگ 1919 با پویایی و شیفتگی در برابر انگلیسی ها شرکت ورزیده و موجب پیروزی امان الله گردیده بودند، انتقام بگیرد و آنان را به سختی گوشمالی بدهد. آن هم به دست امان الله.

2-       فرماندهی بریتانیا در هند بر متحدان بالقوه پتان های نوار «آزاد» در مبارزه آن ها در برابر «نیو فارورد پالیسی» ضربه وارد آورد. برای مثال، آن فاکت که امیر به باور منگل ها آشکارا از قبایل وزیرستان هنگامی که آن ها با سپاهیان بریتانیایی می جنگیدند، پشتیبانی نکرد، یکی از عللی گردید که منگل ها را وادار گردانید تفنگ در دست در برابر کابل به پا خیزند.[66]

3-      بریتانیایی ها با ارائه کمک نظامی به امان الله خان در واقع به او یک اسپ سرکش هدیه دادند. به این معنا که هواپیماهای «انگریزی» بنا به فرمان امیر افغان بر پشتون ها بمب ریختند! و با این «ریختن» در واقع آبروی او را در میان قبایل پشتون هر دو سوی «خط دیورند» ریختند.

4-      برای انگلیسی ها ثبات در افغانستان بس مهم بود و به آن نیاز داشتند. بگذار هرگاه دشمن آن ها هم بر تخت کابل نشسته باشد! چه، خانه جنگی در این کشور می توانست اوضاع را در شمال باختری هند بی ثبات بسازد.

 

 این گونه، سیاست «افغانی» بریتانیا در 1924 هدفمند بود و در گام نخست با منافع آن کشور در گستره قبایل پشتون همخوانی داشت.

 

در دوره شورش خوست، آلمان بار دیگر با پویایی خود را در افغانستان تبارز داد. انگلیسی ها با به یاد آوردن پویایی های ضد بریتانیایی آلمانی ها در مرزهای هند در سال های جنگ جهانی اول زمان درازی در برابر گشایش سفارت آلمان در کابل سنگ اندازی می کردند. به سال 1923 شوروی در سیمای تضمین کننده رفتار برازنده و درخور دیپلمات های آلمانی در افغانستان برآمد نمود و بریتانیای کبیر ناگزیر گردید عقب نشینی نماید.

 

در ماه نوامبر 1923 فریتس هر.پ- کاردار (شارژ د افیر) سفارت آلمان به افغانستان آمد که تا 1926 پویایی های خود را به گونه تنگاتنگ با سفیر شوروی هماهنگ ساخته بود. حتا در عرصه استخبارات.[67]

چنین بر می آید که چیچیرین- کمیسار خلق در امور خارجی تا جایی توانسته بود برنامه های خود را در زمینه همکاری آلمان- شوروی در خاور میانه پیاده کند. این گونه، به بهره گیری از مقاومت سنتی میان لندن و مسکو و نیز تمایل امان الله خان به گسترش تماس های بین المللی و مدرنیراسیون اقتصاد کشور خود، آلمان با افغانستان مناسبات دیپلماتیک برپا نمود. برای انگلیس تحکیم مواضع آلمان در کابل شر کمتری نسبت به «رخنه شوروی» بود.  در پیوند با این، لندن در برابر آمدن کارشناسان نظامی آلمانی به افغانستان اعتراض نکرد و حتا موافقت خود را برای پرواز هواپیماهای آلمانی یی که به امان الله خان فروخته شده بود، از سوی خلبانان آلمانی، ابراز داشت.

 

در نتیجه، چنین شد که خلبانان شوروی و آلمانی سنگرهای رزمجویان جنوبی را بمباران نمودند.

 

از همه نمایندگی های دیپلماتیک کشورهای اروپایی در کابل، تنها پرسنل سفارت آلمان ابراز آمادگی کردند داوطلبانه به جبهه بروند و تفنگ در دست در برابر شورشیان قبایل پشتون برزمند. در این پیوند، امیر از طریق طرزی- وزیر امور خارجه به ف. هروب و همکاران او ابراز سپاسگزاری کرد».[68] به هر رو، کمک نظامی خارجی، در گام نخست کمک شوروی فرو نشاندن آشوب های خونین خوست را سرعت بخشید.

 

به تاریخ 14 سپتامبر 1924 پارلمان افغانستان در برابر شورشیان اعلام جهاد کرد.[69] مقارن با 15 سپتامبر 1924 سپاهیان دولتی به آغاز تهاجم سراسری در برابر منگل ها و متحدان آن ها  آماده بودند. در غزنی نه گردان پیاده مجهز با ده بطریه توپچی و همراهی 400 تن از جنگجویان هزاره متمرکز گردیده بود. در مرکز اداری مشرقی در شهر جلال آباد لشکرهای پشتون های وفادار به حکومت از جمع قبایل مومند، خوگیانی، شینواری و وزیری جمع گردیده بودند. شمار جنگجویان آن ها به 7.5 هزار نفر می رسید که از جمله 400 تن آنان مومند بودند. در محورهای ضربه اصلی در حصارک و گردیز سپاهیان منظم ارتش افغانستان (در هر محور 15 گردان پیاده) متمرکز گردیده بود. به تاریخ 20 سپتامبر به یاری اقدامات هماهنگ این گروهبندی ها کتل التیمور گرفته شد که پس از آن سپاهیان د.لتی آغاز به پیشروی به سوی متون محاصره شده نمودند.

 

نخستین پیروزی به سرعت نتیجه دلخواه به بار آورد: قبیله جاجی سرسپردگی و پشتیبانی خود را از امان الله ابراز داشت که این کار به پیمانه چشمگیری نیروهای دسته های ضد دولتی را که به رغم این که به مقاومت سرسختانه در برابر سپاهیان دولتی ادامه می دادند، تضعیف نمود. در ماه اکتبر 1924 گروهبندی جلال آباد قبایل شورشی سلیمان خیل را شکست داد و مساعدترین راه های عقب نشینی به روی آنان را به سوی هند بریتانیایی بست.

 

با پشتیبانی پویای نیروی هوایی در اوایل ماه نوامبر محاصره متون در هم شکسته شد که پس از آن منگل ها و متحدان شان سلاح های خود را بر زمین گذاشتند. بازداشت فعال ترین اشتراک کنندگان شورش آغاز شد. مگر، عبدالکریم هر چه بود توانست به هند بگریزد.[70]

 

 در ماه فبروری 1925 ارتش امان الله آخرین کانون مقاومت یکی از خیل های منگل ها را در هم کوبید. در همین ماه در کابل و دیگر نواحی افغانستان اختناق سراسری در برابر رهبران شوروشی آغاز گردید. تنها در پایتخت نزدیک به 100 نفر از سران قبایل جنوبی به رهبری عبدالرشید و عبدالله اعدام شدند.

 شورش خوست سرکوب گردید و امان الله توانست تاج و تخت خود را نگهدارد. مگر، این کار به بهای بسیار گزافی به دست آمد: 3500 خانه در روستاهای پشتون ها- بیشتر در اثر بمباران های هوایی ویران گردید. 1575 نفر که تفنگ در دست در برابر اصلاحات امان الله خان به پا برخاسته بودند، کشته شدند(بدون احتساب کسانی که در اوایل 1925 اعدام شدند) به تعداد چهل هزار تن از منگلی ها و جدران ها به هند بریتانیایی کوچیدند. خزانه دولتی برای مقاصد جنگی 5 میلیون پوند استرلینگ به مصرف رساند که برابر بود با درآمد دو ساله دولت. امیر ناگزیر گردید از شماری از اصلاحات خود صرف نظر نماید.[71]

مگر، با این همه، علل اصلی ناخشنودی مردم از سیاست های امان الله خان سر جای شان ماندند: افزایش مالیات و برهم خوردن شیوه زندگانی سنتی مردم. افغانستان وارد نوار خیزش ها و شورش های ضد دولتی یی گردید که در روند آن امان الله ناگزیر گردید از کشور بگریزد. حتا پس از رخدادهای 1924 پشتون های جنوبی (خوست) و قندهار در سال های 1925-1927 شورش های مسلحانه یی را در برابر امیر به راه انداختند.[72]

 

امان الله «رفتنی» شده بود. مگر، شوروی در 1924 هر آنچه را که ممکن بود، برای نجات او انجام داد.

 

                                                                       

 

بخش شانزدهم

جهان پیمایی جسورانه لوسیف جاسوس

 

یادداشت لرد کرِزُن تاثیر بزرگی بر پویایی آینده سازمان اطلاعات شوروی در «دهلیز افغانستان» و شمال باختری هند بر جا گذاشت.

 

 آری!

 واکنش بریتانیا کمینترن را ناگزیر ساخت به پویایی های دفتر ترکستان در تاشکنت و بخارا پایان بخشد. همزمان با آن، ناکامی بین المللی کمیساریای خلق در امور خارجی و انترناسیونال کمونیستی در 1923 بار دیگر به گونه قانع کننده  یی ثابت ساخت که پیشبرد کار اطلاعاتی در بیرون از کشور را باید جاسوسان حرفه یی پیش ببرند و همو در گام نخست سازمان اطلاعات نظامی نه آماتورهای ایدئولوژیک.

 

در کاخ کرملن افزون بر این، بار دیگر متقاعد شدند که محافظه کاران انگلیس می خواهند مناسبات دیپلماتیک با شوروی را برهم بزنند و در برابر هر اقدام خصمانه علیه آن باز نییستند. در این پیوند، مساله وارد آوردن ضربه در صورت لزوم بر « انگست افگار» امپراتوری بریتانیا برای حکومت شوروی کماکان بسیار مهم مانده بود.

 

به سال 1923 هنگامی که بحران در مناسبات انگلیس و شوروی هنوز زدوده نشده بود، و در نوار «آزاد» قبایل پشتون خیزش های کوهنشینان در برابر «نیو فارورد پالیسی» بریتانیا یکی پی دیگیری شعله ور می شد، و اخگر آن زباله می کشید، فرماندهی جبهه ترکستان تصمیم گرفت به هند گروهی را متشکل از هشت نفر به رهبری لوسیف- جاسوس کارکشته که در گذشته در سال های 1905-1906 وظیفه ستاد کل روسیه را زیر پوشش یک دانشجوی روسی انجام می داد و به شمال هند آمده بود، گسیل دارد.[73]

در دوره جنگ داخلی، او به یک کارشناس نظامی در ارتش سرخ مبدل گردید: در جبهه ترکستان کار اطلاعاتی را به راه انداخت. چنانی که خوانندگان آگاهی دارند، یک زمانی او حتا کورس های هندی را که م. روی در تاشکنت به راه انداخته بود، رهبری می کرد.

 

به سال 1923 و. لوسیف وظیفه نوی گرفت تا روابط را با شبکه های جاسوسی روسی پیش از انقلاب در مرز هند و افغانستان احیا نماید و برای گسترش استخبارات شوروی در آن جا زمینه سازی و بستر آرایی نماید. در آستانه  و در سال های جنگ جهانی اول، استخبارات حوزه نظامی آسیای میانه ناحیه شمال خط شرطی (فرضی) کشمیر- بنو (وزیرستان) را زیر کنترل خود داشت.[74]

 

همه نوار قبایل «آزاد» پشتون به شمول نواحی گذرگاه های کوهستانی تحکیم شده از سوی انگلیسی ها (در گذرگاه خیبر تا گذرگاه بولان) حوزه منافع استخبارات نظامی امپراتوری روسیه بود. با توجه به مناسبات اتحادی با بریتانیای کبیر پویای های این سرویس ویژه در افغانستان و هند به گردآوری اطلاعات نظامی– سیاسی در باره اوضاع در منطقه بی آن که زیانی به منافع امپراتوری بریتانیا برسد، محدود می شد. در این حال، نفس حضور سازمان اطلاعات روسی در شمال هند در تراز رسمی رد می گردید.

 

عمده ترین وظیفه و. لوسیف احیای «روشنایی افگنی» اجنتوری بر یک گستره مهم استراتیژیک بود. مگر، برای این کار بر او بود تا نزدیک به یک سال در پشت جبهه انگلیسی ها به سر برد و صدها کیلومتر راه را در نوردد و بپیماید. این چنین «راهپیمایی» ریسک عظیمی داشت. چون کنترل ضد جاسوسی در استان مرزی شمال باختری یس خشن بود و پس از تلاش های کمینترن مبنی بر رخنه به هند در امتداد مرز با افغانستان از سوی حکومت بریتانیا به گونه اضافی«نوار حفاظتی» برپا ده بود.

 

این فاکت به نظر می خورد که و. لوسیف می بایستی عملیات اکتشافی را در ناحیه پیشاور- کویته – قندهار عملی نماید. در یک سخن، سازمان طالاعات نظامی شوروی گستره پویایی های خود را در بخش جنوبی گستره قبایل پشتون پهن تر ساخته بود. چون منطقه شمال پیشاور به یاری پویایی های دسته پامیر «زیر پوشش» در آمده بود. 

 

در صورت پیروزی «هیات» و. لوسیف، شبکه اطلاعاتی یی تنیده می شد که در آینده می توانست جمع آوری اطلاعات را در امتداد سراسر مرز هند- افغانستان تامین نماید. به خاطر دستیابی به این چنین هدف مهم، می توانستند، همچنان «ارثیه تزاری» را به شکل اجنت های تجربی در شمال باختری هند به کار گیرند.

 

آماده گیری به گسیل و. لوسیف به هند همزمان از سوی ارگان های اطلاعاتی جبهه ترکستان و «شورای تبلیغات و اقدامات توده های خاور» کمینترن در باکو پیش برده می شد. مگر رسما! در سال 1924 این شورا وجود نداشت. چون در 1922 او گویا به پویایی خود پایان بخشیده بود. ارگان باکویی کمینترن توانست از سرنوشت دفتر ترکستان که آن را نیز به شکل فرمالیته بسته بودند، بگریزد. دفتر ترکستان نتوانست در بخارا کار کند و به راستی بسته شد. مگر با «شورای تبلیغات و اقدامات» همه چیز برعکس دفتر ترکستان شد. شورا توانست «جان سالم به در برد» و با رعایت جدی محرمیت به پویایی های پنهانی کمونیستی در آسیا ادامه بدهد.

 

 در ماه مارچ 1923 پس از آماده گیری دراز مدت و پیگیرانه برای عملیات خطرناک، و. لوسیف و مامور همراه و راهنمای او باشلی از پست «روسکی» در پامیر به سوی چترال به راه افتادند.[75] این بخش راه به سرعت و پنهانی پشت سر گذاشته شد. در گزارش لوسیف در باره «سیر» 1923 او در این بخش راه هیچ اطلاعی در دست نیست. چنین بر می آید که تا پیشاور اجنت های شوروی از مجرای بسیار خوب برپا شده روابط و خانه های تیمی راه پیموده باشند. اطلاعات در باره دیدارها با اجنت ها و اقدامات آینده در یادداشت گزارشی لوسیف تنها در لحظه رسیدن آن ها به پایتخت اداری استان مرزی شمال باختری– شهر پیشاور پدیدار گردید.

 

لوسیف و راهنمای او با داشتن آگاهی از کنترل بسیار جدی پلیسی همه کسانی که به پیشاور می آمدند، «پنهانی» وارد این شهر شدند و در آن جا با یکی از اجنت ها تماس برپا نمودند که به تایید لوسیف به سمت افسر در ارتش بریتانیا کار می کرد، و می توانست وظایف رزدنت بومی را انجام دهد. در پیشاور برای کار موثرتر و. لوسیف و باشلی از هم جدا شدند و پس از آن، هر یک به راه خود رفتند.

 

... کنون سخنی چند در باره باشلی. روشن است او با نوار «آزاد» هند بریتانیایی نیک آشنایی داشت و مناسبات میان قبایل را نیک می دانست. با توجه به این فاکت و نیز آن وضعیت که باشلی و. لوسیف را از پامیر راهنمایی کرده بود، می توان با جسارت گمان یرد که این جاسوس شوروی یک بازرگان دوره گرد بومی بود.

 

چنین «پوششی» به او امکان می داد به دشوار گذار ترین نواحی کهستانی با پشت سر گذاشتن محافظان انگلیسی رخنه نماید. همین پوشش زندگی او را در نواحی برخوردهای جنگی میان قبایل مرزی نجات داد. در خاور زمین به دارایی های بازرگانان بسیار دستبرد می زنند و رهزنان کالاهای آنان را بسیار به یغما می برند. مگر به ندرت آنان را می کشند.

 

باشلی برای لوسیف در جاهایی که یک اروپایی نمی تواند از دیدگاه ها پنهان بماند، بی همتا بود. این گونه، باشلی، بی درنگ پس از پیشاور، اوضاع را در گذرگاه خیبر برای روشن ساختن امکان برپایی روابط زیرزمینی میان افغانستان و هند به پژوهش گرفت.

 

سفر او ثابت ساخت که این کوتاهترین راه به هند از سوی انگلیسی ها با اطمینان ستر شده است. از این رو، بهتر است از آن برای ارتباط با افغانستان کار نگرفت. بار دیگر، باشلی- راهنمای لوسیف به جای او به شهر کویته آمد. جایی که جاسوس شوروی با به خاطر داشتن درس تلخ سفر پیشین خود نتوانست بیاید. این گونه، رزدنت سازمان اطلاعات جبهه ترکستان هنگام انجام وظایفش یک معاون بی همتا داشت.

لوسیف از پیشاور به راولپندی که در آن جا ستاد نیروهای بریتانیایی قرار داشت رفت و سپس به لاهور رهسپار شد که در آن جا یک ماه ازگار بسر برد. جاسوس شوروی شهر لاهور را مناسب ترین مرکز برای ایجاد شبکه خبرچینی سازمان اطلاعات نظامی شوروی در شمال هند می پنداشت. در پنجاب چنین بر می آید که «سرپرستی» از لوسیف را کسانی یا از حزب «گادر» یا از جنبش «اکالی» به دوش گرفتند. دلیل بود و باش دراز او در لاهور- جایی که پوشش مطمینی داشت، همین بوده است.

 در این شهر، لوسیف در انتظار باشلی به سر می برد که به او در باره بازدید پیروزمندانه خود از شهر کویته و قندهار اطلاع داد. همزمان او به رهبر شوروی خود در باره ایجاد شبکه جاسوسی در تانکه و بنو گزارش داد. 

 

این گونه، وظیفه انجام بافته بود و هر دو جاسوس می توانستند به خانه برگردند. لوسیف برای این که رهبری خود را در باره انجام وظیفه و بازگشت آگاه بسازد، باشلی را به بمبی فرستاد. شاید تلگرام رمزی یی به تهران با لندن فرستاده شده باشد. مگر بنا به تعامل، شاید باشلی در یکی از روزنامه های مرکزی اعلانی را به نشر سپرده باشد.

 

بازگشت به شوروی برای لوسیف و راهنمای او بارها دشوار تر از آن مسیری از کار برآمد که او از طریق شاخه های کوه های هندوکش و پشت سر گذاشتن پست های بریتانیایی در آغاز «سفر» پیموده بود. دلیل این کار بسیار ساده بود: پول لوسیف به ته کشیده بود. در لاهور او نتوانست چک هایش را به پوند استرلینگ نقد کند. از این رو، بخش چشمگیر راه به سوی خانه را با باشلی ناگزیر بود با ضرورت داشتن به لازمی ترین چیزها، پای پیاده طی کند. لوسیف هرچه بود، توان و اراده آن را یافت تا پیروزمندانه خطرناک ترین عملیات را در زندگی اطلاعاتی خود به انجام برساند.

 

 در فرجام حضور خود در هند، لوسیف یادداشت گزارشی یی را تدوین کرد که در آن پیشنهاد نمود گستره از پامیر تا بلوچستان را به چهار ناحیه اطلاعاتی تقسیم نمایند:

1-      واخان افغانستان و ناحیه یی از شمال افغانستان که در همسایگی آن واقع است. طبق توصیه های او این نواحی گستره کار نمایندگان اداره استخباراتی که ستاد آن می بایستی پاسگاه مرزی «روسکی» در وادی مرغاب می گردید.

2-      چترال و کشمیر- استخبارات شوروی در آغاز می بایستی چترال را زیر پوشش بگیرد. وانگهی رفته رفته شبکه خبر چینی را در کشمیر پهن نماید.

3-      شهر پیشاور. لوسیف به این شهر نقش مرکز اصلی را در زمینه جمع آوری اطلاعات نظامی و سیاسی در استان مرزی شمال باختری و پنجاب می داد.

4-       نواحی کویته و قندهار: این شهرها در آخرین و چهارمین «ایجنسی» اطلاعاتی شوروی متحد می شدند.

رزدنت های شوروی در این شهرها بیخی جدا از یک دیگر بر اوضاع در وزیرستان و بلوچستان روشنی می افگندند. در گام نخست گذرگاه های کوهی استراتیژیک کوهات، گومل و بولان زیر نظارت آن ها قرار داشت. لوسیف نشاندهی کرد که برای این کار می توان از روابط دیرین سال های 1905-1907 کار گرفت. او برای جمع آوری اطلاعات سیاسی در شمال باختری هند پیشنهاد کرد از بازرگانان و بازاریان کار گرفت و «بخش نظامی» می بایستی مدارک استخبارات را در میان نظامیان بریتانیایی به دست بیاورد.

 

چنین بر می آید که جاسوس شوروی فرصت کمی در  دسترس داشت تا روی یادداشت گزارشی خود کار کند: فرماندهی جبهه ترکستان چنین بر می آید که به گونه عاجل گزارش در باره نتایج اجرای پیروزمندانه عملیات خطرناک را خواستار شده باشد. لوسیف در  این رابطه در پایان خاطرات خود وعده سپرد به گونه تکمیلی گزارش در باره ایجاد سیستم گسترده سازمان های خودگردان نظامی در میان قبایل شمال باختری هند و نواحی پیرامون آن را آماده بسازد».[76]

 

راستش واریانت دیگر تحول رخدادها هم ممکن است. سرویس های اطلاعاتی هر کشوری همواره می کوشند به گونه اعظمی فعالیت های خود را پنهان نگهدارند. این قاعده در گام نخست بر عملیات پیروزمندانه تعمیم می یابد. در این رابطه، در باره فداکاری لوسیف خواننده روسی می توانست چندین دهه چیزی نداند. مگر چند سال پیش استخبارات سیاسی هند مهر از بخشی از فوندهای آرشیوی خود برداشت که در میان آن ها یادداشت گزارشی جاسوس شوروی نیز دیده می شد. این کار چگونه می توانست رخ بدهد؟ در این باره تنها می توان به گمانه زنی پرداخت. تنها یک چیز روشن است. آن هم این که یکی از جاسوسان انگلیسی به اسناد دارای اهمیت ویژه دسترسی داشته بود.

 

نگارنده بر آن است که جاسوس بریتانیا در ساختارهای کمینترنی در شهر باکو کار می کرده است. تصادفی نیست که کاغذ های لوسیف و اسناد در باره پویایی های حزب کمونیست هند در نوار «آزاد» و پلان های کمینترن در این ناحیه و افغانستان در یک پرونده آرشیوی آمده است[77]. افزون بر این، گزارش لوسیف در باره فعالیت های ممکنه اجنتوری شوروی در میان قبایل مرزی پشتون در مدارک فاش شده در لندن دیده نمی شود.

نویسنده، طی سال های کار در آرشیوهای مرکزی روسیه به آن متقاعد گردید که سرویس های ویژه شوروی بس با اکراه اسناد خود را به دسترس کمینترن(و حتا وزارت خارجه) می گذاشته است و هرگاه اداره استخبارات یا وزارت خارجه هم این کار را می کردند، مدارک و اسناد آن ها به گونه یی ویرایش می شد که امکان درز نمودن اطلاعات را به حد اقل برساند. این چنین پراتیک ارائه مدارک در باره منابع و عملیات مستقل استخبارات نظامی را به دسترس کمینترن منتفی می گردانید.

 

یادداشت گزارشی لوسیف در باره قبایل پشتون بیرون از دایره دسترسی اجنت های استخبارات سیاسی هند مانده بود. این سازمان حتا رونوشت این گزارش را هم به دست نیاورده بود. با آن که بیماری بوروکراتیسم در سال های دهه بیست سده بیستم برای سرویس های ویژه دولت جوان شوروی و کمینترن به بیماری ویژه یی مبدل شده بود.

 

روایت کمینترنی یک تاییدیه دیگری هنگام تجزیه و تحلیل اسناد استخبارات انگلیس مرتبط با بازرسی وضعیت سیر چندین ماهه لوسیف در نواحی مرزی هند به دست می دهد. گزارش لوسیف هم در سرویس های ویژه و هم دیگر ادارات بریتانیایی ولوله و هنگامه برانگیخت. مگر به رغم همه مساعی استخبارات انگلیس، هر چه بود نتوانسته بود مسیر واقعی لوسیف، تماس های او و نیز شیوه یی را که او با بهره گیری از آن به میهن بازگشت، را تثبیت نماید. به گمان فراوان، لوسیف گزارش خود را در سیمای کلیات تدوین نموده بود و آگاهانه بخشی از اطلاهات را وارونه جلوه داده، و پنهان کاری نموده بود.

 

در یک سخن، او در باره سفر خود با احتیاط حد اعظمی گزارش داده بود. چیزی که برای اداره استخبارات کاملا غیر ضروری  بود بکند و بس خطرناک هم بود. چنین کاغذهایی تنها برای کمنیترن تدوین می یافت. هرگاه به یاد بیاوریم که لوسیف را به گونه فرمالیته «شورای تبلیغات و اقدامات» باکو نیز فرستاده بود، چیزهای بسیاری قابل توضیح گردیده و همه چیز به جای خود قرار خواهد گرفت. 

روشن است [با افتادن گزارش لوسیف به دست سازمان جاسوسی بریتانیا-گ.] زیان معینی به فعالیت های اجنتوری شوروی در گستره قبایل پشتون و پنجاب رسیده بود. سازمان ضد جاسوسی انگلیس پس از آگاهی یابی از این که جاسوس مجرب زمان درازی در هند بسر برده و پیوندهای قدیمی با اجنتوری کهن را احیا نموده و دست اندر کار تدوین پلان کاربرد جنبش شورشی پشتون های نوار «آزاد» بر ضد بریتانیای کبیر برای فرماندهی ارتش سرخ است، اقدامات خود را پویاتر گردانید.

 

بنا به سنت های موجود در بریتانیا، آن کشور می توانست سال ها یک آدم مشکوک را زیر نظارت بگیرد. همه این ها، موانع بس جدی یی در برابر پهن ساختن شبکه اجنتوری شوروی در هند بود. نویسنده این امکان را منتفی نمی داند که با پیگیری رد پاهای روشن، انگلیسی ها نتوانسته باشند جاسوس های لوسیف و آدم هایی را که به او کمک نموده بودند، دستگیر و بازداشت نکرده باشند. هر چه بود، پس از گذشت زمان معینی شماری از آنان دستگیر شده و دام بفتاده بودند. در همه زمانه ها در میان همه خلق ها به خاطر خیانت در صفوف خود بهای بس سنگینی را پرداخته اند.

 

 مگر در سال 1925 سرویس های ویژه انگلیس ناگزیر بودند به ناکامی بزرگ در کار خود اعتراف نمایند. این سرویس ها نتوانستند با به دست آوردن گزارش لوسیف از طریق اجنت های شان کاری با آن بکنند. رهبران استخبارات انگلیس ناگزیر بودند با نگرانی و ناخشنودی نشاندهی نمایند که استخبارت نظامی شوروی آغاز به تنیدن شبکه جاسوسی در شمال هند نموده و تلاش هایی به خرج می دهد تا از قبایل شورشی پشتون به سود منافع خود بهره گیری نماید. 

 

 

 

بخش های زیر ترجمه

 

 

بخش هفدهم

انتقام نافرجام کمینترن در «دهلیز افغانستان»

 

 

بخش هژدهم

سرنگونی امان الله خان

 

بخش نزدهم

کشاکش تازه بر سر اورنگ پادشاهی

 

بخش بیستم

نبرد دو امیر: امان الله خان در برابر حبیب الله خان

 

بخش بیست و یکم

اشغال کابل به دست قبایل مرزی هند بریتانیایی و  به پادشاهی رسیدن نادر

 

بخش بیست و دوم

خون های تازه بر زمین نوار قبایل «آزاد»

 

بخش  بیست و سوم

توطئه نبی خان

 

بخش بیست و چهارم

واپسین پیروزی نادر خان

 

بخش بیست و پنجم

درد سر افغانستان و شوروی

 

بخش بیست و ششم

اوج شکوه فقیر ایپی

 

بخش بیست و هفتم

ماجراجویی پیر شامی: نخسیت عملیات سرویس هاس اطلاعاتی رایش سوم در گستره قبایل پشتون

 

بخش بیست و هشتم

عملیات با رمز «امان الله» و «تبت»

 

بخش  بیست و نهم

بحران اعتماد سال های 1940-1941 در آسیای میانه

 

 

بخش سیم

سال های پر دلهره

 

بخش سی و یکم

مهانان ناخوانده در کابل

 

بخش سی و دوم

هند بریتانیایی در تیر رس شبکه اطلاعاتی کشورهای محور

 

بخش سی و سوم

شکت عملیات «آتشخوار»

 

 

بخش سی و چهارم

درد سر اگریمان (اعتماد نامه هنیتگ)

 

بخش سی و پنجم

ببر برای پرش آماده می شود

 

بخش سی و ششم

ضربه درهم کوبنده بر شبکه جاسوسی کشورهای محور در افغانستان

 

بخش سی و هفتم

ناکامی ارتش آلمان  در برپایی پل هوایی میان باکو و وزیرستان

 

بخش سی و هشتم

کابل- 42، بازی در دو جبهه

 

بخش سی و نهم

لشکر کشی نافرجام به بخارا

 

بخش چهلم

اتحاد دیپلمات ها و اطلاعات چیان در جنگ پنهانی در کابل

 

بخش چهل و یکم

خیزش قبایل پشتون و ناکامی رایش سوم در بهره برداری از آن

 

بخش چهل و دوم

اپی لوگ  (پایان سخن) مسکو

 

بخش چهل و سوم

سخن آخر مولف

 

ملاحظات

 

پیوست ها


[1]>. برای نمونه، به گونه یی که آقابکف در کتاب خاطرات خود می نویسد، همسر روی- کمونیست هندی یک بانوی انگلیسی بود که در خدمت انتلجنت سرویس بود.

[2] .Bailey F. M. Mission to Tashkent.Oxford, 1946;

... و نیز گورلینکف د. ل. «واژگونی سازمان های زیر زمینی ضد شوروی در کشور»، جلد اول، مسکو، 1986، ص.ص. 251-254.  

[3] . بایگانی سیاست خارجی  فدراسیون روسیه، فوند 071، 1921، پرونده ویژه 101، کارتن5، برگ 29.

[4]. برای به دست آوردن آگاهی های بیشتر نگاه شود به:  بایگانی دولتی  فدراسیون روسیه، فوند 5903، پرونده ویژه 1، کارتن 427.

[5] . آنین، ب.، پتروویچ آ. جاسوسی رادیویی، مسکو، 1996،ص.ص. 188-189.

[6] . بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند 071، سال 1921، پرونده ویژه 3، پوشه 105، کارتن 20، برگ 13.

[7] . و. کونر، ت. ای. گیورگی چیچیرین و سیاست خارجی شوروی، 1918-1930. مسکو، ص. 169،  و نبز

Ulman H. R. The Anglo- Soviet Accord. Vol. 3, Princetton, 1972, P.121-122.

[8]. همان جا ، ص. 122.

[9] . اسناد سیاست خارجی شوروی،   جلد سوم، مسکو، 1959، ص. 608.

[10] . Ulman H. R. Op. cit. Appendix. P. 497-482.

[11]. کنت ف. انقلاب و دیپلماسی، مسکو، 199، ص. 90.

[12] . تروخانفسکی، و.گ. تاریح نوین انگلیس، مسکو، 1985، ص. 94-95. 

[13] . بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 17، پرونده ویژه 3، کارتن 338، برگ های 1 و 8.

[14] . اسناد سیاست خارجی  شوروی، جلد 6، مسکو،  1962، ص.ص. 298-299.

[15] . غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، مسکو، ص. 121.  [جلد دوم، ترجمه روسی-گ.]    

[16] . همان جا، ص.ص. 121-122.

[17] . کارگون، تاریخ  سده بیستم افغانستان، مسکو، 2004، ص. 81.

[18] . بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 544، پرونده ویژه 4، کارتن 8، برگ 128.

[19] . آدمک، ل. دبلیو، «تاریخ روابط خارجی افغانستان»، متن انگلیسی، ص. 167.

یادداشت: این کتاب در دوجلد زیر نام «تاریخ روابط سیاسی افغانستان» با ویرایش بنده از سوی انتشارات «پاییز» پاریس به زبان دری به چاپ رسیده است. جلد نخست آن را آقای زهما- استاد پیشین دانشگاه کابل در میانه های سده بیستم در  کابل ترجمه و چاپ نموده بودند و جلد  دوم آن را در  سال های دهه هشتاد سده بیستم آقای استاد فاضل- استاد دانشگاه کابل در پیشاور پاکستان ترجمه و چاپ نموده بودند. 

[20]. Elliot j. The Frontier 1839-1974. The Story of  NWF of  India.L., 1968. P. 167.

[21] . همان جا

[22] . همان جا.

[23]  پیک خبری «رسانه های نظامی خارجی در باره خاور زمین»، تاشکنت، 1933، شماره1، ص.14.

[24] . همان جا، ص. 42.

[25] . فشرده رسانه های هند و انگلیس// بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 544، پرونده ویژه 3، کارتن 102، برگ های 34 و 36.

[26] .Elliot j. Op. cit. P. 268.

[27] .Swinson A. North-West Frontier L., 1967.P. 305.

[28]. Barton W. Indians North- West Frontier. L.,1939. P. 152.

[29] . Elliot, P. 269.

[30]. Elliot P.94   Spain.J. Op.cit. P. 152.

[31] . فشرده رسانه های هندی و انگلیسی // بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 544، پرونده ویژه 3، کارتن 100، برگ 280.

[32]. Spain. J. Op. 152.

[33] . آدمک، چاپ انگلیسی، ص. 93.

 [34].Fraser-Tytler W. K. A Afghanistan. A Study of Political Developments in Central and Souther Asia. L. 1957.P.203.  

[35] . بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 544، پرونده ویژه 3، کارتن 100، برگ 28.

[36] .Fraser-Tytler W.K. Op. Cit. P. 224.

[37] . آدمک، ص.95.

[38] . Miller C. Khyber: British Indians  NWF. N.Y. 1977. P. 336.

[39]. Spain J. Op. cit. P. 155.

[40] . Miller C. Op. cit. P. 336.

[41] . هایفیتس، آ. ن. دیپلماسی شوروی و توده های خاور، 1921-1927، مسکو، 1968، ص. 270.

[42] . کنت ف. «انقلاب و دیپلماسی»، مسکو، 1991، ص. 125.

[43] . آدمک، ص. 95.

[44].  Andrew C. Secret service: The making of  the British Intelligence Community.L., P. 327.

[45] . ElliotJ. Op.cit. P. 269.

[46] . Ibid

[47]. Rittenberg S.A. Ethnicity, Nationalism and the Pakhtan: the Independence Movement in Indias NWF province. Carolinna, 1988.P. 52-53.

[48] . در باره رفرم های امان الله و اوضاع در افغانستان در دوره فرمانروایی او نگاه شود به:

Poulada B.P. Reform and Rebellion in Afghanistan. 1919-1929.L., 1973.

[49] . بایگانی دولتی نظامی روسیه، فوند 25895 ، پرونده ویژه 1، برگ 3.

 [50] . غبار، افغانستان در مسیر تاریخ.

یادداشت گزارنده: غبار در زمینه در ص.807 افغانستان در مسیر تاریخ چنین نگاشته است: «...ملا عبدالرشید خان و ملا عبدالله خان با پشتیبانی مردم منگل و جدران در طی یادداشتی تعدیل بعضی مواد قانون جزای عمومی را که مخالف شریعت می دانستند، از شاه طلب نمودند. شاه جواب داد که قانون مذکور قبلا به تصویب علمای شرع رسیده، و باید هر دو نفر به غرض مذاکره با این علما به کابل آیند. البته، ملا ها نپذیرفتند و به نام حفظ شریعت اسلامی در پاکتیا قبام نمودند. دهقان های پاکتیا که از روش ماموران دولت مخصوصا حاکم اعلی رنجیده بودند، به حمایت از ملا عبدالله خان و ملا عبدالرشید خان برخاستند و بعضا خان های مغرض با آن ها پیوستند. در عین زمان، احساس می شد که تبلیغ ضد دولت در ولایات کاپیسا و پروان و هم ننگرهار شروع شده شده است. شاه هیاتی را برای مذاکره مشتمل بر سردار محمد عثمان خان  و محمد ابراهیم خان- وزیر عدلیه و عبدالرحمان خان- قاضی مرافعه به پاکتیا اعزام نمود. ولی ملا عبدالله خان و ملا عبدالرشید خان اظهاز مخالفت کردند و هیات برگشت و اغتشاش مسلح شروع گردید. نتیجه این اعزام هیات فقط مهلت دادن به رهبران اغتشاش و در عین حال به رسمیت شناختن اغتشاشیون و بلند بردن مقام آن ها در نظر عموم بود و بس.»

چنین بر می آید که گسیل هیات از سوی امان الله به امید دستیابی به مصالحه با مخالفان، به رغم این که دستاوردی به همراه نداشت، امری ناگزیری بوده است. اما این که «نتیجه آن فقط مهلت دادن  به رهبران اغتشاش و در عین حال به رسمیت شناختن اغتشاشیون و بلند بردن مقام آن ها در نظر عموم» گردید، بحث دیگری است. در این میان، در باره دستور العملی که امان الله خان به هیات داده بود و میزان صلاحیت های آنان چیزی گفته نمی شود. مگر، نفس ناکامی مذاکرات می رساند که امان الله در آغاز در نظر نداشته است در برابر ملاهای خوست کوتاه بیاید. تنها بعدها ناگزیر گردید دست به این کار بیازد که دیگر دیر شده بود. از این رو، گفته می توانیم که او آشکارا در آغاز نبروی آشوبگران را دست کم گرفته بود. اگر در همان آغاز دست یه همان عقب نشینی هایی می زد که بعدها ناگزیر در لویه جرگه از سر ناگزیری زد، شاید دامنه شورش به این پیمانه که رخ داد، گسترده نمی گردید. زیرا بهانه اصلی از دست شورشیان گرفته می شد و برای مردم قبایل هم که از قوانین موضوعه ناخشنود بودند، دلیلی برای پیوستن به شورشیان نمی ماند.-گ.

[51] . کارگون، تاریخ سده بیستم افغانستان، مسکو، 2004، ص. 120.

[52] . غبار در زمینه در همین صفحه می نگارد: «محمد گل خان مهمند- رییس ارکان حرب افغانستان که از کابل با دو تولی ( گروهان) سواره به قشله خوست آمده بود، بدون جنگ خودش را تحت محاصره اغتشاشیون قرار داد. او بعدها به همین سبب در کابل طرف عتاب دولت قرار گرفته مدت ها بیکار ماند...»

[53] . غبار نام این کوتل را تیره خوانده است.گ.

[54] . غبار در زمینه در ص. ص. 807-808 می نویسد که «محمد ولی خان وزیر حربیه که با هفت کندک (گردان) عسکر از کابل به گردیز سوق شده بود،  نیز تحت محاصره شورشیان قرار گرفت».

[55] . برای به دست آوردن آگاهی های بیشتر نگاه شود به: غبار، افغانستان در مسیر تاریخ. همان جا.

[56].  بایگانی دولنی نظامی روسیه، فوند 25895 پرونده ویؤه 1، برگ 5.

یادداشت گزارنده: غبار در این زمینه در ص. 810 افغانستان در نسیر تاریخ می نگارد: « ... دولت در جنگ علیه اغتشاشات فاتح برآمد، و اما در ریفورم خود از طرف جرگه 1303 ( 1924) در پغمان شکست خورد. شاه در  حین اعتشاشات جرگه کبیر پغمان را با بیشتر از 700 نفر عضو تشکیل کرد تا در مقابل اغتشاش پاکتبا پشتیبانی ملت را حاصل نماید. ... [مگر-گ.] مجبور به مسامحه و مدارا با قشر روحانی و طبقه ملاک و فیودال بود. پس این طبقه که در جرگه پغمان دارای اکثریت بودند، 19 فقره زیر را تصویب و خواهی نخواهی به امضای شاه که معمولا خودش در جرگه ریاست می داشت رساندند و به رفورم های  مرحله اولین ضربت سختی جواله کردند: تعزیر باالمال و جزای مقدر و تحصیل زن در مدرسه لغو شد، نکاح دختر صغیره جایز گردید، صلاحیت قاضی در تعزیرات مسلم شد، کشتن سارق در تکرار عمل واجب و آثار توبه و صلاح در پیشانی جانی باعث تقلیل مجازات گردید در محاکم مامورین دولت شرکت قاضی و مفتی اجباری شد، برای تحصیل السنه خارجی در مدرسه خواندن عقاید و دینیات محصل تاکید گردید، گماشته شدن محتسبین برای احتساب لابدی شد، تنظیم امور ملا و موذن بر ذمت دولت گذاشته شد، کلمه آزادی فردی منحصر به امور شخصی گردید نه در امور سیاسی و عقیدتی، قید داشتن تذکره تابعیت و نفوس در امور شرعی لغو شد، نکاح نمودن مرد تا چهار زن را بدون قید و شرط آزاد گذاشته شد، خدمت کردن در زیر پرچم با دادن وجه نقد عوض خدمت کردن منظور گردید، تاسیس دارالعلوم عربی حتمی شد. همچنان موجودیت مکاتب حفظ قرآن تضمین گردید».           

[57] . غبار در ص. 808 می نویسد که «دولت انگلیس که کار به کام دید، به مداخله مستقیم آغاز و یک نفر هندوستانی را به نام پسر امیر محمد یعقوب خان داخل پاکتیا نمود ... در مطاوی همین زمان بود که یک شیخ خارجی دیگر به نام سید سعدی افندی که خودش را به شیخ عبدالقادر گیلانی منسوب می نمود، وارد افغانستان شد و از طرف شاه امان الله عصای آبنوسی منبت کاری و زرین و قلمدان نقره یین با ساعت طلا انعام حاصل نمود».-گ.

[58] . شواهد مستند در باره آن که چه کسی پشت عبدالکریم ایستاده بود، در انگلیس به دست نیامده است. مگر پاولادا می نویسد که هر چه بوده باشد، پسر امیر یعقوب خان اجازه شفاهی دولت هند بریتانیایی را باید به دست آورده باشد. نگاه شود به : پاولادا ص. 250.

[59] . نگاه شود به آدمک، تاریخ روابط سیاسی افغانستان، چاپ انگلیسی، ص. 88.

[60] . بایگانی دولتی تاریخ نظامی روسیه، فوند 25895، پرونده ویژه 1، 897، برگ 6.

غبار در این زمینه در ص. 808 چنین می نگارد: «از کابل غند مشر عبدالحمید  خان معاون رییس ارکان حرب و غند مشر محمد اسماعیل خان با هشت صد عسکر (موسوم به جان فدا) برای باز کردن کوتل تیره و پیوستن به وزیر حربیه به گردیز سوق شد. ولی در موضع بیدک لوگر در نتیجه یک شباخون هولناک شورشیان زیر محاصره کشیده شده و متعاقبا تنگی اغوجان به یک حمله ناگهانی اشغال و پایتخت مستقیما تحت تهدید قرار گرفت. در حالی که احمد زایی ها و طوطاخیل ها کوتل تیره را به شورشیان منگلی داده، و ارتباط کابل را با پاکتیا قطع نموده بودند.»

[61] . مارشال شاه ولی خان، »خاطرات من»، مسکو، 1960، ص. 42-43، ترجمه روسی.

[62] . بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 17، پرونده ویژه 162، کارتن 1، برگ 53.  

[63] . همان جا، کارتن2، برگ های 25-26.

[64] . همان جا، برگ های 28-29.  نبروی هوایی coccافغان ستان در آستانه شورش خوست دارای دو فروند هواپیمای ساخت شوروی، دو فروند هواپیمای ساخت ایتالیا و یک فروند هواپیمای ساخت انگلیس بود. تا پاییز 1924 بنا به دلایل گوناگون، به شمول نبود خلبان و پرسنل فنی، از این هواپیماها نمی توانستند در برابر شورشیان کار بگیرند.

[65] . آدمک، تاریخ روابط خارجی افغانستان، ص. 107 متن انگلیسی.

[66] . همان جا

[67] . بایگانی مرکزی خدمات امنیت فدرال، کارتن آر- 48558، برگ های 13-14.     

[68] . غبار، همان جا

[69] .  آدمک، تاریخ روابط خارجی افغانستان، چاپ انگیسی، ص. 89.

[70] . بایگانی دولتی نظامی روسیه، فوند 25895، پرونده ویژه 1، 897، برگ 6

[71] . کارگون، ص.129.

[72] . یادداشت گزارشی ستاد حوزه نظامی آسیای میانه «در باره رخدادهای افغانستان» تاریخی 15 دسامبر 1928 // بایگانی دولتی  تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 62، پرونده ویژه 2، کارتن 1342، برگ 145. 

[73] . نگاه شود به: گزارش افسر بریگاد یکم توپخانه ترکستان- لوسیف، در باره مسافرت به هند// مدارک محرم در باره آسیا، شماره 9،  چاپ اداره کل ستاد کل،  سانکت پتر بورگ، 1908 ص. 1-145

[74] . الکسییف، م. اسنخبارات نظامی روسیه، جنگ جهانی یکم، جلد سوم، مسکو، 2001، ص.445.

[75]  یادداشت گزارشی لوسیف در باره مطالعه اوضاع نظامی- سیاسی در منطقه  نزدیک با مرزهای خاوری شوروی تاریخی                   04.06.1925 //                                      L/P@j/12251.P. 4-9

[76] . همان جا

[77] .یادداشت گزارنده: آقابکف در کتاب خاطرات خود می نویسد که همسر روی– کمونیست هندی، بانوی انگلیسی بود که با انتلجنت سرویس همکاری داشت. هرگاه چنین باشد، به آسانی می توان گمان زد که وی در سال های هکاری روی با کمینترن، توانسته باشد شبکه یی در درون کمینترن بافته باشد و اطلاعاتی هم برای انگلیس در باره پویایی های کمینترن در هند و به ویژه در گستره قبایل تهیه می نموده است.



عزیز آریانفر
22 نوامبر 2009
  
  
Copyright © 2005-2009 www.khorasanzameen.net